به گزارش «فرهیختگان»، «تحقیقاتی دارم که حاصلش به دست آمدن آماری عجیب است. در همین سالهای 1395 و 1396، بیش از 75 درصد موسیقی که مردم در طول سال میشنیدند، آثاری بوده که دارای مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. اما درحال حاضر این آمار به کمتر از 23 درصد رسیده است.» این بخشی از گفتوگوی محسن رجبپور، تهیهکننده موسیقی با خبرگزاری تسنیم در روزهای گذشته سروصدا و واکنشهای متعددی داشته است. ادعایی که منبع و دلیلش چند سطر بعدتر توسط خود او اینچنین گفته میشود: «در ایران پلتفُرمهای بسیاری در عرصه پخش موسیقی داریم. جاهایی مانند تلگرام یا سایتهای مختلف که برخی فعالیتشان مجاز و برخی هم غیرمجاز هستند. برای دست آوردن آماری که ارائه کردم باید پرفروشهای هفته، ماه و سال را بررسی کرد. من و تیم همکارانم چندین سال است که این کار را انجام میدهیم. چراکه باید بدانیم وضعیت بازار موسیقی به چه ترتیب است.» حتی این جملات هم نتوانست علاقهمندان به موسیقی و اهالی این حوزه را هم قانع کند. سوال اصلی این گروه این بود که اساسا ساختار و سازوکاری برای سنجش میزان و تنوع مصرف موسیقی کشور متصور است یا خیر؟ و گروهی دیگر از کمکاری سازمانها و نهادهای مرتبط با موسیقی گفته بودند و اینکه اصلا آماری توسط این سازمانهای متولی تهیه نشده که بخواهد مبنای دستهبندیها یا تقسیمبندیهای اینچنینی قرار بگیرد. موسیقی در کشور ما سرنوشت عجیب و خاصی داشته که هیچ شباهتی به هنرهای دیگر نداشته است. گاهی مثل دوره انقلاب و بعد از آن دفاع مقدس، رابطهای عمیق از جنس خودش را داشته و گاهی حتی با آن کجدار و مریز رفتار شده است. اگر در دهه 60 داشتن نوارهای کاست غیرمجاز جرم بود و دارندگانش مجازات میشدند اما بعدها و در دهه 80 و 90 گوشیهای موبایل شدند محل حضور آهنگهای قدیمی که هنوز هم طرفدار دارد. شاید اشتباه بزرگ رجبپور، معیار تقسیمبندیاش باشد. یعنی به جای تقسیم موسیقی به خوب و بد یا فاخر و مبتذل، آن را با مجاز و غیرمجاز مرزبندی کرد. درحالی که بدیهی است هر موسیقی غیرمجازی خوب و شنیدنی نیست و هر موسیقی مجازی هم بد نیست.
چند سالی است که تعداد دانلودها یا شنوندههای قطعات در سایتهای موسیقی قابل تماشاست و همین احتمالا این اعتمادبهنفس را به آقای تهیهکننده داده که بیاید و حکم کلی صادر کند اما این سایتها به تنهایی نمیتوانند منبع مناسبی برای ارائه آمار باشند. برای تهیه این گزارش و رد یا تایید ادعای مطرح شده با دفتر موسیقی ارشاد و یکی دو نهاد مرتبط دیگر تماس گرفتیم. درنهایت روابطعمومی معاونت هنری آماری از پژوهش سال گذشته پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات را دراختیارمان گذاشت. متاسفانه آماری درخصوص میزان تولیدات هر دهه یا به تفکیک سبکهای موسیقی در چهار سال اخیر وجود ندارد و شاید نبودن همین اعداد اجازه میدهد که هر ادعایی توسط هرکسی مطرح شود. توقع زیادی نیست که از مسئولان موسیقی ارشاد و صداوسیما بخواهیم آماری از آنچه مخاطبانشان گوش میکنند تهیه و منتشر کنند. آمارها یا اساسا وجود ندارند یا ناقص هستند یا توسط مدیران بایگانی شدهاند. گفتن اینکه در فلان دهه یا فلان دوره، مثلا میزان اقبال عمومی به قطعات غیرمجاز بیشتر از مجاز بوده، نه تهدید امنیت ملی است و نه باعث سوءاستفاده میشود. نگاه منطقی به آمارها میتواند در سیاستگذاریهای فرهنگی و هنری کشور روشنگری کند و مانع از حضور چشمگیر تخیلات و توهمات در تصمیمگیریها شود.
