زهرا رمضانی، خبرنگار گروه دانشگاه: عدم توزیع متوازن دانشجویان در سطح کشور و کیفیت متفاوت خروجی نهایی دانشگاهها یا به عبارت دقیقتر فارغالتحصیلان و از همه مهمتر سهم پایین اشتغال در میان آنها، باعث شده تا امروز بحث سر و سامان دادن به این حوزه به یکی از چالشهای اصلی نظام آموزش عالی تبدیل شود؛ مقولهای که ماده 95 قانون برنامه پنجم توسعه نیز به نوعی به آن اشاره دارد. طبق این قانون وزارتین علوم و بهداشت باید ظرف 6 ماه از لازمالاجرا شدن این قانون، طرحشان را برای تعیین ظرفیت کل و سهم دانشجویان به تفکیک رشته، مقطع تحصیلی و زیرنظامهای آموزش عالی کشور، توزیع دانشجو در رشتهها، مقاطع تحصیلی و نیز توسعه و ایجاد رشتهها و مقاطع تحصیلی مورد نیاز در گروههای آموزش عالی، با در نظر گرفتن ملاحظات آمایش آموزش عالی و آمایش سرزمینی ارائه میدادند؛ طرحی که البته هر سال نیازمند بهروزرسانی است. معاونان آموزشی دانشگاههای مختلف کشور در نشست کارگروه آموزش مهارتی در افق قانون برنامه هفتم توسعه که اوایل آبان ماه برگزار شد، در کنار برشمردن چالشهای اجرای این ماده از اهمیت تغییر شرایط امروز دانشگاهها با در نظر گرفتن تغییرات هرم جمعیتی گفتند. «فرهیختگان» بخشهایی از این نشست را در منتشر میکند که در ادامه از نظر میگذرانید.
پذیرش دانشجو بر اساس تحلیل نیاز بازار کار صورت بگیرد
عباس سعیدی، معاون آموزشی دانشگاه شهید بهشتی: برای تعیین سقف پذیرش دانشجو در دانشگاه ما نیازمند رویکردها و شاخصهای مشخصی هستیم. یکی از این رویکردها باید تحلیل نیاز بازار کار باشد؛ یعنی باید براساس نیازهای فعلی و آینده بازار کار گام برداریم. همچنین مشاوره با کارفرمایان برای تعیین صلاحیتها و مهارتهای مورد نیاز هم باید به صورت جدیتر دنبال شود. رویکرد دیگری نیز که میتوان از آن بهره برد، مدلسازی پیشبینی تقاضا براساس دادههای تاریخی است تا براساس مدل پیشبینیشده توان دانشگاه در حوزههای مختلف مرتبط با این حوزه را بررسی کنیم. همچنین باید تحلیل روندهای جمعیتی و اجتماعی را هم برای شناسایی آینده به شکل جدی در دستورکار قرار دهیم. مؤلفه بعدی که باید ملاک قرار دهیم، بررسی زیرساختها و منابع موجود بوده تا منابع و امکانات کاربردی دانشگاهها مدنظر قرار بگیرد و براساس آن ظرفیت پذیرش تخصیص پیدا کند؛ چراکه بدون ملاک قرار دادن این بخش، قطعا اختصاص ظرفیتها چندان کاربردی نخواهد بود. همچنین باید تعیین حداکثر ظرفیت هم بر اساس امکانات موجود دنبال شود. رویکرد دیگر نیز توسعه سیاستهای آموزشی و پژوهشی به خصوص تشویق دانشگاهها به انجام فعالیتهای بینالمللی و تبادل دانشجو و اساتید است که میتواند به ساماندهی شرایط فعلی کمک کند. ارزیابی کیفیت آموزشی و پژوهشی در دانشگاهها هم میتواند تأثیر جدی در تعداد پذیرش دانشجو داشته باشد که در این زمینه نسبت استاد به دانشجو، نرخ فارغالتحصیلان، نرخ اشتغال فارغالتحصیلان، نظرسنجی از دانشجویان و فارغالتحصیلان، تعداد پژوهشهای کاربردی، تعداد انتشارات علمی و... را میتوان ملاک عمل قرار داد.
50 درصد قبولیها تمایلی به ثبتنام ندارند
محمدرضا صالحی، معاون آموزشی دانشگاه صنعتی شیراز: در بحث گسترش رشتهها، بسیاری از مسائل اصلا روشن نیست. مشکل ما اینجاست در پیوست اشتغال که از سال گذشته به دانشگاهها آمده، وزارت علوم میگوید آمارهای اشتغال را باید برای گسترش رشتهها داشته باشیم، اما به هر جا مراجعه میکنیم هیچکس آمار دقیقی ندارد! ای کاش این کار را وزارت علوم انجام میداد و مشخص میکرد مثلا فلان رشته در فلان استان قابلیت دارد و باید در آن دانشجو جذب شود. مؤلفه دوم آنکه امروز بین 20 تا 80 درصد داوطلبان که پذیرش میشوند، اصلا کارهای ثبتنام نهاییشان را انجام نمیدهند و امروز با ریزش اولیه در این حوزه مواجهیم. یعنی در گذشته شرایط اینگونه بود که دانشجو ثبتنام میکرد؛ حالا به دلایل مختلف مانند اخراج شدن، انصراف، تغییر رشته و... با تعدادی از دانشجویانی روبهرو بودهایم که از جمعیت دانشجویی، ریزش پیدا میکردند، اما امروز با ریزش اولیه روبهروییم و 50 درصد قبولیها اصلا به سمت ثبتنام در دانشگاه نمیآیند. این را در کنار جمعیت دانشجویی امروز قرار دهید، اصلا ما ظرفیت بزرگ دانشجویی را نداریم که حالا 50 درصد آنها هم تمایلی به ثبت نام نداشته باشند. خواهش بنده آن است که برای پیوست اشتغالی که برای رشتههای دانشگاهها تعیین شده، بازنگری داشته باشیم؛ چراکه اجرای این پیوست عملی نیست. نگاه کنید امروز ما برای 3 رشتهای که میخواستیم آمار اشتغال آن را احصا کنیم با چالشهای زیادی روبهرو بودیم و هیچ نهادی این آمار را ارائه نداد.
برای استاد جذبشده بدون دانشجو بهناچار رشته تأسیس میکنیم!
امین صادقی، معاون آموزشی دانشگاه کردستان: مسئله اینجاست که ما روند جذب دانشجو و رشته را در دانشگاه نهادینه کردهایم و حالا میخواهیم بحث آمایش را دنبال کنیم، درحالیکه معتقدم باید قبل از اینکه این اتفاق رخ میداد، بحث آمایش را دنبال میکردیم. این مسئله هم وابسته به هرم جمعیتی ما است؛ چرا که در دهه 60 ما جمعیت بالایی داشته و دانشگاهها را چه در بخش دولتی و چه غیردولتی نیز بیرویه گسترش دادیم و امروز هم به خاطر شرایط فعلی به دنبال آمایشیم. ممکن است همین امروز نیز اگر هرم جمعیتی (متفاوتی) را داشته باشیم، باز حاضر به این کار نشویم. متأسفانه برنامههای ما کوتاه است، یعنی یک مدیری، طرحی را برای دو سال اجرا میکند و مدیر بعدی بهسرعت آن را تغییر میدهد. اما کار درست آن است که برنامههای آموزش عالی را برای یک دوره 20ساله و حتی 50ساله در نظر بگیریم و در کنار آن روند جمعیتی را هم مدنظر قرار دهیم. همچنین باید پتانسیل مناطق مختلف را هم ملاک قرار میدادیم و براساس آنها رشته و دانشگاهها را ایجاد میکردیم، درحالیکه چنین مسیری را دنبال نکردیم و حالا در مقطع فعلی شاهد آنیم که خود جامعه در حال تنظیم این حوزه است. به گونهای که رشتهها بدون دانشجو مانده و حتی رشتهها در حال تعطیلیاند. امروز با در نظر گرفتن شرایط فعلی باید دو برنامه یکی کوتاهمدت و دیگری هم بلندمدت داشته باشیم تا براساس برنامه کوتاهمدت، شرایط امروز را سامان داده و براساس برنامه بلندمدت، پارادایمهای موجود را برای آینده تغییر دهیم. مشکل ما امروز آن است که مثلا تعدادی عضو هیئتعلمی را جذب میکنیم اما چون دانشجو نیست، مجبوریم برای آنها رشته ایجاد کنیم! یعنی یک نوع سردرگمی در حوزه حکمرانی آموزش عالی در وزارت علوم وجود دارد و اصلاً برنامه درازمدتی در این زمینه نداریم. امروز هم تنها روی موضوع آمایش تأکید میکنیم و آن هم به صورت مقطعی دنبال و بیشتر باعث سردرگم شدن میشود.
وزارت علوم سازوکار توزیع متوازن دانشجو را تدوین کند
مصطفی زاهدیفر، معاون آموزشی دانشگاه کاشان: بحث توزیع متوازن دانشجو در دانشگاههای مختلف به عنوان یکی از مسائل اصلی محسوب میشود و امروز با توجه به روشهای مختلف مانند پذیرش دانشجوی استادمحور، شاهد شیوههای جدیدی از پذیرش هستیم؛ اما در مقابل هم شاهد ریزش شدید دانشجوییم و این مسائل باعث شده تا در ظرفیت پذیرش دانشجو بهخصوص در مقطع تحصیلات تکمیلی شاهد افزایش باشیم اما اقبال دانشجو بهخصوص برای تحصیل در برخی از رشتهها کاهش پیدا کند. این مسئله نشان میدهد که اگر بخواهیم به همان روال قبل دانشجو را در دانشگاهها توزیع کنیم، طبیعتاً در دانشگاههای تهران و مراکز استانی دانشجویان بیشتری جذب میشود اما دیگر دانشگاهها حتی اگر از لحاظ شاخصهای وزارت علوم جزء دانشگاههای برتر باشند، صرفاً به این دلیل که جزء مرکز استانی محسوب نمیشوند، دانشجویان حاضر به انتخاب آنها نیستند. وزارت علوم باید نگاه کند و ببیند اگر در یک رشته خاص، تعداد پذیرفتهشدگان محدود است و ظرفیت زیادی هم برای پذیرش آن وجود دارد، سازوکاری را در نظر بگیرد تا یک توزیع متوازن را در جذب دانشجو داشته باشیم و برخی از دانشگاهها که اساتید برجستهای هم دارند، بدون دانشجو نمانند.
علوم پایه با تداوم شرایط فعلی عاقبت خوبی نخواهد داشت
محمود افشاری، معاون آموزشی دانشگاه خلیج فارس: در حوزه رشتههای علوم پایه هماهنگی بین وزارت علوم و سازمان سنجش وجود ندارد؛ چراکه میدانیم این حوزه وضعیت خوبی نداشت و حالا پذیرش دانشجو براساس سوابق تحصیلی هم درحقیقت، دلیلی شده تا بر پیکره نیمهجان علوم پایه بتازیم. به نظرم علوم پایه عاقبت خوبی نخواهد داشت. اسفند ماه سال گذشته بود که بار دیگر سازمان سنجش پذیرش براساس سوابق را اعلام کرد و جمعیت زیادی را به دانشگاههایی که چنین پذیرشی را داشتند، فرستاد و این خود بار مضاعفی را به دانشگاهها وارد کرد. به طور مثال ما در دانشگاه خودمان نتوانستیم در فروردین ماه برای رشته ریاضی کلاس برگزار کنیم درحالیکه تعداد دانشجویان آن 75 نفر بود و در دور دوم هم 35 نفر دیگر از سوی سازمان سنجش به ما معرفی شد که درمجموع الان 100 نفر دانشجو داریم که باید برای آنها کلاس برگزار کنیم. اما نگاه کنید چند نفر از آنها میتوانند از این رشته فارغالتحصیل شوند؟ باید برنامهریزیهایی صورت بگیرد تا لطمه بیشتری به علوم پایه وارد نشود. امروز به جایگاه اصلی وزارت علوم به دلیل همین تصمیمات چندگانه ضربه وارد میشود و باید جلوی این روند را بگیریم. نکته دیگر اینکه امروزه آییننامههای مختلفی را در حوزه آموزشی شاهدیم که شرایط را متزلزل میکند.
آمایش آموزش عالی سیاسی شد، شکست خورد
رضا طیبی، معاون آموزشی حکیم سبزواری: معتقدم در وهله اول حاکمیت در سطح دولت باید تصمیم بگیرد که اصلاً به دنبال کیفیسازی آموزش است یا خیر؟ یا هدفش تنها آن است که به نوعی دانشگاهها را ساکت کرده و ظرفیتی هم به آنها بدهد تا دانشگاهها هم مانند گذشته پولی را هزینه کرده و درمقابل یکسری فارغالتحصیل بیکار تحویل جامعه دهند؟ یعنی در گام اول باید تکلیف را در این زمینه مشخص کنیم که میخواهیم به دنبال کیفیسازی آموزش و تقاضامحور کردن آموزش باشیم یا خیر؟ نکته مهم در اینجا آن است که وزارت علوم نباید چنین تصمیمی بگیرد بلکه این کار را دولت باید انجام دهد؛ چراکه طبیعتاً برای اجرای این کار نیازمند اخذ یکسری تصمیمات بزرگتریم. وقتی برخی از زیرنظامها را میبینیم که بیشتر از آنکه شبیه به دانشگاه باشند، مانند یک بیغوله هستند که روی تجهیزات آنها هم خاک گرفته؛ آنچه مسلم است، اینکه در گام اول باید تکلیف اینگونه واحدها مشخص شود. به عبارت دقیقتر باید برای برخی از مسائل آموزش عالی در وهله اول راهحلهای مشخصی پیدا شده و بعد به سراغ آن برویم که برای تخصیص ظرفیت به دانشگاهها چه سازوکاری را مشخص کنیم. بحث آمایش آموزش عالی تقریباً موفق نبوده و دلیلش هم آن است که در استانها، دانشگاه مادر در مقابل دانشگاههای شهرستانی قرار گرفته و به سرعت نیز موضوع سیاسی شده و نمایندگان مجلس نیز وارد حوزه میشوند و به همین دلیل معتقدم آن طرح تقریباً با شکست مواجه شده است. همچنین تا وقتی که در نظام آموزش عالی پذیرش بدون آزمون داریم و یا هنوز بحث بازنگری دروس و سرفصلها به درستی دنبال نشده، نمیتوان مبنایی برای تعیین شاخص در حوزه تخصیص ظرفیت داشته باشیم.
استقلال مهارتی نباید منجر به وابستگی فرهنگی شود
مجید نجارزادههنجنی، معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه علم و فرهنگ: تبصره دوم ماده 95 برنامه توسعه هفتم عنوان میکند دستگاههای اجرایی باید در اجرای دروس مهارتی مشارکت داشته باشند و طبیعتاً آییننامه آن هم باید تدوین شود اما موضوع اصلی در این میان آن است که برای تحقق چنین تبصرهای باید مشوقهای لازم، هم برای دانشگاهها و هم دستگاه اجرایی پیشبینی شود و قطعاً اگر تکلیفی بدون در نظر گرفتن مشوقها داشته باشیم، قاعدتاً به صورت شکلی از کنار آن عبور میشود. مسئله دیگر نگرانیام درخصوص تاکید ویژه بر حوزه اشتغال است؛ هرچند این حوزه ارزش بزرگی برای دانشگاه است اما این نگرانی هم وجود دارد که با تاکید بر این حوزه به استقلال فنی و مهارتی کشور برسیم ولی دچار وابستگی فرهنگی شویم؛ چراکه در بسیاری از رشتههای ما در حوزه علوم انسانی محض نمیتوان با تاکید بر مقوله اشتغال، به دنبال گسترش آنها باشیم. مسئله دیگر این است که باید به دانشگاههای غیردولتی با انعطاف و استقلال بیشتری نگاه شود تا بتوانیم به صورت واقعی رشتههای نیازمحور جدیدتری را تدوین و اجرایی کنیم تا نتایج آن نیز به کشور برگردد.
وجود پردیسها مانع توزیع دانشجو میشود
محمد پازوکی، معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه دامغان: وزارت علوم باید نقش اصلی خودش را که متولی امر آموزش کشور است را پررنگتر ایفا کند. امروز آموزش علوم پزشکی را میتوان به عنوان یک مثال موفق در این زمینه نام برد. نگاه کنید مگر وزارت بهداشت اجازه میدهد هرکسی در نقطهای از کشور یک مرکز تاسیس و اقدام به تربیت پزشک کند؛ پاسخ این سوال طبیعتا منفی است، درحالیکه امروز در آموزش عالی میبینیم چنین اتفاقی به نحوی در حال رخ دادن است. یعنی ما امروز دانشگاههای مختلفی را در سطح کشور داریم و حتی متاسفانه مراکز صنعتیمان نیز دانشگاه تاسیس کرده و اقدام به تربیت نیرو میکنند؛ حالا در این شرایط ما بحث اشتغال را هم پررنگ کرده و دانشگاهها را مستقیماً با این مقوله درگیر میکنیم. موضوع اصلی آن است که باید در گام اول بحث تنوع دانشگاهها را مدنظر قرار داده و آن را سامان دهیم. همچنین وقتی قرار است امر آموزش عالی را کنترل کنیم، بهتر است همه زیرنظامها را مدنظر قرار دهیم و تنوع کشور در این حوزه را به گونهای حلوفصل کنیم. امروز وقتی انتخاب رشته انجام میشود، به شکل سنتی مشاوران نام برخی از دانشگاهها را مطرح میکنند و آنها هم اولویت اصلی داوطلبان است، از طرفی هم برخی از دانشگاههای خوب کشور امروز در قالب پردیسهای خود، اقدام به جذب دانشجو میکنند و این مسئله باعث شده بخش قابل توجهی از دانشجویان در چند دانشگاه محدود شده و عملاً توزیع دانشجو در سطح دانشگاهها را شاهد نباشیم. قطعاً وقتی میخواهیم توزیع مناسبی را در سطح کشور داشته باشیم، باید به این مسئله هم توجه کرد که نباید برخی از دانشگاهها به طرق مختلف اقدام به جذب دانشجو کنند. همچنین تصور نمیکنم وزارت علوم به تنهایی متولی اشتغال فارغالتحصیلان کشور باشد، درحالیکه امروز شرایطی ایجاد شده که آموزش عالی اگر در جایی از کشور کوتاهی وجود دارد، آن را به خودش میگیرد! همین امروز در صنعت ما همین فارغالتحصیلان دانشگاهی حضور دارند و به همین دلیل نمیتوان اذعان کرد در این زمینه آموزش عالی کوتاهی خاصی انجام داده است. قطعاً مقوله اشتغال، یک مقوله کشوری است. نکته دیگر اینکه امروز در آموزش پزشکی، کل بیمارستانها وابسته به وزارت بهداشت است، درحالیکه آیا ما صنعتی را داریم که به صورت کامل وابسته به یک دانشگاه باشد؟ در پاسخ به این سوال باید عنوان کرد که قطعاً اینگونه نیست؛ هرچند در این سالها مباحثی مانند مراکز رشد پررنگ شده اما این به معنی آن نیست که یک صنعت وابستگی کامل به یک دانشگاه داشته باشد. البته در کنار این چالشها، مسئله دیگرمان آن است که از همین ظرفیتهای موجود هم به خوبی استفاده نمیکنیم. مثلاً امروز دانشگاه فرهنگیان را داریم که به خوبی فعالیت میکند اما میگویند که ظرفیتشان پایین است و باید اعضای هیئت علمی آن و طبیعتاً دانشجویانش افزایش یابند درحالیکه ما همین امروز ظرفیتهای زیادی را در دیگر دانشگاهها داریم که اصلاً از آنها استفاده نمیشود. اگر هماهنگی درستی در حوزه آموزش ایجاد شود تصور میکنم توزیع دانشجو هم مناسبتر صورت بگیرد.
مسئله اصلی آمایش هنر خودتنظیمی و آیندهنگری دانشگاههاست
مقصود امینخندقی، معاون آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد: مسئله اول این است که مفهوم آمایش اجزای مختلفی دارد که باید به آن توجه شود و نکته دوم اینکه خود آموزش عالی هم مفهوم گستردهای است؛ چراکه امروز دانشگاههای مختلف، در سطوح و مأموریتهای مختلف وجود دارند و به همین دلیل با یک مفهوم عام روبهرو نیستیم که بخواهیم به صورت ثابت تعیینتکلیف آن را انجام دهیم. یعنی آمایش دو لایه دارد؛ یکی لایه روبنایی و دیگری هم لایه زیربنایی است. در لایه روبنایی، آمایش به معنی کنترل رفتار مؤسسات و دانشگاهها بوده که در حوزه معین بحث پذیرش دانشجو را در آن خواهیم داشت. اما مسئله اصلی اینجاست که آمایش آموزش عالی، هنر خودتنظیمی، آیندهنگری و آیندهگزینی دانشگاه است. یعنی در آمایش باید کاری کنیم که نظام آموزش عالی کشور طی 50 تا 100 سال آینده به مسیری رهنمود شود که مبدأ تحولات کشور باشد. قطعاً برای رسیدن به چنین نگاهی، نباید صرفاً به مسئله پذیرش دانشجو بسنده کرد. در مقابل باید ساختارها، تحول در رشتهها و... را هم مدنظر قرار دهیم. خواهشم آن است که این الزامات را مدنظر قرار داد و گفتمان آمایش را از گفتمان سختی که امروز وجود دارد را به گفتمان زیربنایی تغییر دهیم.