حانیه قاسمیان، خبرنگار گروه جهانشهر: نامزد جمهوریخواه ریاستجمهوری، دونالد ترامپ در تجمع انتخاباتی خود در پنسیلوانیا، یکی از ایالتهای کلیدی در انتخابات، اعلام کرد که او «بسیار خوشقیافهتر» از رقیب دموکرات خود، معاون رئیسجمهور کامالا هریس است. ترامپ در این تجمع گفت: «من خیلی خوشقیافهتر از او هستم. فکر میکنم من از کامالا خوشقیافهتر هستم.» این اظهارات به نظر میرسد از یک مقاله در ‹The Wall Street Journal› که هریس را زیبا توصیف کرده بود، نشأت گرفته است. پگی نونان، نویسنده مقاله نوشته بود: «شما نمیتوانید از او عکس بدی بگیرید. زیبایی او و گرمای اجتماعی که همه کسانی که او را سالها میشناسند، از آن سخن میگویند، ترکیب میشود و درخشش را به وجود میآورد.» ترامپ همچنین به سیاستهای هریس حمله کرد و گفت که طرح اقتصادی که او روز جمعه اعلام کرد، طرحی است که «کمونیسم را به ایالات متحده خواهد آورد.» او این طرح را «طرح مادورو» نامید. ترامپ در سه هفته گذشته از زنجیرهای از توهینهای شخصی به هریس استفاده کرده است. او هریس را «دیوانه» و «مجنون» خوانده، به قومیت او حمله کرده و حتی گفته است که او «حق دارد» این حملات شخصی را انجام دهد زیرا هریس او را عصبانی کرده و همچنین به او حمله کرده و او را «عجیب» توصیف کرده است. این اظهارنظر اما فراتر از شخص ترامپ است و دینامیکهای سیاسی و ایدئولوژیک عمیقتری را که در ۴۰ سال گذشته در ایالات متحده جریان داشته، به تصویر میکشد. در واقع، میتوان ادعا کرد که ترامپ به دلیل استفاده ماهرانه از جنبههای کلیدی فرهنگ، اقتصاد، حکمرانی، قدرت و ارزشهای شخصی که زندگی آمریکایی را از زمان ریاستجمهوری رونالد ریگان در دهه ۱۹۸۰ شکل دادهاند، در سیاست موفق بوده است. سرگرمی (بهویژه جنسیت، ورزش و تلویزیون واقعیت)، ارتباطات دیجیتالی، کیش شخصیت و سلبریتیزدگی، اقتصاد بازار آزاد، تسلط جهانی و انباشت نامحدود ثروت شخصی، ذهنهای آمریکایی را به خود مشغول کرده و در عین حال جوامع با درآمد متوسط و پایین را تحت فشار قرار داده و خرد کرده است. این نخستین بار نیست که چنین اظهارات سخیف و غیر سیاسیای در انتخابات آمریکا مطرح میشود. پیشتر و در انتخاباتهای گذشته نیز کاندیداهای جمهوریخواه و دموکرات در مناظرات یا در کمپینهای انتخاباتی خود چنین اتهاماتی را مطرح کردهاند. این علاوهبر افشاگریهای مجلات زرد درباره هر کاندیداست که گاه سرنوشت انتخابات را تغییر میدهد. مقالات آکادمیک بسیاری درباره تاثیر مجلات زرد بر انتخابات آمریکا نوشته شده است. تاثیر اخبار زرد، افشاگریهای جنسی و مسائل تجاری و سرگرمی به سیاست و انتخابات آمریکا گرچه سابقهای در فرهنگ و پیشینه جامعه این کشور دارند اما بهطور جدی از دوره کمپین انتخاباتی ریگان شدت گرفتهاند. رونالد ریگان بهعنوان یک بازیگر هالیوودی بهطور جدی سرگرمی را به سیاست و انتخابات در ایالات متحده پیوند میزد.
