ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: بالاخره فریبرز عربنیا توانست بعد از دوره طولانی غیبت در عرصه تصویر در سریالی تلویزیونی بازی کند؛ فصل دوم Oldman درحالی با نقشآفرینی جف بریجز بهتازگی آغاز شده که عربنیا حضور کوتاهی در قسمت اول آن دارد. او در این مجموعه نقش یک شبهنظامی افغان را بازی میکند و حضورش تاکنون اهمیت و حساسیت چندانی در میان افکار عمومی و کاربران فضای مجازی ایجاد نکرده است. وی در ایران بازیگر مهمی بود و در آثار مطرحی هم به ایفای نقش پرداخت، ولی درست پس از بازی در مجموعه تلویزیونی «مختارنامه» و فیلم «پرتقال خونی» بهکارگردانی سیروس الوند رفتهرفته بهاصطلاح سینماییها «فید» شد و درنهایت با خروج از کشور شانس رقابت در میان بازیگران مطرح برای فتح گیشهها را از دست داد. اما در این میان فریبرز عربنیا تنها نیست؛ بسیاری از بازیگران و سینماگران سرشناس کشور ما در بزنگاههای مختلف اجتماعی و سیاسی از کشور خارج شدهاند و هیچگاه نتوانستهاند موفقیت گذشته را در آنسوی مرزها تکرار کنند؛ یا بهکلی از عرصه تصویر حذف شدهاند یا در حد قبول نقشهای فرعی سرکی به سینما یا مجموعههای تلویزیونی کشیدهاند. موارد کم نیست و ما به بهانه بازی فریبرز عربنیا در سریال oldman آنها را با شما مرور میکنیم.
بهروز وثوقی؛ از اوج شهرت تا بازی در نقشهای کماهمیت
سینمای پیش از انقلاب محل تاختوتاز آثار قهرمانمحور بود و نام بازیگران نقشهای اصلی در مقام مالک معنوی و مادی فیلمها برده میشد، مثلا وقتی چهارشنبهها اثر جدیدی اکران میشد مردم نمیگفتند برویم فیلم «کوچهمردها» را تماشا کنیم، بلکه تبلیغ بازی فردین در این فیلم دهانبهدهان میچرخید و مخاطبان عنوان میکردند بد نیست برای تماشای «فیلم فردین» به سینما برویم. بهروز وثوقی هم از این قاعده مستثنی نبود، حتی در میان تماشاگران الیت هم از جایگاه مهمی برخوردار بود. او قبل از بازی در فیلم «قیصر» هم ستاره شناختهشدهای در سینمای فارسی بهحساب میآمد ولی آنقدر که این فیلم وی را به نقطه اوج کارنامهاش رساند آثاری همچون «دالاهو»، «زنی به نام شراب»، «صدکیلو داماد» و حتی «خداحافظ تهران» نتوانستند نقطهعطفی برای این بازیگر بهوجود بیاورند. ستاره شهرت و محبوبیت وثوقی با قبول بازی در بهترین آثار دوران خود درحال درخشیدن و اوج گرفتن بود و هیچکس هم در آن سینما توانایی رقابت با این اسم خاص را نداشت. سلیقه مخاطب دیگر همچون سابق نوع نگاه سینماگران متاخر ایرانی به مسائل را نمیپسندید و درگیر آثار پیشروی سینمای ایران و موج سوم بود. وثوقی در سال ۱۳۵۷ با بازی در فیلم «نفسبریده» و همینطور نقشآفرینی در نمایش «موضوع جدی نیست» برای همیشه از کشور خارج شد و سالهای باقی عمرش را در ینگهدنیا سپری کرد. ستاره سینمای ایران در آمریکا به بازیگری معمولی تبدیل شد و در کمتر اثر مهم و قابلذکری بازی کرد. از سوی دیگر وثوقی بیشتر توسط هموطنانش و جامعه ایرانی حاضر در صنعت سریالسازی آمریکا بهکار گرفته میشد و حتی آمریکاییها نیز روی خوش چندانی به وی نشان ندادند. برای نمونه او در یکی از سه اپیزود سریال T. J. Hooker که رضا بدیعی کارگردانیاش را برعهده داشت به ایفای نقش پرداخت و در مجموعه تلویزیونی Veiled Threat ساخته سیروس نورسته نیز حضور بسیار کوتاهی داشت. در سال ۱۳۹۱ بود که بهروز وثوقی برای بازی در فیلم «فصل کرگدن» بهکارگردانی بهمن قبادی آماده شد. تبلیغات رسانههای فارسیزبان در آن ایام گسترده بود و اینطور القا میکردند که حضور این بازیگر در فیلم جدید قبادی نقطهعطفی در سینمای ایرانیان خارج از کشور محسوب میشود، بهخصوص اینکه نام مونیکا بلوچی هم بهعنوان یکی از بازیگران اصلی بهچشم میخورد. فیلم اکران شد، بیبیسی فارسی برایش رپرتاژ رفت ولی با فروش بسیار ناچیز 381 هزار دلاری از سینماها پایین کشیده شد.
شهره آغداشلو؛ شانس یک بار در خانهات را میزند
بازیگر مقابل بهروز وثوقی در نمایش «موضوع جدی نیست» از جهاتی سرنوشتی مشابه و از زاویهای دیگر اقبال متفاوتی با این بازیگر داشت. شهره آغداشلو حضور کوتاه و بهارهای در سینمای ایران داشت ولی در سه فیلم شاخص «سوتهدلان»، «شطرنج باد» و «گزارش» بازی کرد و عاقبت با حضور در نمایش موضوع جدی نیست، بهکارگردانی ایرج انور در محل انجمن ایران و آمریکا آهنگ کوچ از ایران را کوک کرد و برای همیشه در آمریکا مشغول به کار و فعالیت شد. آغداشلو را میتوان موفقترین بازیگر ایرانی هالیوود نام برد. او یک جایزه امی برای بازی در نقش ساجده طلفاح، همسر صدام دشت کرد و در هفتادوششمین دوره جوایز اسکار برای بازی در فیلم «خانهای از شن و مه» نامزد دریافت اسکار نقش دوم زن شد. آغداشلو برخلاف دیگر همنسلانش بازیگر آنچنان سرشناس و معروفی نبود و بیشتر شهرت خود را پس از انقلاب و با بازی در آثار هالیوودی بهدست آورد اما او هم مانند همه بازیگران ایرانی هالیوود به چهرهای پولساز در این صنعت تبدیل نشد و فقط توانست در تعداد قابلتوجهی از آثار سینمایی و تلویزیونی به ایفای نقش بپردازد.
پرویز صیاد؛ در غربت
پرویز صیاد پیش از انقلاب اسمورسم و جایگاه ویژهای در سینما و تئاتر کشور داشت. این بازیگر، کارگردان سینما و نمایشنامهنویس از طرفی هم زمینهساز ایجاد یک جریان مهم در ژانر کمدی بود و هم در قامت تهیهکننده و کارگردان آثار مهم و شاخصی را برای سینمای پیشروی آن سالها به یادگار گذاشت. صیاد با وقوع انقلاب اسلامی در آلمان به سر میبرد و به دلیل ترس بیموردش از نیروهای انقلابی به کشور بازنگشت. وی در خارج از ایران دست به انتحار زد و در هر اثری که در مدیومهای متفاوت تولید میکرد به چهره کشورش و حتی دفاع مقدس چنگ میانداخت ولی حتی اکران نسبتا موفق فیلم «فرستاده» هم موجب نشد سینمای اپوزیسیون رونق بگیرد و بتواند به رقیبی برای آثار داخلی تبدیل شود. صیاد در سال ۲۰۰۸ میلادی بههمراه شهره آغداشلو و نوید نگهبان در فیلم موهن «سنگسار ثریا» بازی کرد. در این موقعیت باز هم شبکههایی نظیر طپش به تکاپو افتادند و با سروصدایی بسیار برای این فیلم کمپینهای تبلیغاتی زیادی ایجاد کردند اما باز هم در جلب نگاه مخاطبان جهانی تیرشان به سنگ خورد و این اثر با فروشی یکمیلیون دلاری در دنیا به کارش خاتمه داد. صیاد در تمام این 45 سال ذرهای از شدت حملهاش به فرهنگ اسلامی- ایرانی مردم ما فرونکاسته و به هر کاری دست زده تا خاطرات خوش سالهای پیش از انقلاب را در ذهن ایران نابود کند. درحالیکه ایران درگیر جنگ تحمیلی با دشمن بعثی بود، او با ساخت نمایش تلویزیونی «محاکمه سینما رکس» در سال ۱۳۶۰ مبارزات انقلابی مردم با شاه را بهسخره گرفت و به مسعود کیمیایی بهخاطر ماندنش در ایران زخمزبان زد. صیاد البته نمیدانست که قرار نیست با این کارها ورژن هالیوودی فرانچاز صمد را در سرزمین یانکیها بسازد و آنها برایش فرش قرمز پهن کنند.
گلشیفته فراهانی؛ این چشمها دروغ میگویند
گلشیفته فراهانی خیلی زود بهخاطر شهرت پدرش در سینما و تلویزیون وارد این حوزه شد و در آثار مهمی نظیر «درخت گلابی»، «سنتوری»، «اشک سرما»، «درباره الی...» و «میم مثل مادر» به ایفای نقش پرداخت. او با وجود سن کمش به یک ستاره در سینمای ایران تبدیل شده بود، حتی در جشنواره فیلم فجر هم خوش درخشید. اولین حضور مهم جهانی او با بازی در فیلم «یک مشت دروغ» اثر ریدلی اسکات برایش رقم خورد ولی حتی بازی در فیلم اسکات، بهعنوان یک کارگردان شاخص هالیوودی هم برای وی خوشیمن نبود و فراهانی را دچار محدودیتهای زیادی کرد. او بالاخره از ایران رفت و بهدلیل خشمی که از این اتفاق داشت بیرون از گود سینما به هر اتفاق سیاسی و اجتماعیای واکنش نشان داد. از زمانی که این بازیگر عزم خود را برای مهاجرت از ایران جزم کرد و پس از خروج از کشور بارها بهصورت برهنه و نیمهبرهنه در مجلههای مد و فشن حضور یافته و تصویری متفاوت از سیمای واقعی یک زن ایرانی به دیگران ارائه داده است، حتی در عرصه مخالفت با نظام هم تصویر رسانهای پربسامدی نسبت به همنسلان بازیگرش دارد، حتی در جریان اتفاقات سال ۱۴۰۱ با برنارد لوی، یکی از نمادهای سازمان اطلاعات فرانسه -که بهدلیل علاقهاش به تجزیه کشورها شهره است- دیدار کرد. رسانه سعی میکند با نمادپردازی از گلشیفته فراهانی بهعنوان «زن اصیل ایرانی» از وی یک چهره اسطورهای بسازد. بااینحال اوضاع برای زندگی کاری گلشیفته فراهانی آنچنان که انتظارش را داشت خوب پیش نرفت. او تمام جوایز مهم و غیرمهم سینماییاش را وقتی گرفت که در ایران بهسر میبرد و با وجود بازی در آثار کارگردانان شاخصی نظیر ریدلی اسکات و جیم جارموش در سایه نام بازیگران اصلی این فیلمها قرار گرفت و تقریبا بهجز تبلیغات پرطمطراقی که رسانههای فارسیزبان برایش بهوجود آوردند آنچنان مورد استقبال قرار نگرفت. هرچند اکران فیلم یک مشت دروغ با اقبال نهچندان بدی مواجه شد و با بودجه 70 میلیون دلاری ۱۱۵ میلیون دلار در سراسر دنیا فروش کرد و درنهایت از چرخه اکران پایین آمد ولی این رویهای نبود که برای اغلب فیلمهای این بازیگر ادامه پیدا کند. فروش «پترسون» جیم جارموش با بازی گلشیفته فراهانی بهعنوان یکی از بازیگران اصلی با بودجه پنج میلیون دلاری به 10 میلیون دلار نرسید، حتی بازی این هنرپیشه در نقش اصلی فیلم «دختران آفتاب» هم با فروش 183 هزار دلاری در اکران جهانی شکست خورد و کارنامه فراهانی در عرصه بازیگری را به نقطه مطلوبی که انتظارش را داشت نرساند.
ایران برای حمید فرخنژاد بهشت بود
حمید فرخنژاد مورد عجیب و بامزهای است. او در ایران خروارخروار فیلم بازی میکرد و در زندگیاش چیزی کم نداشت. او برای بازی در فیلمهای سینمایی «استرداد» و «عروس آتش» جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرد و در طول سالهای حضورش در کشور از بهترین موقعیت شغلی و حرفهای در میان همنسلانش برخوردار بود. او بیشتر اعتبار سینماییاش را با بازی در آثار امنیتی بهدست آورده بود و در انتها نیز با توهین به نهادهای امنیتی از کشور به حالت فرار خارج شد. فرخنژاد همچون دیگر بازیگرانی که در طول بلوای «زن، زندگی، آزادی» ایران را ترک کردند، فکر میکرد شرایط بهزودی تغییر میکند و مردم برای حضور دوباره این افراد در ایران سر و دست خواهند شکست ولی اینگونه نشد و امثال فرخنژاد با خراب کردن پلهای پشت سرشان عملا شانس خویش برای بازگشت به وطن را از دست دادند. این بازیگر پس از رجزخوانی برای نظام در شبکه اینترنشنال به جمع ستارههای پوشالی و تاریخگذشته لسآنجلس پیوست و با کارگردانی نمایش «خانه اَمن» با متنی از علیرضا امیرقاسمی به پایان دوران حرفهای کاریاش سلام کرد. این نمایش بنا بود ۲۱ اکتبر در یکی از اجراهایش در سالن تیلسسنتر نیویورک روی صحنه برود، تبلیغات وسیعی هم برای آن انجام شده بود ولی به علت فروش نرفتن بیش از ۸۰ درصد بلیتها کار به نتیجه نرسید و نمایش لغو شد.
مهناز افشار؛ بادآورده را باد میبرد
نام مهناز افشار با فیلم «شور عشق» بر سر زبانها افتاد و توانست به علت شباهت زیادش به گوگوش مشهور شود. او از همان ابتدا حضور پرسروصدایی در سینمای ایران داشت و ازدواجش با یاسین رامین، پسر معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در دولت محمود احمدینژاد غوغای زیادی در میان افکار عمومی ایجاد کرد. مهناز افشار بازیگر مستعدی نبود ولی به سبب حضور پرترافیکش در عرصه تصویر به چهره بسیارشناختهشدهای در میان مردم و رسانهها بدل شد و حتی توانست برای بازی در فیلم «سعادتآباد» به سعادتی برسد که انتظارش را داشت و سیمرغ نقش مکمل زن را برای خود به ارمغان بیاورد. او بعد از بازی در فیلم «قسم» از ایران رفت و با حجابی نیمبند بهعنوان یکی از داوران برنامه «پرشینگاتتلنت» به فعالیت پرداخت ولی با خروج همسرش از ایران و حضورش نزد وی تصمیم به کشف حجاب گرفت و به جمع سینماگران اخراجی پیوست. افشار اکنون کار خاصی در زمینه شغلیاش انجام نمیدهد و برای امرار معاش حتی راضی به فروش چمدان با طرح «زن، زندگی، آزادی» شده است.