زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: معاون اول دولت اصلاحات حالا قرار است بهعنوان معاون اول مسعود پزشکیان راهی پاستور شود. انتخاب او به معاون اولی البته موافقان و مخالفان زیادی داشته است. بااینحال انتصاب او میتواند چند پیام واضح داشته باشد و آن هم این است که دولت پزشکیان ترجیح میدهد خود را ادامه دولت اصلاحات نشان دهد، موضوعی که بهنظر میرسد پیام انتخاب عارف به سمت معاون اولی نیز همین باشد. علاوه بر این سوالی وجود دارد مبنیبر اینکه اگر قرار باشد دیگر گزینههای دولت نیز به همین روش و از میان گزینههای اصلاحطلب انتخاب شوند، پس تکلیف شعار دولت وفاق ملی چه میشود؟
چهره باسابقه و متعادل اصلاحطلب
محمدرضا عارف فعالیت اجرایی در دولت و مجلس را از پایینترین پلههای مدیریتی شروع کرده است. در سال 60 از زمانی که به سرپرستی شرکت مخابرات منصوب شد، معاونت در وزارتخانههایی مثل فرهنگ و آموزش عالی را تجربه کرده است. او در دولت اول خاتمی، وزیر پست و تلگراف شده بود. عارف در دولت دوم خاتمی نیز به سمت معاون اولی منصوب شد و پس از آن بهعنوان سرلیست اصلاحطلبان، با لیست امید در مجلس دهم به بهارستان رفت و پس از آن نیز در شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور داشت. وی از چهرههای اصلاحطلبی است که در رویدادها و اتفاقات مهم کشور هیچ زمان موضع رادیکالی نگرفته، برای مثال در ماجرای اتفاقاتی که در سال 88 رخ داد، عارف ازجمله چهرههایی بود که کنش چندانی در این اتفاقات نشان نداد و سکوت اختیار کرد. او البته بعدها گفت سکوتش دلیلی داشته که به ماجراهای درون اصلاحطلبی برمیگردد. عارف هیچ زمانی در دام تندرویها نیفتاده است. او معتقد است تندروی هزینه دارد و هزینه آن هم متوجه کشور میشود. عارف پیش از این در واکنش به تندروی از جانب هر دو جناح گفته بود: «در 30 سال گذشته هزینه بسیاری برای تندرویها پرداخت کردهایم. اگر در این مدت مشی اعتدالی را دنبال میکردیم و حتی برای احقاق حقمان تحمل میکردیم، وضع جناحهای سیاسی و کشورمان بهتر از این بود.» عارف از چهرههایی بود که در انتخابات اسفندماه مجلس برخلاف تحریم انتخابات از جانب اصلاحطلبان، در انتخابات شرکت و مردم را به رای دادن ترغیب کرد. همین مواضع میانه او منجر شده تا در ساختار حکمرانی وجهه خوبی داشته باشد و در مقایسه با اصلاحطلبان رادیکال چهره معقولی بهشمار رود.
عارف برند رئیسجمهور را حفظ میکند
محمدرضا عارف را میتوان شبیهترین چهره اصلاحطلب به مسعود پزشکیان دانست. او مانند رئیسجمهور یک اصلاحطلب در چهارچوب قواعد حکمرانی بوده که علیرغم انتقاداتی که مطرح میکرده در مسیر رادیکالیسم حرکت نکرده است. همکار بودن و البته همفکر بودن عارف با رئیسجمهور را میتوان در انتصاب او به سمت معاون اولی موثر دانست. کمااینکه عارف چهرهای است که با وجود سوابق روشن مدیریتی و البته اصلاحطلبی، برند رئیسجمهور را حفظ میکند و از چهارچوب آن خارج نمیشود. علاوهبر این، با توجه به سابقه مدیریتی در ارکان دولت، شناخت دقیقی از پیچیدگیهای اداری دارد و میتواند درکنار رئیسجمهور به اداره دولت و پیشبرد امور دولت کمک کند.