ترامپ و شعبدهبازی با پول و سرگرمی
سیاست در آمریکا به تفریح و پول وابسته است و هیچکس این موضوع را بهتر از ترامپ درک نکرده است. تصویر نمادین از دونالد ترامپ که در پی یک سوءقصد با خونریزی و سرسختی در میان مأموران امنیتی قرار دارد، به احتمال زیاد به تاریخ پیوسته و بهطور کامل شخصیت، باورها و روش او برای تغییر سیاست و جامعه آمریکا را به تصویر میکشد. وقایع ۱۳ ژوئیه تنها تصویری که ترامپ در دهه گذشته بهعنوان رئیسجمهور و نامزد انتخاباتی به نمایش گذاشته بود را تقویت کرده است؛ یک پوپولیست مردانه و بیرحم که با بهرهگیری از نبوغ تجاری و ارزشهای محافظهکارانه خود نهادهای آمریکایی را به چالش کشیده و وعده داده که آمریکا را دوباره بزرگ کند. عناصر دنیای سرگرمی با رونالد ریگان به جهان سیاست در آمریکا وارد شد و با مصرفیتر شدن جامعه آمریکا گسترش پیدا کرد. با این حال میتوان ادعا کرد که استفاده از دنیای سرگرمی و شعارهای جنسیتزده، امضای ترامپ بوده و به او کمک کرده تا بخشهای وسیعی از رأیدهندگان آمریکایی را جذب کند. توانایی او در جذب جمعیت بهوضوح در روز شنبه به نمایش درآمد. ترامپ بهطور غیرمستقیم شبیه به مبارزان آسیبدیده در نمایشهای کشتیکج است که خود نیز در آنها شرکت داشته است. مشتهای گرهکرده و شعار دادن او نهتنها نشانهای از تمرد بلکه یک ترفند سرگرمکننده برای برانگیختن مخاطب و جلب توجه آنها به نمایشهای بعدی (یا کمک به کمپین او) بود. با نگاهی به رفتارهای انتخاباتی کاندیداها در انتخابات اخیر درمیبابیم که سیاست برانگیختن احساسات، ترفندهای تجاری و استفاده از عنصر سرگرمی چگونه نتیجه کمپینهای انتخاباتی را تغییر میدهند. بررسی رفتارهای انتخاباتی هریس و بهویژه ترامپ به ما نشان میدهد که سیاستهای تجاری جدید چگونه در آمریکا عمل میکنند. نمایش احساسات به قصد جلب توجه مخاطبان، استفاده از الفاظ عامیانه و حملههای شخصی به ظاهر و رفتار کاندیدای رقیب، جملگی تکنیکهای شناختهشده در مارکتینگ هستند که ترامپ بهخوبی از آن در کمپین انتخاباتی خود استفاده میکند. اقبال جامعه آمریکایی به این تکنیکها به گواهی نشریه لوموند فرانسه، نشان از تجاری و مصرفیتر شدن جامعه آمریکا دارد. ترامپ با استفاده از مهارتهای سرگرمکنندهاش، توانسته است رأیدهندگان کافی از تمام اقشار جامعه را جذب کرده و حزب جمهوریخواه را با تصویر خود بازسازی کند. شخصیت و اصول سادهشده او در کنوانسیون ملی جمهوریخواهان به نمایش درآمده است. «پوسیدگی و ناامیدی اجتماعی» گستردهتر در میان آمریکاییها ادامه دارد و برخی را به پذیرش ترامپ بهعنوان ناجی خود سوق میدهد. آنها احساس انزوا و بیتوجهی از سوی جامعه، تهدید از سوی مهاجران یا درد اقتصادی را تجربه میکنند. بنابراین به رهبرانی که وعده نجات میدهند و با انعکاس شکایاتشان علیه لیبرالها، رسانهها، دولت و خارجیها به آنها صدایی میدهند، چنگ میزنند. به این ترتیب، تعجبآور نیست که خبرنگاران گزارش دادند که حامیان ترامپ پس از تیراندازی و ترور او به آنها توهین کرده و حتی تلاش کردند به قلمرو رسانهای رویداد وارد شوند. قهرمان زخمخورده آنها به آنها دستور داده بود که به مبارزه ادامه دهند و آنها این کار را کردند.
هرچه در نوامبر اتفاق بیفتد، یک چیز قطعا واضح است؛ تصویر نمادین ترامپ که مشتهای خود را گره کرده و از گوشش خون میریزد بهعنوان نمادی از دوران سیاست آمریکایی که به نمایشی بودن و پوپولیسم شهره است، باقی خواهد ماند. جایی که تصویرسازی، احساسات و جستوجوی جهانی انسان برای ناجیان عرفانی بر گزینههای سیاستی و تصمیمگیری اجماعی پیروز شده است. تاثیر گمراهکننده اقتصاد بازار آزاد و ارزشهای سرگرمی بر مردان و زنان عادی که نگرانند و نمیدانند به کجا بروند بهطور مداوم الگوهای رأیگیری را برای سالهای آینده هدایت خواهد کرد. یک ستوننویس از روزنامه لوموند احساسات گسترده درباره کمپینهای انتخاباتی آمریکا را بهخوبی شرح میدهد: «ترامپ نشانهای از بحرانهایی است که جامعه آمریکایی را دچار کرده است، ترامپ از این بحرانها بهعنوان یک نیروی محرکه برای کمپین خود استفاده میکند.» این بیانیه بازتابدهنده نگرانی فزایندهای است که تحت رهبری خاص، ایالات متحده میتواند تمایلهای هژمونیک خود را به شکل افراطی تقویت کند و ممکن است به بیثباتی نظم بینالمللی منجر شود. سوال اینکه یک آمریکا تحت تاثیر هژمونی و بنیادگرایی تا چه حد میتواند پیش برود، در درک میزان خطرات این انتخابات بسیار مهم است. نگرانیها ناشی از پتانسیل ایالات متحده برای پیگیری مسیر افراطی است. وعدههای انتخاباتی ترامپ برای دوباره به اجرا درآوردن تعرفههای تنبیهی، تشدید کمکهای بینالمللی، کاهش مالیاتها و محدود کردن مهاجرت، تغییراتی به سمت سیاستهایی را زیرنظر میآورد که نهتنها دروننگر هستند بلکه بهشدت یکجانبهگرا نیز هستند. اظهارات جنجالی او درباره مهاجران که «خون کشور ما را مسموم میکنند» در سخنرانیاش در نیوهمپشایر و واکنشهای متعاقب آن از جمله انتقادات دموکراتها که بیانات ترامپ را با نازیسم مقایسه کردند، نشاندهنده طبیعت قطبی و افراطی گفتوگوهای سیاسی در انتخابات آمریکاست.
نمایشهای سخیف برای حفظ هژمونی
این انتخابات افراطگرایی هژمونیک را در مواجهه با جهانیسازی و روند به سمت چندقطبی بودن به نمایش گذاشته است. با بررسی این افراطگرایی در بستر تاریخ هژمونیک میتوانیم درک بهتری از پیامدهای احتمالی اقدامات آینده ایالات متحده روی صحنه جهانی به دست آوریم. هژمونیزم افراطی بازتابدهنده اعتماد به سلطهگری خود نیست، بلکه اضطراب در حفظ آن است. این به تمایل به طی کردن مسیرهای بزرگ برای حفظ هژمونی منجر میشود و تمامی چالشهای داخلی و خارجی را بهعنوان تهدیدات تلقی میکند. با وجود اینکه ایالات متحده یکی از کشورهای بسیار قدرتمند در جهان است با چالشهای جدیدی روبهروست زیرا قدرتهای نوظهور در حال پدیدآمدن هستند و به جنبشهای استقلال، خودمختاری و ضداستعماری که ایالات متحده زمانی از آنها حمایت میکرد، توجه بیشتری دارند. اکنون که این کشورها بیشتر بر انسجام ملی و قومی خود تمرکز کرده و به توسعه داخلی خود برای محافظت از منافعشان وابسته شدهاند، روایت سادهگرایانه دموکراتیزاسیون و لیبرالیزاسیون دیگر در این چشمانداز در حال تغییر کافی نیست. این قلبدرد هژمونی، بهویژه برای هژمونیسم افراطی، زمانی که تضاد بین نفع رساندن به جهان و تقویت آمریکا به اوج خود میرسد بهوضوح آشکار میشود. بنابراین حفظ قدرت ایالات متحده تنها موضوع تقویت قدرت اقتصادی آن نیست. حفظ قدرت ایالات متحده با فشار به سمت دیگر برای تضعیف رقبای خود استراتژیای است که تمایل به برآورد بیش از حد مقاومت و تاثیر هژمونی خود دارد و میتواند به یک دایره باطل تبدیل شود که به یک بازی بازنده-بازنده در برابر جهانی چندقطبی تبدیل میشود.
با پیشرفت قرن بیستویکم، ممکن است شاهد آن باشیم ایالات متحده بهتدریج در تلههای هژمونیزم گرفتار شود که ممکن است نشانهای از آغاز پایان عصر تحت سلطه هژمونی آمریکایی باشد. با ظهور و سقوط هژمونیزم بهعنوان درام بزرگ سیاست بینالمللی، ممکن است آمریکا به سمت افراطگرایی حرکت کند که آغاز مرحله نهایی این درام باشد.
ریشههای خاص جامعه آمریکا
جامعه آمریکا دارای ویژگیهای خاصی است که باید برای تحلیل مواضع و سخنان نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آنها را پیش روی خود داشت.
1. جامعه آمریکا از نظر تاریخی در مقایسه با ملتهای چندهزارساله اروپایی و آسیایی عمر بسیار کمی دارد. در تحلیل جامعه آمریکایی و مدیومها و رسانههای آن باید در نظر داشت که این ملت یک ملت کوتاهمدت است. در ملتهای کوتاهمدت، عنصر رسانه و سرگرمی، اخبار زرد و افشاگریها، ضریب بیشتری در افکار عمومی دارد. با سیاست زدایی هر چه بیشتر در جامعه آمریکایی به دلیل نفوذ نئولیبرالیزم در دهههای اخیر شاهد استادیومی شدن هر چه بیشتر سیاست در جامعه آمریکایی هستیم.
2. در آمریکا مذهب و آزادی مذهبی به شکل متناقض، اما به دلیل فرآیندهای تاریخی در کنار یکدیگر شکل گرفتهاند. گروهها و اقلیتهای مذهبی به دلیل اهمیت برای آیین مذهبی خود و رهایی از فشار جوامع و دولتهایی اروپایی به آمریکا مهاجرت کرده و دشواریهای آن را پذیرفتند، اما همزمان به دلیل پذیرش حق آزادی مذهبی نسبت به دیگر ادیان حساسیتی ندارند. پیشینه آمریکا مهاجران اروپایی با گرایشهای دینی مذهبی خاص تشکیل میدادند. با این حال، توسعه لیبرالیسم در این کشور و همچنین سیاستهای فردگرایانه ناشی از اقتصاد سرمایه داری موجب توسعه اخلاقی متناقض در این جامعه شده است.
3. نظامهای حقوقی در جهان، به دو دسته حقوق مکتوب و حقوق عرفی تقسیم میشوند کشورهای آنگلوساکسون از جمله ایالات متحده نظام حقوقی بر پایه حقوق عرفی دارند. این به این معناست که در ایالات متحده، حقوق مدنی ازپیشنوشتهای وجود ندارد و قاضی، برای صدور رای به رایهای پیشین قضات پیش از خود مراجعه میکند. بسیاری از جامعهشناسان، این دو نظام حقوقی را منعکسکننده ساختار اجتماعی در کشورهای اروپایی و آنگلوساکسون میدانند و معتقدند که این نظام حقوقی در چرخهای، یک جامعه عرفی و سیال از نظر اصول اخلاقی و حقوقی را میسازد که هنجارها و ارزشهای آن مدام در حال تغییر است. بر این اساس بخشی از رسواییهای اخلاقی دیگر نمیتوانند یک مانع بزرگ در مسیر رشد سیاسی در آمریکا باشند.
4. جامعه ایالات متحده، جامعهای با پیشینه نسبتا کم و متشکل از گروههای مختلف مهاجر با تبارهای متقاوت است این جامعه همچنان نیز مقصد مهاجرت گروههای جمعیتی است و کشوری مهاجرپذیر شناخته میشود. این گروههای جمعیتی هنوز در یکدیگر ادغام نشدهاند. به همین دلیل جامعه آمریکا یک جامعه ناهمگن فرض میشود، در این جامعه ناهمگن، که در آن بعضا ارزشهای متناقضی وجود دارد عنصر سرگرمی نقطهای است که کمپین یک کاندیدای انتخاباتی میتواند در آن از میان تمام گروهها یارگیری کند.