علی مزروعی، خبرنگار گروه نقد روز: اینکه مدیران اجرایی دارای جایگاه سیاسی از همه ابزارهای خود از جمله فضای مجازی برای پیشبرد سیاستهای مد نظر بهره ببرند امر معمول و رایجی است اما اینکه همه ابزارهای سیاسی نادیده گرفته شده و فضا انحصارا در اختیار فعالیتهای مجازی قرار بگیرد که بیشتر به رفتار بلاگرها شبیه است تا مدعیان میدان سیاست. استفاده نادرست از این فضا و کنشهایی که مسیر منطقی پیشبرد آن جایی غیر از توییت و استوری است باعث میشود تا هم انرژی نیروهای سیاسی که احتمالا مدیران اجرایی نیز هستند برای جر و بحثها هدر رود و حاصلی جز کشاندن دعواهای جناحی به میام مردم نداشته باشد. رویکردهای مجازی همچنین باعث میشود تا پای افرادی که اصلا ربطی به ماجرا ندارند نیز به دعوا باز شده و تریبونی برای شهرت آنها فراهم آید. این نگرانی زمانی تشدید میشود که چهرههای نزدیک به رئیسجمهور نیز به جای استفاده از نردبان سیاستورزی ترجیح دهند خود را به چاه بلاگری انداخته و با سرعت بیشتری در آن فرو روند. وضعیتی که در یکی دو روز اخیر محمدجواد ظریف بیش از همه به آن دچار شده است.
توییتزنی با رویکرد کمک به دولت تناقض دارد
محمدجواد ظریف که با هدف کمک شورای انتقال قدرت دولت چهاردهم را در دست گرفت چندین بار اعلام کرد که این شورا شان مشورتی به رئیسجمهور داشته و درنهایت رئیسجمهور برای استفاده از سایر ظرفیتهای بیرون شورا نیز دستش باز است. حال اما با اعلام کاندیداهای نهایی اظهارات متناقضی از جانب ظریف مطرح شده و او در متن توییتری که یکشنبه شب مطرح کرده به دلیل ناتوانی خود در پیگیری امور در دالانهای سیاست داخلی از مردم عذرخواهی کرده و از اینکه نتوانسته نظر کمیتههای را به نتیجه برساند ابراز شرمندگی میکند. حال آنکه از ابتدا مطابق اظهارات خودش بنا نبوده همه پیشنهادهای کمیته محقق شود و رئیسجمهور درباره انتخاب کابینه اختیار داشته است. استعفای اعتراضی ظریف بهقدری با ادعاهای پیشین او در تناقض بود که او مجبور شد در توییتی دیگر برای متن استعفای خود اینگونه تفسیریه بنویسد: «آنچه باعث گزارش دیشب شد، تردید در مفید بودنم در معاونت راهبردی بود و آن بهانه سیاسی، دلیل بازگشت به دانشگاه نبود و تنها مزید بر علت بود.» مخالفت ظریف با کابینه پیشنهادی پزشکیان چه علت اصلی باشد و چه مزید بر علتی برای استعفا باشد تناقضی که با رویکرد کمک به دولت به وجود آمده را توجیه نمیکند. آنچه این تناقض را توجیه میکند این است که ظریف در زمان تشکیل شورای انتقالی به اثرگذاری آن باور داشت به همین دلیل نیز نگرانی از تکرار این جمله که اختیار انتخاب کابینه با رئیسجمهور است نداشت. این گونه موضعگیری باعث میشد تا او بتواند در عین تاثیرگذاری حداکثری در تعیین کابینه بتواند مسئولیت انتخابهای انجامشده را نیز از دوش خودش برداشته و به رئیسجمهور محول کند. عیار صداقت این جمله اما زمانی مشخص شد که پزشکیان ترجیح داد خودش رئیسجمهور باشد و درمورد چیزی که باید بعدها پاسخگوی آن باشد خودش تصمیمگیری کند. با این وجود مطابق ادعای خود ظریف از 19 وزیر پیشنهادشده 10 نفر در بین گزینههای شورای انتقال قدرت بودهاند. ظریف که احتمالا توقع داشته نظرات شورای تحت امرش بهصورت حداکثری اجرایی شود بلافاصله یک روز پس از اعلام اسامی از موضع پیشین خودش عقبنشینی کرده و اقدامی را انجام میدهد که صرفا توپ منتقدان دولت شروعبهکارنکرده را پرتر میکند. این نتیجه نیز کاملا برخلاف ادعای کمک به پزشکیان است که در توییت تفسیری ظریف بار دیگر مورد تاکید قرار گرفته است. اینکه رئیس شورای انتقال قدرت توقع داشته باشد زحماتش در شورا نادیده گرفته نشود امری منطقی است اما روایتهای پیدرپی درمورد این شورا در توییتر ظریف را ناچار به تفسیرهایی متناقض کرده است. شاید اگر وزیرخارجه مخالفتهایش را به جای توییتر در جلسات متعددی که با رئیسجمهور داشت ابراز میکرد الان هم میتوانست راحتتر راهش را از دولت جدا کند بدون اینکه نیاز باشد ادعای کمک به دولت را با پذیرش مسئولیتی غیراجرایی و استعفای دو هفتهای از آن پیچ و مهره کند.
