محمدحسین سلطانی، خبرنگار: چراغهای سالن خاموش میشود و روی پرده نشان «اوج» نقش میبندد. فرقی نمیکند که پروژکتورها ساخته مهدویان را نشان میدهند یا حاتمیکیا، مخاطب پیش از آنکه پا به سینما بگذارد، میداند فیلم بدی نخواهد دید. اوج سالهاست که نمیخواهد مردم را از سینما فراری بدهد، حالا از هر سلیقهای که میخواهند باشند. با نگاهی به مخاطبان نشسته پای فیلمهای این سازمان، میتوان فهمید تلاش محمدحسنی و دوستانش در ۱۵ سال مسئولیتشان بر ساخت یک قاب متمرکز بوده؛ قابی که در آن سلیقههای مختلف، با حاج حیدر بادیگارد و چمران چ همراه میشوند.
اوج در سالهای ابتدایی عمرش در بین انقلابیها حکم برادران وارنر را داشت اما همه مردم این نظر را درباره سازمان تازهتأسیس محمدحسنی و رفقایش نداشتند. سازمان تحت مدیریت محمدحسنی در سالهای ابتدایی خود با گارد شدیدی از طرف قشر خاکستری مواجه شد؛ گاردی که گمان میکرد اوج قرار است در حد و اندازههای عمار ظاهر شود اما چند سال که گذشت، تازه سینما جادویش را نشان داد. جادوی سینما این است که فیلم خوب را بالاخره به عاشقانش میرساند. همین اتفاق هم افتاد. اوج به قدری در سالهای ابتدایی حضورش فیلم باکیفیت روی پرده اکران برد که عملاً کسی نمیتوانست فعالیت محمدحسنی و رفقا را نبیند. فیلمهای اوج کمکم شدند پای ثابت فجر و یخ مخاطبان و سینماییها را آب کردند. فیلمهایی که به گونهای دلنشین چگونگی یک شهید و یک رزمنده را صورتبندی کردند.
در روزگاری که هدر دادن سوژه در سینما تبدیل به عادت شده، اوج اتفاقی متفاوت در سینمای دفاع مقدس بود. سازمان تازه تأسیس آن زمان، حتی در ساختن ضدقهرمان هم ماهر بود. شاید کمتر کسی به وقت شام را دیده باشد و داعشیهای آن و جمله معروف «چطوری ایرانی؟» یا حتی سیگار به دست گرفتنهای کاک شوانِ غریب را فراموش کرده باشد. اوجِ محمدحسنی مشخصاً قصهگو بود، قصهگویی که میتوانست تماشاگر را تا پایان فیلم نگه دارد و داستانش را تعریف کند.
با این حال، اوج در دفاع مقدس درجا نزد و رفتهرفته توانست ژانرهای دیگر را هم مزهمزه کند و پای خود را به کمدی، تریلر روانشناختی و البته ملودرام هم باز کند. اوج در ژانر جدید هم متوقف نشد و با رفتن به سراغ گونههای تازهای چون مستند، تئاتر و حتی تبلیغات شهری، زمین بازی خود را وسیعتر کرد. بیلبوردهای میدان ولیعصر، ساخت مستند جنایی مهین، اجرای تئاترهای رستم و سهراب، تنهاتر از مسیح و البته هفتخوان اسفندیار از دیگر نقاط درخشان اوج در سالهای اخیر بود. با آنکه ورود اوج به ژانرها و گونههای جدید اتفاقات مثبتی را در پی داشته، اما صاحبان بعدی صندلی او باید این نکته را توجه کنند که ورود به ژانرهای جدید مستلزم بازگشت سرمایه است؛ بازگشتی که راهی جز رساندن سطح کیفی دیگر آثار اوج به دفاع مقدسیها ندارد یا به بیان دقیقتر، مستأجران بعدی اوج باید بدانند قصهگویی بود که اوج را به اوج برد وگرنه هزینه کردن مفاهیم و آرمانها را که همه بلدند.
به هر حال احسان محمدحسنی با کارنامهای قابل بحث ولی قابل دفاع، بار سفر را از اوج بسته است. مقصدش کجاست؟ نمیدانیم اما میتوان گفت حاصل زحمت او و رفقایش در ۱۵ سالگی حالا به بلوغ رسیده و دیگر قابل حذف از آسمان سینمای ایران نیست. اوجی که گمانهزنیها، اسامی مختلفی را حوالی صندلی ریاستش مطرح کردند. با این حال، پر تکرارترین نام برای نشستن روی صندلی خیابان مظفر، سیدمحمد هاشمی است. هر بار در این ۱۵ سال افکار به سمت جانشین محمدحسنی رفت، نام هاشمی هم به عنوان گزینههای احتمالی به میان آمد. هاشمی 38 ساله، روزگاری معاونت توانمندسازی و امور استانهای اوج را بر عهده داشت و در دولت سیزدهم مسئولیت معاونت حقوقی و امور استانها وزارت ارشاد و البته جانشینی وزیر را بر عهده گرفت. با آنکه سوابق هاشمی در وزارت ارشاد نشان میدهد که گزینهای شبیه محمدحسنی به حساب میآید، اما ورودش به سازمانی مانند اوج با بیم و امیدهای فراوانی همراه است. او به سازمانی پا میگذارد که در ۱۵ سال تنها یک مدیر داشته و جزء معدود سازمانهای باثبات فرهنگی کشور است. عملکرد چند سال اخیر این سازمان هم نشان از آن دارد که ایده تحول برای اوج، ایدهای هزینهساز و فاقد موضوعیت است. مسأله نیاز به اصلاح در اوج، مسألهای بدهی است، اما این را باید در نظر گرفت که این سازمان ۱۵ ساله اکنون به بلوغ رسیده و آوردن ایدهای خارج از چهارچوب اصلی آن، میتواند سالها پیریزی را با خاک یکسان کند. این گزاره از آنجایی اهمیت دارد که بدانیم، اوج به شدت به مدیریت آن وابسته است. این وابستگی را به خصوص در یادداشتهای هنرمندان و همکاران محمدحسنی میتوان دید. گزاره «اگر او نبود، معلوم نیست چه میشد» نقل دهان هنرمندانی است که با مدیر سابق اوج همکاری کردند. حالا باید منتظر ماند و دید که آیا قرعه به نام معاون سابق وزیر میخورد یا دیگرانی که خود را به اوج نزدیک میدانند؟ به هر ترتیب، قصه اوج به تعلیقی رسیده که باید دید چطور تصمیمگیرندگان از پس آن برمیآیند؛ با یک آغاز خوش یا پایانی تلخ؟
شماره ۴۲۸۳ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
تعلیق در «اوج»