سیدمهدی طالبی، دبیرگروه جهانشهر: رژیمصهیونیستی روز گذشته (شنبه 23 تیر) مدعی شد موفق شده عملیاتی برای ترور محمد الضیف فرمانده گردانهای عزالدین قسام شاخه نظامی گروه حماس به اجرا درآورد. با این حال ارتش رژیم اعلام کرد برآورد دقیقی از نتیجه عملیات ندارد اما حدس میزند با توجه به ابعاد آتش ریختهشده در محل حضور ضیف، او کشته شده است.
علیرغم ادعاهای رژیم، ساعاتی بعد گروه حماس شهادت فرمانده شاخه نظامی خود را بهصورت رسمی تکذیب کرد. پس از آن بود که رسانههای صهیونیست اعلام کردند احتمال دارد الضیف زخمی شده باشد. ارتش رژیم برای توجیه ناکامی و شدت آتش ریختهشده بر محل اجرای عملیات ادعا کرد تنها ساعاتی قبل به اطلاعاتی درباره محل حضور فرمانده عالی مقاومت فلسطین رسیده بود.
مقامات حماس درباره اهداف این عملیات اعلام کردهاند گزارشهای تلآویو درباره شهادت محمد الضیف، فرمانده شاخه نظامی حماس «توجیه دروغی» برای حمله به المواصی است. با توجه به آنچه حماس درباره اهداف رژیم متذکر شده است، به نظر میرسد صهیونیستها پس از کشتار 400 نفر در اردوگاه النصیرات برای آزادسازی 4 اسیر خود، به فرمولی جدید در جنگ دست یافتهاند. با توجه به کاسته شدن حساسیت جامعه بینالمللی از کشتار فلسطینیان در چنین عملیاتهایی، تلآویو میکوشد از این پس برای کاهش جلوه ترورهای خود، برای آنها بهانهتراشی کند. صهیونیستها در کشتار روز گذشته اردوگاه المواصی ۷۱ نفر را به شهادت رسانده و ۲۸۹ نفر دیگر را زخمی کردند. با این حال اهمیت خبر ترور الضیف تعداد شهدا را تحتالشعاع خود قرار داد.
نکات
صهیونیستها در مرحله سوم جنگ خود در غزه و لبنان سیاست خاصی را در پیش گرفتهاند که برخلاف ویژگیهای اعلامی این مرحله بوده است. در ادامه تلاش شده این موارد مورد بررسی قرار گیرند.
1. به نظر میرسد رژیم تصمیم گرفته از بهانه ترورها بهعنوان عامل توجیهکننده کشتارهای عظیم مردم استفاده کند. رژیم در هر عملیات برای آزادسازی اسرا یا ترور فرماندهان حماس دهها و صدها شهروند فلسطین را به شهادت میرساند و با توجیه ضروری بودن این کشتارها برای دستیابی به این اهداف گرانقیمت، از زیربار فشارها شانه خالی کند. نخستین اقدام در این راستا برای آزادسازی 4 اسیر در اردگاه النصیرات صورت گرفت که طی آن نزدیک به 400 فلسطینی در این اردوگاه به شهادت رسیدند.
2. آمریکا به شکل رسانهای اعلام کرده بود در صورت منصرف شدن رژیم از برخی اقدامات مانند عملیات گسترده در رفح و بافت مسکونی غزه که تلفات غیرنظامی انبوهی بر جای میگذارد، در ترور فرماندهان مقاومت به تلآویو کمک خواهد کرد. امروز واشنگتن باید به افکار عمومی خود توضیح دهد چگونه با این شرط به رژیم اطلاعات داده اما تلآویو از این مزیت همچنان برای کشتار مردم استفاده میکند.
3. هنوز ابعاد دقیقی از اهداف بمباران المواصی به بیرون درز نکرده است؛ بهویژه اینکه حضور یا عدم حضور الضیف در یک منطقه نباید تایید یا رد شود. بهطور کلی حماس ملزم به رد و تایید مکانهای حضور الضیف یا اطلاعرسانی درباره وضعیت او به دلیل شرایط خطیر مرتبط با او نیست. به نظر میرسد رژیم تصمیم گرفته با ادعای ترور فرماندهان حماس، دست به ارزیابی اوضاع بزند. این ارزیابیها به رژیم نشان میدهد میزان ارتباطات الضیف با بخشهای مختلف حماس تا چه میزان است و در چه محدوده زمانی برقرار میشود. تلآویو همچنین قصد دارد کشف کند آیا الضیف به همه فرماندهان عالی دسترسی دارد و آیا این دسترسی به سرعت و سهولت انجامی میگیرد؟
4. سیاست کلی رژیمصهیونیستی و آمریکا استفاده از فرصت جنگ برای انتقامگیری از فرماندهان اصلی مقاومت و حذف آنهاست. مساله تنها 7 اکتبر نیست. آمریکا در در جنگ عراق و افغانستان با صرف تریلیونها دلار ناکام ماند و در جریان توطئه علیه سوریه نیز به اهداف خود نرسیده است. برخلاف برداشتها واشنگتن و تلآویو تحولات را تنها در محدوده 7 اکتبر تا زمان کنونی محاسبه نمیکنند. به زعم آنها اگر پروژههای قبلی به سرانجام میرسیدند، کار به 7 اکتبر و جنگ نمیرسید. از این رو جبهه غربی-عبری به دنبال ضربه و ترور فرماندهان و دستاندرکاران جبهه مقاومت است تا کینه خود را نسبت به شکستهای عراق تا سوریه نشان دهد.
5. صهیونیستها مدعیاند پس از مرحله نخست که شامل بمباران هوایی و مرحله دوم که شامل عملیات زمینی در غزه بود، به مرحله سوم جنگ وارد شدهاند. در این مرحله عملیات زمینی صورت نمیگیرد اما حضور زمینی در نقاط محدودی از غزه حفظ میشود. همچنین وظیفه اصلی عملیات و ضربه به مقاومت در این مرحله نیز همانند مرحله اول جنگ برعهده نیروی هوایی است اما برخلاف آن، در مرحله سوم هدف تلفاتگیری گسترده نیست و باید شبکه رهبری مقاومت و فرماندهانش آسیب ببینند. مرحله سوم جنگ با این ویژگیها طراحی شده تا نیاز کمتری به سربازان باشد، تلفات غیرنظامیان کاهش یابد تا به تبع آن از فشارهای بینالمللی کاسته شود و در آن ضربات موثر به نیروهای اصلی مقاومت وارد شود. با اینحال به نظر میرسد فراتر از ابعاد اعلام شده، رژیم نمیخواهد از جنایتهای خود بکاهد و کشتار را با ترور ترکیب کرده است. هدف رژیم از گنجاندن بندی در اهداف مرحله سوم جنگ برای کاهش تلفات، بر مبنای نیت خیرخواهانه تلآویو طرح نشده و صرفا برای خنثیسازی فشارهای جهانی صورت گرفته بود. صهیونیستها قصد داشتند از کمیت کشتهشدگان کاسته و به کیفیت آنها بیفزایند. تلآویو اما نکته دیگری را برای کاهش فشارهای بینالمللی یافته است که ترکیب تلفات غیرنظامیان با ترور فرماندهان است. به زعم صهیونیستها اینگونه میتوان کشتارها را ادامه داد اما با تبعات آن کمتر مواجه شد.
6. یک عامل مهم در از سرگیری کشتارهای عظیم موفقیتهای میدانی مقاومت است. مقاومت طی هفتههای اخیر تلاش کرده به جای زدوخوردهای مداوم، به شکل موردی کمینهای پیچیدهای را به اجرا درآورد که حاصل و نتیجه هرکدام از آنها تلفاتی بین 10 تا 20 نفر بوده است. این کمینهای خونین به دلیل تاثیر تبلیغاتی بالاتری که نسبت به تلفات موردی زدوخوردهای پیوسته دارند، جبهه داخلی رژیم را ملتهب کردهاند. تلآویو ناکام از مقابله با این کمینها میکوشد با رقم زدن جنایت علیه فلسطینیها گروههای مقاومت را از اجرای کمینهای پیچیده خود منصرف کند.
7. حرکت به سمت ترور مقامات عالیرتبه مقاومت تقریبا همزمان با انسداد در میادین جنگ صورت میگیرد. این سیاست تنها درخصوص غزه اجرا نشده بلکه نمونههای موفق آن علیه مقاومت لبنان صورت گرفته است. تنها طی دو هفته اخیر چند فرمانده اصلی مقاومت لبنان در حملات هوایی رژیم به شهادت رسیدهاند. این ترورها هرچند در نگاه اول موفقیت بزرگی برای تلآویو به شمار میروند اما در دیدگان ناظران جنگ محدودیتهای رژیم را افشا کردهاند. این مساله را میتوان بهطور آشکاری درخصوص درگیریهای لبنان مشاهده کرد. در مراحل اولیه جنگ، مقاومت لبنان عملیاتهای معدودی علیه پایگاههای رژیم در خطوط مرزی انجام میداد اما هر روز بین 3 تا 4 شهید در عملیاتهای خود داشت. به عبارتی در مرحله اول جنگ، صهیونیستها مبارزان لبنانی را به شکل «آنلاین» و در لحظه عملیات هدف قرار میدادند. بهمرور با انهدام پایگاههای مرزی و کور شدن چشمان رژیم، صهیونیستها تلاش کردند وارد مرحله دوم شوند. در این مرحله ارتش رژیم با شناسایی رزمندگان به وسیله پهپادها و شبکه جاسوسان، فرماندهان میدانی را در خانههای تیمی، مراکز فرماندهی یا حین عبور و مرور مورد هدف قرار میداد. ترورهای مرحله دوم با تاخیر نسبت به عملیاتها صورت گرفته و حالتی «آفلاین» داشتند. این مرحله نیز به دلیل تشدید مسائل حفاظتی و ساقط کردن پهپادهای رژیم از دستور کار خارج شد. از این رو صهیونیستها در سومین مرحله از درگیری با لبنان، صرفا هدفگیری فرماندهان عالیرتبه را مدنظر خود قرار دادند. هرچند در نگاهی ساده هدف قرار دادن این فرماندهان ضربهای بزرگ به ساختار رزم مقاومت لبنان است، اما بررسی عمیقتر آشکار میکند تلآویو به دلیل ناتوانی میدانی-نظامی به اقدامات فرامیدانی-امنیتی نزول کرده است.
8. رژیم از کشتار و تخریب به دنبال بازدارندگی است. بر مبنای «دکترین ضاحیه» که در خلال جنگ 33 میان رژیم و مقاومت لبنان رخ داد، تلآویو باید در هر جنگ با مقاومت چنان تخریبی در جامعه مقاومتی ایجاد کند تا در آینده آنها برای نبرد با رژیم دست به محاسبه سختگیرانهای بزنند. با اینحال آنها در نبرد با مقاومت از یک بازدارندگی کوتاهمدت نیز استفاده میکنند. صهیونیستها میدانند مقاومت از مشکلات رژیم درک درستی دارد؛ چه اینکه بسیاری از این معضلات قابل پردهپوشی نیستند. بهعنوان نمونه یوآف گالانت، وزیر جنگ رژیم طی هفتههای اخیر با التماس درصدد جذب 10 هزار سرباز به صفوف نظامیان خود بوده است. او برای جذب این میزان سرباز حتی خواهان خدمت یهودیان حریدی شده که از خدمت نظامی معافند. گالانت این اصرار را با وجود آگاهی از مخاطرات سنگین درافتادن با حریدیها انجام داده است. از سوی دیگر بخش عظیمی از تجهیزات صهیونیستها در بخش زمینی بر اثر جنگ در غزه آسیب دیده که شامل نیمی از تانکهای عملیاتی این رژیم میشود. از این رو تلآویو قصد دارد با نشان دادن چنگودندان مانع از تلاش مقاومت برای بهرهبرداری از نقاط ضعف جدید خود شود.