فرهیختگان: امروز چهارم آذرماه اولین سالگرد برد تیم ملی فوتبال ایران برابر تیم ملی ولز در چهارچوب رقابتهای جام جهانی 2022 قطر است. روزی که اعضای تیم ملی فوتبال ایران توانستند در التهابات تلخ ایران در تابستان و پاییز 1401 با یک برد جانانه مردم را به خیابانها بکشانند و شیرینی یک برد را نصیبشان کنند. در بحبوحه جامجهانی فوتبال بسیاری از چهرههای ضدانقلاب خیلی تلاش کردند حتی ایران را از ورود به رقابتهای جام جهانی حذف کنند و یا با تفرقه بین بازیکنان تیم ملی و حتی بین آنها و مردم چالشهای تازهای تولید کنند اما نهایت دوباره ورزش توانست ایرانیان را دور هم جمع کند تا بعد از این برد شیرین همه اقشار جامعه کشور با پرچم به خیابانها بیایند و کنار هم شادی کنند. ورزش در همهجای دنیا غیر از کارکرد ورزشی خود پیوند عمیقی با غرور ملی ملتها داشتهاست به گونهای که دیهگو مارادونا وقتی در جام جهانی 1986 انگلیسیها را با دو گل عجیب و غریب آتش زد داشت بر سر جزایر اختلافی فالکلند برای بریتانیاییها خط و نشان میکشید و آرژانتین آن روز یکی از پرغرورترین روزها و سالهای خود را گذراند.
در کشور ما نیز پیروزی در مسابقات ورزشی گهگاه تبدیل به یک عید ملی شدهاست، به گونهای که با گذشت 26 سال از بازی خاطرهانگیز ایران و استرالیا هرساله هنوز این برد شیرین در هشتم آذرماه جشن گرفته میشود و لحظات ناب آن دوره میشود.
پیوندهای اعتقاداتی و غرور ملی مهمترین عوامل انسجام مردم ایران است. اتکا به این دو پایه باعث شد تا پس از انقلاب اسلامی، ایران از دل بحرانهای داخلی و خارجی متعدد پیروزمندانه خارج شود. اپوزیسیون و حامیان غربی آنها نیز با درک تاثیرگذاری این دو اصل در حفاظت از موجودیت ایران همواره درصدد گرفتن این دو مولفه تاریخی از ایرانیان بودهاند. تقابل دستگاههای امنیتی غربی با باورهای دینی و مذهبی امری است که مردم ایران در پنج دههای که از انقلاب اسلامی میگذرد آن را به خوبی درک کردهاند اما پیوندهای ملی امری است که به ویژه در یک دهه اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. اوج این امر را نیز میتوان در اتفاقات پاییز 1401 دید. اپوزیسیون خارجنشین که از بحرانهای خیابانی 88، 96 و 98 طرفی نبسته و نهایتا شکستخورده میدان را ترک کرده بود با درک این موضوع که هویت ملی مردم ایران یکی از مهمترین دلایل عدم حمایت آنها از اپوزیسیون تجزیهطلب است، در ماجرای 1401 راهبرد تخریب باورهای ملی و تمام نمادهای آن را درپیش گرفت. حضور ورزشکاران ایرانی در رقابتهای جهانی نیز یکی از همین نمادها بود که اپوزیسیون سعی در ملیتزدایی از آن داشت. در همین راستا نیز ورزشکاران بابت شادی پس از پیروزی و خواندن سرود ملی مورد هجمه قرار گرفته و مردم نیز به خوشحالی بابت باخت تیم ملی کشورشان تشویق میشدند. درک این فضا که ورزش قهرمانی به عنوان یکی از ابزارهای تقویت هویت ملی مورد هجمه اپوزیسیون قرار گرفته این الزام را بهوجود میآورد که ایران برای جلوگیری از تخریب هویت ملی به عنوان مولفه قدرت خود تمام ابزار بازدارنده ازجمله ورزش ملی را تقویت کند. چنین تعبیری را رهبر انقلاب نیز در دیدار با قهرمانان ورزشی اینگونه به کار بردند: «ایران قوی باید ورزش قوی داشته باشد.» در ادامه ضمن توضیح پیوند میان ورزش قهرمانی و هویت ملی ابزارهای تقویت هرچه بیشتر ایران در بعد ورزشی تشریح شده است.
