محمدابراهیم یزدانی، روزنامهنگار: علامه محمدتقی مصباحیزدی، بهعنوان یک فیلسوف دینی با نگاهی جامع و بدون سوءگیری نسبت به تمدن و فرهنگ غرب موضع علمی و تحقیقی خود را حفظ کردهاند. این نگاه در آثار، دیدگاهها و سفرهای ایشان به غرب کاملا مشهود است. یکی از منابع مهم شناخت این ادبیات و نگاه عالمانه ایشان در مواجهه با غرب، اظهارنظرها و قضاوتهای علمی اندیشمندان غربی در دیدار با این عالم بصیر است. گفتار پیشرو، روایتی از سفر و گفتوگوهای ایشان با عالمان دینی و اندیشمندان غربی در کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین است که در دهه 70 انجام شده است.
غرب در نگاه علامه
آیتالله مصباحیزدی قائل به مواجهه منصفانه با فلسفه غرب بودند و براساس اندیشههای ایشان اینگونه استدلال میشود که ما باید در حوزه فلسفه و تعامل با فلسفه غرب، افراط و تفریط نداشته باشیم و اینطور نیست که هرچه آنها گفتند قبول یا رد کنیم و باید روحیه نقادانه داشته باشیم. دیدگاههای آنها را بررسی کنیم و از هر نوع پیشداوری بپرهیزیم. یعنی اینطور نباشد که همه افکار غربیها را باطل بدانیم و باید تمام مکاتب فلسفی را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم. لذا اگر هم نقدی میکنیم، باید عالمانه و محققانه باشد. اگر هم نقدی داریم، باید مودبانه و با سعهصدر باشد و نباید گفت چون از غرب آمده، باید اینها را کنار گذاشت. ایشان معتقد بود، اگر چنین باشد در این صورت طب و ریاضیات و... نیز از جای دیگری آمده و باید اینها را نیز قبول نکنیم، لذا علامه مصباح، دیدگاه افراطی و تفریطی نسبت به غربیها نداشتهاند. براساس دیدگاهها و برداشت از روایتهای ایشان از غرب، متوجه میشویم که در نظر ایشان فلسفه غرب در موقعیت متزلزل قرار دارد و مخصوصا در تفکرات فلسفی پس از کانت، جریانهای الحادی غالب است و چون ایشان یک فیلسوف الهی هستند، از اینرو با فلسفههای ملحدانه و تجربهگرایانه مخالفت میکنند و دیدگاه خاص خود را دارند. اما آن روحیه نقادانه و روحیه عالمانهای که ایشان دارند، باعث شد تلاش کنند تا روایت غرب را دقیق فرابگیرند. شاید عدهای معتقد باشند که علامه مصباحیزدی در غربشناسیاش، دیدگاه بدبینانهای داشته است و برخی از آن دیدگاههای ایشان که در آثار و گفتوگوهایشان(ازجمله تهاجم فرهنگی) آمده است را بهعنوان نماد غربشناسی علامه بیان دارند، اما باید شرایط آن دوره و زمانه علامه مصباح را هم دید تا به تحلیل دقیقتری از آن رسید. علامه مصباحیزدی کشورهای مهم اروپایی و آمریکایی را دیده بودند و با شخصیتهای برجستهای از مراکز علمی و دینی آن دیدار ارتباط داشتند. ایشان در نگاه به غرب میفرمایند: «وقتى مىگوییم فرهنگ غربى، منظور ما تنها نه غرب جغرافیایى است و نه حتى مردمانى که در مغربزمین زندگى مىکنند؛ زیرا در آنجا نیز کسانى هستند که گرایشهاى دیگرى دارند. کسانى هستند که گرایشهاى الهى