پیوستگی اجزای تمدن غربی سبب می‌شود غرب جغرافیایی، شرقی‌ترین جوامع را ذیل غرب فرهنگی قرار دهد. غرب فرهنگی همان پیوستگی لایه‌های زندگی بشر غربی و سازگاری آنها با یکدیگر است.
  • ۱۴۰۰-۱۰-۱۱ - ۰۰:۱۱
  • 00
نگاهی به غرب‌شناسی آیت‌الله مصباح‌یزدی
نگاهی به غرب‌شناسی آیت‌الله مصباح‌یزدی

احمد نظری، دانشجوی دکتری فلسفه علوم اجتماعی: شناخت غرب به‌عنوان نقطه مقابل جهان آرمانی اسلام در ساحات مختلف، لاجرم بخشی قابل‌توجه از اندیشه اندیشمندان اسلامی را به خود اختصاص داده ‌است. مرحوم علامه مصباح‌یزدی نیز باتوجه به اندیشه فلسفی‌شان با این‌ موضوع روبه‌رو بوده و به اقتضای عمق اندیشه از لایه‌های بنیادین غرب پرده برداشته‌اند. در این مختصر این امکان وجود دارد که تنها به برخی از جنبه‌های غرب‌شناسی ایشان که بی‌نظیر یا کم‌نظیر است اشاره‌ای اجمالی شود.

۱. کاوش در اعماق فلسفی اندیشه غربی

پیشینه و سابقه سطوح شناخت غرب در جهان اسلام از داستان‌های تلخ جهان معاصر است. گاه آن‌قدر سطحی بوده که تنها بخشی از تکنولوژی موردتوجه قرار گرفته و گاه تا جنبه‌های بیشتری از تکنولوژی و البته گاه هم بخش‌هایی از وجوه تمدنی و معنای جوامع انسانی پیش رفته ‌است. در این میان به‌نظر می‌رسد غرب‌شناسی علامه مصباح‌یزدی با این نقص روبه‌رو نبوده و تا اعماق فلسفی این تمدن پیشرفته است که اجمالا به برخی از این نمونه‌ها اشاره می‌شود:

تاریخ فلسفه در اندیشه غربی، دارای فرازوفرودهای خاصی بوده است. در دوره رنسانس و با ظهور فلسفه جدید تردید در دریافت‌های حسی و عقلی با استدلالات مختلفی مطرح شد و موضوع فلسفه به‌نوعی تبدیل به معرفت‌شناسی شد. ازسویی برخی وجود واقعیت مادی را مورد تردید و بلکه انکار قرار دادند و درنتیجه درک حسی و تجربی را دچار خدشه دانستند، ولی متقابلا برخی دیگر اعتبار درک عقلی را مورد سوال و انکار دانستند، لذا منظرهای متفاوتی در بین فیلسوفان غربی وجود دارد. از مهم‌ترین این نگاه‌ها رویکرد تجربه‌گرایانه هیوم و عقل‌گرایی کانت است که ازمنظر فلسفه اسلامی هردو نتیجه واحدی دارند و هیچ‌یک در منطق فلسفی و فرهنگ دینی جوامع اسلامی جایی ندارند. به‌طور خلاصه نتیجه هردو رویکرد عدم امکان اعتماد به درک عقل در اثبات گزاره‌های مربوط به ماورای ماده و طبیعت است. ازجانب اندیشمندان فلسفه اسلامی مواجهه‌های مختلفی با این مباحث صورت گرفته ‌است، در این ‌بین آیت‌الله مصباح‌یزدی عمیق‌ترین شبهه معرفت‌شناسی را از لابه‌لای ادبیات فیلسوفان غربی می‌یابند و آن را طوری تقریر می‌کنند که نه بداهت بدیهیات اولیه را انکار کرده و نه در تبیین صدق آن به صرف توضیحات پیشینیان اکتفا کنند، لذا در تبیین صدق بدیهیات اولیه (و به‌تعبیر کانت بخشی از گزاره‌های ترکیبی پیشین) بهترین بهره را از وجه ممیزه معرفت‌شناسی اسلامی یعنی علم حضوری می‌برند که پیش‌تر چنین تقریری در این سطح در فلسفه اسلامی مسبوق‌به سابقه نبوده است.