چه خبر از جوانگرایی؟
با این همه انتصاب عارف به سمت معاون اولی، نقدهایی را مورد توجه قرار میدهد که میتوان در مسیر فعالیت دولت در چهارسال آینده تاثیرگذار باشد. از همان دقایق ابتدایی قطعی شدن معاون اولی محمدرضا عارف، یکی از موضوعاتی که مورد نقد قرار گرفت سن بالای او بود. عارف تقریبا سهسال از رئیسجمهور منتخب بزرگتر است. درحالیکه انتظار میرفت با توجه به سن بالای رئیسجمهور، در انتخاب معاون اول ویژگیهایی مثل جوانی و قابلیت مدیریت وظایف سنگین این معاونت در انتصاب لحاظ شود تا دولت چابکی بیشتری در اداره امور داشته باشد اما محمدرضا عارف درحالی بهعنوان معاون اول دولت چهاردهم انتخاب شد که تقریبا رکورد رده سنی بالا در مقایسه با دیگر معاوناولهای ادوار دولت را زده است. پیش از این محمد مخبر، معاون دولت رئیسی با 66 سال بالاترین سن در سمت معاون اولی و پس از او محمدرضا رحیمی معاون اول دولت دهم با 61 سال قرار داشتند، حالا اما محمدرضا عارف با 73 سال پیرترین معاون اول دولت در ادوار اخیر خواهد بود. او بعد از پایان چهارسال دولت چهاردهم 77 ساله خواهد بود. نکته مهمی که در این میان مورد توجه قرار دارد، این است که اصلاحطلبان پیش از این از لزوم توجه به نسل زد (Z) در دولت و از جانب مسئولان صحبت میکردند، حالا با انتخاب فردی به سمت معاون اولی که در پایان دولت چهاردهم تقریبا 77 ساله خواهد بود، سوال مهم این است که میتوان انتظار داشت درک درستی از مشکلات نسل زد و در گام بعدی سیاستگذاری برای آن وجود خواهد داشت یا این اظهارات نیز تنها درحد شعارهای انتخابات محدود خواهد ماند. علاوهبر این انتصاب عارف، شعار جوانگرایی دولت چهاردهم را هم تحتالشعاع قرار میدهد، اگر قرار باشد دیگر وزرای دولت با همین رده سنی منصوب شوند و بهترین حالت با ترکیب سنی مانند دولت روحانی مواجه خواهیم بود.
عارف؛ مردی شبیه رئیسجمهور
نکته مهمی که انتظار میرفت در انتخاب معاون اول از جانب رئیسجمهور مورد توجه قرار گیرد، این بود که معاون اول در کنار قابلیتها و ویژگیهای مدیریتی رئیسجمهور، توانمندیهایی داشته باشد که بتواند نقاط ضعف رئیسجمهور در اداره دولت را بپوشاند و حضور او در کنار رئیسجمهور مثل مکمل مدیریتی عمل کند و نقصها و ایرادات در مدیریت را تا حد زیادی بپوشاند. اگرچه در نگاهی به گزینههایی که در دولت وجود داشت، نکات و البته نقدهایی را مورد توجه قرار میدهد، اما در نگاه به ویژگیهای محمدرضا عارف میتوان او را شبیهترین فرد به رئیسجمهور دانست. عارف در منش و مشی سیاسی همانند مسعود پزشکیان عمل کرده و هیچ زمان در دام تندروی نیفتاده است، در بیشتر اوقات در تصمیمگیریها پیرو نظر جمع بوده و این چیزی است که خودش نیز به آن تاکید داشته است. اما ویژگی مهمی که باید در معاون اول وجود داشته باشد را ندارد. اگرچه به لحاظ ویژگیهای شخصیتی، شباهت زیادی به رئیسجمهور دارد و ازجمله چهرههای اصلاحطلبی است که از تندروی فاصله دارد، اما مکمل رئیسجمهور نیست و نمیتواند در مقام اجرا همپوشانی با نقصهای مدیریتی رئیسجمهور داشته باشد. در نگاه به انتصاب عارف به معاون اولی میتوان این نکته را مورد توجه قرارداد که رئیسجمهور در میان گزینههای مختلف، فردی را به معاون اولی انتخاب کرده که تنها به او شبیه باشد اما در مورد اینکه آیا حضور او در دولت میتواند کمک و تاثیر قابل توجهی در اداره دولت به مسعود پزشکیان باشد، اندکی تردید وجود دارد.
یک وقفه 20 ساله با کار در دولت
شناخت دقیق و جزئی از مسائل کشور، آشنایی به چالشهای فعلی در ساخت مدیریتی کشور، یکی از مولفههای اصلی برای انتصاب افراد در دولت است و معاون اولی هم از این قاعده مستثنی نیست. با توجه اینکه آخرین مسئولیت اجرایی رئیسجمهور بهجز حضور در بهارستان، وزارت در دولت اصلاحات بود، این نگاه وجود داشت که فردی بهسمت معاوناولی منصوب شود که تجربه مدیریتی نزدیکتری داشته باشد و آشنایی بیشتری با چالشهای کشور داشته باشد. با مورد توجه قراردادن همین مولفه هم محمدرضا عارف نمره قابل قبولی نمیگیرد. عارف بعد از نمایندگی در مجلس دهم، تقریبا هیچ مسئولیت اجرایی نداشته است. بیش از 19 سال از آخرین سابقه اجرایی او در دولت اصلاحات میگذرد و در این فاصله طولانی اتفاقات زیادی در عرصه مدیریت رخ داده است؛ چالشهای مدیریتی بیشتر شده و تورم و مشکلات اقتصادی، بحرانهایی را پیشروی دولت قرار میدهد که لازم است همزمان از سیاستهای کوتاهمدت و بلندمدت برای مدیریت بحرانهای اقتصادی استفاده کرد. درحالیکه چالشهای کشور در حوزه اقتصادی در زمان فعالیت اجرایی دولت اصلاحات اصلا قابل مقایسه با شرایط حال حاضر کشور نبوده و حداقل در حوزه اقتصادی به 50 درصد مشکلات فعلی هم نزدیک نمیشود. بهنظر میرسد فاصله محمدرضا عارف از فعالیت اجرایی حداقل در ماههای ابتدایی آغاز به کار دولت، اثر خود را نشان خواهد داد. میتوان پیشبینی کرد چند ماهی طول خواهد کشید تا معاون اول دولت جدید بتواند در ریل درست اداره کشور قرار گیرد. در واقع چالش اصلی محمدرضا عارف بعد از حضور در پاستور، فاصله زیاد او با کار اجرایی در کشور است، این امر با توجه به اینکه کشور در شرایط حساسی چه در حوزه اقتصادی چه تحولات منطقهای قرار دارد، اهمیتی دوچندان پیدا میکند. آسیب دیگری که این فاصله از کار اجرایی میتواند ایجاد کند، افتادن در دام تکرار تجربههای قبلی است. از آنجا که معاون اول دولت چهاردهم تجربه نزدیکی در سالهای اخیر با کار دولت نداشته، ممکن است سیاستها و تصمیماتی را روی میز بگذارد که پیش از این، دولتهای سابق آن را اجرایی کردند و شاید در مواردی نتیجه مثبتی هم نداشته است. اینکه دولت در این مسیر قرار گیرد که مسیرهای رفته دولتهای قبل را دوباره تکرار کند و نقطه سرخط تجربه دولتهای قبل باشد و آن را تکرار کند، جدای از اینکه زمان زیادی از دولت میگیرد، دولت درجا میزند و میزان نارضایتیها شیب صعودی میگیرد. امری که البته میتواند با کمک گرفتن از مشاوران و افرادی که سابقه اجرایی در این سمت داشتند به معاون اول کمک کند.
نقدهای اصلاحطلبان در مجلس دهم
اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم با سرلیستی محمدرضا عارف در تهران به بهارستان راه پیدا کردند. اما نکته عجیب ماجرا آن بود که در جایگاه ریاست مجلس، علی لاریجانی را به محمدرضا عارف، گزینه اختصاصی اصلاحطلبان و نفر اول در تهران ترجیح دادند. با این حال ریاست او برفراکسیون امید در مجلس دهم نیز منجر به ایجاد نارضایتیهایی در میان اصلاحطلبان شده بود. برخی از اصلاحطلبان عدم توانایی او برای همراه کردن همه اعضای این فراکسیون را مورد انتقاد قرار دادند. برای مثال عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در نقد به عملکرد محمدرضا عارف به این موضوع اشاره کرده بود که «همدلی و هماهنگی در جمع صد و چند نفره فراکسیون امید، توانمندیهایی میطلبد» و آقای عارف «متناظر موقعیتهایی که پیش از این داشته، نتوانسته آن را در مجلس اجرا کند.» علاوهبراین نارضایتی اصلاحطلبان در جریان رای اعتماد به وزرای دولت دوازدهم نیز در کنار این نارضایتیها قرار میگرفت. امری که منجر شد بعد از پایان مجلس دهم، عارف هیچ زمان بهعنوان گزینه اصلی برای سرلیستی در مجلس قرار نگیرد و به قول خودش یکی از افرادی باشد که «در آب نمک خوابیده است.»
دولت وفاق ملی یا دولت اصلاحات؟
فارغ از انتقادهایی که میتوان به انتصاب محمدرضا عارف به معاون اولی وارد کرد اما انتصاب معاون اول دولت اصلاحات به معاون اولی دولت چهاردهم، یک پیام مشخص دارد و آن هم این است که برخلاف آنچه مطرح میشد، دولت چهاردهم دولت اصلاحطلبان خواهد بود، البته هنوز تا مشخص شدن گزینههای وزارت دولت، قضاوت برای اینکه دولت بهطور کلی اصلاحطلب خواهد بود، زود است. با این حال انتخاب عارف چراغ سبزی به منتقدان دولت خواهد داد تا حرکت برخلاف وعدههای دولت را مورد انتقاد قرار دهند. مسعود پزشکیان و شورای راهبری دولت پیش از این مدام تاکید میکردند دولت چهاردهم دولت وفاق ملی خواهد بود، امری که این تصور را ایجاد کرده بود چهرههایی برای وزارت انتخاب خواهند شد که تا جای ممکن فراجناحی باشند. با این حال انتخاب عارف بهسمت معاون اولی درحالیکه گزینههای غیراصلاحطلب دیگری نیز برای معاوناولی مطرح بودند، میتواند شعار وفاق ملی را تا حدی مخدوش و غیرواقعی جلوه دهد و باب انتقاد را برای منتقدان باز کند. امری این گزاره را تقویت میکند که حداقل در وهله اول، مهمترین سمت اجرایی دولت مغلوب سهمخواهیهای جناحی شده است.