خوبى و نیز مکتبهاى دیگرى دارند. آنچه ما از آن به فرهنگ غربى نام مىبریم، فرهنگ جوامعى است که در جهت ارزشهاى غیرالهى و فرهنگ الحادى گام برمىدارند، لذا ممکن است در بعضى از کشورهاى مشرقزمین مثل ژاپن نیز همین فرهنگ حاکم باشد؛ پس چنانکه مىنگرید ما روى غرب جغرافیایى تکیه نداریم. ریشه فرهنگ غرب الحاد و کفر است که در آن خدا از فکر انسان برداشته شده است و به جاى آن انسان جایگزین گشته است و او محور همه ارزشها مىشود... . هرجا اندیشه و تفکر در نگاه افراد به این نقطه رسید، آن را فرهنگ غربی میدانیم.» علامه مصباحیزدی در مواجهه با غرب نگاههای کارکردی و تطبیقی نیز داشتند. ایشان در زمانی که کلانپروژه «مکتب اخلاقی اسلام» در موسسه علمی و پژوهشی امام خمینی(ره) آغاز میشود؛ ابتدا کارگروهی را مشخص کردند تا مطالعه دقیقی در این زمینه داشته باشند و منابع غربی و مراکز تربیتی مسیحیان و سایر مکاتب اخلاقی و معنوی را رصد کند و سپس طرحی جامع در موضوع مکتب اخلاقی اسلام تدوین کند. این کارگروه بعد از نزدیک به 4 سال مطالعه و مباحثه و برگزاری جلسات متعدد با خود حضرت علامه، درنهایت به یک طرح جامع رسیدند و پس از تایید ایشان، کار تدوین مکتب اخلاقی اسلام را شروع کردند. این تنها بخش از نگاه دقیق علامه به غرب بود و در نگاه غربشناسانه خود به دور از هرگونه تعصبی، در ضمن تلاش برای شناخت الگوها و روندهای جامعه دینی غرب برای تربیت نیرو، نقاط ضعف و قوت دیدگاه اندیشمندان و عالمان غرب را استخراج میکردند و به شبهات و سوالات آنها پاسخ میدادند.
علامه مصباحیزدی در بیان دلیل اینکه در بومیسازی علوم چرا باید به آورده غرب نگاه داشته باشیم. میفرمایند: «منظور از بومیسازی و اسلامی کردن علوم، صرف تعویض اصطلاحات نیست، بلکه تغییر جهانبینیها و استفاده از منبع وحی در تولید علم است. گزارههایی که به نام علوم انسانی شناخته میشود و در اطرافش کتابها نوشته شده، خاستگاهش مغربزمین است و خواه ناخواه تاثیر فرهنگ و ادبیات غرب در آنها تعبیه شده است. اصطلاحاتش با همان اصطلاحاتی که موافق فرهنگ غربی است، شکل گرفته است و سردمداران و صاحبان نظریههای معروف آن، عمدتا اهل مغربزمین هستند. کتابهای دانشگاهی ما نیز با اندکی تغییر، ترجمهای است از کتابهایی که در اروپا و آمریکا نوشته شده است. یک یا چند مثال اروپایی را برداشتهاند، مثال ایرانی گذاشتهاند و به اصطلاح بومیسازی شده است. به نظر ما، بهترین و برترین روش برای اینکه نظریات و اندیشههای غرب را بشناسیم، ملاقات علوم غربی است.» ایشان با همین دیدگاه، سفر به کشورهای اروپایی و ملاقات با اندیشمندان و اندیشهها را پیگیری کردهاند. ایشان معتقد بودند: «مبنای علوم انسانی غرب که در دانشگاههای کشور به صورت ترجمهای تدریس میشود، جهانبینی مادی و متعارض با مبانی قرآنی و دینی است، درحالیکه پایه و اساس علوم انسانی را باید در قرآن جستوجو کرد.»