در نمونه‌ای دیگر، هیوم استنتاج «باید» از «هست» را مغالطه نامید. درصورتی‌که نتوان بایدها و نبایدها و خوبی و بدی را با یک مبنای هستی‌شناختی توضیح داد، واقعیت بخش عمده‌ای از فرهنگ که شامل امور هنجاری است متزلزل می‌شود. برای فرهنگی که ارزش‌های اخلاقی را واقعی می‌داند، تبیین واقعیت ارزش اخلاقی موضوع مهمی است، لذا اندیشمندان جهان اسلام منطق ارزش‌های اخلاقی را تبیین کرده‌اند. در این‌میان آیت‌الله مصباح‌یزدی در تبیین رابطه هست و باید به صرف وجود واقعیت اخلاقی اکتفا نمی‌کنند و اولین «باید» را صریحا به هستی‌شناسی ارجاع می‌دهند. به تعبیری دیگر نه‌تنها در تبیین واقعیت ارزش غیری آن را به مفهوم هستی‌شناسانه ضرورت بالقیاس ارجاع دادند، بلکه با تبیین تکوینی ارزش ذاتی اخلاقی عدم مغالطه در استنتاج اولین باید از هست را هم نشان داده‌اند. آثار ایشان مملو از کاوش‌های جدی دیگری در اعماق مسائل فلاسفه غربی است.

۲. دریافت منظومه جهان غربی

پیوستگی اجزای تمدن غربی سبب می‌شود غرب جغرافیایی، شرقی‌ترین جوامع را ذیل غرب فرهنگی قرار دهد. غرب فرهنگی همان پیوستگی لایه‌های زندگی بشر غربی و سازگاری آنها با یکدیگر است. در تحلیل غرب و شناخت آن، جای خالی نگاه منظومه‌ای و توجه به ارتباطات بخش‌های مختلف این تمدن احساس می‌شود. بحث از امکان تفکیک بین فرهنگ و تکنولوژی غربی، امکان تفکیک بین گزاره‌های علمی غرب از یکدیگر و موارد دیگر ازجمله سوالاتی است که در یکی‌دو دهه اخیر به‌طور عمومی‌تری اندیشمندان تمدنی و انقلابی را به خود مشغول کرده‌ است. در منظر مرحوم علامه مصباح‌یزدی این نگاه منظومه‌ای به‌شکل پررنگ و جدی بروز و ظهور دارد، لذا در تفسیر سکولاریسم ترتب آن به اومانیسم را می‌نمایاند، انحرافات اندیشه‌های فلسفی عام را در لایه‌های روش‌شناختی جست‌وجو می‌کند، تفسیر عدالت اجتماعی غربی را در غایت تکوینی انسان می‌یابد و ده‌ها و بلکه صدها نمونه دیگر. درنتیجه نوع خاصی از ارتباط در اجزای فرهنگ غربی اعم‌از علم و سیاست و اخلاق و تکنولوژی و... ارائه داده و به دفاع از آن نگاه منظومه‌ای پرداخته‌اند. متقابلا درمقابل این اندیشه، تصویری منسجم از اسلام را ارائه می‌کند تا تقابل علمی و فکری را در اوج خود قرار ‌دهد.

یکی از مهم‌ترین وجوه شناخت غرب توضیح و تفسیر سیاست غربی است؛ چراکه تاثیر بسزایی در استراتژی و رفتار سیاسی شخص به‌جا می‌گذارد. از لوازم مهم شاخصه قبلی این است که عمل سیاسی غرب را بر پایه‌های فلسفی غرب شرح و تفسیر می‌کند و کیفیت تولد جریان‌ها و اندیشه‌های سیاسی را با بن‌مایه‌های فکری نشان می‌دهد، لذا شناخت هدف، ساختار، رفتارها و سایر مؤلفات سیاست غربی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و روشن‌کننده خطاهای راهبردی در این‌باره است.

تفسیر پیوستگی وجود تمدنی سابقه‌ای طولانی دارد که یکی از اجزای آن طبقه‌بندی علوم با بیان ترابط این علوم است. ایشان همان‌طور که نظر خود در باب طبقه‌بندی علوم و تأثیر و تأثرات آن در فرهنگ و علم غربی را در مباحث فلسفی خود نشان داده‌اند، سایر جنبه‌های تمدن غرب را هم در نسبت با دیگر اجزا روشن کرده و گاه در آثار خود تبیین کرده‌اند، بنابراین به‌طور خلاصه شناخت ایشان از غرب جزیره‌ای نبوده و ساختارمند است. ضمن این نگاه منظومه‌ای می‌توان به این ویژگی هم اشاره کرد که شناخت ایشان از غرب جامعیت هم دارد؛ در انواع مباحثی که مطرح کرده‌اند، نظرات مهم در آن را موردتوجه و تامل قرار داده‌اند.

