سارا طاهری، خبرنگار گروه دانشگاه: در دنیایی که تشنه دانش و یافتن حقیقت است، پژوهشها نقشی حیاتی ایفا میکنند؛ گویی چراغهایی در تاریکی هستند که مسیر را روشن کرده و ما را به درک عمیقتر از جهان پیرامونمان رهنمون میسازند، اما آیا این گزاره همیشه صادق است و میتوان با قاطعیت مدعی شد تمام پژوهشها هدفمند و ثمربخش هستند؟ نخستین گام در هر پژوهش، تعریف هدف روشن و مشخص است. بدون هدف، پژوهش مانند سفری بیمقصد خواهد بود و پژوهشگر در تاریکی و ابهام سرگردان میشود. در طول دهههای گذشته شاهد پژوهشهای بسیاری بودهایم که بیهدف مشخص و قابل اندازهگیری آغاز شده و درنهایت به نتایج بیمعنی یا غیرقابل تعمیم منجر شدهاند.
تمرکز بر کمیت به جای کیفیت از دیگر آسیبهای شایع در حوزه پژوهش به شمار میرود. در دنیای امروز، فشار زیادی برای انتشار مقالات علمی در مجلات معتبر وجود دارد؛ موضوعی که میتواند منجر به فدا کردن کیفیت پژوهش به نفع کمیت و تعداد مقالات شود. فقدان ارتباط با دنیای واقعی نیز ازجمله مهمترین ایرادات وارد به نحوه پژوهش در کشورهای در حال توسعه بهویژه ایران است. برخی پژوهشها هم در خلأ انجام میشود و هیچ ارتباطی با نیازها و مسائل دنیای واقعی ندارد. نتایج چنین پژوهشهایی، هرچند از نظر علمی معتبر باشد، در عمل کاربردی نداشته و به حل مشکلات جامعه کمکی نمیکند.
هدفمند نبودن پژوهشها، مشکلی جدی است که میتواند اعتبار نهاد علم را زیر سوال ببرد. برای حل این معضل، لازم است به ارتقای فرهنگ پژوهش، آموزش روشهای صحیح تحقیق و تشویق به انجام پژوهشهای کاربردی و مرتبط با نیازهای جامعه اهتمام ورزید. دانشگاه آزاد اسلامی از سال 1397 طرحی عظیم را آغاز کرد که «پایش» نام گرفت و اهداف بزرگی را دنبال کرد. حالا بعد از گذشت بیش از پنج سال میتوان ارزیابی دقیقی از طرح «پژوهش اثرگذار یکپارچه شبکهای» داشت. مبدع این طرح، کسی نبود بهجز دکتر محمدمهدی طهرانچی. او 12 سال قبل، وقتی ریاست دانشگاه شهید بهشتی را برعهده داشت «پایش» را در ذهن پروراند و بعد از انتصاب به سمت رئیس دانشگاه آزاد این طرح را به منصه ظهور رساند.
او که تاریخ علم را به خوبی میشناسد و مطالعات فراوانی روی جریان علمی شرق و غرب انجام داده، در گفتوگویی تفصیلی درباره چرایی بیاثری عمده پژوهشها در کشور صحبت کرده و به تحلیل، واکاوی و البته ارائه راهحل برای حرکت به سوی نقطه مطلوب پرداخت. کلیدواژهای که دکتر طهرانچی روی آن تاکید کرد و حلقه مفقوده نظام آموزش عالی دانست، «سازمان پژوهش» بود. ماحصل گفتوگو با رئیس دانشگاه آزاد اسلامی درباره پژوهش اثرگذار و طرح «پایش» را در ادامه میخوانید.
اگر بخواهیم با نگاهی به مسیر طیشده، آسیبشناسی نسبت به روند پژوهشی کشور داشته باشیم؛ در دو دهه اخیر مهمترین چالشها و آسیبهای پژوهش را چه میدانید؟ البته موضوع اصلی گفتوگوی ما در ارتباط با کیفیت پژوهش است، اما اگر نگاهی به آمار مقالات بیندازیم، میبینیم تعداد مقالههای منتشرشده بینالمللی کاهش داشته و جایگاه ایران نیز بین کشورها نزول کرده است. تحولات اخیر هم در بحث کیفیت و هم کمیت را چطور میبینید؟
واقعیت این است که موضوع پژوهش هم ذیل جریان علم، هم ذیل جریان فناوری و هم ذیل جریان فرهنگ تعریف میشود. اگر سه مقوله علم، فناوری و فرهنگ را بهعنوان حیطه فعالیت دانشگاه داشته باشیم، در هر سه حیطه، بحثی تحت عنوان پژوهش یا «research» داریم. اولین آفت و مشکلی که داشتیم و اکنون هم دچار نوعی سردرگمی هستیم، این بود که آیا باید به نظامات رتبهبندی پاسخ بدهیم یا پاسخ ندهیم؛ اینکه بالا برویم خوب است یا بالا نرویم خوب است. این موارد به این نکته برمیگردد که پژوهش را در شروع تعریف جایگاه پژوهش، بماهوپژوهشِ موضوع دانستیم، درصورتیکه پژوهش کنار فراگیری، بعد خردورزی، تعقل و نظریهپردازی است. اگر پژوهش را بهعنوان بخش نوآورانه ورود به مسالهیابی و حل مساله میدیدیم و جایگاه پژوهش را درست تعریف میکردیم، شاید دچار این ابهامات و مشکلات نمیشدیم.