دیدار با غرب
یکی از مواجهههای جدی علامه مصباحیزدی با اندیشه غرب، در ضمن سفرهای ایشان رخ میدهد. داستان سفرهای ایشان به کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین به دهه 60 برمیگردد. حجتالاسلام والمسلمین ربانی یکی از شاگردان علامه مصباحیزدی در سال 1360 به آرژانتین رفت، وی با تربیت طلاب و علاقهمندان به اسلام در شهرهای مختلف اسپانیا و نیز تاسیس موسسات اسلامی و راهاندازی مجله و رادیو در آمریکای جنوبی و اسپانیا آموختههای خود را به مردم آن دیار منتقل کرد. بعد از 15 سال تلاش مستمر و پیگیر، از استاد خود علامه مصباحیزدی برای تبیین بیشتر معارف اسلام و انقلاب اسلامی دعوت به عمل میآورد و ایشان با پذیرش این دعوت و سخنرانیهای متعدد در مراکز مختلف منشأ تحولات عظیمی در آن منطقه میشوند.
سفر یکماهه علامه از 28مرداد 1376 از اسپانیا شروع و تا 20شهریور با سفر به آرژانتین خاتمه مییابد. عالم ۶۳ ساله، در این مسافرت تبلیغی و علمی در دهها مرکز علمی و فرهنگی حاضر شده و حدود ۸۰ سخنرانی انجام داده است. ایشان در همین سفر و در یکی از سخنرانیها، نکتهای را میگویند که در حوزه اسلام، فلسفه دارای نظم و انضباط بیشتری است و آنقدر آشوب فکری بر آن حاکم نیست و علتش این است که از منطق قوی برخوردار است و در حوزه اسلام، سه نحله فلسفی داریم(مشائی، اشراقی و حکمت متعالیه) که همه در مبانی دینی با هم همراه هستند. در اسلام همه فلسفهها در خدمت دین هستند، اما در غرب به دلیل اینکه این منشأ الهی نیست، یک نوع آشوب فکری وجود دارد. اولین برخورد با علامه مصباحیزدی در غرب، توسط معاون و استاد دانشگاه مسیحی بود که اتومبیل شخصیاش را در اختیار ایشان قرار داد تا در طول اقامت برای تردد در شهر مشکلی نداشته باشند. برخوردی که به گفته خود علامه مصباح در محیطهای علمی و دینی ما پیش نمیآید.
نور امید
در مکزیک، اسقف کلیسای باسیلیکا گوادالوپه، پس از سخنان علامه مصباحیزدی اظهار میدارد: «در غرب خبرى نیست، غرب هیچگاه به خدا ایمان نیاورده است. ما شجاعت شما را تحسین مىکنیم و تناسب بین دین اسلام و زمان و مکان را مىبینیم. ما باید شما را الگو قرار دهیم و از تفکر شما تبعیت کنیم. ما آمادگى خود را براى همکارى اعلام مىداریم.» در همین جلسه یک کشیش اسپانیایىتبار مىگوید: «وقتى به آنچه براى مردم مىگوییم عمل نمىکنیم و آنچه بر زبان مىآوریم بدون استدلال و به دور از منطق است، چگونه مىتوانیم توقع پیروى مردم را داشته باشیم؟»
اسقفى در سخنرانى خود در جمع اسقفهای گوادالپ خطاب به علامه مصباح میگوید: «ایمان واقعى درغرب وجود ندارد. مردم منطقه به ما اعتمادى ندارند. حرف ما را گوش نمىدهند. این شما هستید که هم ایمان واقعى دارید و هم توانستید ایمان را با کشوردارى جمع کنید. ما باید بیاییم و از شما یاد بگیریم» و پس از برنامه از شدت علاقه و هیجان ایشان را در آغوش میگیرد و میگوید: «ما کارى از دستمان برنمىآید. این شما هستید که باید پرچمدار توحید و مبارزه با فساد اخلاقى و انحراف باشید.»
رادیو قبله
«اگر تاریکى شب مىدانست که گرچه جهانگستر است، اما هیچگاه ماندنى نیست... اگر مستکبران جهان ثمره انقلاب اسلامى را مىدانستند، از ابتدا، هرگز این انقلاب را برنمىتافتند و... .»
این سخنان رادیو قبله آرژانتین در روزی بود که میزبان علامه مصباحیزدی شده بود. آن روز ایشان برای مصاحبه دو ساعته به رادیو قبله دعوت شده بودند و مجری برنامه اعلام کرده بود: «خورشید دین امروز با شماست، از ایشان بهره ببرید و سوالات خود را مطرح کنید.»