سیاستورزی توییتری کاسبان شهرت را به طمع میاندازد
پس از آنکه ظریف متن استعفای خود را توییتر منتشر کرد برای چهرههای توییتر که سعی دارند همواره وجههای مطلع از خود بسازند از فرصت بهوجودآمده بهره برده و تناقض رفتاری ظریف را با خبری بدون منبع اینگونه توجیه کردند که نهادهای امنیتی او را به دلیل تابعیت اعضای خانوادهاش رده کردهاند. شایعهای که آنقدر بازتاب پیدا کرد که خود ظریف ناچار شد وارد عمل شده و در توییت دومش این ادعا را رد کند. ظریف در توییت دومش گفت: «هیچ نهاد نظارتی مخالفتی با معاونت بنده اعلام نکرده است.» اگر ظریف برای پاسخ به مطالباتی که با اظهارات توییتری ایجاد کرده بود مسئولیت قبول نمیکرد اکنون نیز ناچار نبود استعفایی ابهامآمیز را منتشر کرده و فرصت را برای بلاگرهای خبری فراهم آورد.
قبل از تعیین هر چهارچوبی، به چهارچوبهای فعالیت سیاسی پایبند باشید
سیاستورزی زمانی معنا پیدا میکند که در چهارچوبهای تعیینشده پیگیری شود در غیر این صورت نمیتوان مرزی بین آن با کنش اجتماعی و رسانهای قائل شد. مهمترین تفاوت کنش سیاسی با کنش رسانهای این است که رسانه فضای توصیف مناقشات و سیاست عرصه حل آن است. کنشگر سیاسی نیز باید بتواند با قائل شدن مرزی بین این دو رسانهها را در راستای حل مساله به کار گیرد. عدم تفکیک قائل بودن به چنین مرزی باعث میشود تا سیاستمدار بر حسب عادت مطالبی را در فضای عمومی مطرح کند که نهتنها در حل بحران اثری نداشته بلکه آن را تشدید میکنند. محمدجواد ظریف بهواسطه ریاست شورای انتقال قدرت فردی بوده که احتمالا بیشترین جلسات را تاکنون با شخص پزشکیان برگزار کرده است. جلساتی که ابزار چانهزنی محسوب شده و باعث میشود بین یک فعال سیاسی و یک فعال رسانهای تمایز ایجاد شود. بیشتر مباحثی که در فضای رسانهای مطرح میشود خیلی زودتر میتوانست در این جلسات حلوفصل شده یا طرفین را درمورد تداوم همکاری با یکدیگر به جمعبندی برساند بدون اینکه نیاز باشد مدام درمورد آن توییتهای ضدونقیض منتشر شود.
اگر از دعواهای رسانهای به دنبال ناامیدی جامعه هستید به همین روند ادامه دهید
کشاندن دعواهای بینتیجه سیاسی به سطح رسانه باعث میشود مخاطب بیرون ماجرا که اطلاعی از جزئیات آن ندارد صرفا با قسمت تاریک ماجرا مواجه شده و نسبت به بهبود وضعیت زندگی خود که تحت تاثیر سیاستهای مدیران قرار دارد، ناامید شود. لذا اگر سیاستمداران در مورد وعدههایی که مبنیبر بهبود اوضاع و کمک به مردم میدهند، صادق باشند باید تاحد ممکن از علنی کردن این دعواها خودداری کنند مگر اینکه نیت منفعت شخصی و جناحی باشد که در آن زمان وضعیت فرق میکند. برای کسانی که منفعت جناحی منفعت دارد، فعال کردن بدنه اجتماعی میتواند ابزار خوبی محسوب شود؛ ابزاری که جز با کنشگری رسانهای تهییجکننده فراهم نمیآید.
