آقازاده به ایستگاه آخر رسید، روایت یک فساد بزرگ سازمان‌یافته از درون سیستم که به شکلی غیرسازمان‌یافته کشف می‌شود
در بعضی سریال‌های وطنی، انفعال و کلیشه‌ای بودن شخصیت‌های مثبت، باعث محبوبیت کاراکترهای منفی می‌شوند که در «آقازاده» این اتفاق در بالاترین حدش افتاده است. نویسنده و کارگردان محترم، به کاراکترهای منفی انرژی اضافه تزریق کرده‌اند و قدرت شخصیت‌های مثبت را آگاهانه کم کرده‌اند.
  • ۱۳۹۹-۱۰-۱۸ - ۱۰:۴۲
  • 00
آقازاده به ایستگاه آخر رسید، روایت یک فساد بزرگ سازمان‌یافته از درون سیستم که به شکلی غیرسازمان‌یافته کشف می‌شود
خطای سیستماتیک
خطای سیستماتیک

  به گزارش «فرهیختگان»، قرار است قسمت پایانی سریال پرحاشیه «آقازاده» فردا پخش شود. پیش از این قرار بود این سریال در 28 قسمت پخش شود که باتوجه به تغییرات پیش‌آمده در زمان پخش قسمت‌ها و همچنین پخش دو قسمت از آن در یک هفته، حالا این سریال در 29 قسمت پخش می‌شود. درباره این سریال در این 28 هفته بارها و بارها نوشته شده و ابعاد مختلفش بررسی شده است؛ از ماجرای آش و شکلات گرفته تا تطبیق برخی شخصیت‌ها با مابه‌ازاهای بیرونی‌شان و حذف برخی سکانس‌ها و بعضی اعتراض‌ها ازسوی مدیران دولتی. حالا و در انتهای این سریال، فارغ از اینکه در قسمت پایانی چه اتفاقی می‌افتد، زمان مناسبی برای بررسی دقیق آن است. اینکه اساسا «آقازاده» از فساد فرد می‌گوید یا فساد یک گروه. حتی از اشتباه حرف می‌زند یا خیانت؟ این سریال بیشتر یک تسویه‌حساب شخصی با یک گروه خاص سیاسی است یا دغدغه‌های بزرگ‌تری دارد؟ اینکه آقازاده بودن صرفا مشکلی ندارد و آقازاده بد بودن مشکل جامعه ماست؟ حامد عنقا در گفت‌وگوهای مختلفش از پرداختن به بخش اندکی از حجم فسادها گفته و مشخصا در گفت‌وگویش با خبرگزاری مهر گفته بود: «متاسفم از اینکه باید اعتراف کنم ما در آقازاده ۱۰درصد واقعیت‌ها و مواردی که وجود دارد را هم نتوانسته‌ایم نشان دهیم! اگر فکر می‌کنید خیلی روایت آقازاده فسادآمیز است، چه ازنظر اخلاقی و چه ازنظر اقتصادی، به شما می‌گویم آنچه می‌بینید تنها نوک یک کوه یخ است!... باور کنید بیش از این را اگر می‌توانستیم هم به‌تصویر درآوریم، مخاطب باورش نمی‌شد و فکر می‌کرد داستان تخیلی است! نمی‌توانم بیش از این در این‌باره توضیح دهم.» باتوجه به صحبت‌های عنقا آیا می‌شود نتیجه گرفت که اوضاع فساد در کشور وخیم است و سرتاپای سیستم را فساد گرفته است؟ اگر بپذیریم که تمام داستان آقازاده بر اساس پرونده‌های واقعی است، یعنی عنقا با بررسی و تحقیق این حرف‌ها را زده است؟ نگاهی به قسمت‌های پخش‌شده تاکنون نشان می‌دهد برخلاف آنچه عنقا در گفت‌وگو با «فرهیختگان» گفته بود که «وقتی تلویزیون گزارش دادگاهی در قوه قضائیه را با جزئیات پرونده و فساد اقتصادی آن بررسی می‌کند، یعنی اگر این فساد سیستماتیک بود هیچ‌وقت نباید گزارش این دادگاه را در تلویزیون می‌دیدیم.» ما شاهد یک نگاه دیگر در متن سریال هستیم یا دست‌کم برداشت مخاطب با نیت سازندگان در تعارض است. آنچه نمایش داده می‌شود، نزدیک به تحلیل داخل تاکسی‌ها است که معتقدند «همه اینها باهم هستن» و «همه چیز کار خودشونه».

