عاطفه جعفری، روزنامهنگار: حسین خلیفیکیوی، از سال 2006 در چین زندگی میکند و از سال 2010، به کار فرهنگی در این کشور مشغول است. او آنقدر حرف و صحبت از چین دارد که در طول مصاحبه مدام سوال میپرسیدم و او سعی میکرد همه را سر حوصله جواب بدهد. شناخت ما از چین بیشتر محدود به اجناس چینی میشود اما شاید ندانیم که فیلمهای سینمایی ایرانی در دانشگاههای چین تدریس میشود. خلیفی از کارهای فرهنگیای میگوید که در چین انجام دادهاند و کارهایی که لازم است انجام شود اما توجه نمیشود. او دانشآموخته زبان چینی دانشگاه شهید بهشتی است و به گفته خودش در زمان دانشجوییاش خیلی اطلاعات درباره چین نبود و برای همین سعی میکند حالا اطلاعاتش را درمورد این سرزمین اسرارآمیز به دیگران بدهد. به سراغش رفتیم تا برایمان از اتفاقهای این کشور بگوید و فرهنگ شاید نقطه مغفولی باشد که ما توجهی به آن نمیکنیم.
کمبود کتابهای فرهنگی درمورد ایران در چین
خلیفی کتابی را ترجمه کرده که در چین منتشر شده است و این کتاب بهانهای بود برای همین مصاحبه. از او درمورد کتاب پرسیدیم و گفت: «در کشور چین اطلاعات زیادی درمورد ایران وجود ندارد. کتابهای خیلی کمی درمورد فرهنگمان در چین ترجمه شده است، بهخاطر همین تصمیم گرفتیم کتابی نوشته شود که شناخت چینیها نسبت به ایران بیشتر شود؛ چون چینیها، ایرانیها را بهعنوان یک ملت با تمدن کهن میشناسند. نویسنده این کتاب مرتضی رضوانفر است که من کار ترجمه چینی را انجام دادهام. این کتاب، اولین کتاب در چین است که به سه زبان فارسی، چینی و انگلیسی منتشر شده است. البته قبلا حالت سادهای داشت که عکسهای مختلف گردشگری را بدان اضافه کردیم، بناهای مختلف ایران را اضافه کردیم که خوانندگان از مطالب مختلف نوشتاری هم استفاده کنند و هم عکسها قشنگ و زیبا باشد. بخشی از عکس را وزارت گردشگری برای چاپ در اختیار ما قرار داد. این عکسها حتی در اینترنت هم موجود نیست. این نکته را نباید فراموش کنیم که چینیها کتاب میخوانند؛ درست است که فضای مجازی وجود دارد اما باز هم کتابخانههایشان شلوغ است و نمایشگاههای کتابشان هم بسیار مورد استقبال قرار میگیرد. بهخاطر کرونا قدری کمتر شده ولی در دنیا جزء ملتهایی هستند که کتاب میخوانند و امیدواریم این کتاب هم جزء رفرنسهای دانشگاهی یا آموزشگاههای مختلف بشود که هم تخصصی باشد، هم مورد رفرنس دانشجوهای مختلف قرار گیرد و بهصورت عمومی مردم دیگر بتوانند استفاده کنند چون عکسهای جالبی دارد که حتی برای گروههای سنی مختلف هم میتواند جذاب باشد.»
کتابهای تاریخی دوستداشتنی در چین
یکی از نکات مهم در فرهنگ کشورها بحث کتاب است، از خلیفی درمورد این پرسیدم که چه کتابهایی در چین مورد توجه قرار میگیرد و او گفت: «با توجه به اینکه خیلی به تاریخ توجه داریم کتابهایی که تاکنون بیشتر روی آنها تمرکز شده است همچون کتابهای سعدی، حافظ، نظامیگنجوی یا شاهنامه است که طبیعتا مشتری خاص خود را دارد. البته این مدل عرضه و معرفی این جنس کتاب، نگاه افرادی است که در زمینه کتاب یا تجارت صادرات کتاب مشغول هستند. درحالی که باید کتابهایی را بیشتر معرفی کنیم که به روزگار امروز ما مربوط است؛ اینکه زندگی امروز مردم ایران چگونه است و چگونه فکر میکنند.»
