امین حسام، پژوهشگر رسانه: تأسیس سازمان رسانهای اوج، 15سال پیش اتفاق غریبی برای بچههای انقلابی و حزباللهی بود. تصور اینکه یک نهاد فرهنگی به صورت مستقل نسبت به رویکردهای آرتیستی و رویکردهای هنری اعم از سینما، تولیدات گرافیکی و تولیدات نوشتاری ورود پیدا کند، اتفاق ناملموسی حساب میشد. احسان محمدحسنی، این درخت تناور را در اتمسفر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تأسیس کرد. اتفاقا سختترین کار کاشتن این درخت تناور بود که او انجامش داد. هر سه مرحله تأسیس، تثبیت و توسعه یک برند فرهنگی در این 15سال توسط خود محمدحسنی انجام شد. طبیعتا سازمان اوج هم مانند دیگر سازمانها در کنار تولیدات موفقش، تولیدات ناموفق هم دارد. یکی از نقدهایی که به سازمان اوج وارد بوده، عوض نشدن حلقه مدیریتی در این 15سال است. بسته بودن این حلقه، باعث ایجاد یک حجاب مجاورت میشود. من اسمش را حجاب میگذارم؛ چراکه این مجاورت آدمها با همدیگر میتواند باعث بسته شدن چشمها نسبت به سایر عرصههای فرهنگی بشود. به نظر من باید این حلقه شکسته شود و سازمان اوج به عرصههای دیگر هنری ورود پیدا کند. تمرکز زیاد در حوزه سینما، بااینکه کمک به قوی شدن این بخش از سازمان کرده، اما نباید منجر به فراموشی دیگر عرصههای هنری و فرهنگی بشود. ویژگیهایی که محمدحسنی به عنوان یک مدیر فرهنگی داشت، قابل الگوبرداری است.
1. محمدحسنی درمقابل دیگران، نقش پدرانهای ایفا میکرد. اهل رقابتجویی و رقابتطلبی نبود و اگر هنرمندی از او گلایه میکرد، مقابلش نمیایستاد و با او تعامل میکرد. به همین دلیل، طی این ۱۵ سال توانست با طیفهای مختلفی از هنرمندان حوزههایی مانند موسیقی و سرود، سینما و تولیدات گرافیکی کار کند.
2. ویژگی دوم مدیر فرهنگی ایدهآل که محمدحسنی هم داشت، داشتن نگاه میانمدت و بلندمدت بود؛ یعنی یک افق بلندمدت را طراحی میکرد و با توجه به آن افق بلندمدت کار میکرد. اگر محمدحسنی میخواست همان ۱۵ سال گذشته کارهایی که الان سازمان اوج انجام میدهد را بکند، قطعاً محکوم به شکست بود. ولی چون نگاه او بلندمدت بود و صرفاً برای گزارش عملکرد کار نمیکرد، توانست یک سری کارهای زیرساختی انجام دهد. ضمن اینکه این کارها برای خودش باقیات الصالحات است و نفر بعدی میتواند اینها را توسعه دهد.
3. محمدحسنی به معنی واقعی کلمه، رجل فرهنگی شناخته میشود. متأسفانه ما در کشورمان بسیار تعداد کمی رجل فرهنگی داریم. رجل فرهنگی کسی است که نسبت به فرامتن فرهنگ کشور اشراف داشته باشد و بتواند برای فرهنگ کشور برنامهریزی، سیاستگذاری و تصمیمگیری کند. لازمه این کارها، درک اتمسفر فرهنگی کشور، فارغ از هرگونه نگاههای سیاستزدهای است که متأسفانه به فرهنگ ورود پیدا کرده است. محمدحسنی صاحب این شخصیت بود و میتوان او را رجل فرهنگی معرفی کرد.
4. ریسک کردن یکی دیگر از ویژگیهایی بود که این مرد فرهنگی داشت. برای یک مدیر فرهنگی داشتن تهور، قدرت و شجاعت تصمیمگیری بسیار مهم است. برای مثال میشود از حاج حسن طهرانیمقدم مثال زد. از همان روز اول که نتوانست سجیل، شهاب سه، ذوالفقار و عماد بسازد که! بارها موشک ساخت و به صحرا زد تا درنهایت هوافضای سپاه توانست یک موشک شهاب درست کند. اقتضای کار فرهنگی هم همین است. محمدحسنی هم کارهای زیادی انجام داد تا درنهایت به فیلمهایی مانند «ایستاده در غبار» و یا استودیوی «سه در چهار» علی حیاتی برسد.
5. در نظر گرفتن فرامتن فرهنگی کشور یکی دیگر از ویژگیهای مهم این مدیر فرهنگی بود. او به هرحوزهای ورود نمیکرد و انتخابهایش براساس وضعیت فرهنگی کشور بود. فهم دقیق از فرامتن فرهنگی، یعنی اینکه پیچیدگیهای چندوجهی فرهنگ کشور را درک کرده و با توجه به اقتضائات فرهنگی زمانی و جغرافیایی کشور که در آن برهه قرار داریم، یک اثری تولید بشود که به فرهنگ کشور کمک کند.
6. ویژگی ششم محمدحسنی به عنوان یک مدیر فرهنگی تراز این بود کهبرندهایی را ساخت که توانستند به کشور خدمت کنند. برندسازی برمیگردد به همان رویکرد بلندمدتی که بالاتر به آن اشاره کردم. برندسازی اساساً خط ریلی است که باعث میشود این قطار فرهنگی که قرار است به سمت یک هدف مشخص حرکت کند، نتیجهبخش باشد. اوج برندهای زیادی در حوزههای مختلفی در این 15 سال ساخته؛ مانند «خانه طراحان انقلاب اسلامی»، یا مجموعههای تلویزیونی مانند «مخاطب خاص»، «خانه ما»، «ضد گلوله»، «فرمانده» و «اقیانوس آرام» یا حتی سریالهایی با کمک اوج شناخته شدند مانند «آسمان من»، «پایتخت5» یا سریال «آقازاده» و تولیدات سینمایی مانند «ایستاده در غبار»، «هیهات»، «بادیگارد»، «به وقت شام»، «ببعی قهرمان» و.. همه اینا حاکی از ویژگی برندسازی محمدحسنی است که برای تمامی سنین و مخاطبان فکر، ایده و برنامه داشت.
7. به عنوان آخرین نکته، رویکرد محمدحسنی، تربیت نیرو بود. چه بسیار کارهای فرهنگی که حتی جایزه هم گرفتند، اما ماندگار نشدند. در کارهای فرهنگی، تربیت نیرو ماندگارترین کار حساب میشود. به ضرس قاطع میشود گفت سازمان فرهنگی رسانهای اوجی که محمدحسنی درست کرده، توانست طی این ۱۵ سال آدمهای مختلف فرهنگی در عرصههای ستادی، مدیریتی و تولیدی مثل کارگردان، گرافیست، نویسنده و فیلمنامهنویس در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تربیت و اضافه کند. پیشنهادم به ساسان زارع این است مدل توسعهای که محمدحسنی به کار گرفته بود را ادامه دهد.
شماره ۴۲۸۳ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
الگوبرداری مدیریت فرهنگی