غیبت ستارگان
فارغ از اینکه کفه ترازوی موسیقی به نفع مجاز یا غیرمجاز است مساله اصلی این است که در سالهای اخیر و به دلایل بیشتر اقتصادی، منفعتطلبی تهیهکنندگان و همینطور نداشتن یک سیاست مشخص از سوی ارشاد و معیارهای متناقض، سلیقه مخاطبان تغییر کرده است. اگر در دهه 70 موسیقی پاپ در کشور جان گرفت و نوارهای کاست آلبومها، تیراژ میلیونی داشتند. در دهه 90 اما خبری از آلبوم و فروش بالایشان نیست و تک آهنگها جای آنها را گرفتند و همین فضا را برای فعالیت گسترده علاقهمندان به موسیقی بازتر کرد. انگار دیگر خبری از سختگیریهای ابتدایی نبود و به دلیل اینکه هدف اصلی، برگزاری کنسرت و کسب سود مالی بیشتر بود دیگر کسی حواسش به کیفیت ترانهها و متن اشعار نبود. کنسرتها محلی برای خالی کردن انرژی بودند تا کسب انرژی و آرامش. برخی از کنسرتهای پرفروش کمی رسمیتر از مجالس عروسی بودند و این تحولات باعث شد که حالا دیگر شاهد تولیدات کمی از سوی امثال محمد اصفهانی یا علیرضا عصار و حتی محسن یگانه باشیم. مافیای موسیقی بهراحتی توانستند سلیقه مردم را عوض کنند و اکثر ستارگان موسیقی هم نتوانستند در این شرایط کارهای درجه یک تولید کنند یا حتی کار کنند. بیایید فرض بگیریم که صحبتهای رجبپور درست باشد و مردم موسیقی غیرمجاز را بیشتر بشنوند. اتفاقا متهم اصلی وضعیت فعلی همین تهیهکنندگان هستند. سیاستهـای ارشاد در سالهای اخیر، عدم نظارت و آسانگیری در دادن مجوز با هدف مقابله با موسیقی آن طرف آبی بوده است. مجوزها هم بهراحتی داده شده است. در چنین شرایطی، تهیهکنندگان موسیقی چه کردهاند که به گفته خودشان مردم نزدیک به 75 درصد موسیقی غیرمجاز گوش میکنند؟ القای آمارهای غیررسمی با هدف امتیازگیری از ارشاد و پررنگ کردن نقش خودشان در سالهای قبل نیست؟ مگر میشود مدیران فرهنگی کشور از سبکها، سلایق و میزان مصرف موسیقی جامعه خبر نداشته باشند و آماری وجود نداشته باشد؟
عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، اسفند سال گذشته و در مراسم اختتامیه سیوپنجمین جشنواره موسیقی فجر گفت که ۹۲درصد مردم ایران موسیقی گوش میکنند و میانگین مصرف روزانه مردم ایران یک ساعت و ۱۲ دقیقه و در سن ۱۵ تا ۲۹ سال دو ساعت است. عدد شگفتانگیزی که وزیر ارشاد به آن اشاره کرده بود برپایه تحقیقی بود که توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده بود.
صالحی در این مراسم اشاره نکرد که این 92درصد متعلق به کدام سبکها و ژانرهای موسیقی است و نقدهایی که مطرح شد بیشتر درباره بزرگی این عدد بود. صالحی در این مراسم جملات دیگری هم گفت: «روزبهروز زندگی ما با موسیقی عجینتر میشود و اینگونه نیست که استفاده از موسیقی مربوط بهگونهای خاص باشد. این بر اهمیت موسیقی میافزاید چون دیگر مصرف حاشیهای نیست و مصرفی در متن زندگی است.»
