مصطفی قاسمیان، خبرنگار: انیمیشن در ایران مسیر پرفراز و نشیبی طی کرده است و حالا در جایی ایستاده که بخش مهمی از جریان اکران سینمایی در دستان این هنر صنعت است؛ در جشنواره فیلم فجر امسال هم چهار اثر در بخش ویژه انیمیشن سینمایی حضور دارند. این سالها امیدواری به آینده درخشان انیمیشن ایرانی بیش از پیش شده است. جوانهایی که در این عرصه حضور داشتند چنان خودشان را اثبات کردند که دیگر بدنه سینما و مسئولان سینمایی کشور نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند. در ادامه، گفتوگوی «فرهیختگان» با دو تن از انیمیشنسازان را میخوانید که درمورد رویهها و موانع پیشروی تولید تا اکران انیمیشن در سینمای ایران گفتند. یکی از آنها حامد جعفری، مدیرگروه هنر پویا است که به گفته خودش سه انیمیشن پرمخاطب سینمای ایران را ساخته است و دیگری محمد خیراندیش کارگردان «پسردلفینی» است که پرفروشترین اثر ایرانی در خارج از مرزهای ایران را ساخته و اکران کرده است. نکته حائز اهمیت این گفتوگو هشداری است که آنها درخصوص پدیده مهاجرت انیمیشنسازان ایرانی دادند.
مدیر گروه هنر پویا در گفتوگو با «فرهیختگان»:سوپروایزرهای انیمیشن «شاهزاده روم» مهاجرت کردهاند
نمایش موفق «بچهزرنگ» در سینما، دوباره توجهات بسیاری را به سمت صنعت پویانمایی ایرانی معطوف کرده است. این اثر که در گروه هنر پویا بهعنوان موفقترین شرکت تولید پویانماییهای بلند سینمایی ساخته شده، محصولی در ادامه «شاهزاده روم» و «فیلشاه» به شمار میآید که مانند آنها، نگاهی داستانی به یک قصه مذهبی دارد. تهیهکننده هر سه این آثار، حامد جعفری است که مدیریت عامل گروه هنر پویا را برعهده دارد. طبعا او بهعنوان یکی از چهرههای پشت صحنه موفقیت این 3 محصول، از بهترین کسانی است که میتواند درباره صنعت پویانمایی ایران سخن بگوید.
شما اصلیترین مساله پیشروی صنعت انیمیشن ایران را چه میدانید؟
به نظرم شناخت صحیح از صنعت. جز آثار تجربی و کوتاه که تولید آن حول یک فرد یا تیم کوچک انجام میشود، در همهجای دنیا، انیمیشن را یک تولید کمپانیمحور میدانند و شاید یکی از علتهای مهم این امر، زمانبر بودن ساخت انیمیشن است که یک تیم باید سه تا پنج سال در کنار هم برای آن زحمت بکشند، درحالیکه فرآیند ساخت یک فیلم رئال عموما دو تا چهار ماه زمان میبرد. پس این ایجاب میکند که یک ساختار حسابشده، دقیق و منسجم برای ساخت یک اثر وجود داشته باشد. در گذشته متاسفانه نگاه صحیح که نگاه کمپانیمحور به بحث انیمیشن است، کمتر مورد توجه قرار گرفته و عمده حمایتها و تزریقهای مالی خارج از ساختار کمپانی یا استودیوها اتفاق افتاده است. لذا مشاهده میکنیم که آن مسیر به نتیجه نرسیده است. خود من پروژههای زیادی میشناسم که سرمایه نهادهای فرهنگی کشور را جذب کرده، اما به تولید نرسیده، ناقص مانده یا با شکست اقتصادی مواجه شده است. پس بایستی شناخت مسئولان فرهنگی کشور را از موضوع انیمیشن دقیقتر کنیم تا اگر میخواهند قدمی بردارند، بدانند الزامات این حوزه از رهگذر کمپانیها یا استودیوها میگذرد. یکی از ویژگیهای مهم کمپانی، این است که رسوب تجربه در ساختار کمپانی شکل میگیرد و این باعث میشود که این تجربهها پلهپله به ارتقای کیفیت آثار بینجامد. بهعنوان مثال اگر گروه هنر پویا را مشاهده کنید، از شاهزاده روم به فیلشاه و بعد به بچهزرنگ میتوانید رشد کیفی را پلهپله ببینید، درحالیکه تقریبا همه عوامل از شاهزادهروم به بچهزرنگ به دلایل مختلف تغییر کردند و این تغییر مانع رشد کیفیت نشده است. دلیلش آن است که ما توانستیم به رسوب تجربه در ساختار کمپانی برسیم. البته این هم اکتشاف ما نیست و در دنیا به همین شکل است.