جلسات سخنرانی علامه در این سفر محل حضور جوانانی است که به دنبال حقیقت گمشده غرب هستند، در یکی از این جلسات، دانشجوی مسیحی خطاب به علامه میگوید: «من تملق نمىگویم، ولى در این دو شب که در این کالج صحبت کردید، در شما نور خدایى مىبینم.» بعضی کشیشها میگفتند: «خدا شما را براى احیاى دینش به اینجا فرستاده است.»
تشویقهای ممتد
یکی از شبهای اقامت علامه مصباحیزدی در بوینوسآیرس، رئیس دیوان عالى ایالت بوینوسآیرس(رئیس اسبق دانشگاه و استاد فعلی حقوق) از ایشان دعوت کرده بود تا درباره حقوق خانواده از دیدگاه اسلام صحبت کنند. سالن از جمعیت پر شده بود و مردم هجوم مىآوردند. او گفت که درها را ببندند تا همهمهای نشود. بیش از 90 درصد شرکتکنندگان، خانمهاى استاد و دانشجو بودند. علامه مصباح درباره حقوق زن در اسلام سخنان کوتاهی ایراد کردند که با تشویق و کف ممتد دانشجویان و حتی رئیس دیوان عالی مواجه شد. وقتی تشویقها تمام شد، رئیس دیوان عالی ایشان را در بغل فشرد و با تقدیم دیپلم افتخار گفت: «اى کاش شما چند جلسه دیگر به اینجا مىآمدید و سخنرانى مىکردید.» بسیارى از کسانی که تا آن روز حتی کسی لباس روحانیت را ندیده بودند و قبل از مراسم ایشان را مسخره میکردند، بعد از سخنرانی میآمدند تا دست ایشان را ببوسند.
طلوع در غرب
بنیاد فرهنگى روژه گارودى(دبیرکل سابق حزب کمونیست فرانسه)، هر روزه هزاران نفر را با معارف اسلامی آشنا مىسازد. همسر روژه گارودی که خود عضو فعال این مرکز اسلامی است، میگوید: «ما مردم را دوباره به اسلام دعوت کرده، از هیچ تلاشى دراینباره فروگذار نمىکنیم.» استاد کمونیست دیروز، امروز در غرب پرچم لا اله الا اللّه را به اهتزاز در آورده و علیه شیطان بزرگ و اسرائیل غاصب تلاش مىکند و عملا با ایجاد یک بنیاد فرهنگى و حتى تزئین خانه شخصى خود به آیات قرآنى و پیروى از روش زندگى اندلسى در مسیر آشنا کردن مردم مغربزمین با مظاهر اسلامى گام برداشته است. روژه گارودی در منزل شخصی خود پذیرای علامه مصباحیزدی در این سفر بوده است و پس از آن این ارتباط با بازدید «روژه گارودی» از موسسه علامه مصباحیزدی در قم تداوم یافت.
صدای ناقوس
کوبا یک کشور مارکسیست و ضدامپریالیست است، استاد تاریخ و عضو هیاترئیسه دانشگاه هاوانا، در برابر معاون دانشگاه(یک خانم مارکسیست) و اساتید دیگر، با حرارت از اسلام و ایران تعریف مىکرد و هنگامى که مىخواست از امام خمینی(ره) سخن بگوید، با احساسات و هیجان خاصی گفت: «قصد دارم درباره یک شخصیت معمایىِ اسرارآمیز تحقیق کنم.»
این استاد تاریخ بعد از راهنمایى علامه مصباح در بازدید از دانشگاه، به هنگام خداحافظى ناقوس را به صدا درآورد و گفت: «ما امیدواریم که صداى اسلام را اینجا بشنویم»؛ و به ایشان گفت: «شما پارهای از قلب من هستید. برای پدر و مادر من دعا کنید.» او با کمال تواضع در برابر استاد زانو زد، دست ایشان را بوسید و قرآن مجید به زبان اسپانیولی را تقاضا کرد.