سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: تروریستهای تکفیری و حامیانشان با یک ایده بزرگ، حملهای مجدد به محور مقاومت ترتیب دادهاند. آنها فکر میکنند خیزششان در سوریه و احیای وضعیت پیشین، برای محور مقاومت یک سرخوردگی به دنبال دارد که باعث انفعال فعالان این محور میشود. به زعم آنها فعالان محور مقاومت اینگونه فکر میکنند که تمام زحمات گذشته آنها بر باد رفته که تکفیریها دوباره فتوحاتشان را از سرگرفتهاند.
این ایده انتزاعی اما نمودی واقعی ندارد. محور مقاومت اگر قرار بود ناامید شود، همان بار اول که دمشق و کاخ ریاستجمهوری سوریه در آستانه سقوط بود، منفعل میشد. محور مقاومت مقاطع دیگری را نیز پشت سرگذاشته که برای منفعل شدن ویژگیهای قابل توجهی داشتهاند. هنگامی که داعش در سال 2014 عراق را درنوردید و به دروازههای پایتخت این کشور رسید، همهچیز از بغداد تا بیروت تمام شده به نظر میرسید، اما محور مقاومت از این نقطه پایان، آغاز ساخت؛ گروههای مقاومت عراقی ضربهای جبرانناپذیر به داعش زده و مسیر محور مقاومت از ایران تا مدیترانه را امنتر کردند. آنچه تروریستهای تکفیری و حامیانشان باید بدانند، آگاهی و اشراف محور مقاومت بر تحولات است. نگاهی دقیق به وضعیت سوریه نشان میدهد تروریستها نسبت به دهه 1390 که بحران این کشور شروع شد وضعیت بدتری داشته و در مقابل مقاومت جایگاهی برتر یافته است. در ادامه بررسی تفاوت صحنه کنونی نسبت به گذشته آمده است.
1- سقوط ناپذیری حکومت مسجّل شده است
تحولات موسوم به بهار عربی، حکومتهای تونس، مصر، لیبی و یمن را سرنگون کرد. در تعدادی از این کشورها مانند تونس و لیبی، فروپاشی با سرعت بالاتری نسبت به دیگر کشورها صورت گرفت. در مقابل اما نظام سوریه پایداری زیادی از خود نشان داد و باقی ماند. این درحالی بود که فشار وارده به دمشق بسیار بیشتر از فشاری بود که به دیگر حکومتهای عربی وارد شد. امروز اثبات شده ساقط کردن حکومت سوریه کار آسانی نیست.
2- جدیت حامیان آشکار است
با آغاز بحران سوریه، حامیان این کشور هر یک رفتاری خاص خود را داشتند. ایران در اوایل بحران بر حمایت سیاسی کامل خود از دولت تأکید میکرد اما به مرور حضور مستشاری خود در عرصه نظامی را رسمی ساخت. روسیه هم احتیاط بالایی به خرج میداد زیرا سقوط حکومت سوریه را محتمل میدانست. با حمایتهای ایران و پایمردی دولت اسد، روسیه نیز پذیرفت حمایتهای خود از سوریه را پررنگتر کند. در نتیجه محور مقاومت در عرصه هوایی نقشی برای حمایت از قوای زمینی به این کشور اعطا کرد. در سال 2024 اما همهچیز متفاوت است. روسها چند ماه قبل پیش از آنکه تروریستها طرح خود برای حمله به حلب را عملی کنند بمباران ادلب مرکز اصلی این گروهها را کلید زدند. جدیت روسها به اندازهای بود که در این نوبت، سوریه از روسیه درخواست کرد با توجه به اعتراضات ترکیه، بمبارانهایش را متوقف کند.
3- صف دشمنان کوتاهتر شده
در پاییز سال 1391 (2012) طی نشستی در مراکش، 120 کشور جهان مخالفان اسد را به رسمیت شناختند تا از نظام سوریه مشروعیتزدایی کنند. امروز اما وضعیت متفاوت شده و هیچگاه نمیتوان چنین صف طویلی از دشمنان را در برابر دمشق تشکیل داد. بسیاری از این دولتها روابط خود با سوریه را بازسازی کرده و اعتباری برای مخالفان این کشور که عمدتاً تروریستهای رسمی به شمار میروند، قائل نیستند.
4- افزایش گروهها و ساختارهای مقاومتی
تحولات نیمه نخست سال 2010، در حوزه محور مقاومت علاوهبر سوریه، عراق را نیز درگیر خود کرد. در ابتدای بحران عراق در سال 2014 بود که با فتوای «آیتالله سیدعلی سیستانی» مرجعیت عالی حوزه علمیه نجف، ساختاری با نام حشدالشعبی ایجاد شد که بعدها رسمیت یافته و به بخشی از ارکان دولتی عراق تبدیل شد. با فتوای تشکیل حشد، 3 میلیون نفر در دفاتر گروههای نظامی برای مبارزه با تکفیریها ثبتنام کردند. امروز تعداد نیروهای حشدالشعبی به نزدیک 500 هزار نفر میرسد. در کنار رشد کمی و کیفی گروههای مقاومتی در عراق و رسمیت یافتن آنها در حکومت این کشور، دولت یمن نیز بهطور کامل وارد حوزه مقاومت شده است.
5- عملکرد تکفیریها دیگر مبهم نیست
تکفیریها با ادعاهای مختلفی علیه دولتهای سوریه و عراق شوریدند. آنها ادعا میکردند در سوریه علویها که شاخهای از شیعه شناخته میشوند، بر اکثریت سنی مذهب این کشور حکومت میکنند و در عراق نیز اهل سنت که زمانی زمام امور را در دست داشت به حاشیه رانده شده و تحت ستم قرار دارند. این شعارهای تفرقهافکنانه برای بخشی از جمعیت این دو کشور جذاب بود اما با جنایتهایی که تروریستها علیه پیروان اهل سنت انجام دادند، تبعات بیعت با تکفیریها برای آنها معلوم شد. به همین دلیل، جوامع اهل سنت منطقه نسبت به شعارهای تکفیرکننده حساسیت زیادی پیدا کردند زیرا میدانستند اراده و نیت اصلی مطرح کنندگانش چیست. ضدیت با تکفیریها امروز در میان اهل سنت بالاست و حتی اگر بخشی از این جریان با ادعای اصلاح این گروهها نگاهشان را تغییر دهند، به جای پیوستن به آنها درصدد نظاره رفتارشان برخواهند آمد؛ چه اینکه بسیاری ادعای تغییر گروههای تکفیری را باور نکرده و سرکوب آنها را طلب میکنند.
6- پیش زمینه طوفان الاقصی قابل انحراف نیست
مسئله اصلی جهان هماکنون «فلسطین» است. بیشتر از همه، جهان اسلام از شرق آسیا تا غربیترین نقطه شمال آفریقا، بر قضیه فلسطین تمرکز دارد. در چنین شرایطی نمیتوان در کنار سرزمین فلسطین اشغالی، تلاش کرد تا افکار عمومی از قضیه فلسطین منحرف شوند.
7- نفاق برملا شده
تروریستهای تکفیری تجهیز شده توسط ترکیه، تقریباً همزمان با اجرایی شدن آتشبس میان لبنان و رژیمصهیونیستی در روز چهارشنبه 7 آذر (27 نوامبر) یورش خود را با حمله به حلب آغاز کردند. برای همگان آشکار است که این حمله با دستور کاری آمریکایی و صهیونیستی اجرایی شده تا تلآویو را در بحبوحه درگیریهایش نجات دهد؛ ازجمله اهداف این حمله، مشغول کردن مقاومت به سمتی غیر از فلسطین اشغالی، جلوگیری از استفاده مقاومت لبنان از فرصت آتشبس برای بازسازی و همچنین ترسیم تصویر شکست محور مقاومت است.
8- پیشرفتهتر شدن تسلیحات مقاومت
مقاومت در شرایط کنونی به تسلیحات پیشرفتهتری مجهز شده است. میزان این تجهیز به اندازهای است که در جریان جنگ طوفان الاقصی مقاومت عراق و یمن با انبوه موشکهای بالستیک، کروز و پهپادهای انتحاری صدها بار به سرزمینهای اشغالی و مواضع حامیانش حمله کردهاند. قابلیت حملات دوربرد تاکتیکی در حجم انبوه، موضوع جدیدی است که حکایت از رشد خیرهکننده قدرت آتش مقاومت دارد. این قدرت آتش باعث شده تا برای اولین بار در دهههای اخیر، مقاومت غزه به وسیله دولتها و گروههایی خارج از سرزمین فلسطین مورد پشتیبانی مستقیم نظامی قرار گیرد.
9- فراملیتی شدن محور مقاومت
در جریان بحران سوریه اعزام نیرو برای حمایت از منافع محور مقاومت در این کشور با دشواری بالایی صورت میگرفت. طی سالهای اخیر اما محور مقاومت و مبارزات مقاومتی شکل فراملیتی بیشتری به خود گرفته تا اعزام نیرو با سهولت بالا و تبعات اندک صورت گیرد.
10- غیرممکن بودن ایجاد موج ارسال تکفیریها
در دور قبلی، مرزهای ترکیه، اردن و حتی لبنان و عراق به محل عبور و اعزام تروریستهای تکفیری تبدیل شده بودند، اما امروزه به غیر از مرزهای ترکیه، دیگر مرزها تا حد زیادی مسدودند. عراق دهها هزار نیرو در مرز با سوریه مستقر کرده و مرزهای غربی خود را کنترل میکند. از سوی دیگر شمال لبنان و مرزها با اردن نیز تحت کنترلند. تنها مرزی که تاکنون در دور جدید حملات مورد استفاده قرار گرفته، در سمت ترکیه بوده است. به نظر میرسد آنکارا به دلیل تبعات گشودن بیش از اندازه مرزهای خود به روی تروریستها، در شرایط کنونی محتاطتر قدم بر میدارد.
11- مقاومت مردمی
زمانی که بحران در سال 2011 آغاز شد، تنها نیرویی که در برابر تروریستها قرار داشت، ارتش سوریه بود. این نیرو اما نارساییهایی برای مقابله با بحران تکفیریها داشت؛ بحرانی که سویههای فرهنگی و اجتماعی آن بسیار بیشتر از سویه نظامیاش بود. این درحالی بود که ارتش سوریه، به سیاق بسیاری از ارتشهای دیگر از نظامیانی ایزوله در فضای نظامیگری تشکیل شده و قابلیتی برای ورود به جنگهای شهری و فتنهگون، نداشت. با این حال به مرور بسیج نیروهای مردمی با نام «قوات دفاع وطنی» شکل گرفت. هرچند این نیرو طی سالهای گذشته تضعیف شده، اما ساختارهای مردمی دیگری نیز وجود دارند. طوایف و مذاهب در سوریه مسلح شده و دستههای خود را دارند. از این رو سیطره ترروریستها به دشواری امکانپذیر است.
12- کاهش قدرت آمریکا
آمریکا در زمینههای نظامی و اقتصادی پیشرفتهایی داشته اما به دلیل آنکه نتوانسته در برابر پیشرفت دیگران سدی مطمئن ایجاد کند، با رشد فزاینده بازیگران جهانی، قدرتش به شکل نسبی با کاهش روبهرو شده است. در سالهای اخیر، چین و روسیه قدرتمندتر شده و در مناطق مختلف نیز قدرتهای منطقهای مجالی برای ظهور و بروز یافتهاند. چین به اندازهای رشد کرده که آمریکاییها آن را تهدیدی همتا برای خود قلمداد میکنند. همزمان ایران نیز رشدی فزاینده داشته است بهگونهای که متحدانش بیمحابا به قلب طرح عادیسازی و پروژه آیمک حمله کرده و همزمان خود تهران دستکم دو حمله موشکی مستقیم و پرحجم علیه سرزمینهای اشغالی انجام داده است.
13- اولویت اروپا، اوکراین است
کشورهای اروپایی در دوره قبلی بحران سوریه نقشی بزرگ در تأمین مالی، اطلاعاتی، تسلیحاتی و انسانی تروریستها داشتند. از سه سال قبل و با وقوع جنگ در اوکراین، اروپاییها تمام توان خود شامل گروههای تروریستی را متوجه این جنگ کردهاند.