 نیما بحری در قسمت 28 بالای قبر پدرش کشته شد و پیش از کشته شدنش حلالیت هم طلبید! و احتمالا تماشاگر هم با او همدردی کرده است. نیما نماد آقازاده بد بود و روبه‌رویش حامد تهرانی، صاحب ظاهر و باطن نیکو نماد آقازاده خوب بود و برای کشورش همه‌جور فداکاری هم کرد. اما درنهایت مخاطب، حامد را بیشتر دوست دارد یا نیما را؟ مرگ نیما باعث خوشحالی مخاطب می‌شود یا تاثرش؟ سطح و گستره فسادی که نمایش داده می‌شود، چقدر نزدیک به نگاه و پیش‌زمینه ذهنی عموم مردم است؟

   فساد در حد لالیگا، برخورد از نوع محلات

در برخی کشورها از سال‌ها پیش شاهد نمایش فساد در سیستم‌شان بودیم و همچنان هستیم. در کشور خودمان هم از دهه70 اشاره‌هایی به این فسادها در حد دیالوگ یا سکانس آغاز شد و در آثار احمدرضا درویش و مرحوم ملاقلی‌پور این توجه، سهم و جلوه بیشتری داشت. این نگاه البته موافقان و مخالفانی داشت؛ آنهایی که می‌گفتند گفتن از فساد و فحشا خودش فساد به‌بار می‌آورد و گروهی دیگر که معتقد به شناسایی و برخورد بودند. در دهه80 برخورد با فساد بیشتر در روزنامه‌ها بود و حالا و در سال آخر دهه90 و نزدیک به پایان یک قرن و همزمان با 42 سالگی انقلاب، بالاخره پذیرفته شد که این فساد را علنی و با جزئیات نمایش دهند. پرونده‌های معروف و البته تازه و نسبتا تازه در اولویت قرار گرفتند و البته در انتخاب آنها گزینش هم صورت گرفت. پرونده‌ها سعی شد نعل‌به‌نعل نمایش داده نشوند و شخصیت‌ها هم بیشتر ترکیب و تلفیقی از دو یا چند نفر با محوریت یک فرد خاص بودند؛ مدلی که در نمونه‌های خارجی هم تاحدودی دیده می‌شود. قرار نیست که مستند ساخته شود. اما در «آقازاده» با یک مساله مهم‌تر مواجهیم؛ مساله‌ای که در تضاد با صحبت‌های حامد عنقا است و پیش از این و در سطور قبل هم به آن اشاره کردیم. فسادها شبکه‌ای و گروهی و با دقت و وسواس زیاد انجام می‌شود، آدم‌های فاسد با هوش بالای خودشان این زنجیره را تشکیل داده و حفظ می‌کنند، اما نوع مقابله ماموران و دستگاه امنیتی ما دربرابر آنها فردی، اتفاقی، ماورایی و از سر شانس و اقبال است. آن انسجامی که در انجام امور شر وجود دارد، در جبهه خیر اصلا دیده نمی‌شود. بارها حامد برای گرفتن یک مجوز به مشکل می‌خورد و انگار کسی جز او دغدغه برخورد با فساد موجود را ندارد.

به قسمت دستگیری نیما بحری یک‌بار دیگر توجه کنید؛ آیا هوش بالای ماموران امنیتی باعث دستگیری و زندانی شدن نیما شد؟ به برخوردهای دیگر هم دقت کنید؛ یا شانس دخیل بوده یا اشتباه خود کاراکترهای منفی. کجای این 28 قسمت و چرا باید یک مخاطب ایرانی به مامور دستگاه اطلاعاتی خودش افتخار کند؟ قرار بوده حامد در نقش بتمن، به‌تنهایی به نبرد با آدم‌های بد شهر برود؟ آیا اساسا شکل مواجهه با پرونده‌های امنیتی یا سیاسی یا اقتصادی این‌گونه است؟ درست است که سینما و سریال به قهرمان نیاز دارد، اما نه قهرمانی در حد و اندازه حامد که اساسا نمی‌تواند قهرمان باشد. اگر نویسنده محترم می‌گوید و اعتقاد دارد که فساد سیستماتیک وجود ندارد و حرف رهبری را تکرار می‌کند، پس چرا در نمایش این فساد به آن اعتقاد عمل نمی‌کند یا در موردش دچار تسامح می‌شود؟ تمام آدم‌های منفی سریال آقازاده یک گروه دارند و به‌تنهایی کار نمی‌کنند و با سازمان‌ها و وزارتخانه‌های دیگر در ارتباط هستند. همه به هم وصل هستند و صحبت از خطای یک فرد نیست. در برخورد با فسادها ما هیچ سازمان یا گروهی را به‌طور منسجم نمی‌بینیم و این مشکل یا خطای بزرگ استراتژیک «آقازاده» است.

با کشته شدن نیما بحری در قسمت 28، مخاطب با آقازاده‌هایی طرف می‌شود که بیشتر قربانی هستند تا مجرم و اصرار در القای چنین مفهومی عجیب به‌نظر می‌رسد. در همه فیلم‌ها و سریال‌های امنیتی در جهان، وقتی شخصیت منفی از جای ناشناسی هدف قرار می‌گیرد یا از بین می‌رود، این پیام به مخاطب ارسال می‌شود که گروهی بزرگ‌تر از او پشت‌پرده هستند و این قصه ادامه‌دار است. با فرض بر اینکه در قسمت آخر ببینیم آدم‌های حاج‌حسن، نیما بحری را کشته‌اند، فرضیه مظلوم‌نمایی نیما و ساختن شمایل قربانی از او بیشتر از قبل اثبات می‌شود. آیا آقازاده‌ها صرفا قربانی هستند؟ نگاه عموم مردم به آقازاده‌های بد در جامعه هم همین است؟ یعنی این‌همه هزینه شده که مخاطب در انتهای سریال دلش برای یک فرد بسوزد و از یک سیستم فاسد متنفر شود؟ القای اینکه فسادها با مهندسی و کیفیتی در حد لالیگا شکل می‌گیرند و انجام می‌شوند و برخوردها الله‌بختکی و از روی تصادف است، نمی‌تواند هدف این سریال با این هزینه‌ها باشد. ‌ای‌کاش برای این سوال‌ها پاسخی داده شود. سعی ما برای گفت‌وگو با بهرنگ توفیقی، کارگردان با این جمله مواجه شد که «مصاحبه نمی‌کنم و از ابتدا با آقای عنقا تقسیم کار کرده‌ایم که او حرف‌ها را بزند» و البته آقای عنقا این ضعف‌ها را نمی‌پذیرد و نقدها را طوری جواب می‌دهد که انگار مشکل از مخاطب است که نمی‌تواند حرف‌های او را درک کند.

   این منفی‌های دوست‌داشتنی

به این ترکیب نگاه کنید؛ امیر آقایی در نقش نیما، امین حیایی در نقش بهروز و وکیل نیما، کامبیز دیرباز در نقش نوچه نیما، نیکی کریمی در نقش کارمند نیما و حتی جمشید هاشم‌پور در نقش حاج‌حسن؛ این ترکیب ذاتا برنده است و جالب اینکه همه اینها آدم‌های منفی «آقازاده» هستند. به ترکیب روبه‌روی اینها دقت کنید؛ سینا مهراد در نقش حامد تهرانی، امین تارخ به نقش حاج‌رضا و لعیا زنگنه به‌عنوان مادر حامد و همسر حاج‌رضا. خب، معلوم است که ترکیب مثبت آمده برای باختن و آن‌هم باخت سنگین. عجیب‌تر از این ترکیب، توجیه عنقا در انتخاب بازیگران کاراکترهای مثبت است: «اساسا معتقد به آشنایی‌زدایی نیستم... می‌گویم تو شخصیتی را می‌شناسی و با دیدن فلان بازیگر به دریافتی از جایگاهش می‌رسی، پس چرا باید وقت صرف بازیگر دیگری کنیم تا آن را در ذهن نو جا بیندازیم. برای همین هم برای کسی سوال نشد که چرا حامد جذب یک نهاد شده و چرا چنین دغدغه‌ای برای مبارزه پیدا کرده است؟ برای همین بازیگری را انتخاب کردم که مخاطب در نگاه اول به‌عنوان یک فرد مؤمن و انقلابی او را می‌شناسد و می‌پذیرد و طبیعتا از چنین کاراکتری انتظار مبارزه با فساد هم چندان دور از ذهن نیست. این محصول همان مشخصه‌های بازیگر است که از نگاه شما شاید نامش کلیشه باشد، ولی من از آن به‌عنوان میانبر استفاده می‌کنم.» خب اینجا باید گفت آقای عنقای عزیز! با همین نگاه باعث شدی مخاطب دلش برای کشته شدن نیما بحری بسوزد و حتی عده‌ای برایش اشک بریزند. این نمی‌توانسته هدف اصلی سازندگان آقازاده باشد، مگر اینکه در میانه راه دچار تغییر شده باشند یا فراتر از آن، اینکه خودشان هم ندانند که چه می‌خواسته‌اند.

