به گزارش «فرهیختگان»، حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: در این جستار تلاش میشود به این امر پرداخته شود که از منظر تربیتی و فرهنگی چگونه میتوان از سردار سلیمانی الگو گرفت. چه مقدمات، زمینهها و عواملی موجب تکوین و تکمیل شخصیت این قهرمان نفسشکن شده است؟ سلیمانی چه مسیری را پیموده تا به اینجا رسیده است؟ و رمز موفقیت عملی او را چگونه میتوان بهتر شناخت؟
بهنظر میرسد دستکم در چهار زمینه میتوان از او آموخت:
1 تمرکز، استمرار و ممارست در یک حرفه و به اوج رسیدن در همان مسیر؛ یعنی پرهیز از پراکندهکاری و خودداری از دلسپردن به جاذبههای دیگر و از متن خارج نشدن و به حاشیه نپرداختن. بسیار ملموس و دیدنی است که او در حیطه و حریم کار نظامی خالصانه و با اخلاق حرفهای عمل کرد و تا آخر نیز در اوج ماند.
2وسعت مشرب، تعاملگرایی، کلاننگری، راهبردی اندیشیدن و به دوردستها فکر کردن، اهل گفتوگو بودن، نرمخویی، گشادهنظری، نگاه جهانی و بهدور از تعصب قومی، مذهبی، گروهی و جناحی و درنهایت فراملی عملکردن. شاید یکی از رمزهای مهم ظفریافتن سلیمانی بر انبوه لشکر مقدسمآب جاهل خشونتگرا و شبکه جهنمی داعش، همین قدرت فکر فراملی و اندیشههای ناب جهاننگری او باشد که از افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن، ایران و... همه را عاشقانه زیر پرچم خود گرد آورد؛ این نیز درسی مهم برای ما و آیندگان خواهد بود.
3 جمع تفکر راهبردی اجتماعی، فرهنگی و قدرت فوقالعاده فنی نظامی با یکدیگر و رسیدن به تراز کارآمدی فوقالعاده و نائلشدن به دستاوردهای عظیم و فوقمتعارف در جهان معاصر که نقشه دههاساله آمریکا و همپیمانانش را در خلق و استقرار اسرائیلی اسلامنما به اسم داعش در قلب مناطق نفتخیز آسیای غربی با اشباحی از جوانان فریبخورده اروپا و آسیا و اقصینقاط جهان نقش بر آب کرد. تصور کنید اگر تاکنون هم داعش پابرجا مانده بود، چه رخدادهایی در این منطقه بهوقوع میپیوست؟ ما و کشورهای دیگر آسیای غربی، عراق، سوریه، ایران و... حتی ترکیه، لبنان و بخشهایی از آسیای میانه و کشورهای حاشیه خلیجفارس به چه سرنوشتی دچار میشدند؟ براین اساس، تلفیق قدرت اندیشیدن همهجانبه و قدرت نظامی، درس دیگر شهید سلیمانی است.
4 پیوند میان آرمانگرایی با واقعبینی و عملگرایی. درس مهم دیگری که میتوان از آن بزرگمرد آموخت، چگونه پیمودن این مسیر دشوار، مبهم و پرپیچوخم است. اینکه چطور میتوان از افراط و تفریط در این مسیر پرهیز کرد و درعینحال توانایی تجمیع میان آرمان انقلابی با درک درست و جامع از همه واقعیتهای پنهان و آشکار، دور و نزدیک، ظاهر و باطن، سطحی و چندلایهای اجتماع را بهدست آورد. اینکه چطور میتوان هم قدرت تصمیم بهموقع و عملگرایانه داشت و هم آرمانی، اخلاقی و انقلابی ماند؟ شهید سلیمانی آموخت که جامعه ایران جامعهای چندلایه و چندطیفی است و یک مسئول و مقام محبوب چگونه باید پدرانه و فراگیر و فراگرایشی بنگرد و در عین حفظ حریم مقدسات در عرصه عمل با مخالفان چگونه عاقلانه و خردورزانه رفتار کند. ظرفیتها و پشتوانههای دشمنان را چگونه باید شناخت و حتی آنها را طبقهبندی و رفتار و کنش خود را با آنها تنظیم کرد. اما این توفیقات بینظیر یا کمنظیر، خود معلول عوامل عمیقتری است. قاسم سلیمانی به این دلیل «قاسم سلیمانی» شد که ابتدا و مقدم بر جنگ بیرونی دائم با خصم درون و هواهای نفسانی و خواهشها و وابستگیها و تعلقات دنیایی، اعماز مال، منال، جاه و مقام و شهوت جنگید و بر پایه اصل تدرّج و با پشتسر گذاشتن تدریجی و طبیعی همه مراتب و مراحل و طیکردن آزمونهای گوناگون به درجات عالی معنوی رسید و از همه این امتحانها سربلند بیرون آمد. او مراتب اخلاقی و شئون اجتماعی و درجات نظامی را پلهپله طی کرده و برای هر مرحله خاک مخصوص خود را خورده بود. درجه بهسراغ او میآمد، بدون آنکه او خود بهدنبال درجه باشد. در پیمودن راه ترقی معنوی نیز اینگونه بود. اول جهان درون خود را آراست، سپس بهطور طبیعی و فطری مدارج معنوی کمالات نفسانی و روحانی را بهدست آورد. به قول مولوی:
صد هزاران امتحان است ای پسر/ هر که گوید من شدم سرهنگ در
تو مبین ز افسون عیسی حرف و صوت/ این ببین کز وی گریزان گشت موت
سلیمانی؛ سرمایهای جامع و بینظیر
به این سلیمان روح و آیینه مجاهدتهای خالصانه میتوان از منظری دیگر برای درسآموزی نیز نگریست:
الف- از دیدگاه سرمایه ملی
یکی از درسهای دیگری که سلیمانی به ما میدهد، جامعنگری است؛ دستیابی به معرفتگرایی و ژرفنگری تفکر مداوم، تدبر هوشمندانه و جمع خردورزی با قهرمانی آرمانی. همین جامعنگری بود که سلیمانی را به شخصیتی ممتاز تبدیل کرد. از یکسو پهلوانی شهودمدار با فهمی زیباییشناختی و نیز دارای توان ویژه فرماندهی نظامی در عرصه عمل و جنگ بود و ازسوی دیگر با غزلیات شمس مأنوس بود و پیوسته تمرین میکرد تا مزد عشق را دریابد. برمبنای تواناییهای یادشده او همزمان صفات زیر را نیز در خود جمع کرده بود. 1- توجه به منابع و مصالح ملی فراتر از جناحها و گروهها 2- حضور موثر در مسائل فراملی و منطقهای و جهانی 3- داشتن درک قوی از ضرورتهای زمانی و مکانی جهان امروز.
