• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۹-۱۲ - ۰۰:۱۵
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
یادبود مفتون امینی، شاعر معاصر

عشق و غزل و ترانه باقی است

«بگذارید از ملاقات بسیار پر از خاطره خود با نیمای بزرگ بگویم. در اوایل زمستان 33 همراه زنده یاد فریدون کار که پای کرسی ایشان، هی چای پررنگ خوردیم و هی اشنوی تلخ کشیدیم و هی از شعر و سیاست گفتیم و هی از درد جماعت شنیدیم که مشروح آن در شماره ویژه نیمایِ فصلنامه شعر چاپ شده است.

عشق و غزل و ترانه باقی است

عاطفه جعفری، خبرنگار: «بگذارید از ملاقات بسیار پر از خاطره‌ خود با نیمای بزرگ بگویم. در اوایل زمستان 33 همراه زنده‌یاد فریدون‌کار که پای کرسی ایشان، هی چای پررنگ خوردیم و هی اشنوی تلخ کشیدیم و هی از شعر و سیاست گفتیم و هی از درد جماعت شنیدیم که مشروح آن در شماره‌ ویژه‌ نیمایِ فصلنامه‌ شعر چاپ شده است. در همان ملاقات بود که نیما درخصوص وزن منظومه‌ افسانه جواب داد که در تکیه‌ دولت نوحه‌ای می‌خواندند با این لحن و عبارت که «ای عموجان، عموجان! کجایی؟» و من وزن منظومه را از آن گرفتم و بعدها «شراگیم» گفت که این بچه‌ها هم از شما یاد گرفته‌اند و در کوچه می‌خوانند: «یک و دو و سه و چهار!» و در این مجلس، شکایت غمگنانه‌ نیما از وضع ملت و مملکت زیاد بود می‌گفت که طیاره‌ شاپور کذایی در هوای این فصلی کوه افتاده است به دره، احمق‌ها آمده‌اند به یوش در خانه‌ من تفتیش تفنگ می‌کنند... بعد از این ملاقات کم‌کم تحول واقعی در شعر من شروع شد که نمونه‌های عمده آن در مجموعه‌ «کولاک» دیده می‌شود...»
این صحبت‌های مفتون امینی در مورد نیما، سال‌ها از زبان خودش شنیده می‌شد، شاعری که خودش را از دنبال‌کنندگان نیما می‌دانست. او در همه سبک‌های شعری می‌سرود و با اینکه در چند سال اخیر خیلی از نظر جسمانی حال خوبی نداشت اما باز هم سعی می‌کرد در مورد شعر و سبک‌های شعری صحبت کند. امینی چند روز پیش بر اثر بیماری درگذشت و سعی کردیم در این گزارش، کمی در‌مورد فعالیت‌های او در این سال‌ها بگوییم و از او یادی کنیم که برای شعر در این سال‌ها کم نگذاشت.

شروعی متفاوت با نیما
یدالله امینی متخلص به مفتون، از شاعران مطرح دهه چهل و پنجاه شمسی است که در سال 1305 در شهرستان شاهین‌دژ به‌دنیا آمد. «دریاچه» اولین مجموعه شعر مفتون ‌امینی در سال 1336 منتشر شد که از ظهور شاعری توانمند در‌قالب کلاسیک ادبی خبر می‌داد، اما در دهه‌ چهل با انتشار مجموعه شعر «کولاک» مفتون از اشعار نو خود پرده برداشت و خود را به‌عنوان یکی از مطرح‌ترین نیمایی‌سرایان پس از نیما شناساند و در فاصله اندکی با انتشار مجموعه شعر «انارستان» این موقعیت تثبیت شد.
امینی در سال‌های پس از انقلاب اسلامی بیشتر به شعر منثور (به شعری که در قالب نثر نوشته شود) روی آورد و به جرگه شاعران سپید سرا پیوست؛ هرچند در تمام این سال‌ها سرایش در قوالب کلاسیک را رها نکرد و شعرهای متعددی از وی در قالب غزل و قصیده در نشریات مختلف منتشر شد.

