ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: چهلویکمین جشنواره بینالمللی فیلمکوتاه تهران، کار خود را از جمعه ۲۷ مهرماه با دبیری مهدی آذرپندار شروع میکند. جشنوارهای که باید آن را مهمترین رویداد داخلی در زمینه فیلمکوتاه دانست چون حضور در آن چه بهعنوان مخاطب و چه در قامت فیلمساز کنجکاویهای زیادی در دل به وجود میآورد که در دیگر جشنوارهها کمتر میتوان سراغی از آن گرفت. مردم با حضور در سالنهای نمایش فیلم، خود را در مقام کشفکنندگان اصلی استعدادهای فیلمسازی میبینند و سینماگران عموماً جوان هم از اینکه قرار است آثارشان در مهمترین رویداد سینمای کوتاه کشور مورد ارزیابی قرار بگیرد بسیار ذوقزده میشوند؛ مضاف بر اینکه این جشنواره از سال 1400 طی مکاتبات بسیار با آکادمی اسکار توانست بهعنوان یکی از دروازههای ورود آثار کوتاه به این جشن سینمایی، نامش را در سراسر دنیا بر سر زبانها بیندازد. اما همه اینها باعث نمیشود که بعضی از سینماگران جوان از فیلمکوتاه بهعنوان مدخلی برای ورود به عرصه سینمای داستانی یاد نکنند. در این گزارش قصد داریم فارغ از درستی یا غلطی ذهنیتی که نسبت به مقوله فیلمکوتاه در میان تعدادی از فیلمسازان جوان وجود دارد به برخی از سینماگران شاخصی که از این فضا وارد سینمای داستانی شدند، بپردازیم.
کیارستمی، بیضایی، عیاری و... از فیلمکوتاه شروع کردند
برای اینکه ردپای فیلمکوتاه را در معرفی کارگردانان بزرگ مورد بررسی قرار دهیم باید به تاریخ سینمای ایران مراجعه کنیم، چون سینمای ما در حوزه فیلمکوتاه و مستند قدمت قابل توجه، زیاد و فراموشناشدنیای دارد و دامنه آن تقریباً به گستردگی اولین روزهای مطرح شدن سینمای ایران بهعنوان یک هنر و صنعت جدی است. بسیاری از سینماگران برجسته ما در دهه 40 و 50 شمسی علاوه بر اینکه در دامان ادبیات ایران رشد کرده بودند و سر بر بالین این مدیوم داشتند کار خود را در حوزه سینما با ساخت فیلمکوتاه آغاز کردند.
بهرام بیضایی ساخت اولین فیلمکوتاهش را با هدایت داستان کوتاهی از فریدون هدایتپور و تهیهکنندگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1349 تجربه کرد. این فیلم «عمو سیبیلو» نام داشت و بیضایی با لحنی بهغایت طنازانه داستانش را با بازی صادق بهرامی و بچههای کوی کن روایت میکرد. عواملی که بهرام بیضایی را در فیلمکوتاه عمو سیبیلو همراهی کردند همگی جزء ارکان سینمای پیشروی ایران در آن سالها بودند. برای مثال، اسفندیار منفردزاده وظیفه ساخت موسیقی این اثر را برعهده داشت؛ او کسی بود که معنای تازهای به موسیقی فیلم در ایران بخشید و ردپای مهمی از خود در فیلمهای شاخص سینمایی برجای گذاشت. عباس گنجوی هم وظیفه رتق و فتق امور مربوط به تدوین را داشت، او هم یکی از دلایل پیشرفت تکنیکی آثار موج نو بود. عمو سیبیلو، شروع مناسبی برای بهرام بیضایی در سینما به حساب میآمد چون او توانست در مرحله پرداخت اثر آنقدر خوب عمل کند که همگان را نسبت به تماشای آثار بعدی خود در سینمای داستانی کنجکاوانه سر ذوق بیاورد. او پس از ساخت و نمایش این فیلم، آثار دیگری هم در سینمای کوتاه نظیر «سفر» (1351)، «گفتوگو با باد» (1377) و «قالی سخنگو» (1385) تولید کرد ولی این عمو سیبیلو بود که نام بهرام بیضایی را سر زبانها انداخت.
در میان چهرههای بلندآوازه و شاخص سینمای مملکت ما، سرنوشت هیچکس به اندازه عباس کیارستمی با قالی پرنقش فیلمکوتاه گره نخورده است. کیارستمی علاوهبر اینکه شناختهشدهترین فیلمساز ایرانی در مجامع هنری بینالمللی است، یک فیلمکوتاهساز قهار هم محسوب میشود. او با آثارش در این حیطه با چراغی در دست در مقام راهنمای جدی فیلمسازان نوظهور و جوان عمل کرد و بسیاری را به سمت کار در حوزه سینمای کوتاه روانه این فضای کمتر شناختهشده کرد. وقتی به کارنامه هنری کارگردان «طعم گیلاس» و «مشق شب» نگاه میاندازیم از تعداد زیاد فیلمهای کوتاه و خلاقانه به وجد میآییم. کیارستمی موافقان و مخالفان جدیای داشت ولی حتی مخالفانش هم نمیتوانستند هوش و ذکاوت او در انتخاب سوژه و شیوه مواجهه با آن را نادیده بگیرند و نقدش نکنند. کیارستمی هم فعالیتهای سینماییاش را به مانند بیضایی از سینمای کوتاه آغاز کرد و با فیلمکوتاه «نان و کوچه» (1349) اولین محصول سینمایی کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان را برای این مجموعه ساخت. او پیش از این بهجز فعالیت در امور مربوط به کارگردانی فیلمهای تبلیغاتی، تجربهای در زمینه تولید فیلمهای کوتاه نداشت و تمام آنچه به این عرصه مرتبط بود را در کانون فرا گرفت. کیارستمی برخلاف رویکردی که کارگردانان موج نویی به سینما داشتند عمل کرد و در تمام سالهای فعالیتش از حضور در جریان اصلی سینمای کوتاه بههیچوجه غافل نماند. تعداد زیادی از آثار مهم و تاریخی این فیلمساز در قالب فیلمکوتاه به مخاطبان ایرانی و جهانی عرضه شد که از میان آنها میتوان به «قضیه شکل اوّل، شکل دوّم»، «همسرایان»، «لباسی برای عروسی»، «رومئوی من کجاست» (از مجموعه هرکس سینمای خودش)، «دندان درد» و... اشاره کرد.
ناصر تقوایی پیش از آنکه وارد سینما شود با مجموعه داستان کوتاه «تابستان همان سال» (1348) در فضای ادبیات شناخته شده بود ولی پیش و پس از آن هم چند مستند کوتاه برای تلویزیون ملی ایران تولید کرده بود. ساخت «تاکسیمتر» (1346)، «آرایشگاه آفتاب» (1346)، «نانخورهای بیسوادی» (1346)، «زنها و حرفهها» (1349)، «فروغ فرخزاد» (1346)، «موسیقی جنوب» (1350)، «مشهد قالی» (1350)، «اربعین» (1348)، «نخل» (1348)، «باد جن» (1348)، «پنجشنبه بازار میناب» (1348) نشان میدهد که ناصر تقوایی برخلاف آثار نهچندان زیادش در سینمای داستانی، با ساخت فیلمهای کوتاه مستند جایگاه مهم و قابل اتکایی در این عرصه دارد که کتمان کردن آن جفا به سینمای مستند و کوتاه ماست. تقوایی آوازه خود را با ساخت فیلمکوتاه «رهایی» در سال 1350 از مرزهای ایران فراتر برد زیرا توانست با این اثر در جشنواره ونیز در سال 1972 خوش بدرخشد و جایزه بهترین فیلمکوتاه جشنواره سانفرانسیسکو را هم به دست آورد. تقوایی بعدها در سال 1377 در قالب اپیزود «کشتی یونانی» در فیلم قصههای کیش برای بار دیگر فرصت قرار گرفتن پشت دوربین یک فیلمکوتاه را پیدا کرد.
پیش از انقلاب نهادها و مراکزی همچون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سینمای آزاد وظیفه خطیر ترویج سینمای کوتاه و مستند را برعهده داشتند و استعدادهای زیادی را هم در این حوزهها پرورش دادند. اگر عباس کیارستمی و بهرام بیضایی را بهنوعی فرزند کانون پرورش فکری در نظر بگیریم، بهطور حتم میتوانیم کیانوش عیاری را مهمترین استعداد برآمده از جریان سینمای آزاد قلمداد کنیم. عیاری سینما را با فعالیت در عرصه فیلمکوتاه و انیمیشن از شاخه اهواز سینمای آزاد آغاز کرد و رفتهرفته به فیلمسازی با مؤلفههای مشخص داستانگویی تبدیل شد. «خاکباران»، «رودزهر»، «بر مفرش خاک خفتگان میبینم» فیلمهای مهم کیانوش عیاری بودند که با دوربین هشت میلیمتری فیلمبرداری شدند. در این میان نباید انیمیشن کوتاه «مقابله» را از نظر دور نگاه داشت. عیاری نشان داد که برای وی هیچ فرقی میان فضای آثار تجربی هشت میلیمتری، فیلم بلند داستانی و مجموعههای تلویزیونی نیست چون او کارش را بهنحوی که منتقد بتواند با تماشای آنها به نقد جدی بنشیند، بلد است.
اگرچه داریوش مهرجویی کارش را در سینمای ایران با ساخت فیلمکوتاه شروع نکرد و از همان ابتدا با «الماس 33» و «گاو» وارد جریان اصلی شد، ولی در ادامه توانست با دو فیلم «دختردایی گم شده» (1377) و «فرش و فرشته» (1385) نقشی هرچند کوتاه اما تاریخی از خود بهجای گذارد و در سال 1400 نشان ایسفا را از یازدهمین دوره جوایز آکادمی فیلمکوتاه ایران دریافت کرد. کارنامه مسعود کیمیای هم مملو از آثار بلند سینمایی است ولی ردپای فیلمهای کوتاهی نظیر «پسر شرقی» (1354) و «اسب» (1355) را میتوان دید. از بین این دو، پسر شرقی فیلم مهم و قابل اتکاتری است ولی در هر دوی این فیلمها عشق حرف اول را میزند؛ عشق پسر به اسبی که پرورشش داده و عشق بچهها به سینما. مسعود کیمیایی شرح دلدادگی به یک موجود زمینی و چیزی که وجودش به فکر انسان گره خورده است را خوب میفهمد.
از سعید روستایی تا برادران ارک همه مسافران یک قطار بودند
سینما از زمان انقلاب و روی کارآمدن جمهوری اسلامی به کل تغییر کرد و شیوه ساخت فیلم هم بهمرور شکلی حرفهایتر به خودش گرفت. سینماگران هم برای ورود به جریان اصلی فیلمسازی راههای بیشتری داشتند و سینما بهعنوان یکی از معدود ابزار سرگرمی تبدیل به آمال و آرزوهای نسل برآمده از انقلاب شده بود. استعدادهای جوان آلترناتیوهای بیشتری برای راهیابی به سینمای داستانی داشتند که فقط یکی از آنها ساخت فیلمکوتاه محسوب میشد که به کرات از آن بهرهمند شدند. یکی از این استعدادها، سعید روستایی بود که با ساخت فیلمکوتاه «محصول» (1390) پایش را به سینما باز کرد و در ادامه با قرار گرفتن در پشت دوربین فیلمکوتاه «مراسم» (1392) -که بعدها از آن در ساخت فیلم بلند «برادران لیلا» تأثیر گرفت- به اسم شاخصی در سینمای کوتاه تبدیل شد.
بسیاری از مخاطبان سینما، بهمن و بهرام ارک را با فیلم تحسینشده «پوست» به خاطر میآورند، اما زمین اصلی بازی این دو برادر پیش از حضور در سینمای داستانی، فیلمکوتاه بود و آنها در این زمین به هر افتخاری که فکرش را میکنید دست پیدا کردند. مهمترین دستاورد این دو را میتوان تولید فیلمکوتاه «حیوان» دانست. حیوان هم در سیوششمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بهترین فیلمکوتاه را برای سازندگانش به دست آورد و هم با دریافت جایزه دوم بخش سینهفونداسیون فستیوال فیلم کن، نامش را در تاریخچه برگزاری این جشنواره حک کرد. از دیگر فیلمهای مهم کوتاه برادران ارک میتوان به «نجس» و «آفتابسوخته» اشاره کرد.
محمد کارت هم یکی دیگر از مهمترین محصولات سینمای کوتاه ایران است که عموم مردم او را بیشتر به دلیل ساخت فیلم سینمایی «شنای پروانه» و سریال «یاغی» میشناسند. او با اولین فیلم سینماییاش چنان در میان مردم شناخته شد که کمتر کسی به کارنامه وی در طول سالها فعالیت در سینمای مستند و کوتاه نگاهی انداخت. کارت با فیلمکوتاه «بچهخور» در سال 1397 جایزه بزرگ فستیوال اودنسه دانمارک را به دست آورد و نگاهها را به سمت فعالیتهای خود دزدید. البته کار او در حوزه فیلمکوتاه فقط به ساخت فیلمهایی نظیر بچهخور و «تبر» خلاصه نمیشود. او مسیر طولانیای را برای مطرح شدن طی کرد و در تعداد زیادی از فیلمهای کوتاه و بلند به طرق مختلف حضور داشت و بازیگری را نیز در هر دو زمینه امتحان کرد.
«جنگل پرتقال» یکی از فیلمهای مهم جشنواره فجر در سال 1401 بود که توانست سازندگانش را در سه رشته بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلم اول نامزد کند. آرمان خوانساریان، کارگردان و نویسنده این فیلم بود که در روزهای پراسترس پاییز و زمستان 1401 داشت خود را برای حضور در جشنواره فجر آماده میکرد. اما باید گفت روزگار برای او همیشه به این حد استرسزا نبوده است. خوانساریان هم مانند یکی دیگر از همنسلانش، آرین وزیردفتری با بلندآوازه کردن نامش در فضای فیلمکوتاه وارد گود سینمای بلند داستانی شد. او با ساخت فیلمهای مهمی مثل «سبز کلهغازی» و «سایه فیل» توانایی خود بهعنوان یک کارگردان مستعد را به رخ دیگران کشید و کارش را برای قرار گرفتن در پشت دوربین اولین فیلم بلند سینمایی آسان کرد.