آیا اینطور که گفته میشود، مشکل نیروی انسانی در حوزه انیمیشن وجود دارد؟
مساله نیروی انسانی در کشور، یک مساله عمومی است و به صنعت انیمیشن اختصاص ندارد. نیروی انسانی متخصص، یعنی کسی که کار را به درستی فرا گرفته، در یک پروژه واقعی تجربه کسب کرده و پلهپله رشد کرده تا به جایی رسیده که بشود در پروژههای جدی به او نقشی واگذاری کرد. اما در کشور اساسا طراحی صحیحی برای رسیدن به این فرآیند وجود ندارد و سیستم آموزشی متکی به این نیست که بچهها در یک مدل پلکانی رشد کنند و رفتهرفته هم بحثهای نظری و هم بخشهای عملی را بیاموزند و سپس به کارآموزی بروند و بعد بتوانند وارد استودیوها شوند. معضل دیگر نیروی انسانی، تمرین نکردن و عدم تعهد به کار گروهی است. در ساخت انیمیشن، اشخاص باید بتوانند در کنار هم و در یک کار گروهی، کار یکدیگر را تکمیل کنند، مثلا بخش اول یک تسک را یکی انجام دهد و بخش دوم آن را دیگری و این کار جمعی و گروهی، یک رشدیافتگی میخواهد. در حوزه انیمیشن، خوشبختانه عموم نیروها جوانند. یعنی افراد خلاق، پرانرژی و باانگیزهاند، اما روی دیگر این سکه، ضعفهایی هم هست، مثلا جوانترها معمولا برنامههای آتیشان را دقیق، تنظیم نکردهاند و ممکن است برنامهشان چند بار تغییر کند یا بهعنوان مثال دیگر، جوانترها عموما دنبال خودی نشان دادن هستند و این باعث میشود خیلی جاها آبشان با کار گروهی در یک جوی نرود.
چرا گفته میشود مهاجرت در صنعت انیمیشن زیاد است؟ آیا از نیروهای گروه هنر پویا کسانی را به علت مهاجرت از دست دادهاید؟
بله، تقریبا همه سوپروایزرهای پروژه «شاهزاده روم» مهاجرت کردهاند. البته این مساله منحصر به صنعت انیمیشن نیست. علت آن هم مسائل اقتصادی و خصوصا تفاوت قیمت ارز است، چون متخصصان این حوزه میتوانند همان خدمتی را که اینجا ارائه میدهند، جای دیگری با درآمد قابل توجه دلاری داشته باشند. از قضا وقتی بچهها وقتی به یک پروژه خارجی وارد میشوند، به لوازم کار بیشتر ملتزمند. به همین دلیل هم ایرانیهای شاخصی در خارج از کشور داریم که در حوزه انیمیشن فعالند. مثلا الان یکی از آرت دایرکتورهای دیزنی یک ایرانی است که همین جا درس خوانده و کارآموزی کرده، کار کرده و بعد مهاجرت کرده. یا مثلا وقتی به تیتراژهای انیمیشنهای موفق نگاه میکنیم حتما اسم ایرانیها را هم در آنها میبینید.
آیا مدیران فرهنگی از صنعت انیمیشن به اندازه کافی و به شکل درست حمایت میکنند؟
قدم نخست برای حمایت از انیمیشن همان شناخت درست از این صنعت است که در پاسخ به سوال اول گفتم. مدل اشتباه حمایتی، تاسیس بنیاد و اداره و نهادی مشابه هزار اداره دیگر است. مثلا الان بنیاد بازیهای رایانهای چه تاثیری بر صنعت بازی داشته که همان تجربه را دوباره تکرار کنیم؟ پس باید اول صنعت را درست بشناسیم و بعد مطالعه کنیم تا ببینیم مدلهای موفق حمایتی این حوزهها در دنیا چیست و از آنها الگو گرفت و بومیسازی کرد. من فکر میکنم آن مدلها قطعا بنیاد و ادارهکل و سازمان و... نیست. مگر صداوسیما این چیزها را نداشت؟ اما میبینید اگر رشدی هم در این صنعت اتفاق افتاده، متکی به برنامهریزیها و سیاستگذاریهای نهادهای فرهنگی حاکمیتی و دولتی نبوده و همین قدمهای موفق اندکی که برداشته شده هم در بخش خصوصی برداشته شده و مهم است که این را متوجه شویم. اگر این فهم اصلاح شود، برنامهها، حمایتها و تصمیمات حاکمیتی و دولتی هم بهرهورتر، کاراتر و اثربخشتر میشود.
شما دقیقا نیازمند چه اقدامی از سوی مدیریت فرهنگی هستید که سرعت رشد کار را بیشتر کند؟
چیزی که من میفهمم الان مهمترین اقدام باید بیشتر متمرکز به حمایتهای پس از تولید باشد تا حمایتهای قبل و حین تولید. البته درباره حمایتهای بخش قبل و حین ساخت آثار انیمیشنی، نکاتی دارم که چون مفصل است محل طرح آن اینجا نیست، ولی آن چیزی که الان مهمتر از همه اینهاست، حمایتهای ناظر به پس از تولید است، بهعنوان مثال میگویم، مثلا دولت بگوید انیمیشنهای سینمایی اجازه دارند خارج از نوبت اکران شوند یا نقشآفرینی نهادهای فرهنگی مختلف را که ممکن است با ورود سلیقهای به این حوزه یا اکران همزمان فیلم مشابه، صدماتی را در سانس و سالن ایجاد کنند، محدود کند و مثلا تعدادی سالن و سانس را برای انیمیشنها تضمین کند، یعنی دولت در حوزه حمایتهای مختلف مثل حمایتهای تبلیغاتی، معرفی بهتر اثر و مشوقهایی برای تضمین موفقیت پروژههای ساختهشده میتواند نقش کلیدی داشته باشد تا ثمره آن ایجاد الگوهای موفق برای سرمایهگذاران باشد و در سرمایهگذاران این حس را ایجاد کند که ورود به این حوزه با احتمال بالاتری منجر به موفقیت خواهد شد. اما فعلا دولت مسیری را انتخاب کرده که به نظر من اشتباه است و باید صبر کنیم تا منافع و مضرات آن مشخص شود و بعد دربارهاش صحبت کنیم.
پس سیاستگذاری دولت به نحوی نیست که به نفع صنعت انیمیشن باشد؟
نیست خیر. دولت برای توسعه این حوزه مشهود است، اما دو دلیل، باعث شده سیاستگذاریهای جدیدی که دارد اتفاق میافتد، سنخیت و همخوانی بالایی با صنعت انیمیشن نداشته باشد؛ دلیل اول شناخت ناکافی مشورتدهندگان به دولت از صنعت انیمیشن است و دلیل دوم این است که موفقیتهای صنعت انیمیشن کشور تا امروز، ناشی از ریلگذاریهای نهادهای فرهنگی نبوده است و اگر به اشتباه فکر کنیم به دلیل سیاستهای گذشته این موفقیتها کسب شده، مسیر اشتباهی را برای آینده ترسیم خواهیم کرد. مثلا ببینید الان در برنامه هفتم توسعه، گفته شده باید در طول این برنامه هفت هزار و چند صد ساعت انیمیشن ساخته شود. خب این هفت هزار ساعت براساس کدام ظرفیت و مطالعه، پیشنهاد شده؟ یا نکته دیگری درباره ایجاد کارخانههای نوآوری که برای هر استان پیشنهاد شده. به نظر میرسد اینها نکاتی است که درمورد آنها کمتر فکر شده و احتمالا ناشی از عدم شناخت دقیق از این صنعت است. راهکار هم به نظرم این است که به جای جلسات تشریفاتی و مشورت با غیرمتخصصان باید از فعالان اصلی این صنعت و مدیران استودیوهای موفق مشورت گرفته شود تا سیاستها بازتنظیم شود و مقرون به نتیجه مطلوب شود. به نظرم میشود با مشوقهایی انگیزههایی برای ایجاد زیرساخت و پولساز شدن این صنعت به وجود آورد.
آیا صنعت انیمیشن بدون حمایت بخش دولتی و حاکمیتی میتواند سر پا بماند؟
بله، حتما. اصل بر این است که گردش مالی مقرونبهصرفه در این صنعت شکل بگیرد.
شما فیلم انیمیشن قبلی خود را بدون حمایت دولتی ساختید، ولی برای بچهزرنگ از کانون پرورش فکری حمایت گرفتید. چرا این اتفاق افتاد؟ نمیتوانستید مستقل بسازید؟
ایده هر سه فیلم ما متعلق به اشخاص حقیقی از بیرون مجموعه بوده است. ما ایدههای پیشنهادی را گرفتیم و در یک فرآیند شتابدهی آنها را به طرح، سیناپس، فیلمنامه و نهایتا به استوریریل تبدیل کردیم و وقتی به استوریریل آثار رسیدیم، در این مرحله تازه رفتیم سراغ اینکه سرمایهگذار جذب کنیم. در همه کارها هم برایمان هم اهمیت داشته که سرمایهگذار چه ارزش افزودهای میتواند برای ما داشته باشد. سرمایهگذاری بنیاد سینمایی فارابی در پروژه شاهزاده روم، درست یک روز قبل از اکران سراسری فیلم اتفاق افتاد! اسنادش هم موجود است، حتی خیلی به مرحله پرداخت پول نرسید چون قرار بود فارابی پولی پرداخت کند و درآمدی داشته باشد و وقتی اثر موفق شد این دو با هم سربهسر شد و اساسا دیگر نیازی به پرداخت نبود! در فیلشاه بعد از ورود به فرآیند تولید اثر ابتدا سرمایهگذاری بنیاد سینمایی فارابی را داشتیم و چند ماه بعد هم موسسه تصویر شهر متقاضی سرمایهگذاری در اثر شد که البته هردو از فروش فیلم سود بردند. در بچهزرنگ هم پیشنهادهایی -چه از بخش خصوصی و چه از بخش حاکمیتی- برای سرمایهگذاری در این فیلم داشتیم که همه آنها هم بعد از آغاز فرآیند تولید بود. ما کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به دلیل ارزشهای افزوده مهمی که ایجاد میکرد انتخاب کردیم، کانون سالیان سال در تولید محصولات حوزه کودک و نوجوان فعالیت کرده بود. حلقه مفقوده استمرار ارتباط با مخاطب در حوزه انیمیشن، مربوط به محصولات جانبی آن است و ما با همین نگاه، یک همکاری استراتژیک را با کانون تعریف کردیم که شاهد موفقیت این همکاری هم هستیم، شما فروش بیسابقه 12 میلیارد تومانی محصولات جانبی بچهزرنگ در راند اول تولید محصولات مرتبط با این اثر را ببینید که ناشی از به فروش رسیدن کل محصولات جانبی آن بود. این اتفاق محصول حضور کانون در پروژه بچهزرنگ است که ارتباطی به وابستگی کانون به دولت هم ندارد. ما کانون را به عنوان سرمایهگذاری میبینیم که توانمندیهایی داشته و توانستیم با همدیگر یک اتفاق بزرگتری را رقم بزنیم. امیدواریم اقدامات دیگری هم بتوانیم انجام بدهیم که به توسعه این صنعت کمک کند، چراکه معتقدم مجموعه آثار گروه هنر پویا، در همه این سالها پیشرو بوده و به رشد صنعت کمک کرده و در هر اثری یک گام صنعت را جلو برده است. یک مثال ساده میزنم. وقتی سال 93 برای اولین بار خواستیم شاهزاده روم را به جشنواره فجر بفرستیم، هیات انتخاب آن را پذیرفت، اما در بخش اصلی قرار نگرفت و ما لوح تقدیر ویژه دبیر جشنواره را از آقای رضاداد گرفتیم. در فیلشاه ماجرا یک قدم جلوتر رفت و یک انیمیشن توانست به بخش مسابقه سودای سیمرغ راه پیدا کند که این خیلی دستاورد مهمی بود. هرچند بعدا اعضای هیات داوران گفتند که فیلم را داوری نکردند و این بر خلاف آییننامه بود، ولی باز هم حضور در بخش مسابقه، یک کمک و اتفاق مهم برای صنعت انیمیشن بود.
در بچهزرنگ ما علاوه بر اینکه فیلم را در بخش مسابقه سودای سیمرغ داشتیم، شبیه جشنوارههای درجهیک دنیا، با یک انیمیشن سینمایی با آثار رئال رقابت کردیم و اتفاقا فیلم در همه بخشهایی که میتوانست رقابت کرد و نامزد شد. اینها دستاوردهای مهمی است.
آیا خروجی کمپانی هنر پویا که هر سه یا چهار سال یک اثر بلند سینمایی است، برای کمپانی بودن کافی است؟
باید به چند نکته توجه کنیم. در این 17-16 سال فعالیت گروه هنر پویا، هیچ مجموعه دیگری را سراغ ندارید که در بخش خصوصی دوام آورده باشد و این مدت طولانی متمرکز بر سینمای انیمیشن کار کرده باشد. هیچ مجموعه دیگری را هم سراغ ندارید که سه فیلم بلند سینمایی ساخته و اکران کند و پرمخاطبترین آثار انیمیشن تاریخ سینمای ایران هم باشد. این را هم در نظر بگیرید که همین شرایط اقتصادی به تنهایی، برای از بین رفتن یک مجموعه خصوصی مثل هنر پویا کافی بوده است اما به لطف خدا هنر پویا باقی مانده است. مشکلات زیادی هم سر راه هنر پویا بوده یا به وجود آمده که همه آنها با لطف خدا حل شدهاند. مثلا در حوزه منابع انسانی هم اشخاصی بودند که از نیروهای کلیدی مجموعه هنر پویا محسوب میشدند و جایی حس کردند که اگر نباشند، مجموعه موفق نمیشود و از این قطار پیاده شدند، اما پروژه بهتر و شاید بهسامانتر هم به ثمر رسیده؛ آنقدری که امروز پشیمانند و تلاش میکنند بگویند پروژهها، پروژههای آنهاست و همه موفقیتها از آنهاست! به هر حال باید این را هم بپذیریم که بخشی از دلیلی که ما نتوانستیم در این سالها، بیشتر از سه فیلم به اکران برسانیم، کرونا هم بوده است. ما سال 94 اعلام کردیم میخواهیم طی 10 سال به نقطهای برسیم که هر سال یک فیلم در سینما برای اکران داشته باشیم. اگر کرونا اتفاق نمیافتاد، به نظرم میتوانستیم تا ۱۴۰۴ به آن برسیم. حتی الان هم امید داریم که با دو یا سه سال تاخیر، بتوانیم آن برنامه را محقق کنیم. مدل کار کمپانیهای انیمیشن در دنیا، برای افزایش تولیدات این است که بر اساس گردش مالی خوبی که دارند، هر چند ماه یک بار، یک پروژه سینمایی را استارت میزنند. این باعث میشود که بعد از سه یا چهار سال اول، به فواصل منظم یک فیلم برای عرضه در سینما داشته باشند، اما ما اینجا همیشه محدودیت منابع مالی داریم و شرایط اقتصادی اینطور است که هرچقدر هم تلاش میکنیم، باز گردش نقدینگی مناسب را نمیتوانیم حفظ کنیم و ما مدام از شرایط اقتصادی کشور شکست میخوریم. پس آن چیزی که مانع اصلی تعدد تولیدات شده، اقتصاد ناپایدار و تورم بالا بوده و شاید در چنین شرایطی همین که علیرغم همه مشکلات اقتصادی، توانستهایم سر پا بمانیم، خودش یک دستاورد است.
به نظر شما نگاه مخاطب عام به انیمیشنهای ایرانی چطور است؟
مخاطب با وجودی که محصولات روز دنیا را تماشا میکند و تفاوت کیفی بعضا جدی بین بعضی محصولات داخلی و خارجی میبیند، باز هم این انعطاف و پذیرش را دارد که از محصولات داخلی استقبال کند. به نظرم این امر تکلیف مسئولان کشور را سختتر میکند، چون مخاطب به محتوای داخلی علاقه نشان میدهد و ضعف تکنیک را با دیده اغماض میپذیرد تا محتوای مطلوب داخلی را به دست بیاورد.
شما موفقیت آثاری مثل «پسر دلفینی»، «لوپتو» و «بچهزرنگ» را نشانه پیشرفت سریع صنعت میدانید یا اینها تکستارههاییاند که طی یک روند طبیعی موفق نشدهاند و حاصل اتفاقند؟
لااقل موفقیت محصولات هنر پویا حاصل اتفاق و تصادف نیست. بین حدود 30 انیمیشنی که در سینماهای ایران اکران شده، فقط سه انیمیشن سینمایی هستند که توانستهاند بیش از یک میلیون مخاطب جذب گیشه کنند و از قضا هر سه تای آنها آثار گروه هنر پویا هستند. پس این یک روند است، نه یک اتفاق. مهمترین چیزی که من روی آن تاکید میکنم، این است که اگر میبینیم آثار هنر پویا پرمخاطبترین محصولات انیمیشن تاریخ سینمای ایران بودهاند، نشان این است که مسیر کمپانیمحوری به نتیجه رسیده و به یک جریان فرهنگی تبدیل شده است، اما به این مساله کمتر توجه شده که یک جریان فرهنگی، توسط محصولات بخش خصوصی ایجاد شده است.
کارگردان انیمیشن در گفتوگو با «فرهیختگان»: بسیاری از نیروهای «پسر دلفینی» مهاجرت کردهاند
مابین پویانماییهای ایرانی، تنها اثری که فروشی چشمگیر را در خارج از کشور تجربه کرده، پسر دلفینی است که سال گذشته نیز در سینماهای کشور اکران شد و با وجود انتشار نسخه قاچاق، در زمان خودش رکورد پرتماشاگرترین پویانمایی ایرانی را هم شکست. حال حدود یک سال بعد از اکران موفق این فیلم در کشور، با محمد خیراندیش، کارگردان آن که در اثر قبلی همین گروه سازنده یعنی «فهرست مقدس»، طراحی کاراکترها را بر عهده داشت، درباره مسائل مختلف صنعت انیمیشن گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
شما به عنوان فعال صنعت انیمیشن، مساله اصلی این صنعت را چه چیزی میدانید؟
فارغ از مسائل هنری و تکنیکی، مساله اصلی ما فروش است. به هر حال انیمیشن یک صنعت است و اگر بخش آخر حلقه سرمایه، تولید و فروش شکل نگیرد، چرخ انیمیشن نمیچرخد. اگر این اتفاق بیفتد، انیمیشن موفق میشود. این اواخر چند انیمیشن نشان دادند که این صنعت، ظرفیت خوبی برای شکلگیری این حلقه دارد. به نظر من اگر همین نسخه را برای بقیه انیمیشن ایران هم بپیچیم، صنعت انیمیشن ایران میتواند به عنوان یک صنعت توسعهگرا و حتی با قابلیت صادرات عالی به حرکتش ادامه دهد. در صنعت انیمیشن بعد از فروش گیشه، نوبت به کالاهای جانبی میرسد که در آن مرحله، IP میفروشند. یعنی مثلا کمپانی که تولید البسه میکند، فقط هویت تجاری را اجاره میکند و بعد از تولید محصول، مثلا 30 درصد از سود آن به تولیدکننده انیمیشن میرسد. شما خبر دارید که امسال بعد از 95 سال، حقوق تجاری میکی ماوس آزاد شد. البته الان هنوز هم ساخت فیلم در اختیار خود دیزنی است، اما دیگران میتوانند محصولات جانبی آن را بسازند. یعنی کمپانی دیزنی برای 95 سال از این کاراکتر سود برد!
الان با وجود گیشه مناسب فیلمهای انیمیشن، ساخت انیمیشن در ایران سودده نیست؟
ببینید، منظور من از اینکه گفتم حلقه کامل شود، همین بود. با این شرایط، سازندگان باید به فروش خارجی فکر کنند، وگرنه سودده نیست. پسر دلفینی هم چون فروش خارجی داشت، سود کرد. فیلم ما در اکران داخلی 24 میلیارد تومان فروخت که 8 میلیارد تومان آن به صاحب فیلم برگشت. با 8 میلیارد تومان، نمیشود انیمیشن بعدی تولید کرد.
درباره فیلمهای غیرانیمیشنی، خبر داریم که کف هزینه تولید به حدود 10 میلیارد تومان رسیده است. در انیمیشن کف هزینه تولید یک اثر معمولی چقدر است؟ برای اثری مثل پسر دلفینی که مرزهای کیفیت فنی این صنعت را جابهجا میکند، چقدر است؟
برای انیمیشن باید طور دیگری محاسبه شود. فیلم رئال در یک بازه زمانی کوتاه فیلمبرداری میشود و در همان بازه، صاحب فیلم هزینه میکند، ولی تولید انیمیشن حداقل دو یا سه سال طول میکشد و حجم زیادی از هزینه هم در پیشتولید انجام میشود. در انیمیشن باید 150 یا 200 نفر در یک زمان طولانی درگیر کار باشند. پارسال وقتی درباره هزینه ساخت پسر دلفینی از آقای همدانی سوال میکردند، ایشان میگفت حدودا 15 میلیارد تومان هزینه شده است.
این 15 میلیارد تومان امسال چقدر شده؟
50 میلیارد تومان. استانداردها و فرمهایی برای دریافت حمایت وجود دارد که ما اینها را پر میکنیم. جالب است بعضی از دوستان و رقبای ما که البته تولید هم نمیکنند، همین اعداد را میدهند و من نمیدانم میتوانند این کیفیت را ارائه کنند یا نه. عددی که امسال برآورد میشود، همین 50 میلیارد تومان است. این هم چیزی نیست، یعنی یک میلیون دلار!
خب ما با ریال زندگی میکنیم!
بله، ولی الان انیماتور ما میگوید حتی وقتی برای شبکههای هندی کار میکند، ماهی 2 هزار دلار حقوق میگیرد. به هر حال این بازار جهانی و رقابتی است. اگر بخواهید استانداردی را رعایت کنید، باید بتوانید نیروهای متخصص را جذب کنید و نگه دارید. الان تیم پسر دلفینی پوسته اساسی انداخته، چون بسیاری از نیروها مهاجرت کردهاند. از ما مالیات میگیرند، ولی آن امنیت نیروی انسانی را که باید به ما بدهند، نداریم. ما اصلا نمیتوانیم طولانیمدت روی نیروی انسانیمان حساب کنیم. امروز سوپروایزری که به تازگی کارش را شروع کرده بود، به من گفت کسی را به جای من پیدا کنید، چون از کانادا پیشنهاد کاری دارم! در انیمیشن حتی کنترل پروژه هم خیلی سخت است. مثلا آخرین نرمافزار کنترل پروژهای که در ایران داشتیم و اتفاقا روسی هم بود، از هفته پیش فیلتر شد! کلی هزینه این چیزها میشود.