اتفاقا با استناد به جملات پایانی صالحی حالا دیگر مهم است که مردم چه چیزی را گوش میکنند. مصرفی که در متن زندگی است باید از یک استاندارد یا نظارت حداقلی برخوردار باشد. مخاطب اگر نتواند جنس موردعلاقهاش را از بازار اطرافش تهیه کند، بیشک سراغ بازارهای دورتر میرود. کاش آقای صالحی که متوجه اهمیت موسیقی شده بود به وزارتخانهاش دستور میداد که تحقیق وسیعی در حوزه سبکها و سلایق انجام میدادند تا برای وزیران و مدیران بعدی هم به یادگار میماند.
براساس نظرسنجی و آماری که در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و با عنوان «بررسی فعالیت و مصرف کالای فرهنگی در ایران» و جامعه نمونه ۱۵۶۰۶ نفر از ۳۱ استان بهعنوان نمونهای از جامعه ایران تهیه شده است موضوعاتی مانند گوش دادن موسیقی، میزان و مکان گوش دادن به موسیقی، سبکهای موسیقی محلی، ایرانی و خارجی موردعلاقه و چگونگی تهیه آلبومها یا آهنگهای موردنیاز مورد پرسش قرار گرفته است.
در بخش اول این گزارش موسیقی و میزان و امکان بهرهمندی و سبکهای آن مورد پرسش قرار گرفته است و از پاسخگویان سوال شده «موسیقی گوش میکنید؟» 72.1درصد جمعیت نمونه گفتند که موسیقی گوش میدهند.
با افزایش سن، تحصیلات، منزلت شغلی و پایگاه اقتصادی افراد، کسانی که به موسیقی گوش میدهند نیز بیشتر میشوند. مردان بیشتر از زنان، دانشآموزان و دانشجویان و سپس بیکاران بیشتر و افراد دارای درآمد بدون کار، کمتر از سایر گروهها از موسیقی استفاده میکنند.
مدت زمان گوش دادن به موسیقی
از کسانی که موسیقی گوش میدهند، سوال شده «بهطور متوسط در روز چند ساعت موسیقی گوش میکنید؟» 26.9درصد مخاطبان موسیقی نیمساعت، ۳۳درصد تا یک ساعت، 22.1 درصد تا ۲ ساعت و ۱۸درصد بیش از ۲ ساعت در شبانهروز موسیقی گوش میدهند.
میانگین مدت زمان گوش دادن موسیقی در میان مخاطبان آن 1.63 ساعت و در جمعیت نمونه 1.12 ساعت است.
مخاطبان موسیقی از نظر مدت زمان گوش دادن به آن و ویژگیهای فردی و پایگاهی با یکدیگر مقایسه شدهاند. با کاهش سن و افزایش تحصیلات میزان گوش دادن موسیقی بیشتر میشود. افراد دارای درآمد بدون کار و خانهدار کمتر و بیکاران بیشتر از سایر گروهها موسیقی گوش میدهند.
مکان گوش دادن به موسیقی
از مخاطبان موسیقی سوال شده که «معمولا در چه مکانی به موسیقی گوش میکنید؟» در اولویت اول،76.9درصد مخاطبان موسیقی گفتهاند که بیشتر در خانه، 17.9درصد در مسیر راه (پیاده و سواره) و 5.1درصد در محلکار موسیقی گوش میدهند.
سبکهای موسیقی موردعلاقه
در سوالی از مخاطبان موسیقی درمورد سبک موسیقی موردعلاقهشان سوال شده «بیشتر به چه سبک موسیقی گوش میکنید؟» در اولویت اول46.2درصد مخاطبان موسیقی گفتهاند که بیشتر به موسیقی سنتی گوش میدهند، 37.1درصد نیز بیشتر به پاپ ایرانی،9.6درصد راک و رپ ایرانی و در مراحل بعدی به ترتیب به موسیقی کلاسیک خارجی پاپ، راک و رپ خارجی گوش میدهند.
در اولویت دوم انتخاب این نمونه آماری، پاپ ایرانی پرطرفدارترین نوع موسیقی است. در میان مخاطبان موسیقی، موسیقی پاپ ایرانی با 24.2درصد و موسیقی محلی با33.7درصد بالاترین شنونده را دارند. پس از آنها به ترتیب موسیقی راک و رپ ایرانی با 12.7درصد، پاپ خارجی با 5.1درصد، کلاسیک خارجی با 3.8درصد، رپ خارجی با 2/2درصد و سنتی ایرانی با 0.7درصد شنونده قرار دارند.