شعری برای دریاچه ارومیه
امینی درباره شروع شاعری‌اش می‌گوید: «شعری که قابل قبول شاعران نوپرداز بود، در خردادماه ۱۳۳۱ اتفاق افتاد. در همان ارومیه سرودم، کنار دریاچه‌ ارومیه که اسم شعر هم «دریاچه» بود؛ چهارپاره‌ای بود که آن‌موقع اینها را شعر نو حساب می‌کردند، که بعد گفتند اینها شعر نئوکلاسیک است. آن شعر این‌طوری بود که: «دریاچه هر زمان که تو را ببینم/ بر عمر و آرزوی خود اندیشم/ گاهی برای آن‌چه که خواهد شد/ گاهی به یاد آن‌چه شد اندیشم».

مکتب شعر را منظم‌تر کرد
او با انتشار نخستین دفتر شعرش به نام «دریاچه» در سال ۱۳۳۶ فعالیت جدی شاعری‌اش را آغاز می‌کند؛ اما آشنایی او با شعر به دوران حضور در مکتب‌خانه برمی‌گردد. آن روزها را این‌گونه روایت می‌کند: «من از همان دوره‌ دبیرستان استعداد شعر داشتم. از مکتب، آموختن را آغاز کردم و تا حدود ۹‌سالگی در روستا بودم و بعد به تبریز آمدم. از مکتب که شروع کردیم به خواندن، به فاصله‌ خیلی کمی «شاهنامه» و «گلستان» را خواندیم. در تبریز کلاس هفتم، هشتم آن موقع، به معنایی، دبیرستان الان که بودم، شعر می‌گفتم؛ اما شعر نبود؛ نظم بود. دفترچه‌های شانزده‌برگی به نام «دفتر سبز» بود که من آن را برمی‌داشتم و به شکل منظوم، دفتر را پر می‌کردم از نام پرنده‌ها، گل‌ها، شهرها و... که نوعی شروع برای من بود. این تجربه‌ها در 16‌سالگی‌ام است.»

نقد رضا براهنی بر کتاب کولاک 
امینی بالاخره به تهران می‌آید و روایت خودش درباره آن روزها جالب است و می‌گوید: «هر روز صبح ما در محل «تئاتر نو» در کافه فیروز جمع می‌شدیم و به خواندن و بحث کردن در رابطه با شعر نو می‌پرداختیم؛ چنان‌که به این گروه پیاده‌نظام شعر نو گفته می‌شد. محمد زهری که کتاب اولش «جزیره» را منتشر کرده بود، سردسته‌ ما بود. همچنین نصرت رحمانی که کتاب «کوچ» از او به چاپ رسیده بود. پس از آن نیز ما هم مجموعه شعرهایی منتشر کردیم و در‌واقع می‌توان گفت شروع واقعی شعر نو از همین این دوره رخ داد. پس از آن، شاعرانی چون یدالله رویایی، منوچهر آتشی و رضا براهنی در شعر نو ثابت شدند، البته از ما شعرهای بهتری می‌گفتند؛ ولی شروع واقعی شعر نو با آنها نبود. نیمایی‌های واقعی در برابر غزل‌سراها و نیمایی‌های غیرواقعی هویت مستقلی برای خودشان قائل بودند و با هم مدتی مجادله داشتند و از نخستین کتابم که چاپ شد، مشی نیمایی را دنبال کردم. اولین کتابم سال ۱۳۳۶ چاپ شد. دومین کتابم هم به نام «کولاک» سال ۱۳۴۴ چاپ شد که آن‌هم خیلی گرفت و رضا براهنی هم بر آن نقد نوشت. البته بنده بعدها از رهی معیری، فریدون مشیری و دیگران فاصله گرفتم و از سال 42-41 با همان نیمایی‌های واقعی حشر و نشر داشتم که به اعتقاد من، نیمایی‌های واقعی یکی‌ منوچهر آتشی بود و محمدعلی سپانلو. شعرهای اولیه‌ احمدرضا را قبول دارم؛ اما شعرهای این اواخرش را نه. دیگر اسماعیل شاهرودی بود، نصرت رحمانی و محمد زهری، اینها نیمایی‌های درست بودند و همچنین برخی از شعرهای سیاوش کسرایی که شبیه نادر توللی نبود؛ مثلا شعر «آرش کمانگیر» را به سبک نیمایی گفت.»