ب- از دیدگاه سرمایه انقلابی و اسلامی
شهید سلیمانی درعینحال بسیار انقلابی باقی مانده بود. او قدر همه شخصیتهای انقلاب را با روشنبینیهای خود بهخوبی میدانست و نادر ذخیره انقلاب و مردی خالص و بیادعا بود. با وجود این انتزاعی نمیاندیشید، بلکه مرد عمل بود. او پل میان اصالت ناب انقلاب، از نسل فرزندان انقلاب امامخمینی(ره) و یاوران رهبری و نسل امروز بود و واقعیتهای جوانان روزگار ما را بهخوبی درک میکرد.
در این حوزه نیز میتوان از چند محور سخن گفت: 1- درک درست از ظرفیتهای نیروهای اسلامی در منطقه و تلاش برای بهفعلیت رساندن این ظرفیتها، 2- مبارزه بیامان با انحرافات فکری و ایدئولوژیک خشونتگرایانه داعشی در جهان اسلام، 3- گفتار او درباره شهید کاظمی بهمعنای پرهیز او از قهرماننمایی است؛ گفتاری که میتواند بر نسل امروز تاثیری ماندگار داشته باشد، 4- برخورداری از تراز معنوی در کنار صفات و توان نظامی، سیاسی و اجتماعی، 5- آگاهی و شناخت درست از تحولات و ظرفیتهای منطقهای و جهانی.
ج- از حیث سرمایه انسانیبودن و داشتن قرائت ضدخشونتمحوری از اسلام
محبتورزی، داشتن مرام و مسلک، و نیز شناخت او از زمانه و جوانان، او را به فردی صاحب مکتب تبدیل کرده بود. ازجمله برکات شهادت سلیمانی آشکارشدن پیوند ذاتی و ماهوی منافع آمریکا با داعشیها و صهیونیستها و ارتجاع منطقه و مناسبات عمیق این مثلث بود.
فرجام سخن
شهید قاسم سلیمانی، تکرار تاریخ و نسخه دوم هیچ فرد و مقلد هیچکس نیست. او بهدلیل انتهاناپذیری ابعاد وجودی خود، تاریخساز شد. در این زمینه کافی است اندکی به مشهورترین روزنامهها، سایتها و مجلات جهان نظری افکنده شود. معتبرترین مجلات و روزنامههای جهان او را جزء 10 چهره تاثیرگذار معرفی کردهاند. او توانست سامان سیاسی، نظامی و ژئوپلیتیک چند کشور را طبق مصالح و آرمان خویش تنظیم کند و تنها کسی باشد که آمریکا را در تغییر سرنوشت چندین کشور ناکام گذارد. چنین شخصیت تاریخیای در آسیای معاصر بینظیر و در جهان کمنظیر است. او همچنین این توفیق را داشت که همزمان نقطه التقا و تجمیع چندین وجه نمادین معاصر (ایرانیبودن، آرمان انسانی و صلحمدار و ضدخشونت داعشی و آمریکاییبودن، انگیزه دینی داشتن) باشد. از این نظر او بیرقیب و بینظیر است، چراکه هم ایرانیان با تمام وجود او را همچو رستم و آرش، حافظ کیان و مرز این سرزمین میشناسند، هم طرفداران انسانیت او را فردی صلحدوست و انسانمدار میدانند و قهرمانیها و رفتار او دربرابر آدمسوزی و وحشیگری داعش و حراجکردن زنان و ناموس مردم را میستایند. او از نظر فرهنگی و مدیریت اجتماعی شخصیتی متعادل و متوازن داشت و با اقشار گوناگون اجتماع با تسامحی معقول رفتار میکرد. از این جهت نیز او میتواند معلمی تمامعیار برای روزگار ما باشد. شهید قاسم سلیمانی بهحدی از وارستگی دست یافت که برای شهادت و لقای حق زندگی کرد. به همین دلیل بود که پایان او حاصل جمع زندگیاش بود، آری؛
مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست/ پیش دشمن، دشمن و بر دوست، دوست