مخاطبان موسیقی از نظر ویژگیهای فردی و پایگاهی با یکدیگر مقایسه شدهاند. با افزایش سن، گوش دادن به موسیقی سنتی محلی و نواهای مذهبی افزایش و گوش دادن به موسیقی پاپ، راک و رپ ایرانی، کلاسیک، پاپ، راک و رپ خارجی کاهش مییابد.
جوانترها خواهان گوش دادن به سبکهای موسیقی مدرن هستند. مردان بیشتر از زنان موسیقی سنتی راک و رپ ایرانی و خارجی و کمتر از آنان موسیقی پاپ ایرانی و نواهای مذهبی گوش میدهند.
دانشآموزان و دانشجویان کمتر از سایر گروهها سبکهای موسیقی سنتی و محلی ایرانی و نواهای مذهبی و بیشتر از سایرین سبکهای پاپ، راک و رپ ایرانی، کلاسیک و پاپ و راک و رپ خارجی گوش میدهند. افراد دارای درآمد بدون کار بیشتر از سایرین، موسیقی سنتی ایرانی و محلی و کمتر از سایرین سبک پاپ، راک و رپ ایرانی و انواع سبکهای خارجی را گوش میدهند. خانهدارها نیز بیشتر از سایرین طرفدار نواهای مذهبی هستند.
با افزایش سطح تحصیلات، شنیدن سبکهای موسیقی سنتی، محلی و نواهای مذهبی کمتر شده و شنیدن سبکهای موسیقی پاپ و راک و رپ ایرانی و کلاسیک و پاپ خارجی افزایش مییابد. با افزایش منزلت شغلی شنیدن سبکهای موسیقی کلاسیک و رپ خارجی و پاپ ایرانی افزایش و موسیقی محلی کاهش مییابد. با افزایش پایگاه اقتصادی، گوش دادن به سبکهای موسیقی سنتی و کلاسیک خارجی افزایش و سبکهای محلی و مذهبی کاهش مییابد.
تهیه آلبومهای موسیقی
از مخاطبان موسیقی سوال شده که «معمولا آهنگهای آلبومهای موسیقی را چگونه تهیه میکنید؟» 33.9درصد مخاطبان موسیقی گفتهاند که آلبومهای موسیقی را از طریق دانلود مجانی اینترنتی تهیه میکنند. پس از آن 19.4درصد از طریق خرید اینترنتی، 17.6درصد خرید از فروشگاههای عرضه محصولات فرهنگی، 11.6درصد از طریق ضبط از رادیو و تلویزیون، 9.8درصد امانت از دوستان و آشنایان 7.5درصد از طریق خرید از سایر فروشگاهها و دستفروشیها، آلبومهای موسیقی خود را تهیه میکنند. در اینجا مشاهده میشود قانون کپیرایت درمورد آهنگها و آلبومهای موسیقی اصلا رعایت نمیشود.
اتفاقا در این بخش میتوان حرفهای مطرحشده را صحتسنجی کرد. در این بخش است که میتوانیم متوجه شویم مسیرهای دریافت موسیقی به دست مردم کدامها هستند. فضای مجازی میدان را به مجازها داده یا غیرمجازها؟ چرا برخی از مردم هنوز هم به موسیقی چهار دهه پیش علاقه دارند؟ تفاوت دیدگاههای ناشی از تفاوت نسلها در کدام هنرها و سبکها بیشتر نمود پیدا میکند؟
موسیقی در کشور ما مصرف بالایی دارد و در این شکی نیست، نمیتوان با آن کجدار و مریز برخورد کرد. باید این حجم از تقاضا را جدی گرفت و پذیرفت که میدان دیگری آنسوی مرزها وجود دارد که سالها بهعنوان رقیب فعالیت میکند. تجربه دهه 70 نشان داد که اگر موسیقی داخلی خوب تولید شود، موسیقی فعلی لسآنجلسی بهسرعت به حاشیه میرود حتی اگر تبلیغات فراوانی درباره آن شود.
* نویسنده: سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار