به گزارش «فرهیختگان»، دولت حسن روحانی، رئیسجمهور ایران بلافاصله پس از رویکار آمدن در سال 2013، فرمان سیاست خارجی ایران را بدون توجه به اقتضائات بینالمللی بهطور کامل بهسمت غرب چرخاند. عقبنشینیهای پیدرپی هستهای درمقابل غرب، تزریق ایده گشایش اقتصادی پس از توافق و اظهار ضعف مقابل آمریکا در سخنان رئیسجمهور و وزیر خارجه باعث شد ایران با عجله بهسمت انعقاد یک توافق حرکت کند. اظهارات رئیسجمهور درباره ارتباط داشتن «آب آشامیدنی» مردم به توافق با غرب و نیز اظهار ضعف محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران که حتی در برههای در دانشگاه تهران مدعی شد آمریکا میتواند با یک بمب تمام دستگاه نظامی ایران را از کار بیندازد، ایران را در مسیر توافق پرخسارت برجام قرار داد.
ظریف بدون آنکه به این فکر کند چرا آمریکا با میلیونها تن بمب در عراق و افغانستان اشغالی درمانده شده و 40 سال از مواجهه مستقیم و شدید با ایران دوری کرده، توافقی را امضا کرد که مبنایش احتمالا تصورات ذهنیاش بود. دیدگاه ظریف برمبنای «آمریکا که میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد» باعث شد تا پس از انعقاد توافق هستهای، دولت روحانی تمامی وزن سیاست خارجی ایران را بهسمت غرب ببرد. این برداشت ذهنی دولت با ضربات پیدرپی دولت اوباما و ترامپ و بیتوجهی بایدن به برجام بهسختی قابل درک است و کشور را نیز دچار سوءتفاهمات و شکافهای گستردهای کرده است.
باتوجه به این تلاطم ایجادشده بهدلیل بهکارگیری هشتسال سیاست نگاه صرف به غرب و عدم موازنه سیاست خارجی، لزوم ایجاد یک لنگرگاه ثبات در سیاست خارجی کشور احساس میشود. بر همین اساس ضرورت دارد نهادهای سیاسی ایران همانند مجلس شورای اسلامی که یکی از سه رکن قدرت در ایران هستند، در راستای توازنبخشی و اصلاح امور سیاسی به نقش خود عمل کنند. مجلس شورای اسلامی باتوجه به نقش تقنینی خود و داشتن اختیار نظارت و پرسش سوال از دولت میتواند با ارزیابی عملکرد دولت از اهرمهای خود برای پاسخگو کردن آن استفاده کند. برنامههای بلندمدت ایران برای پیشرفت دارای ابعاد گوناگونی است که نیاز به توجهی خاص به سیاست خارجی دارد. یکی از راههای گستردگی روابط ایجاد سطوح تماس بیشتر است، به اینمعنا که بهجز قوهمجریه، قوهمقننه نیز باید وارد تعامل با کشور هدف بشود.
در همین راستا محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی روز گذشته برای سفری سهروزه راهی مسکو شده است تا پیامی راهبردی را از تهران به مسکو برساند. بر این اساس ایران بدون توجه به تغییر دولتها، تصمیمی راهبردی برای همکاری با کشورهای شرقی دارد که کاملا منطبق با منافع ایران است. بر این اساس روابط راهبردی ایران با کشورهای شرقی متاثر از نگاههای یک تیم در دولت نبوده و از تغییرات سیاسی در آمریکا بهخصوص تغییرات اخیر این کشور نیز تاثیر نخواهد پذیرفت.
چشمانداز 20ساله و مناطق قدرت و ثروت جهان
براساس اهداف سند چشمانداز 20ساله جمهوری اسلامی ایران باید در سال 1404 از نظر رشد فناوری و توسعهیافتگی و قدرت اقتصادی مقام نخست را در منطقه غرب آسیا داشته باشد. این هدف نیازمند مستحکمتر کردن ساختارهای اقتصادی و علمی کشور است و با تنظیم دو بخش منابع داخلی و منابع خارجی بهدست میآید. در بعد منابع خارجی نیاز است تا ایران بتواند در فضای بینالمللی بازیگرانی برای همکاریهای علمی و اقتصادی بیابد و سرمایهگذاریهای این بازیگران را نیز جذب کند.
