به گزارش «فرهیختگان»، روزنامه «فرهیختگان»، پیش از این، در ستونی تحت عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز میپرداخت. بنمایه این رشتهمقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علیاکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده و سپس، بنا به درخواستهای متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیقتر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بودند. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواستهای مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته بهجهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.
مورخان هواداران نظام خلافت عباسی لیث، پدر یعقوب، و به تَبَع او خودِ یعقوب را راهزن و دزد خواندهاند که چون از پیشه اجدادیشان، رویگری، نصیبی نداشتند به راهزنی روی آوردند، چنانکه گردیزی که در کتابش، زَینُالاخبار، هرکجا و هر طور که توانسته از خلفا طرفداری و جانبداری کرده، نهتنها در نسب یعقوب و اشتغال خود او به راهزنی از راه انصاف و میانهرویای که یک مورخ باید بدان پایبند باشد منحرف شده، بلکه اساسا از یعقوب چهرهای دژخیم و بدمنش ساخته که به هرجا میرسیده قتل و غارت و دزدی میکرده است؛نقلی که با شواهد تاریخی در دست به هیچ روی سازگار نیست. بدگویی از یعقوب حتی به متون قرنهای بعد، که بساط خلیفه و خلیفهگری عباسیان برچیده شده بود، راه یافته است، چنانکه مورخ نامدار، حمدالله مستوفی، نیز بهاشتباه و بهتبعیت از گذشتگان به بدگویی از لیث، پدر یعقوب، پرداخته است: «لیث روگَر [= رویگر] بچه سیستانی بود. چون در خود نخوتی میدید، به روگری ملتفت نشد، به سلاحورزی و عیاری و راهزنی افتاد، اما در آن راه طریق انصاف سپردی و مال کس به یکبارگی نبُردی و بودی که بعضی باز دادی».
فارغ از آنکه یعقوب رویگرزاده بوده یا امیرزاده و از نسل پادشاهان باستانی ایران، مهم این است که این رادمرد در راه استقلال ایران اسلامی از ظلم و جور خلفای ظالم و جاهل عباسی سالها تیغ تیز از نیام برکشیده بود و گاه در نبردْ یکه و تنها به سپاه دشمن میتاخت. تخفیف و فروداشتن مقام چنین شخصیتی با راهزن یا رویگرزاده خواندن او تنها حاصل عمل معاندان اوست. این درحالی است که ابناثیر، مورخ شیعه، خلقیات یعقوب لیث را چنین توصیف کرده: «یعقوب خردمند و با عزم و حزم بود [و][...] آنچه از تاریخ و کردار و رفتار او ذکر شده دلیل خردمندی اوست». درباره دلاوری و بیباکی او در نبردْ اعتراف صریحی از زبان یکی از دشمنانش، ابراهیم بنالیاس سپهسالار خراسان در تاریخنامهها آمده است. او، که در حمله یعقوب به هرات شکست خورد، به محمد بنطاهر درباره یعقوب گفت: «با این مرد به حربْ هیچ نیاید که سپاهی هولناک دارد و از کشتن هیچ باک نمیدارند و بیتکلف و بینگرش همی حرب کنند و دونِ شمشیرزدن هیچ کاری ندارند؛ گویی که از مادرْ حرب را زادهاند [=گویی برای جنگیدن بهدنیا آمدهاند] و [...] و [او] مردی جدّ است و شاهِ فُنَن (فنون) و غازی طبع».خواندمیر، دیگر مورخ شیعه، در حبیبالسیر درباره خصایل اخلاقی یعقوب نوشته: «یعقوب پادشاهی بود به اصابتِ رأی و تدبیر معروف و به کمالِ سیاست و غایتِ سخاوتْ موصوف. به مقتضای رأی خودْ مهمّات مُلک و مال به فیصل میرسانید و هرگز هیچ آفریده را بر اسرار خود مطلع نمیگردانید».در تاریخ سیستان درباره عدالت یعقوب چنین آمده: «اما اندر عدل چنان بود که بر خضراءِ کوشک یعقوب نشستی تنها تا هرکه را شغلی بودی [=عریضهای داشت]، به پای خضرا رفتی [و] سخن خویش به بیحجاب [=بیمانع و واسطه] با او بگفتی و اندر وقتْ تمام کردی؛ چنانکه از شریعت واجب کردی».همچنین، در تاریخ سیستان درباره تعبد و تقوا و جوانمردی یعقوب لیث آمده: «هرگز اندر هیچ کار بزرگ بر هیچکس تدبیر نکرد، الّا [اینکه] آخر گفت توکل بر باری است تعالی تا چه خواهد راند؛ و از باب تعبّد [او باید گفت که] اندر شبانروز 170 رکعت نماز زیادت کردی، از فرض و سنّت و از باب صدقه هر روز هزار دینار همیداد و از باب جوانمردی و آزادگی هرگز عطا کم از هزار دینار و صد دینار نداد و 10هزار و 20هزار و 50هزار و صدهزار دینار و درم بسیار داد و 500هزار دینار داد عبدالله بنزیاد [را] ــ هزارهزار درم ــ که نزدیک او آمد و از باب حفاظ هرگز تا او بود به وجه ناحفاظی [=به نگاه بیعفت] به هیچکس ننگرید، نه زی زن و نه زی غلام [= نه سوی زنی و نه سوی جوانی]».
-گردیزی، عبدالحی بنالضحاک (1363). زین الاخبار، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، صص 307-304.
-حمدالله مستوفی (1364). تاریخ گزیده، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ص 370.
-برای آگاهی بیشتر عباس، پرویز، «نقش یعقوب لیث در راه احیای استقلال ایران»، صص 9-6.
-تاریخ سیستان (1366). اثر مولفی ناشناس، تصحیح محمدتقی ملکالشعراء بهار، تهران، پدیده خاور، چاپ
دوم، صص 209-208.
-خواندمیر، غیاثالدین بنهمام (1380). حبیبالسیر، تهران، خیام، ج 2، ص 346.
-تاریخ سیستان (1366). اثر مولفی ناشناس، تصحیح محمدتقی ملکالشعراء بهار، تهران، پدیده خاور، چاپ
دوم، ص 265.
-همان، صص 244-243.