عاطفه جعفری، روزنامهنگار: دکتر اکبر نصراللهی، رئیس دانشکده علوم اجتماعی، ارتباطات و مطالعات رسانه واحد تهران مرکز، از جمله منتقدان جدی فضای رسانهای کشور و معتقد است که رسانههای رسمی کشور و به خصوص صداوسیما همچنان نتوانستهاند خودشان را با شرایط و آرایش رسانهای جدید وفق دهند. او میگوید در شرایط فعلی دیگر راهبرد انکار و سکوت نسبت به رویدادها در رسانه جواب نمیدهد و اگر رسانهای میخواهد از دیگران عقب نیفتد، باید این راهبرد را برای همیشه کنار بگذارد. آنچه میخوانید حاصل گفتوگوی «فرهیختگان» با این استاد دانشگاه است که به صورت یادداشت شفاهی در ادامه میخوانید.
در ابتدا با توجه به مقتضای رسانههای امروز، باید تعریف درستی از عقبافتادگی رسانهای داشته باشیم. در آرایش جدید رسانهای اینگونه نیست که فضا و میدان رقابت باز باشد و رسانه هر جور دلش خواست و با هر سرعتی خواست عمل کند. رسانهها درحال رقابت هستند و خواسته و ناخواسته کاری میکنند که رقبایشان از آنها جلو نیفتند. پس اینگونه نیست که یک جمع رسانهای اراده کنند تا یک رسانه دیگر عقب بماند. اگر یک رسانه کارش را درست انجام ندهد یعنی نتواند نیاز مخاطب را درک کند، نتواند نیازهای متنوع و متعدد رسانهای را تامین کند و نتواند دوست و دشمن خود را در آرایش جدید رسانهای متوجه شود، قطعا عقب خواهد ماند. پس اینطور نیست که دیگرانی یا رسانههای دیگری باشند که بخواهند یک رسانه را عقب نگه دارند بلکه به این معناست که رسانه در این میدان مسابقه، خودش نتوانسته کار حرفهای خود را انجام دهد.
در چنین مختصات رسانهای ما هر واژهای بهکار ببریم، چه رسانه عقبافتاده و چه عقبمانده؛ باید بگوییم که همه چیز به راهبردها، ساختارها و تاکتیکهای آن رسانه بستگی پیدا میکند. اینکه رسانه و عوامل آن چقدر زمانشناس هستند و نسبت به آرایش رسانهای درک دقیقتری دارند در عقبماندگی یا جریانساز بودن یک رسانه موثر است.
نکته دیگری که باید در تحلیل عملکرد رسانه، توجه کرد این است که ما نباید بحثهای مربتط با حوزه خبر را از تحلیل جدا کنیم. به این معنا که در گام اول خبر را داریم و در گام دوم تحلیل است و در آرایش جدید رسانهای، فاصله بین این گامها خیلی زیاد نیست. مثلا امروز اگر یک اتفاق مهمی مثل حمله تلافیجویانه حزبالله لبنان علیه رژیم صهیونیستی اتفاق میافتد، یا مثلا خبرهای مربوط به مراسم تحلیف ریاستجمهوری منتشر میشود، بلافاصله این انتظار از سمت مخاطب وجود دارد که تحلیلهای مختلف در مورد آن موضوع را هم بخواند و بشنود. بهعنوان مثالی دیگر، مخاطب بعد از انتخابات ریاستجمهوری این حق درک آگاهی نسبت به شرایط جدید را برای خودش قائل است و متناسب با این حق از رسانه توقع دارد که شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در تحلیلهای مختلف بشنود. پس رسانه برای اینکه عقب نماند، بازنده نباشد و باز دارنده باشد و برای اینکه جریانساز و مخاطب افزا باشد و بتواند در جریان رقابت رسانهها بماند و ادامه حیات بدهد، اولا؛ حتما باید فاصله بین زمان وقوع خبر و انتشار خبر را کم کند یعنی در کمترین زمان خبرهای موردنیاز مردم را تامین کند و ثانیا؛ بتواند تحلیلها و دیدگاههای مختلف پرداخت به یک خبر را به شکلی بیطرفانه، جامع و صادقانه برای مخاطبانش عرضه کند. ما این را قبول داریم که رسانهها بدون موضع نیستند اما یک رسانه حرفهای میتواند مواضع خودش را به شکلی منصفانه، حرفهای، جامع و غیرمستقیم برای مخاطبانش عرضه کند. اگر رسانه نتواند این کار را انجام دهد مطمئنا در رقابت با رسانههای دیگر حیات و بقای خودش را از دست خواهد داد. یک رسانه ممکن است به لحاظ فیزیکی وجود داشته باشد و بودجهاش هم از طرف یک نهاد یا سازمانی تامین شود اما واقعیت این است که شرط حیات و بقای آن منوط به همان رفتار حرفهای است که در این آرایش جدید رسانهای باید داشته باشد.
رسانهها در فضای جدید رسانهای چه باید بکنند؟
در آرایش جدید رسانهای میدانیم که دسترسی مردم به اطلاعات و اخبار زیاد و ارزان شده است. مردم هر آنچه را از دنیای اطلاعات اراده بکنند را در هر ساعت و با هر زبانی میتوانند دریافت کنند. در چنین شرایطی مخاطبان هیچ تعهدی به هیچ رسانهای ندادهاند و به راحتی میتوانند رسانههای مختلف را با همدیگر مقایسه بکند. اینکه کدام رسانه، خبرهای موردنیازش را در چه زمان و با چه رویکرد و راهبردی منتشر کرده است. میزان سانسور و شرح خبرها در معرض دیدگان مخاطبان است. مخاطبی که علاقهمند به تحلیل خبر است قطعا رسانههای مختلف را از منظر تحلیل خبری هم مقایسه میکند. یعنی اگر خبر و تحلیل خبر بهموقع، جامع، بیطرفانه و صادقانه در اختیار مخاطب قرار نگیرد، مخاطب امکان تصمیمگیری صحیح و صریح را ندارد و بنابراین نیاز خودش را از شکلهای مختلف رسانهای تامین میکند. نتیجه این وضعیت چیزی نیست جز بیاعتمادی و گریز مخاطب از رسانهای که پیش از این مخاطبش بوده است. این یک اصل بدیهی در رسانه است.
یک مثال ملموستر از اتفاقی که امروز رقم خورد بزنم. امروز خبری منتشر شد مبنیبر اینکه لاریجانی از شورای نگهبان خواسته دلایل عدم احراز صلاحیتش را در رسانهها منتشر کنند. من وقتی شیوه پوشش این خبر را در رسانه رصد میکردم میدیدم که این خبر در اکثر خبرگزاریها، سایتها و کانالهای خبری منتشر شده است اما واحد خبر سازمان صداوسیما هیچ بازنشری نداشت چه برسد که تحلیل شود. درحالی که این مدل پوشش خبر برای 30 یا 40 سال پیش جواب میداد نه برای امروز. مردم در گذشته دسترسی به رسانههای مختلف را نداشتند؛ فاصله بین درخواست و اجابت یا خیلی زیاد بود یا اصلا ممکن نبود که مخاطب بخواهد به یک خبر رجوع کند. خبر در انحصار برخی سازمانهای رسمی بود. در شرایط دنیای امروز این دیگر شدنی نیست و این تصور اشتباهی است که دوستان صداوسیما و برخی رسانههای رسمی دارند. اینکه فکر کنند اگر خبری را اعلام نکنند مردم هم مطلع نمیشوند یا اینکه اگر خبری را مطلع بکنند پیامدهای عجیبی خواهد داشت. ما باید این را قبول کنیم که الان دیگر هم مردم دسترسیهایشان فقط به صداوسیما نیست و هم اینکه نظام جمهوری اسلامی آنقدر قوی است که انتشار یک چنین خبری خیلی عادی است. پس رسانهای که آرایش رسانهای جدید را متوجه نیست و امکانات دسترسی مخاطبان را هم درک نکرده است قطعا در رقابت با دیگر رسانهها عقب خواهد افتاد. رسانه باید بتواند نیاز مخاطب را تامین کند و اگر این کار را نکند با دستان خودش، خودش را از دایره رقابت کنار زده و تبدیل به یک رسانه منفعل کرده است.
راه نجات مطبوعات چیست؟
بعد از خبر، مخاطب نیاز به تحلیل دارد. رسانههای ما تحلیلمحور نیستند و جریانساز نیستند. این هم فقط محدود به وضعیت رسانههای رسمی نیست. براساس مطالعات و تحقیقاتی که داشتم حتی رسانهها بهویژه مطبوعات که باید جریانساز و تحلیلمحور باشند، به خوبی عمل نکردهاند. مطبوعات و رسانهها اگرچه نباید بیتفاوت به خبر باشند اما نباید هم خودشان را محدود به خبر کنند. رادیو و فضای مجازی این ظرفیت را دارند که خبر را منتشر کنند و مطبوعات دیگر نمیتواند جز در تولید خبر اختصاصی با فضای مجازی و شبکههای اجتماعی رقابت کند. پس مزیت مطبوعات در چیست؟ در تحلیلمحور بودن، در جریانساز بودن در پرداخت موضوع و رویدادها از زوایای مختلف. اما سوال من این است که آیا رسانههای ما جریانساز هستند؟
تحقیقات من نشان میدهد که رسانههای ما تحلیلمحور و جریان ساز نیستند و مردم برای موضوعات راهبردی و خبرهای مهم به سراغ رسانههای خودمان نمیروند. یک فراز مهم از فرمایشات رهبری در مراسم تنفید این بود که جنگ نرم و جنگ تبلیغاتی دشمن بیشتر از جنگ اقتصادی است. یعنی الان تحرکات اقتصادی و امنیتی دشمنان خیلی کمتر از جنگ نرمی است که برای ما درنظر گرفتهاند. باز ایشان اشاره میکنند که ما در زمینه کارهای تبلیغاتی ضعف داریم و باید قویتر و هوشمندانهتر عمل کنیم.
حالا برای این هوشمندانه عمل کردن چه باید کرد؟ باید خبرهایی که مردم نیاز دارند را زود اطلاعرسانی کنیم تا مردم برای به دست آوردن اخبار خودشان به سراغ رسانههای بیگانه نروند و نکته دیگر این است که مردم همه زوایای آن اخبار را از طریق رسانههای دلسوز، متعهد و منصف بگیرند و در دام غلط رسانههای غیرمسئول نیفتند. جالب است که رهبری پیش از این در بیانیه گام دوم انقلاب به صراحت اشاره میکنند که ایران در محاصره تبلیغاتی قرار دارد و جوانان در شکستن این محاصره باید پیش رو باشند.
چرا رسانههای ما در مقابل رسانههای غیرمسئول بازدارنده نیستند؟
من باورم این است که رسانههای ما به دلایل مختلف که مهمترین آن ضعف حرفهای، ضعفهای ساختاری، اثرپذیری از مراکز قدرت، عدم استقلال اقتصادی و درک ناکافی از آرایش جدید رسانهای باعث شده است تا رسانههای ما بازدارنده باشند. این رسانهها نمیتوانند در جنگ تبلیغاتی که دشمن علیه ما راه انداخته است کاری انجام دهند و جلوی تعرض رسانههای غیرمسئول را بگیرند و در یک کلام میتوانم بگویم که رسانههای ما بازدارنده نیستند. اگر رسانهای بخواهد موفق باشد اول باید بازدارنده باشد و در مرحله بعد باید تهاجمی عمل بکند. یعنی راهبرد ما باید فوق فعال باشد و بتواند تصویر درستی از ایران را به جهانیان نشان دهیم. اما الان جلوی این تصویر غلط را هم نمیتوانیم بگیریم و این یعنی رسانه عقب افتاده است. یعنی رسانهای که خودش را از دوره رقابت حذف کرده است. نباید تقصیر را در این موضوع به گردن دیگران بیندازیم. ما نتوانستیم خوب عمل بکنیم. در این وادی نباید بگوییم که فلان پلتفرم یا رسانه خوب عمل کرده است بلکه به این دلیل است که ما نتوانستیم کارمان را درست انجام بدهیم و به حد قابل قبولی برسیم.
مدیران محافظهکار باعث عقبماندگی رسانه
محافظهکاری مدیران رسانهها در این موضوع تقش دارد، وقتی میگوییم در فلان مورد ضعف داریم، یعنی خودمان را نمیشناسیم. رقیبمان را نمیشناسیم، اصول حرفهای را مسلط نیستیم و در تولید و انتشار بهموقع اخبار و در دادن تحلیل مناسب ناتوان هستیم. پس وقتی میگوییم ضعف حرفهای، مجموعهای از راهبردها و تاکتیکهای رسانهای را در برمیگیرد. یکسری مسائل دیگری هم وجود دارد که مسائل حرفهای نیستند بلکه مسائل سازمانیاند که این عوامل به ساختار و میزان اثرگذاری آن رسانه برمیگردد و اینکه آن رسانه چقدر استقلال اقتصادی و سیاسی دارد و چقدر خودسانسوری میکند؟
پس بخشی از عقبماندگی رسانه که مطرح کردیم حتما به محافظهکاری مدیران برمیگردد و این محافظهکاری به نداشتن جسارت هوشمندانه برمیگردد. در کار رسانه اینطور نیست که برای همه چیز اجازه گرفت. آرایش رسانهای باید اینطور باشد که طرف خودش را خوب بشناسد، دوست و دشمن را بشناسد. بداند که در چه شرایطی باید از چه تاکتیکی استفاده کند و درواقع با تسلط بر کار حرفهای و با استدلالی که از نهادها و بخشها و سازمانهای بیرونی رسانه دارد و با اشرافی که بر قوانین کشور دارد، کارش را هوشمندانه انجام بدهد اما وقتی خبرنگاری مستقل نباشد، عادت رویههای غلط قبلی را داشته باشد، معلوم است که محافظهکارانه عمل میکند و حتی در دادن تحلیلهای همسو با کشور هم دست و دلش میلرزد.
باز هم تاکید میکنم که کمترین تعلل در دادن اخبار و تحلیل در رسانههای امروز، باعث حذف آن رسانه میشود و باعث میشود که این رسانه به یک رسانه کماثر یا بیاثر تبدیل شود. بنابراین تاکتیک شروع قبل از دیگران برای عقب نماندن در فضای رسانه بسیار مهم است. حالا چرا این تاکتیک را رسانههای رسمی انجام نمیدهند؟ اینها دلیلش میتواند محافظهکاری، ضعف، انتصابهای غلط و انتخاب مدیران غیررسانهای برای مدیریت رسانه باشد.
راهبردهای پنجگانه رسانه
انکار، سکوت، کوچکنمایی، واقعنمایی و بزرگنمایی همان راهبردهایی است که رسانهها میتوانند دنبال کنند. تصور میکنم در آرایش جدید رسانهای و تغییراتی که در این عرصه ایجاد شده و همچنین با توجه به دسترسیهای مخاطبان و تعدد رسانهها، قطعا راهبرد انکار و سکوت دیگر جواب نمیدهد و اگر رسانهای میخواهد از دیگران عقب نیفتد، باید این راهبرد را برای همیشه کنار بگذارد. البته مواقع استثنایی هم وجود دارد که برای یک مصلحت بزرگتر میتوان این راهبرد را استفاده کرد که در جای خودش میتوان به آن هم پرداخت. مهمترین راهبرد، راهبرد واقعنمایی است و اگر رسانهای میخواهد موثر باشد باید این راهبرد را انتخاب کند. این راهبرد باعث میشود تا اعتماد مردم به آن رسانه بیشتر شده و این رسانه بتواند در دل مخاطب نفوذ کند، همچنین این راهبرد با شرع و دین ما نیز منطبق است. البته به هر دلیلی در برخی موارد ما درباره نقاط قوت دشمن، واقعنمایی نمیکنیم. ممکن است رسانه واقعیتهای دشمن را انکار کند، اما در مقابل آن راهبرد کوچکنمایی را انتخاب میکند، اما درنهایت به این مساله میپردازد و این کار همان کوچکنمایی است. رسانهها میتوانند ظرفیتهای کشور و سازمانها و ارگانهای نزدیک به خودشان را بزرگنمایی کرده و این مساله قابل اغماضی است و اشکالی هم به آن وارد نیست؛ چراکه متناسب با سیاستهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که همه رسانهها برای خودشان قائل هستند، ممکن است در مواجه با برخی از رویدادها، رسانهها راهبرد کوچکنمایی را انتخاب و در مقابل برخی دیگر راهبرد بزرگنمایی را برگزینند، اما در مجموع راهبرد اصلیشان باید واقعنمایی باشد.