قطبهای اقتصادی و فناوری جهان درحالحاضر در سه نقطه متمرکز شدهاند؛ در آمریکای شمالی (آمریکا و کانادا)، اروپا (بریتانیا، فرانسه، آلمان، اسپانیا، ایتالیا، هلند، سوئیس) و شرق و جنوبشرق آسیا (روسیه، چین، ژاپن، کرهجنوبی، هند).1
باید توجه داشت که این تقسیمبندی جغرافیایی دارای پیوستهایی سیاسی است و نمیتوان برای بررسی آن به مسائل جغرافیایی اتکا کرد. پیوست سیاسی این تقسیمبندی جغرافیایی نشان میدهد آمریکای شمالی و اروپا بهطور کامل و بخشی از سومین قطب یعنی شرق و جنوبشرق آسیا در بلوک غرب دستهبندی میشوند.
بررسی تجارب همکاری با منطقه آمریکای شمالی و اروپا نشان میدهد باب همکاری با آمریکا پس از وقوع انقلاب اسلامی بهطور کامل مسدود بوده است. همکاری با دیگر کشور آمریکای شمالی یعنی کانادا نیز با دشواریهای بسیاری همراه بوده است و هماکنون نیز روابط سیاسی دو کشور در پایینترین سطح قرار دارد.
هفدهم شهریورماه 1391 (2012) کانادا در بیانیهای با تعطیلی سفارتش در تهران به دیپلماتهای ایران 5 روز فرصت داد تا خاک این کشور را ترک کنند. درحالحاضر سوئیس حافظ منافع ایران در کاناداست و ایتالیا نیز حفاظت از منافع کانادا در ایران را برعهده دارد که این مساله شامل موارد کنسولی نیز نمیشود. اتاوا همچنین در سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری پیوسته در راستای اجماعسازی علیه تهران فعالیت کرده است. با توجه به این سوابق میتوان گفت روابط ایران با آمریکای شمالی بهعنوان یکی از قطبهای قدرت و ثروت جهانی بهشدت متشنج است.
روابط ایران و اروپا نیز با اندکی تفاوت در وضعیتی مشابه قرار دارد. با توجه به مسدود بودن مسیر آمریکای شمالی برای ایران، تهران از دهه 1990 به مدت دو دهه در تلاش بود تا بتواند روابط خود با اروپا را به سطحی قابلقبول برساند. این تلاشها نخست با گفتوگوهای انتقادی و سازنده آغاز شد اما عمق اختلاقات فیمابین برای تهران روشن ساخت که نمیتواند روی روابط با بروکسل حساب باز کند. کشورهای اروپایی برای اندکی گشایش در روابط خود با ایران خواستار ارائه امتیازات گسترده سیاسی از تهران بودند. در کنار آن اروپا خواستار یافتن جای پایی مطمئن در داخل ایران بود تا بتواند در سایه شعارهای حقوق بشری در جامعه ایران دست به یارگیری و ایجاد قطبهای مخالف با نظام بزند. اروپا غیرقابل اطمینان بودن خود را در پرونده هستهای ایران نیز بارها نشان داد. این مساله بهخوبی پس از خروج آمریکا از برجام خود را نشان داد، جایی که اتحادیه اروپا با در پیش گرفتن سیاست یک بام و دو هوا در پی اتلاف وقت بود تا ایران در مقابل تحریمهای آمریکا به زانو دربیاید. در مقاطعی نیز که اروپا تحریمها را علیه منافع خود میدید بهدلیل تسلط آمریکا بر اروپا قادر به انجام کوچکترین حرکتی در عرصه اقتصادی نبود.
در حوزه جنوبشرق آسیا ژاپن، کرهجنوبی و حتی هند علیرغم علاقهمندی به همکاری با ایران بهدلیل ضعف سیاسی بهنوعی وابسته و دنبالهرو آمریکا هستند. ژاپن پس از شکست در جنگجهانی دوم میزبان دهها هزار سرباز آمریکایی است و دفاع راهبردی از خاکش را به واشنگتن سپرده و خود اجازه داشتن سلاحهای تهاجمی را ندارد. کرهجنوبی نیز موجودیت خود را در گرو ادامه حمایتهای آمریکا میداند و میزبان حداقل 26 هزار نظامی آمریکایی است. هند نیز بهدلیل نیاز به حمایتهای سیاسی آمریکا برای مقابله با چین و نیز نیاز به سرمایه و فناوری آمریکا نمیتواند اقدامی برخلاف خواست این کشور انجام دهد. از سوی دیگر در بین تمامی کشورهای صاحب قدرت جهانی در سه مجموعه آمریکای شمالی، اروپا و آسیا ضعیفترین کشور از نظر فناوریهای پیشرفته و تواناییهای صنعتی هند است و از اساس دهلینو خود مصرفکننده و نیازمند فناوریها و سرمایههای دیگران است و حتی میتوان آن را در رده کشورهای قدرتمند نیز دستهبندی نکرد.
با بررسی سوابق چند دهه گذشته میتوان نتیجه گرفت که تعامل با جبهه غرب بهدلیل گارد بسته آن عملا ممکن نیست. مذاکرات دو دههای ایران با غرب که آمریکا نیز در آنها مشارکت داشته، عملا به دستاوردی نرسیده است. پس از انعقاد برجام که اندکی گشایش در روابط دو طرف توقع میرفت، اوضاع آنچنان بغرنج شد که حتی در تیرهترین دوران روابط ایران-غرب به این میزان از تشنج نرسیده بود. آمریکا عملا مانع از برقراری روابط سازنده میان ایران و دیگر کشورهاست و بر این اساس نمیتوان امیدی به دو منبع از سه منبع تامین فناوری و سرمایهگذاری جهان یعنی آمریکای شمالی و اروپا داشت. در حوزه شرق و جنوبشرق آسیا نیز ژاپن و کرهجنوبی دنبالهرو آمریکا هستند. در این میان، تنها دو کشور چین و روسیه باقی میمانند که حاضر به همکاری با ایران هستند. این دو کشور ضمن داشتن جمعیت بسیار بالا که در جمعیت یک میلیارد و 400 میلیون نفری چین و 140 میلیون نفری روسیه مشخص است، دارای منابع غنی زیرزمینی و معادن هستند. این دو کشور همچنین از اقتصادهایی شکوفا بهره میبرند که دارای بخشهای فناوری و صنعتی بزرگی است.
این مساله از آنجا حائز اهمیت است که براساس تغییرات جهانی با وجود رشد اقتصادی در آمریکا و اروپا بهدلیل رشد سریع و بالای اقتصاد چین و روسیه عملا اهمیت این دو کشور در معادلات جهانی درحال افزایش است. در این میان باید به تواناییهای فراسرزمینی روسیه و چین نیز توجه داشت و این مساله را درنظر گرفت که همکاری با چین و روسیه تنها منحصر به ابعاد سرزمینی این دو کشور نخواهد شد. چین یک سرمایهگذار بزرگ در جهان است و در سال گذشته میلادی نیز توانست به بزرگترین جذبکننده سرمایهگذاری جهان تبدیل شود. براساس گزارش کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل (آنکتاد) چین در سال 2020 میلادی توانست ۱۶۳ میلیارد دلار سرمایه خارجی را جذب کند، درحالیکه آمریکا در مدت مشابه تنها ۱۳۴ میلیارد دلار سرمایه خارجی را وارد اقتصاد خود کرد.
این دو کشور در زمینههای فناوریهای پزشکی، زیرساختی، هوایی و همچنین مدیریتی قدرت خود را نشان دادهاند. روسیه نخستین کشوری بود که به واکسن کرونا دست پیدا کرد و پس از آن نیز این چین بود که موفق به ساخت واکسن کرونا شد. در حوزه مدیریتی نیز درحالیکه غرب با تعداد بالای مبتلایان و کشتهها دستوپنجه نرم کرده و اقتصادش در بحران کرونا غرق شده است، کشورهای شرقی بهخصوص چین از آستانه خطر گذشته و بحران را کنترل کردهاند.
اتحادیه اقتصادی اوراسیایی
پس از جنگ سرد تقابلات میان قدرتهای بزرگ جهان جز در برخی مناطق جهان از منطق نظامی بهره نبرده و بیشتر بر تقابلات و ابزارهای اقتصادی تکیه دارد. روسها پس از فروپاشی شوروی بهدنبال ایجاد ساختارهایی جایگزین برای آن بودند تا بتوانند خلأهای منطقهای و حتی بینالمللی ناشی از فروپاشی را پر کنند. در حوزه اقتصادی از همان دهه 1990 تلاشهایی برای همگرایی میان کشورهای استقلالیافته از شوروی شکل گرفت، اما بهدلیل مشکلات موجود به سطح بالایی نرسید. این تلاشها نهایتا در سال 2015 منجر به تولد اتحادیه اقتصادی اوراسیایی شدند. پیش از آن اتحادیه گمرکی اوراسیا در سال 2000 بهعنوان پیشزمینه اتحادیه اقتصادی ایجاد شده بود.
این اتحادیه زمانی پا به میدان گذاشت که درگیریها و یارگیریهای اقتصادی میان روسیه و کشورهای غربی به اوج خود رسیده بود و درگیریهایی نیز بر سر آن در اوکراین در جریان بود. در سال 2014 و بهدنبال مخالفت دولت ویکتور یانکوییچ، رئیسجمهور با «روند فراهمسازی مقدمات امضای توافقنامه مربوط به اتحاد با اتحادیه اروپا» غربگرایان اوکراینی با حمایت اتحادیه اروپا و آمریکا در این کشور اعتراضات خیابانی و شورش بهراه انداختند و موفق شدند با انجام یک شبهکودتا قدرت را در کییف دراختیار بگیرند. یانکوویچ بهعنوان جایگزین افزایش ارتباطات با اروپا و پیوستن به ساختارهای این قاره خواهان پیوستن به ساختارهای اقتصادی روسیه بود که سرنگون شد. یکسال پس از این سرنگونی بود که اتحادیه اقتصادی اوراسیایی در مینسک پایتخت بلاروس بهطور رسمی وارد مناسبات شد.
بر همین اساس گفته میشود منطق تعارض بر فراز کنشهای اقتصادی این اتحادیه سیطره دارد و اهداف تجاری اعضای این اتحادیه را در تقابل با اتحادیههای دیگر و سایر واحدهای سیاسی پیگیری می کند. 2
روسها با تشکیل اتحادیه اوراسیایی بهدنبال متحد کردن کشورهای اطراف خود از لحاظ اقتصادی و مصونیتبخشی به آنها در مقابل اعمال فشارهای اقتصادی است. این هدف البته بهشکلی مستقیم بهدست نمیآید. روسها پیشتر با سازمان امنیت دستهجمعی موفق به ایجاد ساختارهای نظامی منطقهای برای مقابله با تهدیدات خارجی و تروریستی موجود در مناطق شوروی سابق شدهاند تا بتوانند در کشورهای متحد خود ثبات ایجاد کنند. با اینحال از نظر سیاسی این کشورها دارای توانایی زیادی نیستند که بخشی از آن بهدلیل آسیبپذیریهای اقتصادی این کشورهاست که نقش آنها را در معادلات سیاسی کاهش داده است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه اتحادیه اقتصادی اوراسیایی را بهعنوان پلی میان اتحادیه اروپا و مجموعه اقتصادی شرق آسیا معرفی کرده است. بر این اساس و با توجه به امتیازدهی روسیه در زمینه یارانه گازی به برخی کشورهای عضو اتحادیه، میتوان دریافت که اتحادیه اقتصادی اوراسیایی قصد دارد با پا گذاشتن در بازیهای ژئوپلیتیکی ارزشهای اقتصادی خود را به دیگران تحمیل کند. کشورهای عضو این مجموعه درصورت پیوستن کامل ایران به آن تقریبا تمام مسیرهای حملونقل از جنوب شرق آسیا به غرب را در سهحوزه دریایی، زمینی و هوایی دراختیار خواهند داشت. در این صورت هزینه برخورد و اعمال مجازاتهای اقتصادی اروپا علیه کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیایی بالا میرود. آنها در حوزه انرژی نیز باید کشورهای حوزه اتحادیه اوراسیایی را درنظر بگیرند.
روسیه و ایران دارای بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان هستند و در سوی دیگر حضور منطقهای ایران و روسیه در غرب آسیا باعث شده آنها بر مناطق انرژی در دیگر مناطق نیز سیطره یا نظارت داشته باشند. در این صورت اقدام اتحادیه اروپا در اعمال مجازات یا محروم کردن کشورهای عضو یا همکار اتحادیه اوراسیایی میتواند به کارشکنی کشورهای عضو در مسیر حملونقل و تامین انرژی اروپا منجر شود. افزایش همکاری ایران با اتحادیه اوراسیایی ضمن یکپارچه کردن توان کشورهای تحت تحریم غرب و افزایش فشار بر اتحادیه اروپا میتواند زمینه بزرگی برای کاهش وابستگی به غرب ایجاد کند. بهعنوان مثال این کشورها ازجمله بزرگترین تولیدکنندگان گندم و غلات جهان هستند. کمبود مواد غذایی بهخصوص در دوره بحران همهگیری کرونا نشان داد کشورهای جهان باید بیش از پیش بهدنبال یافتن منابع غذایی باشند. مصرف گندم سالانه ایران 10 میلیون تن است، درحالیکه روسیه در سال گذشته میلادی بیش از 40 تن گندم صادر کرد. ایران در سال 1398 به میزان سهمیلیارد و 600 میلیون دلار غلات وارد کرده است. ایران در قالب این اتحادیه میتواند از مواهب همپیمانی با این کشورها برای تامین مواد غذایی خود در مواقع بحرانی نیز بهره ببرد، از سوی دیگر ایران با توجه به نیاز برخی کشورهای عضو به انرژی میتواند با استفاده از صادرات انرژی بهصورت تهاتری دست به واردات کالا بزند. در سوی دیگر سه ستون اصلی این اتحادیه یعنی روسیه، بلاروس و قزاقستان دارای تواناییهای صنعتی هستند که ایران میتواند از آنها هم بهره ببرند. بلاروس خود از کشورهای تولیدکننده و صادرکننده سلاح مانند رادار و موشک است که تواناییهای صنعتی این کشور را نشان میدهد. ساخت رادار بدون پیشرفت در علم مواد، ساخت قطعات الکترونیکی و برنامهنویسی ممکن نیست.
تواناییهای زیرساختی روسیه
روسیه در حوزه هوایی چه از نظر نظامی و چه از نظر ترابری زبانزد است. جنگندههای سوخو-35 و سوخو-30 به همراه جنگندههای میگ-35 ازجمله جنگندههای ساخت این کشور هستند که مذاکراتی درباره خرید برخی از آنها به گفته رسانهها وجود داشته است. در حوزه ترابری نیز هواپیماهای ایلوشین-76 بهعنوان یکی از قابل اطمینانترین پرندههای جهان مطرح است. ایران به دلیل وسعت بالا و روبهرو بودن با بحرانهایی مانند سیل و زلزله به تعداد بالایی از این هواپیماها نیاز دارد. این هواپیماها با سرعت و ایمنی بالایی افراد و تجهیزات موردنیاز را به مناطق مختلف حمل کرده و در روز چندین بار قابلیت پرواز در شرایط پیچیده را دارند. در سوی دیگر روسیه یکی از بزرگترین تولیدکنندگان بالگرد است. بالگردهای بزرگ این کشور مانند میل-17 و میل-8 و همچنین کاموف-27 و کاموف-226 کاربردهای وسیعی در حوزههای نظامی، انتظامی و حوادث غیرمترقبه دارند. روسیه همچنین از تولیدکنندگان هواپیماهای مسافربری است. این هواپیماها گرچه در کوتاهمدت به دلیل استفاده از قطعات آمریکایی و دیگر کشورهای غربی در دسترس ایران نیستند اما با توجه به اتفاقات رخداده در جریان تولید این هواپیماها، مسکو به سمت روسیسازی تمامی قطعات آن گام برداشته است. کشورهای غربی که از قطعات ساخت آنها در ساخت هواپیمای مسافربری سوخو سوپرجت-100 استفاده شده است با کارشکنی در کار تولید این هواپیما باعث شکست آن در فتح بازارهای خارجی شدهاند. به همین دلیل روسیه با شناخت عهدشکنی شرکتهای غربی به دنبال اتکای کامل به داخل در زمینه تولید هواپیماهای مسافربری است. روسها یک هواپیمای مسافربری ویژه با نام امسی-21 را نیز وارد بازار کردهاند که هواپیمایی در رده میانبرد است و بخش عمده نیازهای ایران را پوشش میدهد.