ورزش رسانهای تریبون فرهنگی-سیاسی ماست
با وجود مانور رسانهای گسترده اپوزیسیون و دعوت مردم به خوشحالی بابت باخت ایران توسط آنها، مردم ایران در اوج بحرانهای سال گذشته بابت پیروزی ایران در مقابل ولز خوشحالی کردند و بابت حذف از جام جهانی گریستند. بازیکنانی که در بازی با انگلستان تا حد زیادی تحت تاثیر جنگ روانی حاکم بر فضای مجازی بودند، سال گذشته در چنین روزی با خوشحالی حماسی پس از چسبیدن شوت روزبه چشمی به تور دروازه ولز هم رسانههای لندننشیدن و هم خبرنگاران سیاسی امنیتی اعزامی به دوحه را دعوت به سکوت کردند. علاوه بر بازیکنان مردم ایران نیز با جنگ روانی ایجادشده همراهی نکرده و مطابق نظرسنجی ایسپا تنها 4.8 درصد از مردم اعلام کرده بودند که دوست ندارند ایران در برابر آمریکا پیروز شود. درحالیکه امثال علی کریمی، بازیکن سابق تیم ملی و بازیکن فعلی علیه تیم ملی، همچنان از خوشحالی بازیکنان در آوردگاه جام جهانی عصبانیاند، حمله به تیم ملی ایران که در اوج التهابات داخلی سعی کرد وفاق ملی ایجاد کند متاسفانه از سوی برخی چهرههای ورزشی کشور هم دیده شد. علیرضا جهانبخش در مصاحبهای با عادل فردوسیپور در برنامه 360 باید توضیح میداد که چرا بازیکنان تیم ملی بعد از گل ایران به ولز خوشحالی کردند و به نوعی بازجویی شد. این در حالی است که تیم ملی ایران داشت برای شادی مردم کشور در مسابقات جام جهانی میدوید تا از تلخی روزهایمان کم کند و شادیآفرین باشد.
حالا به روزهایی رسیدهایم که بازیکنان در بازی تیم ملی با هنگکنگ که در اوج حملات هوایی رژیمصهیونیستی به مردم غزه برگزار شد با چفیه در میدان بازی حاضر شدند تا حمایت خود را از مردم غزه ابراز کرده و جنایات رژیمصهیونیستی را محکوم کنند و این یعنی ورزش حرفهای توانسته تریبون مهم و بزرگی برای مانیفست سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران باشد و همین اهمیت ورزش حرفهای را برای کشور نشان میدهد.
ورزش عید ملی میسازد
گل حمید استیلی به تیم ملی آمریکا در مسابقات جام جهانی 1998 و خوشحالی همراه با بغض و گریه او سالها فیلم ثابت تیتراژهای برنامههای خبری ورزشی بود. گل خداداد عزیزی، غزال تیزپای تیم ملی ایران به تور دروازه مارک بوسنیچ شاید بیش از چندهزاربار از تلویزیون ما پخش شده است. شاید اگر مهدی طارمی هم کمی بیشتر به پایش زاویه میداد و آخرین شوتش در جام جهانی 2018 را به تور دروازه پرتغال میچسباند احتمالا سالروز گل به خودی عزیز بوحدوز نیز به جشن ملی تبدیل میشد. این رویدادها نشان میدهد مردم ایران با پیروزیهای ورزشکارانشان در عرصههای بینالمللی احساس غرور کرده و سالروز حماسههای ورزشی را به عید ملی تبدیل میکنند. این گزاره زمانی بیشتر در ذهن تثبیت میشود که شیوه مواجهه مردم با قهرمانانی همچون حسن یزدانی، حسین رضازاده و هادی ساعی را در ذهن مرور کنیم. یا ابوالفضل گفتنهای بلند حسین رضازاده در المپیکها و مسابقات جهانی نام این ذکر مقدس را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت به گونهای که برخی چهرههای ورزشی غیرایرانی برایشان سوال شد که این چه جملهای است که ورزشکاران ایرانی قبل از بلند کردن وزنه به زبان میآورند. همه اینها باعث اسطوره شدن بسیاری از ورزشکاران ایرانی برای نسل جدید هر دوره زمانی شدهاست. رابطه مستقیم پیروزیهای ملی با نشاط و اعتماد به نفس مردم این الزام را بهوجود میآورد که برای موفقیت هرچه بیشتر ورزشکاران تلاش و حمایتهای همهجانبه صورت گرفته و درک درستی از چرایی اهمیت این موضوع در بدنه حکمرانی بهوجود بیاید.
نعمت استعداد را درک کنیم
داشتن استعدادهای ورزشی بسیار باعث شده در آوردگاههای جهانی خلأ برنامهریزیهای صحیح و حمایت مادی و معنوی از ورزشکاران پوشیده شود. شاید مهمترین دلیل عدم اقدام برای رفع نیازهای ورزشکاران حرفهای نیز همین موضوع باشد. ایران آنقدر استعداد داشته که گویا مسئولین کشوری خیالشان همیشه راحت بوده که به چاه نفت بیپایانی دسترسی دارند که هیچوقت تمامی ندارد؛ موضوعی که کشورهای منطقه ما از قحطی آن رنج میبرند و ما به علت فراوانی قدرش را نمیدانیم.
تیم ملی کشورهای عربی مانند قطر سالهاست پر از چهرههای شرقآسیایی، اروپایی و آمریکایی است که با پول خریداری شدهاند تا برای این کشور بازی کنند. این درحالی است که برای هر شماره از پیراهن تیم ملی ایران همیشه چند مدعی جدی وجود داشته است. اما این نیروی انسانی نیازمند برنامهریزی دقیقی است تا بتواند به جایگاههای بزرگ و سکوهای جهانی برسد. در میدان ورزشی نیز تنها زمانی این خلأ درک میشود که کمیت و کیفیت مدالهای قهرمانان کاهش یابد درست مشابه دور اخیر مسابقات آسیایی در هانگژو. ایران درحالی در این مسابقات با 13 مدال طلا در جایگاه هفتم و پایینتر از کشورهایی مانند ازبکستان و چینتایپه قرار گرفت که در سه دوره پیش از آن حداقل 20 مدال طلا کسب کرده بود. عدم توجه به استعدادهای ورزشی اما بهیکباره ایران را با چنین افتی مواجه کرده است. در همین شرایط کشورهای عربی خلیجفارس با وجود نداشتن استعداد ورزشی حجم عظیمی از منابع اقتصادی را صرف میکنند تا بلکه بتوانند با کسب رتبه در رنکینگ مدالی وجههای کسب کنند. در همین مسابقات هانگژو، کشور بحرین با سرمایهگذاری بسیار تابعیت برخی ورزشکاران خارجی را به بحرینی تغییر داده و با کسب 12 مدال طلا کم مانده بود جایگاه ایران را نیز در جدول مدالی بگیرد. در ایران اما ورزشکاران ایرانی علیرغم کسب موفقیت با مشکلات معیشتی بسیاری دست و پنجه نرم کرده و بعضا برای امور روزمره به کارهای فصلی روی میآورند. عربستانسعودی برای آنکه از خودش یک قدرت بزرگ بینالمللی بسازد با پولپاشی در ورزش ستارگان سردسیر فوتبال اروپا را وارد زمین داغ عربستان کشانده است تا با قدرت ورزش در جهان قدرتنمایی کند.
