به گزارش «فرهیختگان»، مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالملل و استاد دانشگاه در گفتوگو با «فرهیختگان» به بررسی روابط تهران-سئول پس از حواشی اخیر در بلوکهکردن اموال ایران و توقیف کشتی کرهای پرداخت که مشروح آن را بهصورت یادداشت شفاهی میخوانید.
اگرچه تهران نفتکش کرهای را نه بهدلیل بدهیهای این کشور به ایران بلکه بهدلیل عدم رعایت موازین کشتیرانی توقیف کرده است، اما این نکته ازسوی محافل سیاسی مستقل و خارج از ایران قابل پذیرش نیست؛ چراکه آنها این سنت را در ارتباط با ایران مدنظر قرار میدهند که تهران بهواسطه فضای سیاسی ضدایرانی توسط ایالات متحده آمریکا و کشورهای همسو تغییر رفتار ویژهای را در ارتباط با اینگونه مسائل دنبال میکند که یکی از آنها میتواند توقیف اموال کرهجنوبی در مسیر اعمال فشار بر سئول در ارتباط با بدهیهای این کشور به تهران باشد.
سطح سیاستهای کلان و پارادایم آمریکا تغییر نمیکند
در مرحله دوم باید به این نکته بیندیشیم که با عوضشدن ترامپ تغییر چندانی در پارادایم سیاستهای کلان و حتی استراتژیهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی در ارتباط با کشورهای دیگر بهوجود نیاید، اگرچه از منظر تغییر و تحول از حزب جمهوریخواه به دموکرات و بیش از آن از ترامپ به بایدن، اهمیت دارد اما در سطح سیاستهای کلان و پارادایم آنها تغییری ایجاد نمیکند؛ چراکه آنچه این معانی را برمیسازد، منافع و امنیت ملی ایالات متحده آمریکا بهعنوان یکی از کشورهای برتر در نظام بینالملل است. حال اینکه محق باشد یا خیر بحث دیگری است اما واقع امر این است که ایالات متحده آمریکا هنوز هم یک کشور مستقل با 50ایالت قدرتمند در جهان است و تغییر و تحول ترامپ با بایدن تنها در برخی موارد ایجاد تغییراتی را در مسیر تاکتیکها و تکنیکهای رسیدن به اهداف و منافع ملی آنها ایجاد میکند.
اگرچه این تغییرات نیز مهم است اما بنیادین و غایی نیست؛ ما در ارتباط با کره باید بپذیریم آنها اگر بخواهند آنچه در ارتباط با بدهیهای سئول به تهران وجود دارد را جابهجا کنند باید مجازات ناشی از شکستن تحریم ایران را پذیرا باشند و این امر میتواند مذاکراتی در مسیر برداشتن توقیف کشتی و فعل و انفعالات سیاسی ایجاد کند که به هر تقدیر دور از چشمان جامعه بینالمللی نخواهد بود، ولی در عین حال اگر بتواند بهگونهای مساله را حل کند که موازین حقوقی تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران دور زده شود، میتواند مساله تهران و سئول را علیرغم تحریمهای موجود به سمتوسوی حل مساله موجود بکشاند.
این امر درواقع زمینههایی ایجاد میکند که مورد نقد ایالات متحده آمریکا و جامعه بینالمللی قرار گیرد، طوری که کرهجنوبی برای رهایی از وضعیت موجود زمینههای دور زدن تحریمها در ارتباط با تهران را فراهم کند و برخی کشورهای همسو با ایالات متحده آمریکا چنین حرکتی را با نقد ایجاد عرف برای تهران در ارتباط با این مساله قلمداد کنند.
این موارد نقدها و چالشهایی است که در برابر تهران و سئول در ارتباط با حل مساله کشتی توقیفشده و بدهیهای کرهجنوبی به ایران وجود دارد.
اما درباره این پرسش که بایدن بخواهد دربرابر رفع این بلوکهشدن منابع ایران، از ایران درخواست توقف غنیسازی 20درصد را داشته باشد، باید گفت اگر بایدن این کار را انجام دهد، باید به عقل سیاسی او شک کرد چراکه باید این نکته را موردنظر قرار داد که او با ارائه این امتیاز و پذیرش تهران در ردههای بعدی، امتیازات بیشتری از تهران بهواسطه دادن این امتیاز خواهد گرفت چراکه اساسا مشخص است تهران برای گرفتن امتیاز ایالات متحده آمریکا اکنون در مجلس شورای اسلامی خروج از پروتکل الحاقی یا فشارهایی در ارتباط با بالا بردن میزان غنیسازی اورانیوم را انجام میدهد که با دست پر در مذاکرات بتواند امتیاز بگیرد و اگر این امتیاز ازسوی آمریکا به این شکل انجام شود، راه برای تهران درجهت ایجاد چنین فشارهایی دوباره باز خواهد شد و او با نقد شدید محافل سیاسی و استراتژیک در آمریکا روبهرو میشود.
آزاد کردن پولهای ایران در کره بهازای توقف غنیسازی 20درصد آغاز باخت بایدن است
بنابراین این نکته برمبنای واقعیت علمی و تحلیل سیاسی است و به هر تقدیر اگر ایالات متحده آمریکا نداند ایران با شکل دادن به غنیسازی اورانیوم بالاتر از میزان 20درصد و حتی بالاتر از آن و فشارهای موجود در حال ذخیرهکردن حرکتهایی درجهت ورود به عرصه پساترامپ است، باید بگوییم تحلیل درستی از وضع موجود نداشته است که من اینگونه نمیاندیشم که تحلیلگران سیاسی موجود در مراکز امنیتی ایالات متحده آمریکا اینچنین در حد تقلیلگرا و ژورنالیستی نگاه کنند، چراکه آنها دانشآموخته دورههای گوناگون علمی در دانشگاههایی هستند که دروس تخصصی در این زمینه را گذراندهاند و اگر کسی الفبای سیاست، روابط بینالملل و استراتژی را خوانده باشد، میداند چنین فعل و انفعالاتی ازسوی دولتها آمادهسازی زمینههای مناسب برای گرفتن امتیازات متناسب است.
اگر این زمینههای مناسب موجب گرفتن امتیازات بالادستی از طرف یک کشور نسبت به کشور دیگر شود، آن کشور باخت را پذیرفته است و از اینرو باید این پرسش را مطرح کرد که آیا بایدن از همین آغاز باخت را خواهد پذیرفت یا با امکان چنین وضعیتی در مقوله کرهجنوبی سعی خواهد کرد امتیازی به ایران دهد که بعدها بتواند امتیاز بیشتری بگیرد؟ لذا اگر تحلیل دوم صحیح باشد باید بپرسیم ایران حاضر است امتیاز بیشتری بالاتر از آنچه در برجام مطرح شده را به آمریکا بدهد؟ بیتردید آمریکاییها در این دوره تنها به برجام و مساله پرونده هستهای بسنده نخواهند کرد.