• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۳۹۹-۱۱-۲۰ - ۰۹:۰۶
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

ناطورِ آبادان؟! یدو

یدو جزء معدود آثار سینمای ایران است که جنگ را در نسبت با معصومیت جهان کودکانه روایت می‌کند اما متاسفانه به علت ناتوانی در تبدیل مضمون به مساله، عدم پرداخت دقیق به مساله و جای‌گذاری آن در سیر روایی، در خلق یک نوجوان کاریزماتیک که دارای شمایلی قهرمانانه و جهانی آرمان‌خواهانه باشد، شکست خورده است.

به گزارش «فرهیختگان»، آراز مطلب‌زاده، منتقد طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: چرا فیلم مهدی جعفری در پردازش قهرمان نوجوان ناموفق بوده است؟   «یدو» اثری است در باب تقلا برای بقا، مقاومت و تلخی هجرت با محوریت نقش نوجوانان در هشت سال دفاع مقدس. لذا تقلا برای حفظ زندگی، شکوه ایستادگی و دل‌کندن از خاک  عناصری هستند که فیلمساز در پی ترسیم آنها در دل یک داستان یک‌خطی است. داستان، بسیار کم‌مایه است. دیر شروع می‌شود و مساله‌اش را نیز با زبانی نارسا به وقت خستگی مخاطب از حجم افراطی توصیفات اولیه فیلم مطرح می‌کند. بنابراین یدو هم از معضلی رنج می‌برد که بیست‌وسه نفر به آن به‌نوعی مبتلا بود. درام نحیفی که معلول ناتوانی فیلمساز در پروراندن دقیق آن است. به یک معنا تمام بار روایی اثر را چند مضمون مشخص (بقا/مقاومت/مهاجرت) به دوش می‌کشند. این مضامین بسیار دیر دراماتیزه می‌شوند و تا یک‌سوم پایانی فیلم، فیلمساز عمدتا با فضاسازی و چند خرده‌پیرنگ جزئی روایتش را پیش می‌برد. فیلمساز در فضاسازی تا حدی موفق است. یعنی دست به خلق یک آبادان مخروب، فروپاشیده و ملتهب ‌زده است. خمپاره، خاک، خرابه، نخل، حصیر، نان، هندوانه، کارون، لنج، نفت و... جملگی برای مخاطب ابعادی ملموس پیدا می‌کنند و برساخته حسی به بار می‌آورند. این مهارت در فضاسازی که در «بیست‌وسه نفر» هم مشهود بود، بی‌تردید ریشه در شناخت دقیق فیلمساز از جنوب ایران دارد. شناختی که خود حاصل تجارب زیسته غنی وی در دل مناسبات فرهنگی/اجتماعی/سیاسی آن منطقه است. لذا این فضاسازی برخاسته از ذهنی کاملا عجین با تمامی مختصات جغرافیایی/فرهنگی/قومیتی آن منطقه است.

بخش عمده‌ای از روایت با همین فضاسازی پیش می‌رود و از مقطعی به بعد تمرکز بیش از حد بر فضا، نه فضاسازی بلکه فضازدگی به بار می‌آورد و مخاطب را عملا خسته می‌کند. به یک معنا گویی تلاشی خودآگاه/ناخودآگاه در کار است تا این عریضه خالی، پر شود و  فقدان قوای درام با توسل بیش از حد و غیرمعقول به فضاسازی جبران شود. این تلاش از جایی به بعد عملا به فیلم ضربه می‌زند. به‌خصوص که فیلم از جهت کندی ریتم هم ضربه می‌خورد و اگر وضع مذکور همچنان ادامه یابد عملا فیلم از دست می‌رود. بااین‌حال فیلمساز در یک‌سوم پایانی، تلاش می‌کند اثر را تا حدی از منجلاب فضازدگی نجات دهد، کمی به دراماتیک کردن وقایع نزدیک شود و آرام‌آرام مساله را طرح کند. به یک معنا با تاخیر وارد مسیر طرح تعارض بین شخصیت‌ها و عینیت‌بخشی عواطف و انگیزه‌های متناقض موجود در رابطه یدو با ننه می‌شود. این تاخیر، ضربه‌ای اساسی به کل پیکره فیلم و مسیر روایت داستان می‌زند. به زبان دیگر گویی  کشکمش درونی/بیرونی شخصیت‌ها در تلاطم این تاخیر رنگ می‌بازند و یا حداقل کمرنگ نمود پیدا می‌کنند.

ننه(با بازی ستاره پسیانی) تاب دل‌کندن از کوچه‌های آبادان را ندارد. او معتقد است حداقل چراغ این خانه در کوچه باید روشن بماند. او مشقت بمباران و فقر را به جان می‌خرد تا مبادا اسیر غربت شود اما به‌مرور عیان می‌شود که این‌بار دیگر خود آبادان است که اسیر غربت شده است. لذا ننه آرام‌آرام قانع می‌شود تا مهاجرت کند. از طرف دیگر، یدو از آغاز داستان مصر است تا به‌همراه ننه و خواهر و برادرش از آبادان بروند اما موازی با اقناع شدن ننه برای مهاجرت، دچار دگرگونی‌هایی می‌شود و گویی به سبب مواجهه با ابعاد دهشتبار جنگ، مظلومیت مردم و فهم رسالت ملی/دینی در دفاع از خاک، ترسش رنگ می‌بازد و این‌بار یدو است که دلش برای رفتن رضا نمی‌دهد. متاسفانه کلیت این کشمکش‌ها و نزاع نوه و مادربزرگ قربانی فضازدگی دوسوم آغازین فیلم شده و از طرف دیگر تاخیر فیلمساز در تبیین دراماتیک وقایع در یک‌سوم انتهایی فیلم نیز منجر به بازنمایی الکن و نامفهوم این کشمکش‌ها شده است.

به زبان ساده‌تر ترسیم تمام پروسه منعطف شدن ننه در یک‌سوم پایانی فیلم به غفلت فیلمساز از این امر مهم در یک‌سوم ابتدایی فیلم باز می‌گردد و دقیقا به همین دلیل  بلوغ فکری یدو و تحولش در راستای ایستادگی و دفاع از آبادان نیز ابعادی تصنعی و متزلزل پیدا می‌کند. درواقع نیم‌ساعت پایانی فیلم ابدا برای ترسیم و تبیین تمام این موارد کافی نبوده است. لذا تمام این موارد اعم از تلطیف ننه تا تحول یدو علی‌رغم تلاش‌های فیلمساز در یک‌سوم انتهایی فیلم به شکل دقیق، واضح و موشکافانه‌ای ترسیم نشده‌اند. مشکل مهم دیگر فیلم به زبان طنز فیلمساز بازمی‌گردد. این زبان طنز قاعدتا باید از هولناکی فضا بکاهد و حلاوت جهان کودکانه را ترسیم کند اما شدیدا در تحقق این هدف ناتوان است.

اگر فیلمساز در بیست‌وسه نفر قادر بود برای تعدیل دهشت حاکم بر زندان اسرا نیمچه طنزی را در دل اثر جاری کند، این‌بار در یدو کاملا شکست خورده و شوخی‌ها و بازیگوشی‌های کودکان تصنعی نمود پیدا کرده است.  یدو جزء معدود آثار سینمای ایران است که جنگ را در نسبت با معصومیت جهان کودکانه روایت می‌کند اما متاسفانه به علت ناتوانی در تبدیل مضمون به مساله، عدم پرداخت دقیق به مساله و جای‌گذاری آن در سیر روایی، در خلق یک نوجوان کاریزماتیک که دارای شمایلی قهرمانانه و جهانی آرمان‌خواهانه باشد، شکست خورده است. از همین روی اثر ابدا نتوانسته است روحیه‌ای حماسی و سلحشورانه در یک دنیای نوجوانانه تصویر کند و همذات‌پنداری مخاطب را نیز در این راستا با خود همراه کند.

 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار