علی صالحیان، دانشجوی دکتری روابط بینالملل: در بررسی تحولات پدیدههای روابط بینالمللی یکی از موضوعاتی که میتواند تاثیر قابل توجهی بر نوع پیشرفت روند اتفاقات داشته باشد، نقش قدرتهای بزرگ و ابرقدرتها در این رخدادهاست. با گذشت حدود شش ماه از عملیات طوفان الاقصی و عملیات رژیمصهیونیستی در باریکه غزه، بررسی سیاستهای قدرتهای بزرگ میتواند به ترسیم تصویری برای آینده منطقه و نوع برنامهریزی بازیگران دیگر با توجه به این متغیر کمک کند. در ضمن این بررسی میتواند باعث ایجاد برداشتی نسبت به وضعیت سیاستهای قدرتهای بزرگ به صورت عمومی و کلی شود که احتمالا در سایر مصادیق هم قابل استفاده باشد. با توجه به تعریف قدرت بزرگ بهعنوان کنشگر مستقلی که توانایی و ظرفیت اعمال نفوذ در مقیاس جهانی را دارد، به بررسی سیاستهای آمریکا، چین، روسیه و اتحادیه اروپا در بحران غزه میپردازیم. البته این نکته را بایستی مد نظر داشت که با توجه به سرعت تحولات و اتفاقات در منطقه، موارد بررسی شده احتمال تغییر در روندهای آتی را دارند.
آمریکا
ایالات متحده با حدود 30 هزار نیروی نظامی (طبق آمار وزارت دفاع آمریکا) و تعدد پایگاههایش، بیشترین اهرم نظامی و عملیاتی در سطح قدرتهای بزرگ را در منطقه دارد. با توجه به روابط استراتژیک این کشور با رژیمصهیونیستی، واشنگتن از اولین روز شروع این بحران، حمایت همهجانبه تسلیحاتی، اطلاعاتی، سیاسی و دیپلماتیک را از تلآویو انجام داده است. به صورت کلی در سال منتهی به انتخابات، رقابتهای حزبی را میتوان بهعنوان عامل مهمی در نوع رفتار و سیاستگذاریهای آمریکا تلقی کرد، لذا برای آمریکای بایدن، عدم گسترش بحرانی دیگر در منطقه غرب آسیا بعد از بحران اوکراین، آن هم در وضعیتی که اولویت راهبردی اول آمریکا مهار چین در شرق آسیاست، ضروری است. وضعیت اسفناک انسانی و جنایات بیشمار رژیمصهیونیستی فشار عمومی زیادی بر آمریکا در جهان و حتی در داخل خود آمریکا ایجاد کرده است. دولت دست راستی رژیم و نخستوزیری مثل نتانیاهو، امکان توافقی حتی صوری حول راهکار 2دولتی و شناسایی دولت فلسطین توسط رژیمصهیونیستی در قبال ادامه پروژه عادیسازی و دستاوردسازی برای انتخابات را بسیار سخت کرده است. از طرفی نیاز به حامیان مالی نزدیک به رژیمصهیونیستی در سال انتخابات، وضعیت را بیش از پیش برای بایدن و تیمش دشوار کرده است. بهویژه با حضور رقیبی مانند ترامپ در انتخابات و جامعه بیش از پیش قطبیشده که آزادی عمل دولت فعلی آمریکا را محدود ساخته است. با توجه به تمامی موارد فوق، میتوان آمریکا را بازیگری در تقلای به پایان رساندن بحران و در وهله بعدی سپردن مسائل منطقه به متحدان خودش در منطقه با نوعی از طراحی، درک کرد.
چین
چین بهعنوان یکی از اصلیترین شرکای تجاری و سرمایهگذار در کشورهای منطقه و خریدار انرژی منطقه، متاثر و موثر در رخدادهای منطقه غرب آسیا و به صورت مشخص بعد از هفت اکتبر و عملیات طوفان الاقصی بوده است. در فهم سیاست چین این موضوع امری اساسی است که اولویت این کشور حداقل در غرب آسیا، سود اقتصادی و تجاری است. لذا بهنظر میرسد اصلیترین مساله آن نیز کاهش تنش و برهم نخوردن جریانهای تجاری و انرژی در منطقه باشد. از طرفی تمایل و ظرفیتی امنیتی برای بازیگری بیش از کنشگری جانبی در تحولات ندارد. هرچند اگر شرایط مانند توافق ایران و عربستان برای میانجیگری موجود باشد، حتما از این امتیاز استقبال خواهد کرد. از طرفی پکن معتقد است کنشگری بیش از سطح فعلی میتواند باعث برانگیختن ایالت متحده و دامن خوردن به انگاره تلاش چین برای جایگزینی آمریکا شود. لذا حداقل در منطقه غرب آسیا در پی مشارکت محسوس در ترتیبات امنیتی سیاسی نیست.