با اظهارات توییتری تصویر خود و رئیسجمهور را در افکارعمومی ضعیف نکنید
اگرچه از یک کنشگر سیاسی خیرخواه توقع میرود حتی در زمان انتخابات نیز از تقابل پرهیز کند اما حتی اگر این امر میسر نیز شود پس از پیروزی در انتخابات فعال سیاسی رسما به سیاستگذاری تبدیل میشود که برای تحقق بهتر ایدههایش نیاز به همراهی آحاد جامعه دارد. این همراهی زمانی محقق میشود که خود سیاستگذار نیز برای آن تلاش کند نه اینکه بلندگو در دست بر تنور اختلافات بدمد. آذریجهرمی یکی از نزدیکان رئیسجمهور محسوب میشود که کنش رسانهای انتخاباتیاش تا حد زیادی بر ضد وفاق ملی که شعار رئیسجمهور است تعریف میشود. او که با طالبان خواندن حامیان رقیب انتخاباتی رفتار رسانهایاش در فضای انتخاباتی مورد انتقاد چهرههای سیاسی قرار گرفته بود، در فضای پساانتخابات نیز در رویکرد رسانهای خود مسیر صحیحی را اتخاذ نکرده است. او مواردی را که از دالان سیاسی در اختیارش، قابل چانهزنی است به صحنه رسانه کشانده و اعتراضاتش به سهمخواهیها را بدون اینکه شفاف اسم کسی را بگوید در توییتر فریاد میزند. حال آنکه این اظهارات نهتنها کمکی به رئیسجمهور نمیکند بلکه تصویر فردی ضعیف را از او میسازد که اکنون اطرافیانش برای نیفتادن او در دام سهمخواهی چارهای جز داد زدن در توییتر ندارند. چنین رویکردی خود این منادیان را نیز که در انتخابات برای پزشکیان تبلیغات میکردند زیر سوال میبرد. آذریجهرمی و سایر چهرههای نزدیک به رئیسجمهور نیز که این روزها بهویژه در مورد سهمخواهیها نگران هستند، میتوانند نگرانیشان را به رئیسجمهور منتقل کرده و درنهایت نیز از تصمیمات فردی که او را شایسته این جایگاه میدانستند، تمکین کنند.
تصویر موروثی از دولت پزشکیان نسازید
پررنگ شدن نقش اطرافیان در جایگاههای سیاسی و اجرایی در هر جامعهای باعث به وجود آمدن شائبه رانت در افکار عمومی میشود و این مورد بهویژه در جامعه ایرانی که از این بابت صدمات زیادی نیز متحمل شده بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. پیش از این برخی روسایجمهور پیشین بهدلیل نقش
پر رنگ اطرافیانشان در صحنه سیاست مورد انتقاد قرار گرفته بودند. این نگرانی زمانی در مورد دولت پزشکیان ایجاد میشود که مواضع چند روز اخیر فرزندان او در فضای مجازی را مرور کنیم. کنشهای سیاسی آنها این روزها صرفا به این دلیل که فرزند رئیسجمهور منتخب هستند در فضای رسانهای بازتاب پیدا میکند. اینکه این مواضع صرفا بهخاطر نسبتهای خانوادگی ضریب پیدا کند باعث میشود تا جامعه با اینهمانیکردن این رفتارها با اتفاقاتی که در دولتهای اسبق رخ داده نسبت به سیاستورزی بدبین شود.
اساسا اگر پزشکیان رئیسجمهور نبود موضع صفحه شخصی پسر ایشان اهمیتی داشت؟ قطعا خیر. بنابراین اینکه پسر یا دختر رئیسجمهور بگویند حرف یا نوشته ما در فضای مجازی که موضع شخصی است و ربطی به پدر ندارد، قابل درک نیست. بهطور طبیعی خانواده و نزدیکان هر فردی اهمیت دارند، ارتباط عاطفی و شخصی فرد فارغ از اینکه او چه سمتی دارد حذف شدنی نیست و اتفاقا میتواند کارگشا هم باشد اما اینکه افراد سالم خانواده از لایههای درونی ارتباطات فردی به میدان اجتماعی بیایند و کنش سیاسی داشته باشند، درست نیست. این گزاره درباره اینکه اعضای خانواده رئیسجمهور نباید در امور جاری و تصمیمات مهم کنش رسانهای و غیررسانهای داشته باشند، یک منطق عمومی است و مشورتی ناصحانه به رئیسجمهور تازهنفس است. قطعا هرگونه مولفه سیاسی و اجتماعی که مانع کارآمدی دولت شود، باید مورد توجه دلسوزان ایران قرار گیرد.