زینب مرزوقی، خبرنگار گروه نقد روز: ساعات کار طولانی، شیفتهایی بدون استراحت و حقوقهای کم، شاید کوتاهترین و مختصرترین تعریف از وضعیت کاری رزیدنتها باشد. چند ماهی میشود که به دلیل انتشار اخبار تلخ خودکشی برخی رزیدنتها در کشور، نگاهها به سمت وضعیت رزیدنتی معطوف شده است. اساسا رزیدنتی در قانون کار تعریف نشده و علیرغم اینکه بار اصلی درمان بیمارستانهای دولتی بر دوش رزیدنتها است اما رزیدنت نه دانشجو به حساب میآید و نه قانون کار شامل وضعیتش میشود. پیش از این نیز در همین صفحه و به تفصیل از وضعیت نابسامان رزیدنتی و البته بیشتر شدن خودکشیها در میان این قشر از نخبگان جامعه نیز نوشته و گفتهایم. مستند «رزیدنت» به کارگردانی امیرمحمد کوچکزاده و تهیهکنندگی محمدتقی بستجانی و همراهی فعالان صنفی حوزه بهداشت و درمان برای ایجاد یک تصویر شفاف از وضعیت رزیدنتی در نظام سلامت، تولید و ساخته شده است. این مستند درباره تصمیمی است که سال ۱۳۶۴، در نظام سلامت اتخاذ شده و چالشهایی برای جامعه پزشکی ایجاد کرده است. در سال ۶۴ در مجلس تصمیم میگیرند که آموزش پزشکی را از نظارت وزارت علوم خارج کنند و به وزارت بهداشت بسپارند. به واسطه تصویب این لایحه نتایج و عواقب غیرقابل جبرانی متوجه دانشجویان پزشکی، نظام بهداشت و درمان، مردم میشود. به بهانه اکران مستند رزیدنت، «فرهیختگان» با عوامل این مستند، درخصوص وضعیت رزیدنتی در کشور و ابعاد مختلف آن نشستی برگزار کرده است.
قبول دارید تصویری که از پزشکان در جامعه وجود دارد، تصویر صحیحی نیست و برخی از صنوف نسبت به این قشر از جامعه گارد دارند؟
علی سلحشور: پزشکان وقتی از مشکلاتشان صحبت میکنند، این انگ به آنها زده میشود که شما چرا فقط خودتان را میبینید؟ بدیهی است که ما هم مانند سایر اصناف دیگر، فقط مشکلات خودمان را میبینیم و مسائل خودمان را بازگو میکنیم. چرا اکثریت پزشکان را همان 10 درصد پزشکانی میبینند که برخورد مناسبی ندارند یا درآمدهای نجومی دارند؟ اگر نگوییم تمام بار اما اکثر بار درمان بیماران کشور بر دوش بیمارستانهای دولتی است. فکر میکنید که وزارتخانه نمیتواند آمار و دریافتی پزشکان دولتی را اعلام کند؟ کار بسیار راحتی است. وزارتخانه میداند که من دقیقا چقدر کارانه و... میگیرم. اینها اعلام نمیشود که از آن سمت، هجمه علیه پزشکان ایجاد شود. مثلا اعلام میشود که وزارتخانه سقف دریافتی پزشکان را برداشته. باید پرسیده شود که اصلا چند نفر دریافتیشان به سقف میرسید که سقف برداشته شد؟ تا دو سال گذشته، سقف دریافتی 60 میلیون تومان بود. یعنی هرقدر طرف کار میکرد اما باز هم بیشتر از 60 میلیون کارانه دریافت نمیکرد. آمدند برای رشد مناطق محروم و انگیزه پزشک در آن مناطق، سقف را برداشتند و برای مناطق کمبرخوردار سقف را 120 اعلام کردند. امسال که کلا اعلام شد سقف برداشته شد. اگر بگویم 99 درصد پزشکان در شهرهای کوچک حتی نزدیک سقف هم نمیشوند و میانگین کارانه دریافتیشان زیر 20 میلیون است، دروغ نگفتهام. میگویند ما دروغ وارد بازی میکنیم. خب اعلام کنند. آمار دریافتی ما که دست وزارتخانه است. اعلام کنند میانگین دریافتی پزشکان در بیمارستان دولتی به تفکیک رشته چقدر است. تاخیر پرداخت کارانهها بالای یکسال است. با ساعت کاری بالای 240 ساعت کار در ماه پزشکان طرحی، زندگیشان را تا سال گذشته با 11 میلیون و امسال با 13 میلیون تومان میگذرانند. من مجبور بودم به جز 240 ساعت کار برای دولت، باز هم برای دولت در شهرستان دیگر کار میکردم تا اموراتم بگذرد. پارسال با 11 میلیون تومان اصلا هزینه رفت و برگشت من درنمیآمد. اصلا از 30 روز مگر چقدر میتوانم کار کنم؟ پزشکی که مرگ میبیند، بیماری میبیند، خستگی خودش هم هست و همین است که میبرد.
محمدتقی بستجانی: شبهایی که به بیمارستان برای ضبط میرفتیم، در بخش ارتوپدی میچرخیدم. از دیدن آن همه خون و بیماری به تنگ میآمدم.
علی سلحشور: باز ممکن است که کسی استرس فرزندش را داشته باشد، کسی استرس پدر یا مادرش را داشته باشد و درنتیجه هرکدام بهطور جداگانه استرس بیمارش را داشته باشد. اما تمام استرسهای اصلی به پزشک مربوطهشان باز میگردد.
چه شد که به سمت این سوژه رفتید؟
محمدتقی بستجانی: میانگین کار رزیدنتها در اروپا کمتر از 200 ساعت است و مشکلاتشان در دنیا به این شدت نیست. اما ما در ایران کشیکهای 540 ساعته هم داریم. مستند را به دو منظور ساختیم. یکی اینکه برای پزشکان بود که قشر زحمتکشی هستند و معتقدیم که ضریب هوشی بالایی هم دارند. اما مساله مهمتری که ما را به ساخت این مستند سوق داد، خود مردمی هستند که زیر دست این پزشکان درمان میشوند. یعنی نگاه اصلی ما روی مردمی است که زیر دست این پزشکان درمان میشوند. اصل پرداخت ما خود مردم هستند. علت پرداخت ما هم این بود که دو سال قبل، در روزهای ابتدایی کلید خوردن کار مستند، یک رزیدنت خانمی داشتیم که بچهاش زیربار رزیدنتی سقط میشود و ما رفتیم این سوژه را کار کنیم. در همان ایام، یک مورد خودکشی هم در میان رزیدنتها اتفاق افتاد و خبر آن پخش شد. از آنجا دیگر سوژه جذاب شد و به آن پرداختیم. در مستند ازجمله محدودیتهایی که داشتیم، این بود به دلیل بار کاری که بر دوش رزیدنتها وجود دارد، اصلا وقت نمیکردند که برای مصاحبه بیایند. از آن بدتر، ترس از مصاحبه بود. یعنی هم خودشان مایل به گفتوگو نبودند و هم مشکلاتی برایشان به وجود میآوردند. از جایی به بعد ممکن است که فرد به یک انسداد برسد. دقیقا همینجاست که مساله خودکشی و مهاجرت به وجود میآید. اگر به انسداد نرسد چرا باید خودکشی یا مهاجرت کند؟ اما گاهی هم وقتی فرد به انسداد میرسد، وجدانش را خاموش میکند. یعنی درون خودش را خاموش میکند. آن وقتی که صدای درونش را خاموش میکند، چند سال دیگر همین رزیدنت، پزشکی میشود که از بیمار زیرمیزی میگیرد. آن وقت است که اخلاقیات خودش را فراموش میکند؛ چراکه قبحش دیگر شکسته شده است.
علی سلحشور: ماجرا از سمت ما اینگونه شروع شد که ما در شورای مرکزی شورای صنفی بودیم. رسما به این نتیجه رسیدیم که باید یک مستند درباره وضعیت رزیدنتی بسازیم. به دنبال تیم مستندساز هم گشتیم. روزی یکی از دوستان تماس گرفت که فردی آمده و قصد دارد یک مستند درباره رزیدنتی بسازد. برایم سوال شد. اینکه از جایی شنیده است؟ چه جوری شده؟ این را به فال نیک گرفتیم و گفتیم چه همزمانی مناسبی. درنهایت هر کمکی که از سوی شورای صنفی میتوانستیم انجام دادیم. مردم نمیدانستند که رزیدنت چه شرایط سختی را میگذراند. آن زمانی که ما به این نتیجه رسیدیم که باید مستندی ساخته شود، درآمد دریافتی رزیدنت بین 2 تا3 میلیون تومان بود. باورنکردنی بود. برای کار مستند ما در ابتدا همدیگر را در بیمارستان رسول دیدیم. تصاویری که ضبط شده دقیقا برای دو سال پیش، در همین روزها بود. اوایل زمستان دو سال گذشته. تعجب میکردم چرا کار این همه طول کشید. اما وقتی مستند را دیدم، هم خیلی لذت بردم و هم متوجه شدم چرا کار طول کشید. از نظر من کار بسیار خوبی که انجام شده، ورود به این موضوع است. در این موضوع نه رزیدنت تمایل به گفتوگو داشت و نه اجازه مصاحبه داده میشد. وضعیت در پزشکی به شکلی است که خود قوانین مصوب، پزشک را به سمت انجام کار غیرقانونی سوق میدهد. مثلا هزینه ویزیتی که دریافت میکنند، بالاتر از نرخ مصوب است. درآمد بالای 150 میلیونی دارند، چگونه؟ با کارهای غیرقانونی.
به نظر شما در بین رزیدنتها خودکشی قبحش شکسته شده است؟ از طرفی گفته میشود که خبر خودکشی ویروسی است و وقتی پخش شود، آن ویروس در جامعه متکثر میشود.
محمدتقی بستجانی: دقیقا در انتهای مستند به این مورد اشاره میکنیم. سوژه خودکشیمان که خودکشی میکند، در مراسم ختم او خانم دکتری میآید و در مجلس ختم به دوستان رزیدنت فوت شده میگوید که چرا گذاشتید امیر خودکشی کند؟ پسفردا دقیقا وسط شیفتش مرخصی میگیرد و خودکشی میکند. این خانم دکتر هم که خودش را میکشد، کمتر از یکی دو هفته بعد، یکی دیگر از رزیدنتها خودکشی میکند. دقیقا در فرآیندی دومینووار خودکشیها اتفاق میافتد.
امسال هم دقیقا همین اتفاق افتاد و در مدت زمان کم، چندین خودکشی اتفاق افتاد.
محمدتقی بستجانی: دقیقا امسال هم همین فرآیند را داشتیم. در یک هفته سه خودکشی داشتیم.
با مواردی که خودکشی کردهاند هم روبهرو شدید؟
محمدتقی بستجانی: یک مورد بود. دقیقا بعد از اکران مستند، رزیدنت طب اورژانس بود. به ما گفت که یک ماه پیش خودکشی کرده بود. در چارسو کار را دیده بود. بعد از کار بیرون که آمده بود، گریه میکرد. خودکشی کرده بود و بعد هم انصراف داده بود. میگفت من رشتهام را دوست داشتم.
دلیل خودکشی فقط سختی بود؟ یا اینکه رزیدنتهایی که خودکشی میکنند، قصد انتقال یک پیام خاصی را دارند؟
علی سلحشور: مسلما دلیل خوکشیشان فقط سختی نیست. خودکشی یک عامل چندفاکتوری است اما یک عامل، بیشتر تاثیرگذار بود. این عامل هم برای هر کسی متفاوت است. مثلا یکی از رزیدنتهایی که چند وقت پیش خودکشی کرده، کارمند رسمی برای تعهدنامه رزیدنتی نداشت. یا یک خانم دکتر دیگری که انصراف داده بود، به این دلیل بود که شرایط زندگیاش بههم ریخته بود و برای چند ماهی که دانشجوی رزیدنتی شده بود، او را مجبور کرده بودند که 90 میلیون بپردازد. یکی دیگر هم به دلیل شرایط کاری سخت. فرد به نقطهای میرسد که احساس میکند هیچکس او را نمیبیند. سختی را میکشد اما کسی او را نمیبیند. پزشک صدمات روحی بسیاری طی شیفتهایش میبیند، این صدمه روحی را چه کسی قرار است جبران کند؟ وقتی ذات یک شغل همراه با چنین اتفاقاتی است، باید این موارد هم دیده شوند. دیده شدن فقط به معنی حقوق نیست. فقط یک بخش از آن حقوق و دریافتی رزیدنت و پزشک است.
به نظرتان کار چگونه حل میشود؟
محمدتقی بستجانی: در کنار کار مستند، پژوهشی هم انجام دادیم. اینکه اصل مشکل چگونه حل میشود؟ یک کمپینی راه انداختیم. گره در سال 64 اتفاق افتاده و در طول کار این تصمیم را بازخوانی میکنیم. اما مساله ما این نیست که تصمیم سال 64 بهطور کل بههم بریزد. نه. قطعا در طی این سالها برخی قوانین و لوایح به این تصمیم اضافه شده و اکنون این تصمیم یک درخت تنومند به حساب میآید. اما با تصمیمات ساده اجرایی که برخی از آنها بار مالی خاصی هم ندارد، قابل حل است. این در کمپین ما هم وجود دارد. مثل کاهش ساعت کاری. 36 ساعت پشت هم و فقط دو ساعت استراحت، طبق کدام منطق است؟ نکته بعد این است که این فرد باید بیمه شود. مورد بعدی که پیشنهاد میدهیم، ایجاد یک حداقل حقوق است. ساعت کاری فعلی واقعا غیرمنطقی است و جان بیماران هم در خطر است. کشیکها باید 12 ساعته شود. یا اگر کشیکها 24 ساعته شود، لااقل دیگر فردا صبح نیازی به حضور نباشد.
علی سلحشور: این مسائل هم ربطی به افزایش ظرفیت ندارد؛ چراکه اکثر بار اصلی بیمارستانهای دولتی بر دوش رزیدنتهای سال یک است. اگر افزایش ظرفیت صورت بگیرد چه اتفاق خاصی میافتد؟ همان کار را دوباره ایجاد میکنیم. فرقی ندارد. مثلا میگویند که تعداد کم است و باید افزایش ظرفیت صورت بگیرد. تعداد کم نیست. باید بیماران بین کل رزیدنتها تقسیم شوند. اما اینجا فقط بین رزیدنتهای سال اول تقسیم میشوند. مثال جراحی بیمارستان امام زده میشود. اینکه بالای 100 تخت دارد و هر رزیدنت بالای 20 تخت دارد. اینگونه نیست. باید این تعداد تخت بین تمام رزیدنتها و هیات علمیها تقسیم شود.
محمدتقی بستجانی: فرد تا رزیدنتی قبول میشود، او را به کشیک میفرستند. یعنی هیچ آموزشی ندیده و بالای سر مریض میفرستند. سال اول و با کمترین آموزش، فرد باید بالاترین تعداد کشیک را سپری کند.
علی سلحشور: در اینجا ظلم به مردم در موارد اورژانسی بیشتر است. ظلم به مردم در جایی صورت میگیرد که تمام خدمات توسط رزیدنت سال یک ارائه میشود که کمترین تجربه و آمادگی را دارد. در صورتی که اصلا نباید اینگونه باشد. کجا گفتهاند باید سال یک کارها را انجام دهد؟ باید بین تمام رزیدنتها تقسیم کار صورت بگیرد. من جزء آخرین رزیدنتهای فعال در شورای صنفی رزیدنتی بودم. سال 1400 که تمام شد، سال 1401 بهطور کل آییننامه را تغییر دادند و آن را به تغذیه، خوابگاه و قسمت زیراکس و... محدود کردند. ما آن زمان در شورای مرکزی بودیم. شورای مرکزی را منحل کردند. خب اگر مشکلی پیش بیاید چه کسی میگوید؟ ما آن موقع اگر مشکلی پیش میآمد، میگفتیم. اگر موردی بود که کسی جرات اعلام آن را نداشت، ما میگفتیم. میگفتیم فلان دانشگاه یا فلان رشته این تعداد کشیک دارد. اکنون این اتفاق نمیافتد. چه میشود؟ اگر کسی اعلام کند که طبق آییننامه کشیکها صورت نمیگیرد، از فردا علاوهبر اینکه طبق آییننامه صورت نگیرد، تنبیه هم میشود. مثلا از ورود به بخش یا اتاق عمل محروم میشود. ممکن است کارهای دون شأن فرد به او سپرده شود. ممکن است برای امتحان ارتقا معرفی نشود. ما هر حرفی که بزنیم، تا وقتی که ضمانت اجرای آن وجود نداشته باشد، هیچ فایدهای ندارد. ضمانت اجرایی چگونه است؟ هر کسی که خلاف دستورات و قوانین عمل کند، باید با او برخورد شود. یعنی اگر گروهی بیشتر از 12 کشیک میگذارد، باید مدیرگروه آن عزل شود. حتما مسئول آموزشی آن گروه باید عزل شود. مثلا جزء سادهترین فعالیتهای مسئول آموزشی، نظارت بر تعداد کشیکها نباشد. پس میخواهد چه کار کند؟ باید با آنها برخورد شود. تا برخورد نشود هیچ اتفاقی نمیافتد. همچنین از موارد مورد مناقشه دیگرمان این است که ما یک آییننامه، یک روش کاری برای تمام رشتههای تخصصی داریم. مثلا طب کار، طب ورزشی، پاتولوژی و رشتههای دیگری که اورژانس ندارند، کشیکهای سخت ندارد. ما اینها را داریم. از این سمت ماجرا هم رشتههایی را داریم که جراحی دارند. فشار کاری و استرس بالایی دارند. حالا یک آییننامه برای همه این رشتهها داریم. یعنی تعداد کشیکها، ساعات کاری و حقوقشان هم یکی است. این تغییر و ایجاد تفاوت بین رشتهها باید به وجود بیاید. یعنی باید بگویند که در این رشتهها در پرداختیها و... تفاوت ایجاد شود. در دنیا هم همینگونه است. یعنی براساس رشته و بیمارستان، پرداختیها متفاوت است. بیمارستانی شلوغتر است و بیمارستانی خلوتتر. این تفاوتها باید ایجاد شود. اگر بخواهیم درست و منطقی ورود کنیم، باید این تغییرات را اعمال کنیم.