تغییر آرایش
اشکالی که در رسانههای کشور وجود دارد این است که با وجود گذشت تغییر آرایش رسانهای دنیا از سال 1960 به بعد هنوز تغییری در رسانههای ما ایجاد نشده است. امروز ما با پدیده ارتباط شخصی روبهرو هستیم و هر فردی میتواند هر خبری را در هر زمانی و از هر مکانی منتشر کند و خودش هم تولیدکننده هم توزیعکننده و هم مصرفکننده اخبار باشد؛ چراکه دیگر مدل ارتباطی تغییر کرده؛ اما هنوز برخی رسانهها در 4 دهه گذشته حبس شدهاند و راه خرج هم تغییر راهبرد است. رسانههای ما نباید راهبرد سکوت و انکار را پیش بگیرند بلکه باید به جای راهبرد انفعالی به راهبرد فعال و فوقفعال و واقعنمایی برسند. هنوز راهبردهای نخنما و غلط و نادرست گذشته را دنبال میکنند. البته نمیگویم هیچ تحولی درونی در رسانههای ما صورت نگرفته؛ چراکه امروز رسانهها، خبرها را منتشر میکنند درحالی که قبلا بعضا خبرها را نیز با 24 تا 48 ساعت تاخیر منتشر میکردند یا تحلیلهای یکطرفه ارائه میدادند؛ اما چون در آن بازه سواد رسانهای مخاطب پایین بود و البته دسترسی هم به رسانههای دیگر نداشتند و هیچگونه اعتراضی هم به نحوه اطلاعرسانی وجود نداشت، مشکلی پیش نمیآمد اما امروز کمترین غفلت در ایفای وظایف حرفهای و ملی باعث میشود تا ضعف رسانه خودش را نشان دهد.
ضعف کشور در جنگ رسانهای
رسانهها اگر میخواهند از مسیر عقب نمانده و جریانساز شده و ادامه حیات دهند دیگر نمیتوانند با همان مدل قبلی کارشان را پیش ببرند؛ چراکه امروز مدل کاری در عرصه رسانه عوض شده است، درحالی که متاسفانه هنوز ما با فرمان گذشته پیش میرویم. در اینجا بد نیست به صحبتهای اخیر رهبری در مراسم تنفیذ اشاره کنم که میتوان مدل رسانهای بسیار کارآمد، حرفهای و بهروزی را از این صحبتها در کشور ایجاد کرد. ایشان به جابهجایی قدرت و امیدآفرینی و استفاده از تجربیات گذشته و حضور مردم در همه عرصهها برای حل مشکلات اشاره کردند و با توجه به این منویات میتوان راهبرد واقعنمایی را برای آن اتخاذ و مشخص کرد که کار مسئولانه در رسانه یعنی امید دادن به مردم و از تجربیات گذشته استفاده کرد. رهبری بارها تاکید کردهاند که ظرفیتهای کشور از مشکلات بیشتر است و رسانهها با توجه به این مهم باید اصل بالانس و تعادل را مدنظر قرار دهند، رسانهها نباید تنها به ارائه مشکلات بسنده کنند بلکه در کنار آن، ظرفیتها و قدرتها را نیز بگویند. رهبری همچنین به برنامهمحوری اشاره میکنند و اینکه نباید افراد بدون برنامه، کارها را به پیش ببرند. ضعف کشور در جنگ رسانهای هم از دیگر مباحث رهبری بود که باید تمهیدات رسانهای درستی اندیشیده شود و راهبرد این جنگ هم بازدارندگی است. بنده از صحبتهای رهبری راهبرد واقعنمایی، بازدارندگی، فعال و فوقفعال بودن رسانهها و توجه به اصل بالانس و تعادل را استنباط میکنم که میتواند مدلی برای رسانههای کشور باشد. همچنین از این صحبتها میتوان استفاده کرد برای تعامل رسانهها با قوای مختلف کشور آن هم در شرایط جدید با پیوست رسانهای تهیه شود.