روسیه
روسیه بعد از بحران اوکراین اولویت مشخصی در سیاست خارجی خود دارد که تقریبا تمامی پروندهها و موضوعات دیگر را با اختلاف معنادار نسبت به آن قرار میدهد و آن هم جنگ در اوکراین است. لذا بحران غزه هم جایگاهی راهبردی برای روسیه ندارد، به غیر از تاثیر آن بر موضوع جنگ اوکراین. بهنظر میرسد روسیه از کاهش توجهات (و موضوعاتی که درپی آن است مانند کمکهای تسلیحاتی یا فشارهای سیاسی) نسبت به جنگ اوکراین بعد از بحران غزه استقبال میکند. از طرفی درصدد یافتن همراهان سیاسی در جنوب جهانی بهویژه کشورهای دارای جمعیت مسلمان با استفاده از حمایتش نسبت به قضیه فلسطین است. اما محدوده این همراهی سیاسی با فلسطین، برهم زننده روابط عمیقش با رژیمصهیونیستی با توجه به حضور تعداد قابل توجه روسهای یهودی در رژیمصهیونیستی نیست. بیش از این نکته، روسیه هم اولویت کنشگری قابل شناسایی در بحران غزه ندارد.
اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا و به صورت کلیتر کشورهای اروپایی به غیر از جنگ اوکراین که رخدادی یادآور جنگ جهانی دوم برای آنان است، درگیر چنددستگی و همچنین رشد احزاب و گروههای سیاسی دستراستی و ملیگرا آن هم در سال انتخابات پارلمان اروپا هستند. این نیروهای سیاسی که تضعیفکننده یکپارچگی سیاسی اروپا بهعنوان بازیگری مستقلند، نگرانی دیگری دارند که مربوط به احتمال حضور ترامپ در کاخ سفید است. حضور ترامپ که احتمالا و طبق شعارهای انتخاباتی وی با پیش رفتن جنگ اوکراین به نفع روسیه در کنار تضعیف ائتلافهایی مانند ناتو همراه خواهد بود، دغدغههای اروپاییان را از بحران غزه دور کرده است. لذا این قاره سردرگم و در حال انشقاق بهنظر میرسد که نهایتا آن را ناتوان در بازیگری مشخص در بحران غزه میکند.
نتیجه
درنهایت و با بررسی کوتاهی نسبت به وضعیت قدرتهای بزرگ در بحران غزه بهنظر میرسد، قدرتهای بزرگ، اولویت، تمایل و توانایی (به معنای هزینه فایده) تاثیرگذاری بیشتری در بحران فعلی را ندارند. این امر موجب آن شده است که هم زمان و وضعیت بحران طولانی شود، هم تاثیرگذاری بازیگران منطقهای و حتی بازیگران غیردولتی، بیشتر شود. البته این روند با توجه به اتفاقاتی خاص احتمال تغییر دارد. حوادث جدید مانند حمله اخیر به کنسولگری ایران در سوریه توسط صهیونیستها و اتفاقات احتمالی درپی آن، میتواند تغییری در روندهای موجود ایجاد کند. نکات فوق نشانگر آن است که در وضعیت فعلی کشورهای منطقه با در نظر داشتن محدودیتهای قدرتهای بزرگ، شاهد نوعی خلأ قدرتهای بزرگ در منطقه هستند. این خلأ فرصتی است که میتواند با ابتکارات منطقهای و همراه کردن قدرتهای بزرگ، باعث شکلگیری راهکاری برای بحران غزه شود که به نفع کشورهای اصیل منطقه باشد.
درنهایت و در رابطه با حمله ددمنشانه به کنسولگری کشورمان و طراحی پاسخی عملیاتی نسبت به آن، وضعیت مطروحه درباره قدرتهای بزرگ، در کنار ایجاد و استفاده از شکاف بین رژیمصهیونیستی و ایالات متحده آمریکا و پیوست بهکارگیری ابزارهایی مانند شورای امنیت برای محکومیتی جهانی قابل اعتناست. شکافهایی که در موضوعاتی مانند قطعنامه 2728 و اختلافات بین رژیم و آمریکا برای کنترل غزه و پایان جنگ وجود دارد. این نکته حتما به معنای خوشخیالی درباره روابط رژیمصهیونیستی و ایالات متحده آمریکا آن هم با توجه با وابستگی ساختاری و متقابل آمریکا و صهیونیستها به یکدیگر نیست، اما شاید هنر سیاست استفاده از اختلافات دشمنان باشد. لذا در مصداق اخیر میتوان برای منزوی کردن رژیمصهیونیستی با توجه به اختلاف در منافعش با آمریکا، علیالخصوص نسبت به ادامه بحران غزه و گسترش آن، تلاش و طراحی کرد.
شماره ۴۱۰۵ |
صفحه ۸ |
جهان شهر
دانلود این صفحه
بررسی نقش و محدودیت قدرتهای بزرگ در بحران غزه
بحران غزه فرصتی برای بازیگران منطقهای است