دیگر حوزه توانایی روسیه ساخت خطوط راهآهن با فناوریهای بهروز است که نمونهای از آن در قرارداد برقی کردن برخی از نقاط خطوط ریلی ایران قابل مشاهده است. افزایش همکاریهای ریلی میان ایران و روسیه میتواند باعث سریعتر شدن حرکت قطارهای ایران و کوتاه شدن مسیر شود. خطوط ریلی ایران درحال حاضر برای حرکت قطارها تا سرعت 160 کیلومتر مناسب هستند و در سوی دیگر سرعت لوکومتیوهای ایران در بیشترین حد به 120 کیلومتر میرسد. با این وجود متوسط سرعت قطارهای ایران به دلیل مشکلات موجود بهطور متوسط 90 کیلومتر در ساعت است. همکاری با روسیه میتواند سرعت قطارهای ایران را نزدیک به 300 کیلومتر در ساعت برساند. بهعنوان مثال اگر مسیر قطار تهران- مشهد که فاصلهای ۹۲۶ کیلومتری دارد با قطارهای فعلی 11 ساعت طول میکشد درصورت نوسازی آن با کمک چین یا روسیه در مدت 3 ساعت طی خواهد شد. این درحالی است که پرواز تهران - مشهد یک ساعت و 25 دقیقه است. در این صورت تعداد پروازهای تهران-مشهد نیز کمتر خواهد شد. مسالهای که میتواند باعث اختصاص هواپیماهای کشور به دیگر مسیرها شود. همچنین این مساله باعث کاهش هزینه مسافرت خواهد شد. روسیه در حوزه هستهای نیز بزرگترین رآکتورساز جهان است. به دلیل ارزانتر و مطمئنتر بودن فناوری هستهای و غیرسیاسی بودن پروژههای آن، کشورهای زیادی تمایل به همکاری با روسیه دارند. کشورهای زیادی مانند ترکیه، چین، هند و مصر دارای قراردادهای کلان هستهای با روسیه هستند. روسیه ساخت نهایی نیروگاه آققویو ترکیه را در سال 2018 آغاز کرد که ارزشی بالغ بر 20 میلیارد دلار دارد. روسها با وجود سهلانگاری در ساخت نیروگاه بوشهر و طول کشیدن ساخت آن در شرایطی این نیروگاه را به اتمام رساندند که برنامه هستهای ایران زیرسنگینترین فشارها بود. ایران هماکنون نیز برای ساخت رآکتورهای 2 و 3 بوشهر قراردادی 10 میلیارد دلاری با روسها دارد. تا سال 2030 این دو رآکتور که هرکدام 1000 مگاوات قدرت دارند به چرخه برق کشور وارد خواهند شد. قدرت اتمی روسیه در شرایطی رشد کرده است که شرکت Arevaدر دهه اخیر طی ساخت دو رآکتور اتمی در چین و فنلاند با مشکلات عدیدهای روبهرو شده و شرکت وستینگ هاوس آمریکا نیز در خطر ورشکستگی دستوپنجه نرم میکند.
پی نوشت:
1.آدمی، علی.1389. راهبرد نگاه به شرق در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: دیدگاه ها، زمینه ها و فرصت ها، نشریه مطالعات سیاسی، دوره 2، شماره 7، ص 106 و 107
2.میرفخرایی، سید حسن.1394. اتحادیه اقتصادی اوراسیا و الزامات ژئواکونومیک آن برای ایران، مطالعات روابط بین الملل، دوره 7، شماره 32، ص 144
* نویسنده: سیدمهدی طالبی، روزنامهنگار