آیت‌الله مصباح‌یزدی
پول‌وحکمرانی‌نیزجزوفناوری‌های‌اجتماعی‌هستندوبرای‌رسیدن‌به‌هرواقعیتی‌مانند تولید دام، بیشتراز مرگ‌ومیرآنها بایدحکمرانی آن را به‌وجودآوردتاهدف تامین شود.
مریدان ایشان محدود و منحصر به شهر اصفهان نمانده و در همه کشور جامعه مذهبی به وی علاقه‌مند بودند.
طبعا علومی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شوند در دو بخش علوم‌طبیعی و انسانی است که علوم‌طبیعی خطر کمتری دارد و نمی‌تواند مستقیما درجهت استحاله فرهنگی نقش داشته باشد، اما آنچه خطرناک است علوم‌انسانی است که به‌صورت مستقیم در تغییر فرهنگ‌ها نقش دارد.
امام خمینی(ره) به‌محض اینکه گزارش علامه مصباح(رض) درباره موسسه «در راه حق» را مشاهده کردند، فرمودند که شما این کار را توسعه دهید و من تا زمانی که زنده هستم، هزینه‌های آن را شخصا متقبل می‌شوم.
مرور آثار و اندیشه مرحوم علامه مصباح‌یزدی به‌عنوان یکی از متفکران جریان‌ساز در حوزه علوم انسانی نشان می‌دهد که وی تلاش کرده با بهره‌گیری از رویکرد اجتهادی جاری در سنت حوزوی و با تکیه‌بر ادله دینی خوانشی متفاوت از مسائل علوم انسانی داشته باشد. آیت‌الله مصباح با عبور از انحصار تجربه‌گرایی در تبیین مسائل سعی دارد ظرفیت «نقل» (آیات و روایات) و حکمت اسلامی را در ارتقای علوم انسانی به‌کار گیرد.
سپهبد سلیمانی وقتی در قامت مصلحی اجتماعی قد علم می‌کند و همه جوانان این مملکت را فرزند خود و اسلام و انقلاب می‌خواند و هر تفکر تفرقه‌افکنی را در مخالفت با اسلام و نظام معرفی می‌کند، کاری جز اصلاح شکاف‌های اجتماعی انجام می‌دهد که کسان دیگری همواره در جامعه شعار آن را می‌دهند و ژست آن را می‌گیرند.
با توجه به بررسی حرکت اجتماعی آیت‌الله مصباح در سطح نهاد علم و تربیت نیروی فکری، به نظر می‌رسد او در گام نخست کوشید ضمن توجه به تقدم مبانی معرفتی بر مبانی غیرمعرفتی، اقدام به تدریس مجموعه «معارف قرآن» کرده تا طلبه‌های علوم دینی، مجهز به مبانی نظری و متناسب با علوم روز تربیت شوند.
آیت‌الله مصباح یزدی همچون بسیاری از اندیشمندان اسلامی و حتی پاره‌ای از اندیشمندان غربی، به علوم‌انسانی موجود نقد داشتند و این علوم را نارسا و گرفتار کاستی‌های بی‌شمار می‌دانستند و معتقد بودند علوم‌انسانی کنونی در شناخت حقایق مربوط به انسان، ناتوان است.
یکی از کارهای خوب آیت‌الله مصباح که شاید بتوانم بگویم در کشور بی‌نظیر است، این بود که ایشان در چندسال آخر عمرشان درحالی‌که کلیات بحث را تبیین کرده بودند با برخی شاگردان‌شان اقدام به تهیه سندی برای اسلامی‌سازی علوم انسانی کردند، چون این موسسه امروز در حدود ۱۲۰ نفر هیات‌علمی دارد و همه می‌خواهند در حوزه علوم انسانی اسلامی کار کنند، لذا باید سند و چشم‌اندازی مشخص وجود داشته باشد.
از نظر آیت‌الله مصباح(رضوان الله تعالی علیه)، علم به معنای درک واقعیت مطلوب فطری انسان و نیز مورد سفارش و تشویق از سوی اولیای دین اسلام است: «طلب العلم فریضه» و «اطلبوا العلم ولو بالصین» و «اطلبوا العلم ولو بخوض اللجج و سفک المهج» و «اطلبوا العلم و لو من منافق». البته علم معانی دیگری هم دارد که هر کدام اقتضائات و احکام خود را دارد.
نگاه علامه مصباح به علوم انسانی نگاهی معرفتی و از سنخ فلسفی بود. یعنی ایشان فیلسوفانه به علوم انسانی نگاه می‌کردند و این در مرحله اول بود و در مرحله دوم فقیهانه و دین‌شناسانه نگاه می‌کردند.
آیت‌الله مصباح‌یزدی قائل به مواجهه منصفانه با فلسفه غرب بودند و براساس اندیشه‌های ایشان این‌گونه استدلال می‌شود که ما باید در حوزه فلسفه و تعامل با فلسفه غرب، افراط و تفریط نداشته باشیم و این‌طور نیست که هرچه آنها گفتند قبول یا رد کنیم و باید روحیه نقادانه داشته باشیم.
پیوستگی اجزای تمدن غربی سبب می‌شود غرب جغرافیایی، شرقی‌ترین جوامع را ذیل غرب فرهنگی قرار دهد. غرب فرهنگی همان پیوستگی لایه‌های زندگی بشر غربی و سازگاری آنها با یکدیگر است.
با توجه به اینکه فراگرفتن «همه معلومات» برای هر دانش‌پژوهی میسّر نیست، و به فرض میسّر بودن، چنین انگیزه‌ای برای همه وجود ندارد، چنان‌که ذوق و استعداد افراد هم نسبت به فراگیری انواع مسائل مختلف است؛ و همچنین بعضی دانش‌ها «وابسته» به بعضی دیگر و آموختن یکی متوقف بر دیگری است، آموزشگران از دیرباز درصدد برآمده‌اند که مسائل «مرتبط» و «متناسب» را دسته‌بندی کنند و علوم خاص را مشخص سازند.
مهم‌ترین انقلابی که ما یادمان می‌آید و از آن یاد می‌شود، بیش از ۸۰-۷۰ سال پیش واقع شده و انقلاب مارکسیستی بوده است. از شوروی شروع شد بعد کم‌کم گسترش پیدا کرد و به چین و بعضی کشورهای آسیای شرقی رسید و در کمتر از ۵۰ سال نصف دنیا را گرفت.
1 2
یادداشت