محمدسجاد حمیدیه، خبرنگار: فیلمکوتاه «چای» محصول ایالات متحده آمریکا و اثر فیلمساز جوان، بلیک وینستون رایس، بهترین فیلم روز جمعه جشنواره بود. «چای»، که نامزد نخل طلای کن ۲۰۲۴ هم بوده است، میتواند یکی از مدعیان بردن جایزه بهترین فیلم بخش بینالملل جشنواره فیلمکوتاه تهران باشد. فیلمنامه ساده اما خوب و درگیرکننده فیلم، به همراه سرخوشی دلپذیر آن، یک تجربه لذتبخش را برای تماشاگر فراهم میآورد.
داستان «چای» درباره پسری خجالتی است که میخواهد با دختر مورد علاقهاش صحبت کند. فیلم با تصاویری از لنز یک دوربین خانگی آغاز میشود که پسر روبهروی آن نشسته و برای صحبت کردن با دختر تمرین میکند. با این مونولوگ، فیلمساز توانسته بهخوبی موقعیت اولیه داستان را بسازد: اولا متوجه علاقه پسر میشویم و ثانیا با بازی خوب مایکل گندالفینی، خجالتی بودن پسر بهصورتی کاملا باورپذیر به تماشاگر منتقل میشود. بعد از این شروع دقیق، بدون آنکه وقتی تلف شود، نقطهعطف داستان اتفاق میافتد. مشخص است فیلمنامهنویس، مدیوم فیلمکوتاه را به خوبی میشناسد و میداند که در یک فیلمکوتاه، وقتی برای تلف کردن وجود ندارد. نقطه برخورد، نقطهعطف دوم و نقاط فرعی دیگر بهدرستی در فیلمنامه حضور ندارند تا فیلم در مدیوم فیلمکوتاه جا بگیرد. بعد از نقطهعطف اول، داستان لحظه به لحظه اوج میگیرد و ثانیهای افت نمیکند. فیلم موقعیتهای طنز خوبی نیز دارد که تماشاگر را بیشتر با جهان فیلم صمیمی میکند. درنهایت گرهگشایی فیلم نیز یک صحنه بانمک و دوستداشتنی است و پایانی خوشایند را برای فیلم رقم میزند.
«چای» تمام چیزی را که از یک فیلمکوتاه خوب انتظار داریم، به تماشاگر هدیه میکند. فیلمنامه مختصر اما جذاب، طنز دلپذیر، بازیهایی عالی و البته کارگردانی خوبی که بهدرستی موقعیتهای مورد نیاز داستان را خلق میکند، همگی یک فیلمکوتاه استاندارد را شکل دادهاند. فیلمساز حتی در بخشهایی از فیلم، دست به کارهای تجربی میزند اما تمام تجربهها در خدمت داستانگویی قرار گرفتهاند و صرفا یک ژست «اکسپریمنتال» به فیلم اضافه نمیکنند. نتیجه هم میشود آنکه «چای» یکی از معدود فیلمهای روز جمعه بود که پس از پایان، سالن را به تشویق وادار کرد.
شعری سرشار از امید
در بخش بینالملل جشنواره فیلمکوتاه تهران، وقتی نوبت به پخش یک فیلم تجربی میرسد، میدانیم که زمان سر زدن به گوشی موبایلمان فرا رسیده است، اما «شعری که خواندیم»، محصول کشور فلسطین، این عادت را برهم زد. آنی سکاب، فیلمساز فلسطینی-کانادایی، در این فیلم که یک مستند تجربی محسوب میشود، روایتگر از دست رفتن خانه و خانواده در پی تجاوز دشمن است. فیلمساز بهخوبی از تصاویر آرشیوی استفاده میکند و با ترکیب آنها با صحنههای بازسازی شده، موقعیت و حس مورد نظرش را خلق میکند. بسیاری از آثار تجربی به این دام میافتند که صحنهپردازیهای بدیع را بدون هدف و صرفا برای خودنمایی بهکار میبرند اما در «شعری که خواندیم»، تصاویر به خدمت داستانگویی و خلق حس درآمدهاند. البته فیلم از جهاتی ناقص بهنظر میرسد. «دشمن» در فیلم بسیار کمرنگ است و تقریبا به آن پرداخت نشده است. بهعنوان یک فیلم مستند، بیننده انتظار دارد متوجه شود که این حمله و اشغالگری توسط چه کسانی انجام شده اما در فیلم تمام چیزی که از دشمن ارائه میشود تصویر یک سرباز است که به در خانهای لگد میزند و آن را میشکند. بنابراین درست است که مخاطب با قربانیان همراه و همدل میشود اما در تمام فیلم ذهنش مشغول این سوال است که این متجاوزان که بودند و چرا حمله کردند. البته بهعنوان یک فیلمکوتاه انتظار نمیرود فیلم بخواهد تاریخ این اشغالگری را از ابتدا شرح دهد اما یک معرفی کوتاه چند خطی میتوانست از ابهام موجود بکاهد. «شعری که خواندیم» با ارائه ندادن این توضیح، بیننده را به اطلاعات خارج از فیلمش ارجاع میدهد که موجب میشود فیلم در تمام مخاطبان اثر یکسانی نگذارد.
فیلم همچنین میتوانست کمی بیشتر و بهتر اعضای خانواده را معرفی کند و به هم ربط دهد. درباره اکثر اعضای خانواده، تنها چیزی که بیننده با آن روبهرو میشود، صرفا عناوینی چون «مادربزرگ» یا «پدربزرگ» است و فیلم کمی در شخصیتپردازی آنها ضعف دارد. بهدلیل محدودیت زمانی فیلمکوتاه، فیلم میتوانست بهصورت مینیمالیستی، مثلا با یکی دو خط خاطره تعریف کردن درباره مادربزرگ یا پدربزرگ، آنها را برای بیننده خاص کند و از حالت عام خارج کند. درنهایت فیلم با آن «شعر» پایان مییابد؛ آوازی که غمگین است اما در عین حال از آن امید میبارد. امیدی که مردم فلسطین را تا روز بیرون راندن متجاوزان همراهی خواهد کرد.