شاعری برای همه سبک‌ها
بسیاری از منتقدان ادبی، مفتون امینی را از جمله شاعرانی می‌دانند که در همه سبک‌های ادبی شعر گفته است و نکته مهم در اینجاست که شعرهایش با وجود اینکه در همه سبک‌ها است اما محتوا و کیفیت شعر تحت تاثیر قرار نگرفته است. کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبی در‌مورد این مدل شعر گفتن امینی می‌گوید: «مفتون امینی هیچ قالبی، هم از نظر سنتی و هم شعر نو، نمانده که در آن شعر نگفته باشد، انصافا باید گفت در همه این قالب‌ها، شعرهای موفقی هم دارد و این نکته موجب تمایز او با دیگران می‌شود. بنابراین می‌شود گفت همه خوانندگان با طیف‌های مختلف و سلیقه‌های متنوع او را می‌شناختند، شعرهایش را خوانده و از شعرهای او بهره‌ برده بودند و شعرهای مفتون امینی را قبول داشتند. این نکته خاصی در زندگی مفتون بود، چون بسیاری از شاعران ما در ۲ قالب شعر گفته‌اند مثلا در دوره‌ای، غزل و بعدا شعر نیمایی گفته‌اند و یا در حوزه شعر سپیدسرایی شهرت و اعتبار دارند. اگر کارنامه و کلیات مفتون زمانی چاپ شود، متوجه می‌شویم در همه انواع شعر، طبع‌آزمایی کرده و در همه اینها نمونه‌های موفقی از خود به‌جای گذشته است.»

تک‌رو و قابل احترام 
عابدی همچنین درمورد متفاوت بودن امینی نسبت به شاعران هم‌نسلش می‌گوید: «مفتون امینی با اینکه  دوستان ادبی بسیاری داشته و با شاعرانی چون شهریار، نیما، هوشنگ ابتهاج و شفیعی کدکنی، رضا براهنی، حسین منزوی و بسیاران دیگر ارتباط داشته اما به‌نظر می‌آید فضای فکری و فرهنگی شاعری او فضای تک‌روانه‌ای بوده و همیشه در چهارچوب و سبک خاص خود عمل می‌کرده و وارد حیطه‌های عمومی شعر نمی‌شده است. بنابراین می‌توان گفت او شاعری تک‌رو بوده و در فضای شعری خود زندگی می‌کرده است، در‌عین‌حال به‌عنوان شاعری معتبر و شناخته شده مورد احترام اغلب گرایش‌های شعری بوده؛ یعنی هم غزل‌هایش در دهه ۱۳۳۰ شناخته شد و هم شعرهای نیمایی‌اش در دهه ۱۳۴۰ گل کرد و در سال‌های بعد از انقلاب هم شعرهای سپیدش در مجلات و دفترهای متعدد چاپ شد و در کنار آن شعر به زبان ترکی‌اش به‌صورت جوی باریکی همواره در کنار شعرهایش داشت و آن را هم ادامه می‌داد.»

روایت امینی از آغازگران شعر نو 
مفتون امینی شعر نو نیمایی و آغازگران را نقطه روشنی در ادبیات می‌داند و در‌مورد این موضوع می‌گوید: «به‌طور‌کلی، شعر نو در بین شاعران در آغاز به دو گونه رشد و نمو کرد؛ شروع شعر نو ابتدا انفرادی بود که شاعرانی همچون فریدون توللی، نادر نادرپور، پرویز ناتل‌خانلری، احمد شاملو، ه.‌ا. سایه و فریدون مشیری ازجمله کسانی بودند که به این صورت به شعر نو روی آوردند. گروه دیگر جوانانی بودند که در سال‌های 32 به بعد در پیاده‌روهای خیابان نادری دور هم جمع می‌شدند و از صبح تا شب شعر می‌گفتند و در رابطه با شعر نو بحث می‌کردند. این گروه که من نیز در آن بودم، شامل افرادی چون نصرت رحمانی، محمد زهری، منوچهر شیبانی، اسماعیل شاهرودی، فرخ تمیمی، کارو و دو سه نفر دیگر می‌شد. »

رفت و آمد با شاعران مختلف 
مفتون امینی ازجمله شاعرانی بود که با چند نسل از شاعران ایران حشر و نشر داشته و به‌نوعی خانه‌اش محل رفت‌وآمد چهرهای متفاوتی چون محمدحسین شهریار، عماد خراسانی، صمد بهرنگی و دیگر شاعران و نویسندگان بوده است. امینی در روایتی از آن مراودات می‌گوید: «غیر از سپهری با همه در ارتباط بوده‌ام. از پروین اعتصامی به این طرف با شاعران در ارتباط بوده‌ام، از‌جمله با رهی معیری و دکتر صورتگر از سال ۲5-۲6 به این طرف در تماس بودم. آن موقع هم که شعر نمی‌گفتم، با اینها معاشرت داشتم. در تبریز هرکس به دیدار شهریار می‌آمد، شب خانه‌ ما می‌خوابید. جلال آل‌‌احمد هم دو شب خانه‌ ما خوابید، عماد خراسانی آمد، نادرپور، سایه و اینها بعد از اینکه نیما مرحوم شد، آمدند سرسلامتی بدهند. سال ۱۳۳۸ بود که آمدند خانه‌ ما خوابیدند. یادم رفت بگویم یدالله رویایی هم بود که بعدا در تبریز به دیدار ما آمد.»
او در روایتی انتشار شعرهایش توسط رهی معیری در «اطلاعات هفتگی» را به‌دلیل اختلاف رهی معیری و شهریار می‌داند و می‌گوید: «رفته بودم دیدن رهی معیری، دیدم به من خیلی احترام می‌گذارد. همان موقع هم شهریار آمده بود به تبریز، سال ۱۳۳۳ بود. شهریار خیلی آدم برجسته‌ای بود، اما زیاد با شاعران دم‌خور نبود. وقتی یک خوشنویس می‌آمد تا در خانه به پیشوازش می‌رفت. شاعری را وظیفه‌ منحصر به خودش می‌دانست، از این‌رو با امیری، معیری و دیگر شاعران تهران رابطه‌ چندان خوبی نداشت. همان آقا کار من را نزد رهی برد و معرفی کرد. در وزارت اقتصاد و دارایی که در خیابان نادری بود. خیلی به من حرمت کرد، گفت آقا من غزل شما را خواندم توی «اطلاعات هفتگی»، از غزل شهریار چیزی کم ندارد. خلاصه اینکه ما را تحویل گرفتند و مدام از من غزل می‌خواستند. سه، چهار ماه از من به اصرار غزل می‌خواستند و چاپ می‌شد. تشویق شدم. مدیرش هم کردبچه بود. یک روز خواستند ما برویم آنجا که رفتیم. یک چک نوشت به مبلغ ۳۵۰۰ ریال و گفت موسسه‌ ‌اطلاعات از کسانی که اثری برای چاپ می‌دهند، حمایت می‌کند. واقعا هم همین‌طور بود. هرچقدر گفتم پول نمی‌خواهم و همین‌که شعرم را چاپ می‌کنید کافی است، گفت نه، اینها تشکر است. هرکدام از اینها ما را یک‌قدم در شعر جلو انداخت و دیدیم اینها با شهریار رقابت دارند و می‌خواهند من را جلو شهریار سبز کنند.»