نکتهای که در کشور ما طی سه دهه قبل پیش آمد و 20 سال قبل خیلی مهم شد، این بود که دانشگاههای ما به فعل پژوهش در ساحت علم (نه در ساحت فناوری و فرهنگ) نمیپرداختند. شما یک فعل آموزش، یک فعل پژوهش و یک فعل کاربست دارید. ما به فعل پژوهش نمیپرداختیم. آمدیم امتیازاتی را قائل شدیم برای اینکه به فعل پژوهش بپردازیم، ولی آرام آرام خود فعل پژوهش برای ما تبدیل به هدف شد. فعل پژوهش بخشی از ساحت پیشرفت علمی بود. طی همین مدت در ساحت پیشرفت فناوری و حوزه فرهنگ هم سوالاتی پیش آمد. نکته بسیار مهمی هم پیش آمد؛ در حوزه علومی که مقوم فرهنگ بود نیز جنس پژوهش را پژوهش در ساحت علم گرفتیم، نه در ساحت فرهنگ. باید پژوهشِ ساحت فرهنگ را هم میداشتیم، اما آنجا گفتیم: «جنس پژوهشم از جنس پژوهش در جهت علم است.» ملاک را هم مقاله در نظام رتبهبندی در نظر گرفتیم؛ اصلا همهچیز به اصطلاح درهم و قاطی شد. مثالی میزنم تا موضوع روشنتر شود؛ مساله روزنامهنگاری و مساله ارتباطات. زمانی شما میخواهید در ساحت علم ارتباطات کار کنید، وقتی در فناوری ارتباطات و زمانی دیگر در فرهنگ ارتباطات. همه آنها نیز پژوهش دارند، ولی خروجی پژوهش در ساحت فرهنگ ارتباطات، مقاله نیست. خروجی پژوهش در ساحت فناوری ارتباطات هم مقاله نیست، ولی خروجی پژوهش در ساحت علم ارتباطات، مقاله است. ما آمدیم همه این سه ساحت را یکسان کردیم. بعد گفتیم: «خروجی مقاله است» و اشتباه شد. اکنون هم که برگشتهایم و ارزیابی میکنیم دچار مشکل جدی کار هستیم که نوعی درهمآمیختگی و شلختگی در حوزه راهبری دانشگاه است. درست است حوزه اصلی دانشگاه، علم است. البته رهبر انقلاب در این خصوص میفرمایند: «علم و فناوری»، پس در ساحت علم و فناوری، فرهنگ ساحت دربرگیرنده و فضا است. در ساحت فرهنگ علم و فناوری، این بحث بسیار جدی بوده و باید نسبت به آن تعامل کنیم.
به پژوهش در ساحت علم برگردم؛ آنچه مد نظر شما است. اشکالی به پژوهش در ساحت علم وارد بود؛ پژوهش در ساحت علم باید ابتدا جریان ملی علم را بسازد، بعد به جریان جهانی بپیوندید، اما درجا پیوستن به جریان جهانی را شروع کردهاند. گفتهاند: «یک جریان ضعیف به نام جریان ملی داریم.» آن را جریانی جدی در نظر نگرفتند، بعد نمرهگذاری کردند؛ اگر مقاله خارجی باشد نمرهاش هفت و اگر مقاله داخلی باشد نمرهاش حداکثر چهار است. این کار باعث شد اساسا جریان ملی را جریانی دست دوم در نظر بگیرند. 10 تا 15 سال پیش پژوهشی میکردم؛ در تمام کشورهای اروپایی غیرانگلیسیزبان، مجلات علمی به زبان خودشان جدیتر از مجلات انگلیسی است. جریان مجلات روسیه در مقطعی بسیار برای این کشور مهم بود. هنوز هم که هنوز است ابتدا به زبان روسی مینویسند، بعد به انگلیسی ترجمه میشود.
نوع پیوستن یکباره نقطهای به جریان جهانی دانش نیز ضرر بزرگ ما و راه اشتباهی بود که هنوز نتوانستهایم درستش کنیم. بهجای اینکه بیاییم ناشران ملی که سازنده جریان ملی دانش هستند را تقویت کنیم، رفتیم سیستم نمایهسازی را مطرح کردیم. سیستم نمایهسازی «ISC» بخش دوم کار بود. بخش اول را شکل ندادیم، لذا به این نکته دقت کنید؛ تا وقتی به فارسی ننویسید و زبان فارسی، زبان علم نشود، جریان تفکر علمی در کشور شکل نمیگیرد، پس باید جریان ملی دانش شکل بگیرد، به فارسی بگوید، به فارسی تکلم کند، به فارسی بحث کند و به فارسی بنویسد، بعد در زمان «translate» (ترجمه) به جریان جهانی وصل شود. بهجای اینکه جریان ملی را قوام بدهیم و به جریان جهانی وصل کنیم، مستقیما آدمهایمان را به جریان جهانی وصل کردهایم. حالا مجبور شدهایم قواعد جریان جهانی را چشمبسته بپذیریم؛ این هم مشکل بعدی ماست. تا چه زمانی میخواهیم به این روند ادامه بدهیم؟ باید جریان ملی خود را قوام بدهیم.
وقتی مجله «اشپرینگر» را مشاهده میکنید، میبینید «Russian collection» (کلکسیون روسی) و «Korean collection» (کلکسیون کرهای) دارد. نظام آموزش عالی و نظام علم و فناوری ما اساسا برای این کارها هیچ تدبیری نداشت. هنگامی که به درون نظام پژوهش نگاه میکنیم، میبینیم پژوهش یک رخداد و فعل بود. ما در فعل ذوب شدیم و در خود پژوهش ماندیم. «research for research» (پژوهش برای پژوهش) نداریم؛ مثل کسی که مسافر است، در تاکسی گیر کند و پیاده نشود. او ابتدا هدفی داشته است. این مسائل برای مباحث مذکور، اشکالات مبنایی پدید آورده است.
همزمان با سیاستگذاریها برای تقویت پژوهش در کشور، بحث اثرگذاری و حل چالشهای کشور نیز مطرح شد. اما اکنون تغییر خاصی در رویکرد مراکز علمی ایران نمیبینیم. از سوی دیگر با انبوهی از احکام قانونی و سیاستی در اسناد بالادستی مواجه هستیم که روی بحث پژوهشهای اثرگذار تاکید دارد. نمونهاش هم قانون هفتم توسعه است. شما نسبت پژوهشهای دانشگاهی با حل چالشهای کشور را چطور میبینید؟ چرا پژوهشهای دانشگاهی در حال حاضر هدفمند نیستند؟
ما یک پژوهش دانشگاهی و یک پژوهش دانشگاه داریم. زمانی میگوییم: «پژوهش دانشگاهی»، یعنی پژوهش مجموعه افرادی که در دانشگاه، پژوهش میکنند. پژوهش دانشگاهی ما از جنس پژوهش تحصیلات تکمیلی است. 95 درصد رخدادهای پژوهشی در دانشگاه معطوف به انجام رساله یا پایاننامه است که مجموعهای از رخدادهای تکی هستند. این مجموعه و جمع رخدادهای تکی، اگر شیرازهای نداشته باشد هیچوقت نمیتواند به رخداد اثرگذاری ختم شود. حداکثر رخدادی که از پژوهش تحصیلات تکمیلی میگیریم، اول؛ آموزش پژوهش از سوی پژوهشگر و دوم؛ رسیدن به خروجی (نه دستاورد آثار و پیامد) است. چون خروجیاش این است که فرد مقالهای بدهد و فارغالتحصیل شود. پژوهش در مرحله فردی، جمع افرادی بوده و هیچوقت پژوهش سازمانی نمیشود. اگر به دنبال آثار، پیامد و پژوهش اثرگذار هستیم؛ با توجه به اینکه آنچه در جامعه انجام میشود، مجموعهای پیچیده و چندوجهی است، پژوهشی که انجام میشود هم باید پیچیده و چندوجهی باشد. پژوهشهای انفرادی دیگر نمیتوانند بهصورت فردی مساله حل کنند. ما به سازمان پژوهش نیاز داریم؛ سازمان پژوهش یعنی دانشگاه. دانشگاه، آمادگاه پژوهشگران نیست، بلکه سازمان پژوهش است.
در تعریفی که اکنون در حوزه وزارت عتف ارائه میشود؛ پژوهش، رخداد فردی است، نه رخداد سازمانی. وقتی میخواهید ارتقا پیدا کنید، اولا کل ارتقا، ارتقای فردی است. اثر ارتقای فردی با ارتقای سازمان، اصلا معلوم نیست. تازه اگر مقاله فردی هم بدهید، میگویند: «باید حتما چند مقاله فردی داشته باشید.» حتما شنیدهاید در سرن مجموع مقالات 50 تا 100 نفر است، یعنی سازمان پژوهش دارند. مفهومی در ادبیات جهانی تحت عنوان «پژوهش بزرگ» وجود دارد. اساسا «پژوهش بزرگ» آثار و پیامد دارد. «پژوهش بزرگ» نتیجه حرکت سازمان پژوهش است. اشکالی که وجود دارد، این است که سازمان پژوهش در کشورمان موجود نیست و چنین سازمانی را شکل ندادهایم. سازمان پژوهش، طرح بزرگ دارد تا هرکسی بتواند در آن فعالیت کند. آنچه ما در دانشگاه از روز اول تحت عنوان «برنامه علمی» مطرح کردهایم، «پژوهش بزرگ» است؛ «پژوهش بزرگ برای حل مسائل چندوجهی.» هیچ مسالهای تکساحتی و تکموضوعی نیست و همواره یک جمعکننده لازم دارد. سازمان پژوهش، ارکانی دارد. اول؛ کنش جمعی پژوهشگران است. بعد از کنش جمعی پژوهشگران که ما دنبال میکنیم، به فراتحلیلها و هستههای جمعکننده پژوهشها نیاز داریم. اکنون تحت عنوان گروههای دانشکدههای موضوعی، آن را پایین میآوریم. ابتدا انجام جمعی پژوهش اهمیت دارد. ما فکر کردیم آنچه باید در کشور ما اتفاق بیفتد، همین است.
اشکالی به سامانه «نان» وارد است که دوباره پژوهشها را در قیاس فردی میآورد. هیچ پژوهشی در قیاس فردی، جوابگوی یک مساله جدی نیست. کسی که پژوهش را خرد میکند، خودش باید پژوهشگر باشد. آنها میگویند: «سازمان بیاید پژوهش خود را خرد کند»، ولی نمیشود. سوال شما این بود؛ چرا آثار و پیامد دارد؟ جواب این است؛ چون اثرات پژوهش فردی نمیتواند پاسخ بدهد. باید پژوهش سازمانی و جمعی رخ بدهد. برای پژوهش سازمانی و جمعی سازمان دانشگاه باید عمل کند. سازمان دانشگاه باید راجعبه آن ایدهپردازی، طرحمحوری و بسترسازی کند.
بهزعم شما از آنجایی که سازمان پژوهش در دانشگاهها شکل نگرفته، پژوهشها هدفمند نیستند؟
بله، چون دانشگاه باید از آمادگاه پژوهشگران به سازمان پژوهش تبدیل شود. باید از پژوهش فردی به پژوهش سازمانی روی بیاورند. مساله پژوهش سازمانی دیگر مساله یک دانشگاه نیست. ما در دانشگاه آزاد کارهایی انجام دادهایم ولی درباره کل دانشگاههای کشور صحبت میکنم. فرق بازار مبتنیبر حجره و هایپرمارکتها همین است. اکنون شما از بازار مبتنیبر حجره به سمت بازار مبتنیبر فروشگاههای بزرگ رفتهاید. در پژوهش هنوز حجرهمحور عمل میکنیم. باید مساله خرد شود و به این حجره با تخصص مشخص و بعد به آن حجره با تخصص دیگر برود. در هر حجره هم فقط یک فرد حضور دارد. حرکت جمعی برای انجام پژوهش نداریم.
به دانشگاه آزاد برسیم؛ طرح «پایش» را کنار بگذاریم. قبل از سال 1397 و رونمایی از طرح «پایش»، دانشگاه آزاد را در حوزه پژوهشهای اثرگذار، چگونه دیده بودید؟
دانشگاه آزاد اسلامی مثل همه جا، پژوهشهای فردی خوب، متوسط و ضعیف داشت. این دانشگاه قبل از سال 1397، مقطعی را گذرانده بود؛ هر پژوهشگری میآمد اسم دانشگاه را میگذاشت، دو میلیون تومان به او میدادند. تحت عنوان «باشگاه پژوهشگران» هرکسی در هر جایی حتی آشپزخانه منزلش، آزمایش انجام میداد و مقاله درمیآورد، میتوانست به نام دانشگاه آزاد چاپ کند و پول بگیرد. وقتی به دانشگاه آزاد آمدم، در کمال تعجب دیدم شغل عدهای این است که به نام دانشگاه آزاد مقاله چاپ کنند! پول خیلی خوبی هم میگرفتند. در واقع هدف، بالا بردن کمیت مقالات در دانشگاه آزاد بود. از این طریق اعتبار کسب میکردند؛ یعنی صورتگرایی صرف در پژوهش. خطی روی این سیستم کشیدیم و وارد بحث جدی دیگری شدیم.
یعنی معتقد هستید کمیت وجود داشت، ولی از کیفیت لازم برخوردار نبود؟
من نمیگویم کیفیت وجود نداشت، کسی کیفیت را متر نمیکرد. نمیخواهم محکوم کنم. من میگویم: «فقط و فقط بخشنامهها ملاک بودند.» حواستان باشد هر کمیت، مخالف کیفیت نیست. کمیت و کیفیت، دو مقوله متضاد نیستند. نمیتوان گفت هر زمان کمیت هست، پس کیفیت نیست یا وقتی کیفیت هست، نباید کمیت باشد. کمیت و کیفیت، دو فاکتور مکمل هستند. در آن مقطع، نگاه به توسعه کمی پژوهشها بود.
تا جایی که در جریان هستیم، ایده برنامههای علمی زمانی در ذهنتان متولد شد که شما ریاست دانشگاه شهید بهشتی را برعهده داشتید. طرح «پایش» هم وقتی به دانشگاه آزاد رفتید، به یکی از ایدههای جدی شما تبدیل شد. حدود پنج سال و نیم از رونمایی طرح «پایش» میگذرد؛ در حین اجرای این طرح با چه چالشها و مشکلاتی مواجه بودید؟ اکنون وضعیت را چطور ارزیابی میکنید؟
پاورپوینتهای من مربوط به سال 1391 موجود است؛ یعنی بیش از یک دهه قبل، ایده «دانشگاه، سازمان پژوهش» را مطرح کردم. آنجا حول چند محور، ایده «برنامه علمی» مطرح شد. مقدماتش را آماده کردیم و وقتی به اجرا رسید، از دانشگاه شهید بهشتی کنار رفته و به آستان قدس رفتم. مشکل دیگری هم در دانشگاه شهید بهشتی داشتم؛ جِرم بحرانی برای انجام یک پژوهش سازمانیافته نداشتم. تعداد تنوع در پژوهشگرانی که بتوانند با همدیگر پژوهش کنند دارای اهمیت بوده و حداقلی برای پژوهش سازمانی لازم است. دانشگاههای ما بهصورت انفرادی کار میکنند، درحالیکه مثلا 10 استاد داریم. نکتهای را در سال 1391 مطرح کردم؛ وقتی دانشجویی فارغالتحصیل میشود 132 واحد میگیرد. 132 واحد را با 10 استاد برمیدارد، پس بلد هستیم 10 استاد با همدیگر جمع شویم و یک دانشجو را فارغالتحصیل کنیم. وقتی دانشجو از کلاس من میرود و کلاس بعدی را میگیرد، استاد میداند من چه گفتهام و او حرف بعدی را میزند. استاد از حرف بعد از من شروع میکند. استاد دیگری از بعد او آغاز خواهد کرد، بنابراین ما کار سازمان آموزش را بلد هستیم.
سازمان پژوهش را بلد نیستیم، چون از ابتدا پژوهش انفرادی را تمرین کردهایم. ایده سازمان پژوهش در دانشگاه شهید بهشتی شکل گرفت. بعد به هفت برنامه علمی در آستان قدس رفت. به برکت همجواری با آقا علی بن موسی الرضا (ع)، مدلش درآمد. آنجا برنامه زیارت و در مجموع هفت کلانبرنامه در جایگاه معاونت علمی آستان قدس داشتیم. شکلی از این برنامه در آنجا پیدا شد. در میان هفت تیمی که داشتیم، یکی از تیمها «اسرا» (الگوی سلامت و رشد انسان) بود. این تیم بعدا در دانشگاه آزاد هم از همه جلوتر ادامه پیدا کرد. آنجا پختگی این نکته را درآوردیم که چگونه میتوانیم موضوع چندوجهی را خلق کنیم و به یک سازمان پژوهش برسانیم. بعد شکل و شمایل آن در دانشگاه آزاد استان تهران، بهتر شد. در ادامه به منطق نظام موضوعات رسیدیم. سال 1397 مسئولیت دانشگاه آزاد را برعهده گرفتم، کار از تهران شروع شد. «پایش» (پژوهش اثرگذار یکپارچه شبکهای) است. ما از پژوهش سازمانی به پژوهش شبکهای روی آوردیم، چون مفهوم دانشگاه آزاد را مفهومی شبکهای دیدیم، گفتیم: «پژوهش شبکهای.»
دو مفهوم هم اضافه کردیم؛ یکی «یکپارچگی» درونی و دیگری مفهوم بیرونی «اثرگذاری». نتیجه شد طرح «پایش». بیش از یک دهه از ایده اولیه میگذشت. برای اینکه بتوانیم یک سازمان پژوهش، خلاف روند پژوهشهای انفرادی درست کنیم، چنین ایدهای را مطرح کردیم. اکنون بعد از گذشت پنج سال میتوان ارزیابی داشت. انشاءالله جامعه بر مبنای ویژهنامهای که ارائه میکنید، قضاوت خواهد کرد چقدر موفق بوده و چقدر باید اصلاح شود. ما هم با ایجاد دبیرخانههای برنامههای علمی ساختارسازی و برنامهریزی کردیم تا چگونه شکل بگیرد و چگونه برای جریان فارغالتحصیلی، تزاحم ایجاد نکند. اینکه امروز در دانشگاه آزاد بیش از 35 درصد پایاننامههای ما در بستر «پایش» انجام میشود و کشور در برنامه هفتم، افق خود را 10 درصد قرار داده؛ فکر میکنم نشان از موفقیت ما دارد.
اگر بخواهید مهمترین هدف طرح «پایش» را در یک جمله تعریف کنید، چه میگویید؟
پژوهش اثرگذار یکپارچه شبکهای؛ مهمترین حرفش در تعریفش است.
و تبدیل چالشهای کلان کشور به زمینههای پژوهشی؟
نه، رسیدن به یک شبکه پژوهش اثرگذار یکپارچه که بتواند حل مساله کند. مسائل پیچیده و چندوجهی هستند، پس شبکهای که میخواهد آنها را حل کند نیز باید یکپارچه، شبکهای، چندوجهی و پیچیده عمل کند.
طبق آمار تا دهم اردیبهشتماه امسال، 441 هزار و 899 پروپوزال در دانشگاه آزاد وجود دارد. از این تعداد 130 هزار و 643 از میان برنامههای علمی انتخاب شدهاند.
این جمع مربوط به کل چهار سال است.
بله، چنانکه گفتید 35 درصد از پایاننامهها مربوط به برنامههای علمی هستند. پنج درصد از این پایاننامهها در انتها تطابق نهایی را دریافت کردهاند. به هدفگذاری 10 درصدی کشور و دستیابی به هدف 35 درصدی دانشگاه آزاد هم اشاره کردید.
نگفتم به هدفمان رسیدیم، بلکه گفتم نمره قبولی میگیریم، چون افق برنامه هفتم، 10 درصد است.
میتوان گفت به هدفگذاری سال 1397 رسیدید؟
130 هزار نسبت به 441 هزار پایاننامه؛ سالی حدود 100 هزار پایاننامه و رساله داریم. مردم آرامآرام به این سمت آمدند. تعداد پایاننامهها از ابتدا سالانه 110 هزار مورد بود، ولی «پایش» شیب داشت. نکته مهمی در پایش وجود دارد؛ ما به هیچ وجه شکلی عمل نمیکنیم. اینجاست که بحث تطابقها مطرح میشود. وقتی جریان جدید پژوهشی درست میکنیم، مثل یک کودک است که اقتضائات خودش را دارد. هر سنی از او میطلبد که کار متفاوتی انجام دهد. روز اول نظام موضوعات خلق کردیم و گفتیم میتوان اینگونه کار کرد. یکسری مشوقها گذاشتیم؛ کمکم مردم آمدند و وارد شدند. بعد شروع کردیم و گفتیم هر آمدنی، آمدن کامل نیست، بلکه باید بر مبنای نظام، تطابق پروپوزال و تطابق نهایی بگیرد. این موارد در مسیر رشد، کامل میشود. در حقیقت بهسمتی میرود که باید 75 درصد پایاننامهها به داخل این سیستم بیاید. باید شبکهسازی و ساختارسازی میشد و سامانهسپاری شکل میگرفت. همه این موارد، کارهای همزمانی بوده که شکل گرفته است. یادتان باشد روزی که پایش شروع شد، پایاننامهها هیچجا ثبت نمیشد. روزی که پایش شروع شد، هیچ شبکه یکپارچهای وجود نداشت. روزی که پایش شروع شد، در رزومه هیاتعلمی، عناوین پایاننامهها زده نمیشد. امروز وقتی رزومه را باز میکنید، عناوین پایاننامههای آنها نیز دیده میشود. ما به استاد میگوییم عنوان پایاننامه نسبت به خودت هم هست.
پس هدف کنونی شما دستیابی به 75 درصد پایاننامهها از «پایش» است؟
اکنون به 35 درصد رسیدهایم. شما مجموع را در نظر میگیرید، ولی باید بگویید در سال 1403-1402 چند درصد؟ در سال 1402-1401 چند درصد؟ در سال 1401-1400 و سال 1400-1399 چند درصد؟ این شیب افزایشی بوده است. عدد کلی 35 درصد رشد داشته، ولی ابتدا خیلی کمتر بود. اول پنج درصد بوده، بعد 10 درصد شده و همینطور رشد کرده است. هیچوقت نمیگوییم به هدفمان رسیدهایم. دانشگاه آزاد باید به یک شبکه یکپارچه پژوهش تبدیل شود. آن زمان میگوییم به هدفمان دست یافتهایم.
مقاممعظمرهبری در سخنانی تاکید کردند: «باید کار به جایی برسد که هر پایاننامهای که دانشجویی در زمینههای گوناگون علمی تهیه میکند، از همان اولی که این پایاننامه میخواهد تشکیل بشود یک حامی داشته باشد؛ چه از بخش خصوصی و چه از بخش دولتی.» این اتفاق در همه کشورها میافتد، اما هنوز در ایران چنین حمایت کاملی وجود ندارد. علت را چه میدانید؟ دانشگاهها برای جلب این حمایتها باید بهطور مشخص چه کاری انجام دهند؟
دانشگاهها ابتدا باید نشان دهند که میتوانند بهصورت یکپارچه، مساله حل کنند. ما این کار را انجام دادیم. اول به دنبال پول نبودیم. به بعضی از سازمانها پیشنهاد کردیم مسالهتان را در شبکه ما بگذارید تا برایتان حل کند. رابطه ما با ذوبآهن همینطور شکل گرفت. باید باورمندی را در فضای بیرون از دانشگاه مانند صنعت بهوجود بیاورید تا بدانند دانشگاه، نظام حل مساله دارد. اگر آنها به این باور برسند که دانشگاه، نظام حل مساله دارد، طبیعتا میآیند و مشکلات خود را به دانشگاه میسپارند.
چرا این باورمندی ایجاد نمیشود؟ چگونه باید پدید بیاید؟
برای اینکه پژوهشهای انفرادی نمیتوانند مساله حل کنند. باید به سازمان پژوهش میرسیدیم. اکنون در حال رسیدن به سازمان پژوهش هستیم. «نظام انطباق» همان نظامی است که حضرتآقا انتظار دارند. این نظام خطاب به دانشجو میگوید پروپوزال و نتیجهات را چک میکنم تا ببینم مساله حل کردی یا نه. پژوهش، جلوههایی دارد. ما جلوهها را داریم، ولی بهصورت منفرد. مجموعه پژوهش باید حل شده و بعد در کنفرانسی ارائه شود. ما کنفرانس داریم؛ کنفرانس محل عرضه است، ولی در سیر برنامه و زنجیره ما نیست.
هرکدام از این پژوهشها وقتی به تعداد مناسب رسید، آدمهایش در کنفرانس دور هم جمع شوند. بعد abstract book (کتاب چکیده) کنفرانس چاپ شود و سپس مجله دربیاید. این سیر ادبیات در داخل دانشگاه است. ما در ایران مجله، کنفرانس و پژوهش را داریم، ولی در سیر عمل نمیکند. هرکدام را تک به تک وارد کردهایم و هیچ ارتباط منطقی با همدیگر ندارند. آنها با «پایش» متصل میشوند. در گذشته، مهندسی پژوهش و مهندسی سازمان پژوهش در ایران نداشتیم. گفتیم هرکسی به تنهایی برود؛ آیا لشکری میتواند به جنگ برود و بعد بگوید هرکسی برای خودش مبارزه کند؟ سازماندهی، استراتژی و فرماندهی در مساله پژوهش جزء ارکان کار هستند. آنچه ما دنبال میکنیم، این است؛ در حقیقت دانشگاه مثل یک لشکر منسجم با استراتژی مشخص به سمت حل مساله برود.
به نظر شما مهمترین راهکارهای تقویت اکوسیستم پژوهشی کشور بهطور مشخص چیست؟
تقویت جنبههای مدیریت پژوهش. بعد از اینکه پژوهشگران یاد گرفتند به شکل انفرادی پژوهش کرده و مساله حل کنند، باید به سمت مدیریت پژوهش، سازمان پژوهش و کلانپژوهش برویم. همچنین باید به سوی پشتیبانی از پژوهش حرکت کنیم؛ پشتیبانی و حمایتی که بسیار نحیف شده است. شاید کشور به تخلف از فرمان رهبری عادت کرده است. ایشان میفرمایند: «باید چهار درصد از GDP (تولید ناخالص داخلی) در پژوهش هزینه شود.» سالهای سال است مدیران برنامه و بودجه کشور اساسا در این زمینه تخلف میکنند.
نکته و اشکال دیگری هم وجود دارد؛ شورای عالی عتف را درست کردیم، ولی نگاه به پژوهش در کشورمان صرفا نگاه دولتی به پژوهش است. اکنون نظام پژوهشگران خصوصی را هم به راه انداختیم، در حالی که باید ابتدا نظام پژوهش را راهاندازی میکردیم. همه چیز در دست دولت و با هزینه دولتی است. درواقع بهصورت تصنعی با مساله بودجه پژوهشی برخورد میکنیم. واقعیت این است که شورای عالی عتف، شورای مدیریت پژوهش کلان کشور نیست. حلقهای تحت عنوان پژوهش دولتی داریم؛ دانشگاه دولتی برای دولت. در دولت آقای روحانی، کار به جایی رسید که حتی هزینه کمک به پژوهشگران دانشگاه آزاد اسلامی از مسیر پرداخت دستگاههای دولتی، در قانون بودجه نوشتهشده از سوی دولت، منع شد؛ یعنی دولتیزدگی تا این اندازه در کشور نسبت به پژوهش وجود دارد، به همین دلیل بیشتر دکوراتیو است.
به «پایش» برگردیم. بحث پژوهشهای اثرگذار در پایش مطرح شد. شما چندی پیش اشاره کردید پایش از تقلب هم جلوگیری میکند. برخی از مجریان برنامههای علمی معتقدند چنین اتفاقی نمیافتد. در این خصوص صحبت کنید.
نه، اینگونه نیست. اولا موضوع باید واقعی باشد. زمانی موضوعیابی و زمانی دیگر موضوعسازی میکنید. در «پایش» موضوعیابی میشود، نه موضوعسازی. ثانیا پژوهش از پروپوزال بهدست یک گروه هدفمند دنبال میشود، پس شما نمیتوانید مراجعه کنید و بگویید یک پژوهش به من بدهید تا ببرم و به استادم بدهم. موضوع دنبال میشود و شرایط واقعی است. جاهایی تقلب وجود دارد. تنها موردی که در اینجا باقی میماند، نسبتی خواهد بود که این پژوهش را این پژوهشگر انجام داده است. با پدیدهای مواجه هستیم که بهصورت فردی یا شرکتی میگویند برو و پژوهشت را بگیر، ما کمک میکنیم تا آن را انجام بدهی؛ این به «پایش» برنمیگردد، بلکه به حیطه فردی و رابطه استاد و دانشجو برمیگردد.
در آزمایشگاه من هیچوقت دانشجویم نمیتواند برود کارش را برای انجام به فرد دیگری بدهد. چرا؟ چون سیر پژوهش در آزمایشگاه جلوی چشمهای من است. اگر جلوی چشم استاد باشد شرایط به این شکل است. اسمش هم تقلب نیست، بلکه شکل جدیدی از کمک گرفتن یک نفر برای اخذ مدرک است. اگر مساله پژوهش، مساله استاد شد، دیگر این چالش هم پیش نمیآید. مسالهاش کمی فرق دارد و البته حواسمان جمع است. اگر مساله از بیرون گرفته شود، «پایش» جلویش را میگیرد. پروپوزال نباید برای فرد باشد، باید پروپوزال درست باشد و شخص دفاع کند. پژوهش در انطبابق نهایی باید مطابق با موضوع انجامشده باشد، پس جلوی هرگونه تقلب ازجمله صورتگرایی را میگیرد. درمجموع اگر آفتهایی وجود داشته باشد، به جد مقابله و پیشگیری خواهد کرد.
اگر بخواهیم 3 ضلع برای طرح «پایش» نام ببرید؛ یکی جلوگیری از تقلب و کپیکاری و دومی حل چالشهای کشور خواهد بود. ضلع سوم چیست؟
ضلع سوم، سازمان پژوهش یا شبکه پژوهش است. شبکه نکته مهمتری بوده؛ جلوگیری از تقلب «by product» (محصول) است. هدف اصلی ما نباید جلوگیری از تقلب باشد. اگر میخواهید کار درستی انجام دهید، اصل اول؛ شبکه پژوهش است. دوم؛ قدرت حل مساله بوده و سوم؛ جلوگیری از تقلب، جلب اعتماد مشتریان و به رخ کشیدن توانایی دانشگاه در خلق یک ارزش است. در این صورت دانشگاه بزرگتر میتواند مساله جدیتری حل کند. وقتی تعداد استادانم در یک موضوع بیشتر شد و 100 یا 200 استاد در موضوعی داشتم، میتوانم به اصطلاح حل پژوهشهای عرضی بهجای پژوهشهای طولی داشته باشم.
در حال حاضر تحولات سریع شدهاند، پس مردم نمیتوانند پنج سال صبر کنند تا مشکلی را حل کنند؛ به همین دلیل پژوهش را بهجای طولی باید عرضی انجام داد. بهجای اینکه به صورت طولی بگوییم پژوهش اول، دوم، سوم، چهارم، ... و دهم، 10 نفر با همدیگر یک پژوهش را انجام میدهند. این کار طی دو سال میتواند شکل کاملی به خود بگیرد. اگر هزار نفر با همدیگر راجعبه یک مساله، بهصورت عرضی فکر کنند، میتوانند وجوه مختلفش را حل کنند. چنانکه هوش مصنوعی، ثمره پژوهش عرضی و نگاه عرضی است. تمام اطلاعات را به شکل عرضی در خود گرفته؛ هر سوالی میپرسید، به همه نقاط رجوع میکند و به شما جواب میدهد.
چرا در همه رشتهها مثل زبان فارسی و زبان انگلیسی برنامههای علمی نداریم؟
اصلا برنامه علمی به رشته نمیخورد. رشته میشود «منظر» و منظر هم در درون برنامه علمی است. چالش، مساله بیرونی است. وقتی چالش میآید، نسبت زبان فارسی و نسبت زبان انگلیسی به آن مشخص شود. مثلا چرم و کفش، یک مساله بیرونی است. وقتی در برنامه میآید، یک منظر میشود الهیات و حلال و حرام را مشخص میکند. ما به هر گروه علمی توجه کردهایم. اصلا خصوصیت برنامه علمی، این است که چندمنظوره است. پیشتر هم تاکید کردم پیچیده و چندوجهی هستند. بعضی از رشتهها از این منظر، هنوز جایگاه خود را پیدا نکردهاند و باید چنین کاری را انجام دهند. بهطور مثال مگر ممکن است که بخواهید هر مساله اجتماعی را بررسی کنید، ولی متون گذشتگان ایرانی در آن نباشد؟ ادبیات، فرهنگ است. مسالهای بهعنوان شهرنشینی یا حاشیهنشینی دارید. آیا در ادبیات کهن ما، تقسیمبندی مردم به اینکه در مرکز یا حاشیه شهر باشند، وجود داشته یا نه؟ در ادبیات انگلیسی چه؟ زبان بما هو زبان، یک بحث است، ولی ادبیاتش باید به کمک بیاید. بهطور مثال مفهوم اعتیاد را در نظر بگیرید؛ باید ببینید دنبالهاش در فرهنگ چیست؟ فرهنگ را باید از ادبیات؛ چه فارسی و چه انگلیسی پیدا کنید. آقایان باید کمی از قالبهای خودشان بیرون بیایند و در برنامه حضور داشته باشند.