نبض گران فوتبال در خلیج
اثر اجتماعی فوتبال بهعنوان پرهوادارترین ورزش جهان را به هیچ عنوان نمیتوان نادیده گرفت. ورزش و بهویژه فوتبال یکی از بهترین بلندگوهای رسانهای برای معرفی کشورها به دنیا است. شاید اگر فوتبال وجود نداشت مردم ایران هیچوقت مالدیو را بهعنوان یک کشور نمیشناختند. درحالیکه کشورهای آمریکایلاتین با مشکلات اجتماعی و اقتصادی بسیاری دست به گریبانند، زمانی که نام آرژانتین را میبریم اولین چیزهایی که به ذهن خطور میکند قهرمانی این کشور در جامجهانی و نام اسطوره آنها لیونل مسی است. کشورهای حاشیه خلیجفارس با درک اهمیت این اثر اجتماعی بیشتر سرمایهگذاری را در حوزه فوتبال انجام دادهاند. قطر برای میزبانی از جامجهانی 2022 مبلغی بالغ بر 200 میلیارد دلار سرمایهگذاری کرد. دوحه برای این رویداد حتی یک ورزشگاه احداث کرد که عمرش به پایان جامجهانی هم قطع نداد. قطریها قبل از فینال جامجهانی ورزشگاه 974 را که با استفاده از 974 کانتینر ساخته شده بود بهطورکلی نابود کرده و مصالحش را نیز برای توسعه فوتبال به سایر کشورها اهدا کردند. بعد از قطر عربستانسعودی با سرمایهگذاری چند میلیارد دلاری به سراغ وارد کردن بازیکنان مطرح جهان رفته تا پس از ساختن یک وجهه آبرومندانه برای خود میزبانی جامجهانی را هم بگیرد. همین سرمایهگذاریها باعث شد تا قطر عنوان قهرمان جامملتهای آسیا 2018 را به خود اختصاص داده و تیمهای عربستانی نیز جامهای قهرمانی متعدد در مسابقات جام باشگاههای آسیا را درو کنند.
ورزش فقط سرگرمی نیست
اینکه تصور کنیم ورزش صرفا جنبه سرگرمی داشته و سرمایهگذاران جهانی هم فقط با هدف تامین درآمد به آن روی آوردهاند، خیال خامی است که سرمایهگذاریهای چند صد میلیارد دلاری عربستانسعودی در فوتبال نیز روی آن مهر بطلان زد. این کشور تاکنون میلیاردها دلار در فوتبال سرمایهگذاری کرده تا بتواند میزبانی جامجهانی 2030 را تصاحب کند. میزبانیای که هزینه چند صد میلیارد دلاری برای آن نشان میدهد جنبه درآمدی نداشته و اهداف دیگری را دنبال میکند. عربستانسعودی بهدلیل برخورد خشن با مخالفان خود وجههای منفی از خود ساخته است. سیاهترین نقطه این تصویر زمانی رقم خورد که جمال خاشقچی، فعال رسانهای مخالف حاکمیت سعودی عربستان به طرز فجیعی در کنسولگری این کشور در ترکیه به قتل رسید. عربستانسعودی برای اینکه چهرهای تلطیفشده از خود نشان دهد، سرمایهگذاری شدیدی در حوزه رویدادهای فرهنگی و ورزشی کرده است. این مساله اثبات میکند که حتی اگر بخواهیم اتفاقات عینی، نتایج رویدادها و سیاستگذاریهای عینی را بدون هدفگذاری سیاسی ارزیابی کنیم، فرامتن این اتفاقات را بههیچ عنوان نمیتوانیم غیرسیاسی توصیف کنیم. زمانی که چنین اثر سیاسیای بر فرامتن رویدادهای ورزشی مترتب بوده، منطقی است که ایران نیز برای اثرگذاری هرچه بیشتر در این حوزه برنامهریزی و سرمایهگذاری کند.
فوب خلیجفارس نه، لااقل معمولی باشیم
وجود استعدادهای ورزشی بسیار باعث شده تا ایران همواره در میدانهای مختلف بهعنوان یک مدعی حاضر شود. همین امر نیز سطح توقع را از ورزشکاران تا سطح عالی بالا برده درحالیکه سطح حمایتها به قدر معمول نیز نیست. اینکه توقع داشته باشیم ایران نیز همچون قطر و عربستان میلیاردها دلار برای میزبانی جامجهانی هزینه کند شاید توقع بهجایی نباشد اما برای قهرمانی در آسیا و صعود از گروه در جامجهانی این توقع وجود دارد که بازیهای تدارکاتی با تیمهای سطح بالا برنامهریزی شود. همانطور که سایر مدعیان قهرمانی از این امکان بهره میبرند. یکی از مهمترین چالشها برای تحقق این امر مسائل مالی است. عدم اختصاص منابع کافی و عدمبرنامهریزی برای بهرهمندی حداکثری از منابع موجود نشان از این دارد که اهمیت سیاسی و اجتماعی ورزش و بهویژه فوتبال برای مسئولان امر جا نیفتاده و آنها خود را در مقابل موفقیت تیمهای ورزشی مسئول نمیدانند. زمانی که برای رقابت با ورزشکاران مدعی سایر کشورها امکانات تامین شده در حد معمول نیز نباشد توقع کسب موفقیت چشمگیر نابجا بود و اگر موفقیتی نیز بهدست آید حاصل تلاشهای فردی است نه مدیریت کارآمد و هدفمند. مشکلات ورزش بسیاری اوقات با اختصاص پول حل نمیشود بلکه نیازمند مدیریتی است که بداند چطور از خود ورزش برای ورزش کسب درآمد کند و آن را چطور خرج کند نه آنکه همواره ابر بدهکار مربیان دسته چندم و ورزشکاران ضعیف خارجی باشیم و دغدغه مدیرانمان بهجای پیشرفت تیمهای ورزشی و ملی به صاف کردن بدهیهایشان باشد. این در حالی است که ورزش حرفهای یک تریبون رسانهای مهم است که فقط یکی از کارکردهای آن ورزش است. هر ورزشکار ایرانی یک نماد ایران است که میتواند با برنامههای فرهنگی جانبی ایران اسلامی عزیزمان را به تمام جهان معرفی کرده و بشناساند.
حقپخش به کمک ورزش بیاید
یکی از جذابترین برنامههای رسانه ملی که چالش این نهاد را در پیدا کردن مخاطب تا حدی حل میکند، برنامههای سرگرمی محور و بهویژه مسابقات ورزشی است. اساسا عنوان شبکه جوان به این دلیل به شبکه سه اطلاق شد که این شبکه جذابترین برنامههای مربوط به جوانان یعنی ورزش را پوشش میداد. اقبال به برنامههای ورزشی باعث شد تا صداوسیما شبکهای مجزا برای پوشش آن را تاسیس کند. در فضایی که شبکههای نو ظهور یک به یک از سبد محتوایی مخاطبان کنار گذاشته و به حاشیه رفتهاند، شبکه ورزش توانسته نام خود را در ذهن مخاطبانش زنده نگه دارد. چنین اقبالی به برنامههای ورزشی فرصت خوبی را در اختیار مدیران رسانه ملی قرار داده که با تنوع بخشیدن به برنامههای حوزه ورزش مخاطبان بیشتری جذب کرده و بار مالی صداوسیما را سبک کنند. کسب درآمد از این حوزه میتواند تیمهای ورزشی را نیز از طریق دریافت حق پخش منتفع کرده و کمکی باشد به توسعه ورزش و نشاط در کشور. وابستگی صداوسیما به بودجه نفتی باعث شده تا این سازمان برنامهای برای بهرهوری و کسب درآمد نداشته باشد و بهسمت چابکسازی خود نیز حرکت نکند. همین بیبرنامه بودن نیز مساله حق پخش را به چالشی بین تیمهای ورزشی و صداوسیما تبدیل کرده است. از سویی این تیمها با وجود هزینههای بسیار از مهمترین منبع درآمدی خود یعنی حق پخش که در دنیا امری رایج و پذیرفتهشده است محروم ماندهاند و از سوی دیگر سازمان توان پاسخگویی به مطالبه بهحق آنها را ندارد. تداوم این رویه باعث شده تا تیمهای ورزشی گزینه سومی را در مقابل خود قرار داده و صداوسیما تهدید به قطع همکاری در مورد پخش مسابقاتشان کنند. امری که نشاط را از هوادار، صداوسیما را از مخاطب و تیم ورزشی را از سرمایه محروم میکند.