۳. جلوه‌های غایت فرهنگ غربی در اجزای آن

از مهم‌ترین ویژگی‌های غرب‌شناسی مرحوم علامه مصباح‌یزدی توجه به غایت‌القصوی و هدف آن تمدن است. شناخت غرب توسط بسیاری از افراد، شناخت غرب در ساحت یک فلسفه، یا یک زندگی اجتماعی خاص یا یک سطح بی‌سابقه‌ای از تصرف در طبیعت است. مهم‌ترین جنبه‌ای که در شناخت مطلق امور برای یک انسان مختار و مسلمان حقیقی مطرح است، سنجش و بررسی پدیده‌ها ‌در قیاس با عالی‌ترین هدف انسانی و اله است، لذا شناخت غرب ایشان صرفا ازمنظر یک فیلسوف عام هستی‌شناس محض نیست، بلکه چنان‌که در رابطه «هست» و «باید» معتقد هستند، شکافی بین این حوزه‌های شناختی وجود ندارد، بنابراین با همین انگیزه و نگاه به تحلیل و شناخت تمامیت و اجزای غرب پرداخته‌اند و نسبت آن را با بلندترین اهداف ممکن سنجیده‌اند.

غرب در یکی از مهم‌ترین شاخصه‌هایش به زندگی دنیوی بسنده می‌کند؛ فقط به نظم و امنیت اهتمام می‌ورزد و گاه بخشی از نیازهای معنوی یعنی عدالت دنیوی را هم مدنظر قرار می‌دهد. از مهم‌ترین مؤلفات فرهنگی غربی که در گوشه‌گوشه آن به‌نوعی تجلی می‌یابد، همین ویژگی است. اندیشمندان بسیاری این امکان فکری و شناختی را دارند که نکته نابی را در گوشه‌ای بیان کنند و نشان دهند، ولی کمتر اندیشمندی این توان را دارد که همان نکته ناب را در سراسر مواردی که امکان سریان آن وجود دارد جاری و ساری کرده و از لوازم علمی و عملی آن بهره‌مند شود. دنیاگرایی در فرهنگ غرب برای کمتر کسی پوشیده ‌است، ولی به‌ندرت توانسته‌اند مانند مرحوم علامه مصباح‌یزدی تجلی آن در اجزای مختلف تمدن اعم‌از علم، سیاست، فرهنگ و... نشان دهند.

می‌توان مدعی شد از مهم‌ترین جنبه‌های غرب‌شناسی ایشان نمایاندن تجلی این غایت در موارد و مصادیق جزئی است. سایر جنبه‌های غرب‌شناسی ایشان به‌همین‌ جهت بوده و مهم‌ترین ویژگی همین‌جا است. هدف زندگی فرد و اجتماع است که به یک اندیشمند و زمان انگیزه می‌دهد تا سایر وجوه تمدنی غرب را مورد کاوش قرار دهد و به‌نوعی با آن مقابله کند.

۴. شناخت غیرالتقاطی

از آثار عمق و دقت فلسفی این است که توان تشخیص رگه‌های نظریات مختلف در اندیشه و عمل را فراهم می‌کند. نگرش التقاطی عبارت‌از تلفیق ناهمگون شناخت‌ها و گزاره‌ها حول یک موضوع است که ناهماهنگی آنها مبتنی‌بر واقعیت و تکوین باشد. بسیاری از شناخت‌ها از غرب به‌نوعی دچار التقاط بوده و در توصیف آن دچار یک ناسازگاری پنهان است.

در شناخت صحیح، لوازم ناگفته و پنهان آنها روشن می‌شود و به اندیشمند این امکان را می‌دهد که مانند یک مهندس لایه‌های زیرین و پنهان را بداند و بالطبع شناخت منطقی‌تری از آینده آن هم داشته باشد. همان‌طور که شهیدمطهری سال ۱۳۵۶ وقتی مجاهدین خلق هنوز سازمان منافقین دانسته نمی‌شدند، آن را سازمان منافقین نامید، آیت‌الله مصباح نیز در اثر درک غیرالتقاطی از غرب، حال و آینده خود غرب و غربی‌های داخلی را نشان می‌دادند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