نویسندههای چینی برای فروش کتابهایشان چه میکنند؟
خلیفی همچنین درمورد عرضه رمانهای ایرانی در کشور چین که مورد استقبال قرار میگیرد، گفت: «نویسندههای خیلی خوبی در ایران داریم که رمانهای بسیار خوبی مینویسند. با توجه به اینکه جمعیت چین خیلی زیاد است برای همه چیز اینجا مشتری وجود دارد. نویسندگان کتابهای مختلف در چین که رمان را مینویسند هر شب پنج خط مینویسند و در فضاهای مجازی یا اپلیکیشنهای داستانی بارگذاری میکنند یا هر 15 روز یکبار پنج صفحه از رمان خود را مینویسند و در این فضا بارگذاری میکنند. برخی از آنها به حدی مخاطب دارند که این مخاطبان حاضر هستند مبالغ زیادی را بپردازند تا بدانند آخر این رمان چه میشود. اگر رماننویسهای ما و افرادی که در این زمینه هستند بتوانند توسط ناشران مختلف به این بازارها دسترسی پیدا کنند، در نشر اتفاقات خوبی میافتد و میتوانیم فرهنگ خود را بهتر و بیشتر گسترش دهیم.»
برند بودن ایران در داستانهای هزار و یک شب
او در ادامه صحبتهایش به موضوعی اشاره میکند که میتواند برای فعالان فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد. او از رمانهای هزار و یک شب میگوید که با آن در دنیا برند هستیم و ادامه میدهد: «به نظر من هر کشوری برای خود برندی دارد. اگر ما بگوییم که در رمانهای عاشقانه اول هستیم شاید قبول نکنند ولی ما اگر بگوییم با داستانهای هزار و یک شب برند هستیم، همه باور میکنند. پس هر کاری بخواهیم انجام دهیم بکگراند برندینگ ما در جهت ورود به بازار خیلی کمک میکند یا اینکه از نو چیزی را ایجاد کنیم و بگوییم در بازار رمان چین یک رمان غمانگیز با بازار خوبی روبهرو میشود.»
فیلمهای خانوادگی ایرانی محبوب در چین
این کارشناس حوزه چین به رشد جمعیت در چین و تبعات آن در حوزه فرهنگ اشاره کرد و گفت: «درباره جمعیت چین یک توضیح کلی بدهم که سرعت رشد کشور چین و فشارهای مختلف کاری که مردم بهخاطر پیشرفت خودشان با آن روبهرو هستند، باعث شده که مردم گرایش به سمت کتاب و فیلم پیدا کنند تا وارد فضای دیگری شوند. با علم به این امر آن محصولاتی میتوانند موفق شوند که بتوانند آنها را وارد آن فضا کنند مثلا برای چینیها بهترین فیلمها در حوزه خانواده متعلق به ایران است. همه این را میدانند و این برند ایران است که میگویند ایرانیها با هزینه کمتر میتوانند دل ما را تکان بدهند یعنی از حالت یکنواختی بیرون بیاورند و با احساسات طرف بازی کنند. با توجه به اینکه چینیها ایران را بهعنوان کشور تاریخی میشناسند، هر کتابی که تاریخ ایران را نشان دهد 100درصد مورد استقبال قرار میگیرد اما چون چینیها درباره ایران و حال ایران هیچ اطلاعاتی ندارند پس هر اطلاعات یا هر کتاب درباره حال حاضر ایران باشد در چین مطلوب است.»
چینیهایی که فکر میکنند ایران همان عراق است!
این فعال فرهنگی در ادامه صحبتهایش، با بیان اینکه ای کاش یکصدم مراودات اقتصادی-تجاری در حوزه مراودات فرهنگی دو کشور کار میشد و چون درآمد فرهنگ کم است خیلیها ورود نمیکنند، گفت: «متاسفانه در این بخش کار خاصی انجام نشده است، صفر نیست. البته اخیرا من شنیدم یکی دو سریال چینی در ایران پخش میشود. فرهنگ به نحوی است که مثل تجارت نیست که درآمد آنچنانی داشته باشد و افراد به آن میل پیدا کنند. دولتها هم تا حدی میتوانند مشوق برخی از افراد باشند چون بحث درآمد آنچنانی وجود ندارد، افرادی که این کارها را انجام میدهند خیلی محدود هستند؛ بهخاطر همین در این زمینه خیلی کم کار شده است و با توجه به اینکه فاصله دو کشور حدود 6 هزار و 600 کیلومتر است و با توجه به اینکه رسانههای معاند همیشه میخواهند بین ایران و چین حرکتهای غیرعرفی را رقم بزنند، باعث شدند این دو فرهنگ آنطور که باید به هم نزدیک نشوند. ما دو کشوری هستیم که در راستای جاده ابریشم هم تاریخساز بودهایم و هم مولد فرهنگ و هم اشاعهدهنده فرهنگ پس چه اتفاقی افتاده است که درحال حاضر از هم بیخبر باشیم یا از طریق رسانه کشورهای ثالث از هم خبر بگیریم؟ مثلا شما بهعنوان خبرنگار، اطلاعات زیادی درخصوص چین ندارید یا ذهنیت شما درباره خیابانهای چین یک تصوری از دهه 80 چین است که البته این درباره نگاه به ایران در چین نیز هم صادق است. یعنی چینیها هم درباره ایرانیها تصور میکنند ایرانیها با شتر در شهر رفت و آمد میکنند یا ایران همیشه جنگ است و ایران با عراق یکی است و در خیابانها با توپ و تانک و مسلسل رفتوآمد میکنند. این تصور اثرات رسانههای مخرب غرب است که باید رسانههای ایران و چین با همدیگر بهتر و بیشتر هماهنگ شوند و تبلیغات گستردهتری کنند.»
تدریس فیلم مجید مجیدی در دانشگاههای چین
خلیفی درمورد علاقهمندی چینیها به آثار ایرانی گفت: «ما چند فیلم داریم که برندهای فیلم ایران هستند، بچههای آسمان مجیدی در دانشگاهها تدریس میشود و یکی از درسهای دانشگاهی است که همه دانشجویان هنر و بازیگری باید این درس را بگذرانند. فیلمهای مختلف اعم از فیلمهای فرهادی که در سطح دنیا جایزه اسکار دریافت کردند برندهای فیلمهای ایران هستند. از لحاظ هنری و بازیگری همه چینیها و کسانی که در کار فیلمسازی هستند، میدانند و میفهمند که بهترین فیلم را از نظر اثر هنری دارند، چون ایرانیها با امکانات کم بهترین فیلمها را میسازند و چینیها خیلی دوست دارند این مورد را کشف کنند و میخواهند بدانند از چه راههایی میتوان فیلمهای محتوای هنری و کمهزینه ساخت. به هرحال کارگردانان ایرانی و جامعه ایران خیلی باهوشتر هستند و میتوانند با امکانات کمتر بهترین صحنهها را خلق کنند. درکنار بازار هنری بحث تجاری برای سینمای ما یک جایگاه برجسته دارد. چینیها وقتی میخواهند به تماشای یک فیلم بنشینند ترجیح میدهند از فضای موجود خارج شوند و وارد فضای مفرحتر شوند یا احساسات آنها برانگیخته شود و درعینحال نمیخواهند تفکر زیادی در این مورد داشته باشند. دوست دارند در یک فضای کاملا شاد فیلم را ببینند و خوشحال شوند. یکی از چیزهایی که همه تهیهکنندهها باید بدان توجه کنند چون ما در فیلمهای خود دیالوگ زیاد داریم و در عین حال این دیالوگها مفاهیم عمیقی دارند و بهعنوان یک تماشاگر چینی زمان زیادی میبرد تا مفهوم فلان دیالوگ را درک کنند، در عین حال فیلم بهطرف جلو پیش میرود ولی مفاهیم جملات قبلی هنوز برایش قابلهضم نیست. این باعث میشود که مفهوم دقیق فیلم یا سلسلهمفاهیمی آن از دست بیننده خارج شود. به همین خاطر چینیها میگویند که ریتم فیلم ایران کند است. این بدان معنا نیست که سرعت فیلم پایین است به این معناست که مخاطب چینی باید فیلم را متوقف کند، فکر کند و به صحنه بعدی برود و این نیز غیرممکن است. غالبا یک چنین فیلمهایی با اینکه خیلی هنری هستند و مفاهیم عمیقی دارند ولی بیننده چینی نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند. البته مطلبی که عرض میکنم تحلیل بازار فیلم است و در این بین فیلمهای خاص نیز با توجه به مفاهیم عمیق، چینیها را تحتتاثیر قرار میدهند. بهخاطر روشن شدن این مفهوم من یک مثال خدمت شما میزنم. یکی از دوستان فیلمی را برای من ارسال کرد تا نظر بینندگان چینی را جویا شوم. موضوع فیلم درمورد قاچاق دلار یا صادرات گاو و گوسفند به کشورهای مجاور عربی بود. از نظر هنری یک فیلم بسیار عالی که در یکی از فستیوالهای چین نیز جایزه گرفته بود. ولی با توجه به اینکه بیننده چینی هیچ زمینه قبلی درمورد نرخ جابهجایی دلار یا دلار آزاد یا دولتی یا صادرات گاو و گوسفند ندارد چطور میتواند مفهوم فیلم را درک کند. باید برای برخی از فیلمها یک ایرانی نیز کنارش بنشیند و از چگونگی صحنهها و تاریخچه آن نیز توضیحاتی بدهد که این کار نیز غیرممکن است.»
سینمای هند پرطرفدار
او با بیان اینکه تولید فیلمها در بازار چین هر چقدر با زبان سادهتری باشد بهتر مورد قبول عام قرار میگیرد، گفت: «در این زمینه سینمای هند خوب کار کرده است، رنگهای شاد در ساخت این فیلمها به همراه فضاهای شاد در لوکیشنهای مختلف باعث شده است که چینیها اشتیاق زیادی برای دیدن این فیلمها داشته باشند. بیننده چینی با دیدن این فیلمها فقط خوشحال است و میخندد و فضای موردنظر را کسب میکند. البته مطالبی که عرض کردم نفی سینمای هنری ما نیست و جایگاه ما از این لحاظ در چین ثابت شده است. نکته من این است که درکنار این سینمای هنری اگر بتوانیم فیلمهایی بسازیم که مخاطبان عام دنیا را جذب کند، قطعا میتوانیم، هنر خود را صادر کنیم و در بازار فیلم چین موفق باشیم و آرامآرام وارد فضای جدیدتری در جایگاه سینمای چین خواهیم شد. یعنی علاوهبر سینمای هنری وارد فضای سینمای هنری تجاری میشویم. تولید آثاری که هم دارای هنر بالایی است و هم مورد قبول مخاطبان جهانی است، صنعت سینمای ما را متحول خواهد کرد. به همین خاطر نظر من این است که هر تهیهکنندهای که احیانا درصدد ورود به بازار چین است قبل از تولید، بهتر است از سلایق چینیها باخبر شود. البته این چند ساله تهیهکنندهها خیلی از فیلمها را قبل از تهیه با بخش بینالملل خود در میان میگذارند که کار خیلی پسندیدهای است؛ چراکه به این وسیله با تغییرات کوچکی در تولید شاید بتوانند موفقیتهای بیشتری را در بازار بینالملل کسب کنند.»
باید ایران جدید را به چینیها معرفی کنیم
خلیفی در پایان صحبتهایش به نکاتی اشاره کرد که میتواند برای فعالان فرهنگی موردتوجه قرار بگیرد. او در مورد اهمیت نمایش امروز ایران برای مردم چین گفت: «فکر میکنم اگر بتوانیم ایران حال را به چینیها معرفی کنیم و شادابیهای ایران را به آنها نشان دهیم، برندهایم. ایران کشور متمدنی است و چینیها، ایران را جزء سه کشور با تمدن کهن میشناسند اما نیاز به معرفی دارد. چینیها هم مثل تمام مردم دنیا دوست دارند بدانند مردم ایران چه میکنند؟ دوست دارند بدانند زنان اجتماع ما چه شکلی هستند، آیا سرکار میروند؟ ایرانیها چقدر به ازدواج اهمیت میدهند و فضای اجتماع ایران، تکنولوژیهای پیشرفته و خیلی چیزهای دیگر داخل ایران برایشان کنجکاویبرانگیز است. نقاط مشترک چینیها و ایرانیها میهماننوازی است. در مسافرت چین خواهید دید که چقدر چینیها میهماننواز هستند. برخی مواقع آنقدر لطف دارند که با خودت فکر میکنی که چگونه باید محبتشان را جبران کنی؟ ایرانیان و هموطنان عزیزم نیز نسبت به همه میهمانان مخصوصا میهمانان خارج از کشور و چینیها خیلی میهماننواز هستند. برخی چینیهایی که به ایران سفر میکنند تعجب میکنند که ایرانیها آنها را به خانههای خود دعوت میکنند و از آنان پذیرایی میکنند. این نوع میهماننوازی ایرانیها در هیچ جای دنیا نیست و این باعث میشود که گردشگران چینی بعد از سفر به ایران لحظات خوب خود را در فضاهای مجازی بنویسند. چینیها همهچیز خود را در فضاهای مجازی مینویسند و درحال حاضر همین اطلاعات داخل فضای مجازی مهمترین رفرنس برای معرفی کشور عزیزمان در چین است.»