سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه جهانشهر: دور نخست جنگ «طوفان الاقصی» که 48 روز به طول انجامید، نشان داد رژیمصهیونیستی در حوزه ذخیرهسازی و تولید «مهمات» دچار مشکل است. رژیم با نزدیک به 400 جنگنده عملیاتی و چهار هزار تانک و تعداد بیشتری نفربر و خودروهای زرهی، کمبودی به لحاظ تسلیحات و حتی قطعات مصرفی ندارد، بلکه مشکلاتش متمرکز بر حوزه «مهمات» است. این پدیده نیز نه در نبرد با چندین جبهه، بلکه در جریان نبرد با باریکه غزه با وسعت 360 کیلومت مربع رخ داده است. این موضوع دلایلی دارد.
1. نیاز به بمباران و گلولهباران چندباره
ارتش رژیم پیش از ورود زمینی به نوار غزه تلاش کرد زیرساختهای نظامی مقاومت در این منطقه مانند تونلها و مراکز ذخیرهسازی و تولید سلاح را با بمباران، نابود یا ناکارآمد سازد. گلولهبارانها که برای آمادهسازی برای پیشروی زمینی صورت میگرفتند، در ادامه نیازمند تجدید بودند زیرا احتمال داشت نیروهای حماس مجددا از طریق تونل یا حتی سطح زمین به مناطقی که پیشتر بمباران شده بودند بازگشته و در آنها کمین کنند. این نیاز مداوم به بمباران و گلولهباران باعث شد تا رژیمصهیونیستی دچار کمبود مهمات شود. از همین رو تهاجم رژیم به غزه را نمیتوان جنگ با یک منطقه کوچک دید زیرا نیاز به تعدد حملات، وسعت آن را درحال حاضر غیرقابل محاسبه کرده است. به گزارش والاستریت ژورنال، آمریکا برای کمک به رژیم در حین جنگ و پرساختن ذخایر مهمات رژیم حدود ۱۵۰۰۰ بمب و ۵۷۰۰۰ مهمات توپخانه برای تلآویو ارسال کرده است.
2.جغرافیای وسیع جنگ
رژیم در جریان جنگ از چهار جبهه خارجی لبنان، سوریه، عراق و یمن مورد حمله قرار گرفته که بهطور مستقیم به لبنان و سوریه واکنش نظامی نشان داده و آمریکا نیز بهطور رسمی در عراق دست به اقدام زده است. وسعت این چهار کشور که از آنها حملاتی علیه رژیم صورت گرفته درمجموع یک میلیون و 608 هزار کیلومترمربع است که 40 هزار کیلومترمربع (2.5 درصد) از وسعت ایران کوچکتر است. گروههای مقاومت در تمام این جغرافیا مستقر نیستند اما وسعت محدوده کشوری محل استقرارشان، میتواند وسیع بودن جبهه فعال شده در مقابل رژیم را نشان دهد. صهیونیستها برای عملیات در این جبههها به صورت زمینی (لبنان و سوریه) و هوایی (عراق و یمن) باید آمادگیهای لازم را داشته باشند که به لحاظ تسلیحاتی تقریبا آمادگی آن را دارند، به جز جبهه یمن که فاصلهای بسیار زیاد از فلسطین اشغالی دارد. با اینحال این آمادگی به لحاظ مهمات وجود ندارد.
3. محدودیت فضای انبار مهمات
فلسطین اشغالی 27 هزار کیلومترمربع وسعت دارد که شش هزار کیلومترمربع آن را کرانه باختری و غزه تشکیل میدهد که برای ذخیرهسازی مهمات مطمئن نیستند. در فضای باقی مانده نیز مناطق مرزی برای ذخیرهسازی سنگین سلاح، امن نبوده و از این رو صهیونیستها با محدودیت فضا برای این امر مواجهند.
راهکارهای آمریکا برای حل مساله
بروز مشکل کمبود مهمات در رژیمصهیونیستی میتواند دو پیامد داشته باشد که در هر دو آمریکا نقش اصلی را دارد. نخست تلاش برای «ایجاد کانال امن انتقال مهمات» به سمت فلسطین اشغالی و دوم «افزایش اقدامات نظامی آمریکا.»
1.ایجاد کانال امن انتقال مهمات
آمریکا در این حوزه دارای سابقه است و برای اولین بار در جریان جنگ اکتبر 1973 دست به انتقال کمکهای نظامی به صورت فوری به رژیم زد. در آن برهه این کمکها تنها شامل مهمات نمیشدند و سلاحهایی مانند جنگنده را نیز در بر میگرفتند زیرا مصر و سوریه در این جنگ با موشکهای پدافند هوایی موفق شده بودند دهها جنگنده رژیم را سرنگون کنند. اگر آمریکا چنین کانالی را ایجاد کند، باید از خاک اردن یا بنادری مانند حیفا و ایلات این اقدام را انجام دهد که خود مخاطراتی مانند هدفگیری بنادر یا ایجاد التهاب در روابط کشورهای اسلامی را به دنبال دارد.
2.ورود مستقیمتر آمریکا
درصورتیکه انتقال مهمات یا سلاح به رژیمصهیونیستی به اندازهای که لازم است مقدور نباشد، احتمال دارد آمریکا با اتکا به پایگاههایش و همچنین هراس ذهنی دیگران از این کشور، برای کاهش تنشها دست به اقدام مستقیم بزند. این ورود مستقیم برای آمریکا خطراتی دارد.
هشدارها
صهیونیستها تاکنون در جریان طوفان الاقصی تنها نیازمند مهمات بودهاند اما اگر کار به جایی برسد که آمریکا علاوهبر آن، سلاحهایی مانند خودروهای زرهی یا هواگرد برای رژیم ارسال کند، یعنی آمریکا قصد گسترش دایره جنگ به خارج از فلسطین اشغالی را دارد. در این صورت باید دید آیا جبهه مقابل انتظار را برمی گزیند یا «7 اکتبر» دیگری در جایی متفاوت به اجرا در میآورد. پیش از این منابع آگاه اعلام کرده بودند رژیمصهیونیستی قصد داشته به غزه حمله کرده و با یکسره کردن کار این منطقه، جنگ را به لبنان یا سوریه بکشاند از این رو عملیات 7 اکتبر به اجرا درآمد. این یک رویه است و احتمال دارد اگر غرب بر این مسیر اصرار کند، رویه 7 اکتبر بار دیگر تکرار شود. آنچه در این مسیر آمریکاییها بر آن امید بستهاند «تردید» است که با افزایش تهدیدات نظامی واشنگتن میتواند در محور مقاومت القا شود. با اینحال واشنگتن مطمئن نیست تردید در طرف مقابل ایجاد شود زیرا غرب آسیا زمین استقرار محور مقاومت است و آخرین نقطه برای دفاع به حساب میآید و چارهای جز دفاع از آن وجود ندارد، همانند روسیه که اوکراین را آخرین نقطه دفاع تلقی کرد. با این وجود غرب آسیا برای آمریکا نقطه حیاتی نیست ولی ریسک بزرگی به شمار میرود. اگر واشنگتن تصمیم به مداخله در غرب آسیا بگیرد با توجه به سختگیریهای طرف مقابل جنگی طولانی در پیش دارد. این طولانی بودن به این معناست که اگر پیروزی قابل دستیابی باشد، دیرهنگام حاصل خواهد شد اما شکستهای زودهنگامی را در رقابتهای شرق آسیا و شرق اروپا به واشنگتن تحمیل میکند. جنگ غزه محیط «دستخوانی» آمریکاست. تحرکات واشنگتن در داخل جغرافیای فلسطین اشغالی مانند سفرپیاپی سیاستمداران و رهبران در کنار ارسال مهمات به معنای تلاش آنها برای حفظ موجودیت رژیم است. حرکت آمریکا به سمت ارسال تسلیحات نظامی مانند هواگرد و خودروهای زرهی نشاندهنده نیت واشنگتن برای گسترش جنگ خواهد بود و دست زدن این کشور به اقدامات نظامی در منطقه حکایت از تبدیل شدن آمریکا به سپر بلای رژیم خواهد داشت. هرکدام از این شرایط، پاسخهای متناسبی دارد. تلاش برای حفظ موجودیت رژیم پاسخهایی در داخل فلسطین اشغالی داشته، تلاش برای ارسال سلاح برای تلآویو میتواند منجر به تکرار 7 اکتبر علیه رژیم شده و درنهایت تبدیل شدن واشنگتن به سپر بلای تلآویو، ضربات سنگینتر به آمریکا را به دنبال دارد که نتیجه طبیعی ورود صریح آمریکاییها به یک درگیری است. سطح یک، روالی عادی در جنگ علیه رژیم است. سطح دوم وقوع یک اتفاق شگفتآور علیه تلآویو بوده و در سطح سوم، آمریکا به انتخاب خود وارد مخمصه خواهد شد.