سیاسی شدن شعرها 
امینی اشاره‌ای دارد به اینکه بسیاری از کسانی که شعر نو می‌گفتند بعد از کودتای 28 مرداد سال 32 مورد تعقیب قرار گرفتند و می‌گوید: «همان جمعی که در پیاده‌روهای نادری و کافه فردوسی به بحث و دفاع از شعر نو می‌پرداختند، غالبا بعد از کودتای 32 مرداد مورد تعقیب قرار گرفتند؛ چرا‌که شعر این افراد حرکتی برای آغاز سیاسی شدن شعر نو بود. البته اگر هم شعر نو سیاسی نمی‌شد، این‌قدر توسعه نمی‌یافت و رو نمی‌آمد. در این دوره‌ زمانی بود که همه‌ موضوع‌هایی که در شعر دستمایه قرار می‌گرفتند، مانند عشق، خشم و... به سرعت عمومی می‌شدند. در این دوره بود که من مجموعه‌ شعر «دریاچه» را منتشر کردم که بیشتر شعر‌های آن در قالب چهارپاره بود؛ آن زمان چهارپاره نیز شعر نو محسوب می‌شد. بعدها نیز براهنی به‌خاطر اینکه در استانبول تحصیل کرده بود و تئوری‌های شعر نو را خوب یاد گرفته بود، آنها را وارد شعر نو کرد، البته او هم پس از مدتی چیز جدیدی برای یاد دادن نداشت و برای همین مدام مجبور بود مطالعه کند؛ در ادامه هم به‌خاطر اینکه موضوع اصلی آغشته به عداوت و گرفتار دسته‌بندی‌های مختلف شده بود، اصل موضوع در آن گم شد. سیاسی شدن شعر در ابتدا به نفع شعر بود؛ ولی بعدها به ضرر شعر تمام شد.»

شاعران در دهه 90 چطور شعر نو می‌گویند؟
امینی به شاعران جوان دهه 90 و شعرهایشان اعتقاد عجیبی دارد و معتقد است حرف‌های عمیقی برای گفتن دارند و می‌گوید: «بین سال‌های دهه‌ 70 عده‌ای با عنوان شعر پست‌مدرن شروع به شعر سرودن کردند که کارشان هیاهویی بیش نبود. آنها کارهای عجیب‌و‌غریبی می‌کردند و نامش را شعر پست‌مدرن ‌گذاشته بودند که جریانی انحرافی در شعر بود. البته قبل از این افراد، نوع بهتر این نوع شعر را کسانی چون هوشنگ چالنگی، علی باباچاهی و بهزاد خواجات گفته بودند. از دهه‌ 90 به بعد نیز این قالب شعری شکست خورد و امروز جوانان شعرهایی می‌گویند که در‌عین سادگی حرف‌های بسیار عمیقی می‌زنند که این نوع شعر بهترین نوع شعر است. به‌طور مثال وقتی گروس عبدالملکیان می‌گوید: «یک ماهی مرده رودخانه را با خودش می‌برد» جمله‌ ساده‌ای است که فهمیدنش ژرف‌اندیشی زیادی می‌طلبد. یا شاعران دیگری مانند رسول یونان که بسیار خوب شعر می‌گویند. این شاعران جوان در‌عین اینکه شعرهای‌شان کوتاه است و ظاهری ساده دارد؛ اما از باطنی پرمعنی برخوردارند.
اما در مقابل، کسانی هستند که معتقدند شعر پست‌مدرن می‌گویند و از آن دفاع می‌کنند، در‌حالی‌که شعر این افراد قابل دفاع نیست، زیرا زمانی که یک شعر خوب باشد، باید همه مردم دنیا بتوانند از آن استفاده کنند، ولی شعر این افراد دستور و گرامری ندارد، پس چگونه می‌توان آن را ترجمه و به دیگران منتقل کرد؟ این شاعران جوان باید در کارشان و سرودن شعر مداومت داشته باشند، نباید در تشویق شاعران جوان که خوب هم شعر می‌گویند، دچار افراط و تفریط شد؛ تنها تشویق آنها انتشار کتاب‌شان است که باید مداوم باشد.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار