عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ: روز گذشته دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی با حضور نمایندگان منتخب و مسئولان کشوری و لشکری در صحن علنی مجلس آغاز به کار کرد. بهزودی تکلیف اعضای هیاترئیسه مجلس و دستهبندی کمیسیونهای مختلف مجلس مشخص خواهد شد و بهنظر میرسد آخرین گزینه انتخابی نمایندگان مجلس برای ورود و حضور در کمیسیونها، کمیسیون فرهنگی باشد. بررسی ادوار گذشته مجلس و اندازه افرادی که در کمیسیون فرهنگی حضور داشتند، نشان میدهد عمدتا جریانهای اصلی، نسبت به حوزه فرهنگ نهتنها مسالهمند نیستند که در بیشتر مواقع برنامه ویژه و مدونی برای این بخش مهم جامعه ایران ندارند. خود این موضوع ریشهها و دلایل بسیاری دارد؛ مهمترینش این است که بهصورت تاریخی وکلای مردم در مجلس، فهم عمیق و همهجانبهای نسبت به عناصر فرهنگی و تاثیرات آن بر فضای اجتماعی ایران ندارند و بهخاطر همین با یک نگاه ویترینی، به بخشهای مختلف فرهنگ نگاه میکنند. در همین نگاه ویترینی هم سلایق افراد و جناحها دخیل هستند و متاثر از خط و ربطهای سیاسی، به مسائل ورود میکنند. اگر نماینده مجلس قرار است به موضوع عفاف و حجاب ورود کند، نگاهی مبتنیبر فرهنگ عامه ندارد و فاقد برنامهای مدون و منسجم برای بخشهای مختلف فرهنگی است؛ به همین خاطر از دریچه تصویب یک لایحه به موضوع عفاف و حجاب ورود میکند که این هم از نتیجه انفعال سیاسی در نسبت با یک پدیده اجتماعی است. یکی از مواردی که میتواند نمایندگان مجلس را در متن فرهنگ و سیاستگذاری در امر فرهنگ نگه دارد، برقراری و حفظ ارتباط مستمر و فراگیر با مراجع فرهنگی است. مجلسیها برای اینکه بتوانند به موضوع حمایت از تولیدات فرهنگی متناسب با جامعه امروز ایران ورود کنند، باید پا را فراتر از کلیشهها بگذارند و خودشان مصرفکننده محصولات هنری و فرهنگی باشند، همچنین مشاورانی از متن فرهنگ انتخاب کنند تا برای ارائه راهحل مسائل، نسخهای دقیق و واقعی داشته باشند.
وظایف فرهنگی مجلسیها چیست؟
اینکه مساله فرهنگ و تصمیمگیری در امر فرهنگی به سیاستگذاری درباره تولیدات تقلیل پیدا کند، باعث میشود تصمیماتی گرفته شود که فاقد افق برنامهریزی است. ساحتهای مختلف فرهنگ و هنر ایران از سینما، تئاتر، موسیقی، گردشگری تا صداوسیما نیازمند درک هرکدام از این بخشها و برنامهریزی در مورد آن است. کمیسیون فرهنگی مجلس هم با توجه به این گستردگی مسائل و موضوعات فرهنگی باید درمورد همه این مسائل صاحبنظر باشد و با اهالی فرهنگ گفتوگو کند. این کمیسیون یکی از کمیسیونهای تخصصی مجلس شورای اسلامی است که انجام وظایف محوله در محدوده فرهنگ و هنر، وزارت ارشاد و تبلیغات، صداوسیما و ارتباطات جمعی، تربیت بدنی، جوانان، زنان و خانواده را برعهده دارند. این را بگذارید درکنار بررسی عملکرد مدیران در حوزه فرهنگ و هنر که بسیار هم مهم تلقی میشود. یکی از مسائلی که در کمیسیون فرهنگی باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که قبل از بروز یک اتفاق یا مشکل در زمینه فرهنگ باید به آن مساله توجه شود تا به بحران نرسد.
کمیسیون فرهنگی مجلس علاوهبر نظارت بر دستگاههای فرهنگی، باید به مسائل مختلف در حوزه فرهنگ هم بپردازد و در زمینه قانونگذاری قوانین مرتبط با فرهنگ، کارهای مختلفی را انجام دهد. اعضای این کمیسیون وظیفه دارند با این حوزه آشنا شوند و فعالیتهایی مدبرانه انجام بدهند، از مشورت دیگران استفاده کنند و رفتارهای دلسوزانه و هوشمندانهای در این حوزه داشته باشند. هم با مردم و مصرفکنندگان محصولات فرهنگی تعامل کنند و هم با تولیدکنندگان آنها، ببینند مردم چه میخواهند و با دغدغهها و مسائل تولیدکنندگان محصولات فرهنگی آشنا شوند.
گفتوگو و تعامل ادامهدار
نمایندگان مجلس برای کمک به مردم به مجلس میروند، برای اینکه حال بهتری ایجاد کنند و درکنار این حال بهتر، مشکلاتشان را بشنوند و برای حل آنها چارهای بیندیشند. اما به غیر از رفع مشکلات و نگاه دقیق به مسائل معیشتی باید در حوزههای تخصصی جامعه ایران به دیدگاهی واقعی برسند و از خیالپردازی در آن حوزه پرهیز کنند. طبیعی است گفتوگو و تعامل یکی از آن مواردی است که میتواند به نمایندگان برای تسلط در حوزه کاریشان کمککننده باشد؛ در حوزه فرهنگ این گفتوگو و تعاملها، جدیتر و مهمتر خواهد بود. ارزیابی فعالیتهای کمیسیون فرهنگی گذشته نشان میدهد کمترین کنش این کمیسیون در حوزههایی مثل موسیقی، تئاتر و سینماست، بهطوریکه از دادههای بهدست آمده از عناوین جلسات کمیسیون فرهنگی از سال 99 تاکنون هیچ جلسهای با فعالان موسیقی و تئاتر برگزار نشده و تنها 2 درصد مربوط به حوزه سینما بوده. جای تعجب است که همین میزان هم مربوط به بازدید از برنامههای جشنواره فجر یا نشست مشترک با سازمان سینمایی بوده است. کمیسیون فرهنگی درطول این چهارسال تنها سهبار با اجتماع اهالی سینما دیدار و گفتوگو کرده که یک مورد آن دیدار با فعالان سینمایی موسسه تصویرسازان صبح صادق بوده است. همچنین اعضای این کمیسیون در سال 1401 با جمعی از فعالان عرصه سینما که اسامی آنها در هیچ خبری اعلام نشده و یکبار هم با دستاندرکاران سریالهای «پلاک 13» و «سنجرخان» دیدار کردهاند. تعداد جلسات اعضای کمیسیون در حوزه کتاب 3 درصد بیشتر از حوزه سینماست اما این جلسات هم بیشتر مربوط به استماع گزارش عملکرد نهادهای متولی، بازدید از نمایشگاه کتاب یا نشست با برخی اهالی کتاب بوده و فقط دو جلسه (در دوسال) به بررسی طرح نحوه تاسیس کتابخانههای عمومی گذشته است. با وجود این اعضای کمیسیون فرهنگی در طرحهای جنجالی همچون صیانت و عفاف و حجاب نقش فعال و پررنگی داشتهاند. حدود 65 درصد از جلسات این کمیسیون هم عمدتا مربوط به استماع گزارش یا موارد دیگر است. این آمار نشان میدهد برای کمیسیون فرهنگی مجلس گذشته گفتوگو و تعامل با هنرمندان آن هم در شرایط ویژه کشور در سال 1401 هیچ گاه در اولویت نبوده است. درحالیکه میشد با یک برنامهریزی درست و مناسب بهسمت این مدل از گفتوگو رفت که باعث قوت گرفتن فرهنگ و هنر و امیدواری هنرمندان برای ادامه کار میشود. شنیدن صدای هنرمندان و اهالی فرهنگ در حوزههای مختلف باید یکی از کارویژههای کمیسیون فرهنگی در مجلس فعلی باشد. این امر باید بهصورت همیشگی در کمیسیون فرهنگی اتفاق بیفتد. اینکه کتابفروشی بعد از سالها کار کردن در این حوزه مجبور میشود بهخاطر شرایط اقتصادی کتابفروشیاش را تعطیل کند یا ناشری چون کاغذ گران است بهسمت شغل دیگر میرود. موسیقیدانی که بهخاطر شرایط کرونا و بعد از آن اتفاقات جامعه مجبور میشود سراغ کارهای دیگر برود، همه و همه از مواردی هستند که نمیتوان بهراحتی از کنارش عبور کرد. باید طبقهبندی برای حوزه فرهنگ وجود داشته باشد و بعد از رسیدن به همه موضوعات رصد شده، گفتوگو در اولویت قرار بگیرد تا بتوانند صدای اهالی این حوزه و دغدغههایشان را بشنوند. البته شناخت دقیق مسائل فرهنگی زمانی محقق میشود که ما با افرادی مواجه باشیم که فرهنگ و هنر و تصمیمگیری در امر فرهنگی را در اولویت کارهای خودشان قرار دهند. درست است همه حوزهها متولی دارند و باید مسائلشان رصد و پیگیری و حل شود اما این موضوع نافی مسئولیت نمایندگانی نمیشود که در کمیسیون فرهنگی هستند و باید این موضوع را هم جدی بگیرند. برنامه داشته باشند و با هنرمندان جلسه بگذارند، البته این نکته را هم نباید از کنارش گذشت که این گفتوگو و تعامل نباید با جناجبندیهای سیاسی انجام بگیرد. حتما مهم است که نگاه یکسان و برای همه گروههای فرهنگی و هنری در مجلس وجود داشته باشد و همه دیده شوند. تعامل حداکثری و مدام با هنرمندان کمککننده است و این توقع زیادی نیست که کمیسیون فرهنگی، جایی برای دلگرمی اهالی فرهنگ و هنر باشد. نتیجه تعامل مستقیم کمیسیون فرهنگی با اهالی فرهنگ و هنر این است که کار فرهنگی درست به دست مخاطب میرسد. وقتی هنرمندان دغدغه معاش نداشته باشند، از نبودن قانون رنج نبرند و بدانند مسئولانی وجود دارند که به فکر آنها هستند و اگر این تعاملها همیشگی و ادامهدار باشد میتوانند به تولید محصول فرهنگی مناسب کمک کنند.
آرزوی صف برای تشکیل کمیسیون فرهنگی
«از تعداد نمایندگانی که جهت عضویت در کمیسیون فرهنگی مجلس ثبتنام کردهاند، بهخوبی میتوان فهمید که نمایندگان تا چه حد به مسائل فرهنگی کشور اهمیت میدهند. قاعدتا کمیسیونهایی چون اقتصادی، انرژی و چند کمیسیون دیگر برای نمایندگان مهمتر است و زمانی که صرفا سه نفر از نمایندگان در یکی از کمیسیونهای مجلس ثبتنام میکنند نشان میدهد که آن کمیسیون برای نمایندگان مهم نیست و نمایندگان برای عضویت در کمیسیونهای فرهنگی و برخی دیگر از کمیسیونهای مجلس تمایلی ندارند. برای عضویت در برخی از کمیسیونها حتی 60 نفر از نمایندگان ثبتنام کردهاند و بر سر عضویت در این کمیسیونها با یکدیگر دعوا دارند. قطعا باید بررسی شود که این نمایندگان با چه هدفی تا این حد اصرار دارند که عضو یک کمیسیون خاص شوند.» این صحبتهای مرتضی آقاتهرانی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم است که در همان زمانی که این مصاحبه را انجام داد بسیار در فضای مجازی چرخید و واکنشهای زیادی هم به آن شد که چرا باید فرهنگ در اولویت آخر باشد و جاماندههای کمیسیونهای دیگر در این کمیسیون جای بگیرند! معمولا کمیسیون فرهنگی آخرین کمیسیونی است که اعضایش انتخاب میشوند آن هم افرادی که شاید نگاه فرهنگی نداشته باشند و بهاجبار فرهنگ را انتخاب کردهاند. درحالیکه داشتن نگاه فرهنگی و نسبیت داشتن با فرهنگ اولین ویژگیای است که باید برای اعضای این کمیسیون وجود داشته باشد تا بتواند با همان نگاه این حوزه را نظارت کند. کمیسیونهای مجلس، ابزاری برای نظارت در حوزههای مختلف هستند، کارکردی که باید در حوزه فرهنگ هم وجود داشته باشد، یعنی اگر قرار است حساب و کتابی برای حوزههای مختلف فرهنگ وجود داشته باشد و درد هنرمند شنیده شود این یکی از کارهایی است که این کمیسیون باید انجام بدهد. برای همین حضور کسانی که دلسوز این حوزه هستند و فرهنگ در ذهنشان اولویت آخر نیست و اعتقاد دارند که فرهنگ زیربنای همه کارها است، در این کمیسیون لازم است و کاش یک روزی شاهد باشیم صفهایی که برای کمیسیونهای اقتصادی یا سیاسی کشیده میشود، برای حوزه فرهنگ هم انجام بگیرد.
رصد فرهنگی داشته باشید
آبانماه سال گذشته طرحی به صحن علنی مجلس راه پیدا کرد که جنجال بسیار داشت؛ نمایندگان دوره یازدهم مجلس در قالب این طرح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مکلف کردند نسبت به راهاندازی سامانه رصد، پایش و سنجش مستمر شاخصهای فرهنگ عمومی، سبک زندگی مردم، مرجعیت رسانهای و وضعیت ارتباطات کشور اقدام کند؛ این طرح نتیجهای نداشت اما از خلال این طرح که به موضوع رصد اشاره داشت میخواهم به یک نکته برای نمایندگان مجلس آن هم در حوزه فرهنگی برسم. رصد قوی در حوزه فرهنگی از سوی اعضای این کمیسیون لازم و ضروری است، اعضای کمیسیون فرهنگی باید به مسائل و ظرفیتهای حوزه فرهنگ آگاه باشند و همین آگاهی هم باز از رصد کردن این حوزه میآید و اگر این جستوجوها و گشتنها نباشد، نمیتوان دقیق این حوزه را مدیریت کرد. البته فقط نباید اکتفا به رصد کرد، بعد از رسیدن به همه موضوعات رصدشده، تازه نوبت گفتوگو و بعد هم تصمیمهای درست گرفتن است تا بتوانند روند کار در حوزه فرهنگ و هنر را تسهیل کنند. کمیسیون فرهنگی مجلس باید واجد ظرفیتی باشد که مسائل حوزه فرهنگ و هنر را حلوفصل کند، به شرط اینکه درک صحیحی از مسائل روز فرهنگ داشته باشد و بخشی از این درک از همان رصدی میآید که درموردش گفتیم و اگرمجلس فعلی میخواهد در حوزه فرهنگ و هنر موفق باشد و راه کمیسیونهای فرهنگی قبلی را نرود، توجه به این موضوع حتما کمککننده است.
از مشاوران فرهنگی غافل نشوید
«راهکار این است که کمیسیونها مشاور بگیرند. همینطور نمیتوان در این حوزه فعالیت کرد. نمیتوان هر پزشکی را برای عمل مغز آورد. این خطرناک است. کمیسیونهای فرهنگی و هر کمیسیونی که از تخصص کافی برخوردار نیست باید مشاوره بگیرند که منظور از مشاور فامیل و اقوام و دوست نیست. اینها ملاک نیست. ممکن است مشاور فرهنگی پیدا کنیم که حرفهایی بیان کند که با سلیقه ما همخوانی ندارد اما حرف او درست است. ممکن است کسی را پیدا کنیم که نه دوست ماست، نه رفیق ماست، نه از اقوام ماست ولی حرف درستی بیان میکند. مشاورههای آگاه و امتحانپسداده باید باشند. اینکه حزبی نگاه نکنیم، اینکه کجا بوده و کجا هست را در نظر نگیریم. رگ و ریشههای حزبی و سیاسی را دنبال نکنیم، بلکه ببینیم کجا متعهد بوده و تعهد او چه میزان است و چقدر پای انقلاب ایستاده است و چقدر عادل و منصف است. اگر بخواهیم بدون مشاور جلو برویم نباید توقعی از مجلس داشته باشیم.» این بخشی از گفتوگویی است که با پرویز شیخطادی داشتیم برای اینکه از ایدههایش برای نمایندگان کمیسیون فرهنگی بگوید و او از داشتن مشاورهای فرهنگی گفت که میتوانند کمککننده باشند تا اوضاع فرهنگی بهتر مدیریت شود.
با توجه به گستردگی حوزه فرهنگ این موضوع میتواند بسیار کمککننده باشد تا نمایندگان حاضر در کمیسیون فرهنگی بتوانند بهسرعت از اتفاقاتی که در این حوزه میافتد باخبر شوند و بعد هم تصمیم بگیرند. البته باید توجه شود که نگاه این مشاوران یکسویه و در یک خط فکری نباشد تا بتوانند همه حوزههای فرهنگی و همه هنرمندان را در این پازل قرار دهند.
فرهنگ را محدود نکنید
وقتی نمایندهای انتخاب میشود و کارش را شروع میکند و به صحن مجلس میرسد، علاوهبر اینکه باید برای شهر حوزه انتخابیاش برنامه داشته باشد و به قولهایی که داده وفادار بماند، باید با توجه به آن کمیسیونی که برای فعالیتهایش در سطح کشور انتخاب کرده هم ایده و برنامه داشته باشد. کمیسیون فرهنگی همانطور که در ابتدای مطلب گفته شد، وظایفی را به عهده دارد که در این سالها به ریز درخصوص این وظایف صحبت کردهایم. اما با نگاهی به جلسات و اقدامات کمیسیون فرهنگی در مجلس یازدهم متوجه میشویم که این کمیسیون بسیاری از حوزهها را نادیده گرفتند و اصلا برنامهای برایشان نداشتند. خروجی کاری که از جلسات کمیسیون فرهنگی مجلس گذشته بیرون آمده است نشان میدهد که خودشان هم به این تاثیرگذاری و کاری که میتوانند انجام دهند، واقف نبوده و نتیجهاش، نداشتن طرح در صحن علنی مجلس و اثبات مهم نبودن فرهنگ در مجلسی است که از همان ابتدای فعالیتشان رهبری، توجه به فرهنگ را یکی از مهمترین کارهای این دوره از مجلس عنوان کردند. طبیعتا با شکلگیری کمیسیونها، اولویتهایی برای آنها مشخص میشود و طبق همان اولویتها پیش میروند. کمیسیون فرهنگی مجلس دوازدهم میتواند در اولویتهایی که برای این کمیسیون درنظر میگیرد نگاهش به همه حوزههای فرهنگی باشد. تئاتر و موسیقی و کتاب معمولا در کمیسیونهای فرهنگی کم دیده میشوند یا بهتر است بگوییم، اصلا دیده نمیشوند. کسانی که در این حوزهها در حال فعالیت هستند، حتما توقع زیادی ندارند و فقط شنیده شدن دغدغههایی که دارند، کمککننده است تا بتوانند مسیر پیش روی فرهنگ و هنر را با تولید آثار خوب و باکیفیت ادامه بدهند. محدود کردن فرهنگ به چند حوزه خاص، بیخبر ماندن نمایندگان را از حوزههای دیگر به دنبال دارد. کمیسیون فرهنگى به موضوعهایی چون فرهنگ و هنر (در حوزههای مختلف)، صداوسیما و ارتباطات جمعى، تربیتبدنى، خانواده، زنان و جوانان باید ورود داشته باشد و البته این کلیاتی است که در حوزههای رصد و نظارت برای این کمیسیون دیده شده اما باز هم میبینیم که در بسیاری از موارد کمیسیونهای فرهنگی ورود نمیکنند و هیچ نگاهی به برخی از این حوزهها ندارند.
نسبت واقعی با موضوع فرهنگ
برای اینکه فرهنگ در جامعه نهادینه شود، باید نگاه و توجهی متوازن و هماهنگ به تمامی سطوح فرهنگ وجود داشته باشد و البته این نگاه واقعی و برمبنای داشتههایمان باشد. برای اینکه این واقعی بودن نسبت با فرهنگ را به صورت مصداقی توضیح دهیم، بد نیست اشارهای داشته باشیم به برخی از مفاد برنامه هفتم توسعه در حوزه فرهنگ که مشخص میکند نگاه سیاستگذارانی که این برنامه را نوشتهاند، آرمانی است و با اتفاقی که در بدنه فرهنگ میافتد، فاصله دارد. در ابتـدای مـاده 74 این لایحه بهطور واضـح و آشـکار اشـاره شـده کـه در پایـان برنامـه بایـد 100 فیلـم سـینمایی تولیـد شـود. اینکـه بـا چـه منطـق و معیـار و چـه سـازوکاری هماهنـگ بـا جنـس رونـد تولیـد آثـار سـینمایی، ایـن رقـم تعییـن شـده اسـت؛ برای همه جای سوال است. بـهنظـر میرسـد درکی از ویژگـی سـینما و جنبـه سرگرمسازی آن بـا توجـه بـه نیـاز ضـروری جامعـه ایـران وجود ندارد. همچنین در ماده ۷۷ فصل «ارتقای فرهنگ و عمومی و رسانه» لایحه برنامه هفتم توسعه، صداوسیما مکلف شده تا پایان برنامه (چهارسال)، نسبت به تحقق این موارد اقدام کند. میانگین هر انیمیشن استانی و ملی حدود چهار دقیقه محاسبه شده است. درعینحال درصورت تقسیم ۱۱۰۰ قسمت سریال به زمان برنامه هفتم توسعه (چهارسال)، صداوسیما باید سالانه ۲۷۵ قسمت سریال بسازد. اینکه این برنامهریزی چطور انجام شده، خودش احتیاج به بررسی دارد. بهگفته کارشناسانی که برنامه را بررسی کردهاند، اینکه توزیــع درسـت نظـام سـاختاری و کارکـردی مبتنیبر سرگرمسـازی عمومـی به وسـیله سـینما بایـد بـه چـه طریـق باشـد؛ حتما کار درستی است اما وجـه کارکـردی ایـن ابـزار در ایـن برنامهریـزی مغفـول مانـده اسـت. این مصداق نشان میدهد که باید در حوزه فرهنگ با یک دید واقعی وارد شد و ورود بدون این نگاه، باعث میشود تا در مجلس هم کارهای شکلی و نمایشی انجام بگیرد، بدون اینکه بتواند در حوزه فرهنگ اثرگذار شود.
صداوسیما، پولپاشی و ساترا...
در مورد صداوسیما و نظارتی که باید بر آن باشد، حرف و سخن بسیار است. بارها در گزارشهای مختلفی که با موضوع کمیسیون فرهنگی نوشتیم این نکته را گفتیم و گوشزد کردیم که نباید مجلس فقط جایی برای ارائه گزارش سازمانهای مختلف فرهنگی باشد، بلکه باید براساس یک سازوکار نظارتی و نماینده مردم بودن موضوعات بررسی شود. در حوزه صداوسیما حساسیتها بیشتر میشود. مثلا وقتی بودجهای در مجلس برای این سازمان در نظر میگیرند، باید نظارت هم بر آن وجود داشته باشد. البته روند نظارت بر صداوسیما، همیشه وجود داشته و در قانون بوده است. در مجلس دهم طرحی برای نظارت بر صداوسیما در کمیسیون فرهنگی به تصویب میرسد اما در انتظار صحن علنی میماند و درنهایت با تشکیل مجلس جدید کاملا فراموش میشود. احمد مازنی که در کمیسیون فرهنگی مجلس دهم حضور داشت در گفتوگویی در مورد این طرح گفته است: «بخشی از طرح درباره نظارت بر سازمان صداوسیما بود. یعنی ما در طرح وظایف شورای نظارت را تقویت کرده بودیم تا بتواند به معنای واقعی نظارت کند و در کنار آن هم یک هیاتامنا که منصوب رهبری باشند -و رئیس صداوسیما هم میتوانست عضو هیاتامنا باشد- پیشبینی کردیم اما با لابیگریهایی که اتفاق افتاد طرح به صحن علنی نرسید.» یک نکته مهم در مورد نظارت بر صداوسیما این است که قانون اجرایی برای آن وجود ندارد و همین باعث میشود نظارتها بیشتر جنبه تشریفاتی داشته باشند. کمیسیون فرهنگی مجلس دوازدهم میتواند در این حوزه ورود داشته باشد تا سازوکاری برای این نظارت بر بودجهها تدوین کند.» یکی از مسائل فرهنگی که در سالهای اخیر محل بحث بسیاری بوده، نسبتی است که بین بخشهای نظارتی با صوت و تصویر فراگیر به وجود آمده است. جدل بر سر مسئولیت نظارت بر شبکه نمایش خانگی بین وزارت ارشاد و سازمان صداوسیما همچنان ادامه دارد و نکته تاملبرانگیز این است که مجلس شورای اسلامی در این مورد خودش را عقب کشیده و در این مورد وظیفه سیاستگذاری در این بخش بر عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی گذاشته شده است. از همان ابتدا هم مشخص بود که ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی نمیتواند مسائلی را که در این حوزه وجود دارد، حلوفصل کند. صداوسیماییها برای حل کردن مشکلشان با اینکه مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را زیر بغل داشتند، سراغ مجلس رفتند تا بندی را مربوط به خودشان در لایحه حجاب و عفاف بگنجانند و عبارت ساترا رسمیت پیدا کند. اما این ترفند نگرفت و شورای نگهبان به عبارت ساترا در متن مصوبه مجلس ایراد گرفت. محمدصادق افراسیابی، معاون کاربران و تنظیمگری اجتماعی ساترا درباره این ماجرا گفت: «ابهام وارد شده از سوی شورای نگهبان به دلیل اصرار مجلس شورای اسلامی بر ذکر نام ساترا بوده که با درج نام سازمان صداوسیما به جای نام ساترا این مشکل حل خواهد شد.» به عبارتی شورای نگهبان هم بهعنوان یک نهاد حقوقی بالادستی، عبارت ساترا را بهرسمیت نمیشناخت. مجلس شورای اسلامی ورود جدی به مساله تنظیمگری شبکه نمایش خانگی نداشته و شورای عالی انقلاب فرهنگی درحالی به این مساله ورود کرده و مسئولیت تدوین سیاستها و ضوابط حاکم بر صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی از سوی رئیسجمهور به این شورا سپرده شده که اساسا شأنش تدبیر در سیاستهای کلان و راهبردی است. یکی از مهمترین اقداماتی که مجلس شورای اسلامی در دوره چهار ساله خود باید به سرانجام برساند و برعهده دارد این است که بتواند در حوزه فرهنگ حدود و خطوط مرزی وظایف خودش را با شورای عالی انقلاب فرهنگی مشخص کند.
وقتی به حضور ارگانها و نهادهای فرهنگی در جشنواره چهلودوم فیلم فجر نگاه میکنیم، ظاهر امر نشان از این دارد که مدیران فرهنگی به اهمیت و اثرگذاری تولیدات سینمایی پی بردهاند. براساس اخبار منتشرشده درباره ۳۳ فیلم ایرانی حاضر در سه بخش سودای سیمرغ، نگاه نو و انیمیشن، در این دوره از جشنواره، ۲۲ فیلم از سرمایه نهادهای حاکمیتی استفاده کردهاند که این ۱۰ نهاد را شامل میشود: بنیاد سینمایی فارابی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان اوج، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، شهرداری تهران، مجتمع مهوا، بنیاد شهید و امور ایثارگران، بنیاد روایت فتح، بنیاد بیان، بنیاد بینالمللی امام رضا(ع) و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی. حالا که نهادها و ارگانها تصمیم جدی برای سرمایهگذاری در فرهنگ و بهخصوص سینما را دارند، مجلس هم میتواند با تکیه بر قوای نظارتی خود به صورت جدی، مسیری که در تولید آثار سینمایی طی میشود را ردیابی کند. آیا مجموعه آثار تولیدشده نسبتی با مخاطب ایرانی دارند و اینکه آیا این آثار به لحاظ کیفی معطوف به سیاستگذاریهای کلان فرهنگی کشور است یا خیر. ضمن اینکه در فرآیند تولید تا اکران باید میزان اثرسنجی تولیدات نمایشی را از جانب مدیران فرهنگی ارگانها مطالبه کنند. مجلس شورای اسلامی باید در نسبت راهکارهای برونرفت از چنین مسالهای، از ارگانهای صاحب سالن سینما مطالبه جدی کند.