«آقازاده» شاید در ظاهر درباره تقابل خیر و شر باشد و از این کهن‌الگو استفاده کرده باشد، اما در باطن، جایی ایستاده که با مختصات و در مواجهه با یک سیستم قرار است حرفش را بزند. آقازادگی ممکن است در کشورهای دیگر هم باشد و حتی درباره‌اش آثاری هم ساخته باشند، اما داستان آقازادگی در کشور ما مختص خودش است. برای مخاطب مهم است که عاقبت تلخ و سخت کار آقازاده بد را ببیند نه تطهیر او را. امیر آقایی نقش نیما بحری را فوق‌العاده بازی کرده است و بخشی از جذابیت این شخصیت به هنر آقایی ارتباط دارد، اما سوال اساسی اینجاست که سینا مهراد می‌تواند این کفه را به نفع خودش پایین ببرد؟ سینا مهراد، حامد تهرانی را یک شخصیت نجیب و سربه‌زیر بازی کرده است. مامور امنیتی مگر باید سربه‌زیر باشد؟! به سکانس کشته شدن نیما بحری درکنار قبر پدرش دقت کنید. در تمام مدت همراهی‌اش با نیما، مهم‌ترین متهم آن روزها، سرش را پایین انداخته و اصلا حواسش به اطراف نیست و حتی فاصله می‌گیرد تا نیما بتواند با پدرش راحت‌تر حرف بزند! این تصویر، نمادی از یک مامور ایرانی، اسلامی است؟ کجای این 28 قسمت ما شاهد هوش بالای حامد تهرانی بودیم؟ نگاه سطحی به یک مامور امنیتی، نتیجه‌اش این می‌شود که ما نماز خواندن و زیارتش را مشاهده می‌کنیم و در اکثر دقایق هم او را سربه‌زیر و محجوب می‌بینیم. به‌جز سکانس مرگ راضیه، آیا مخاطب جایی از سریال، همراهی و آرزوی موفقیت برای حامد می‌کند؟ کاراکترهای منفی زیادی را در سینما و سریال می‌شناسیم که محبوب هستند، اما آنجا هم یک کاراکتر مثبت محبوب داریم. اگر «جوکر» محبوب است «بتمن» هم همین مقدار یا حتی بیشتر محبوب است. اما در بعضی سریال‌های وطنی، انفعال و کلیشه‌ای بودن شخصیت‌های مثبت، باعث محبوبیت کاراکترهای منفی می‌شوند که در «آقازاده» این اتفاق در بالاترین حدش افتاده است. نویسنده و کارگردان محترم، به کاراکترهای منفی انرژی اضافه تزریق کرده‌اند و قدرت شخصیت‌های مثبت را آگاهانه کم کرده‌اند.

بعد از قسمت پنجم و ششم مشخص شده بود که انتخاب سینا مهراد برای نقش حامد، اشتباه بوده و حالا و بعد از گذشت 28 قسمت امیدواریم سازندگان این سریال هم به اشتباه بزرگ خودشان پی برده باشند. شاید اگر بازی استاندارد امین تارخ در نقش حاج‌رضا نبود، ما شاهد یک مثلث ضعیف در جمع نقش‌های مثبت بودیم. آدم‌های خوب اصلا چه ویژگی‌هایی دارند؟ آنها را به ظاهرشان می‌شناسیم یا مدل ماشین‌شان یا کیفیت خانه‌شان؟ نازل کردن مفهوم خیر و شر به مظاهر اجتماعی یا فردی نتیجه‌ای جز بی‌تفاوتی یا حتی استهزا توسط مخاطب ندارد. اتفاقا در کاراکترهای منفی این نگاه نبوده است؛ یعنی ما با مدیرانی مواجهیم که ریش و تسبیح دارند و شمرده‌شمرده حرف می‌زنند. اصرار و اتکای بیش از حد به نمایش آدم‌های منفی باعث شده که آدم‌های مثبت ساده انگاشته شده و دست‌کم گرفته شوند و یا به قول نویسنده محترم از میانبر! استفاده شود؛ میانبرهایی که مخاطب را به بیراهه می‌کشاند. انتهای این میانبرها می‌تواند ریشخند و همراهی نکردن با سریال از اواسط پخش باشد.

 * نویسنده: سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