سهیلا عباسپور، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: «بحران امنیت ایذه از مسائل محیطزیستی نشات میگیرد»؛ شاید این ادعا در ابتدای امر گزاره کمطرفداری باشد. اما با بررسی مسائل محیطزیستی و اهمیت آن میتوان به بحران امنیتی که از پی ایجاد اختلال در آن به وجود خواهد آمد، پی برد. انقلاب اسلامی در اولین گامهای تشکیل حکومت، در قانون اساسی به عنوان الگوی رفتاری خود، مساله محیطزیست و عدالت بیننسلی را مطرح کرد. اما متاسفانه در مرحله اجرا با مشکلاتی مواجه شد که منجر به بحرانهای محیطزیستی بسیاری شده است. امروزه شاهد بحران و خلأ مدیریتی در فضای محیطزیست و مساله عدالت بیننسلی هستیم. با توجه به فضای موجود، طرح ایده حکمرانی درخصوص محیطزیست از مهمترین ملزومات این عرصه است. پیرامون تدوین ایده حکمرانی محیطزیستی با یوسف مرادی، کنشگر محیط زیست گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
محیطزیست در اسناد بالادستی کشور ما چه جایگاهی داشته و دارد؟
تنها مکتبی که در دنیا به محیطزیست نگاه ابزاری ندارد، اسلام است. محیطزیست در اسلام خودش موضوعیت دارد و مساله است. اما برای سایر مکاتب بشری مثلا برای مارکسیستها محیطزیست ابزاری برای بیان حرفهایشان است و این دو با هم متفاوت است. ما در ایران اینها را از هم تفکیک نمیکنیم و میگوییم همه کنشگر محیطزیست هستند. تنها تفکری که واقعا مساله عدالت در محیطزیست را دارد اسلام است، مثلا فمینیستها مسالهشان برابری بین زن و مرد است و میخواهند آن را از طریق ابزار محیطزیست نشان بدهند. مساله آنها عدالت نیست؛ برابری است. در لیبرالیسم این کلمات ابزار و ویترینی برای سرمایهداری هستند. مارکسیستها که همیشه طرف دیگر بودهاند. قانون اساسی یک کشور تمام چهارچوبهای اصلی را شکل میدهد. سال 57 که قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین شد، چهار اصل اساسی به محیطزیست و منابع طبیعی اختصاص پیدا کرد. تنها دو اصل قانون اساسی درمورد ولایت فقیه بود. ببینید چقدر این موضوع مهم بوده است که اصل ولایت فقیه دربرابر محیطزیست اینقدر مفصلتر در قانون اساسی پرداخته شده است. ما اولین کشور در دنیا بودیم که محیطزیست و منابع طبیعی را وارد قانون اساسی کردیم. 15 سال بعد از کشور ما، کشورهایی مثل فنلاند، کویت و... محیطزیست را وارد قانون اساسیشان کردند. اصل محیطزیست در قانون اساسی جمهوری اسلامی فانتزی وارد نشده بود. در اصل 50 قانون اساسی صراحتا گفته شده است: «در جمهوری اسلامی که حفاظت نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشد وظیفهای عمومی تلقی میشود.» تنها اصل قانون اساسی که حفاظت از محیطزیست را وظیفهای عمومی تلقی کرده این اصل است. این اصل بر عدالت بیننسلی تاکید دارد. نگفته است تلاش، گفته است وظیفه عمومی. انقلاب 57 درواقع یک انقلاب زیستمحیطی در ایران بود، یعنی هیچ انقلابی و هیچ دگرگونیای در تاریخ بشر رخ نداده که این اندازه بر محیطزیست تاکید کند، اصلا نمونهای نداریم. تنها انقلابی را داشتیم که چهار اصل قانون اساسی را به محیطزیست اختصاص داده است. این از کجا میآید؟ چگونه منابع طبیعی و محیطزیست اینقدر برای انقلابیون 57 مهم بوده است؟ ما که قانون اساسی کشورمان را از فرانسه گرفته بودیم و خود فرانسه این اصل محیطزیست را در قانونش نداشت.
دلیل این توجه به محیطزیست و دیده شدن آن در قانون اساسی کشور چه بود؟
این موضوع ریشه در انقلاب سفید سال 41 شاه و همچنین کودتای 28 مرداد دارد، یعنی نهضت ملی شدن صنعت نفت؛ این دو موضوع باعث شد انقلابیون ایران نسبت به محیطزیست حساس شوند. انقلاب سفید شاه 11 بند داشت و بعد بیشتر شد و بعدتر چهارتا شد. بند چهار آن گفته بود جنگلها باید ملی شوند. بند یک آن درخصوص اصلاحات ارضی است. بند هفت آن درمورد ملی شدن آب است. تنها کسی که با این قانون در آن سال مخالفت کرد امام خمینی(ره) بود که اتفاق مهم 15 خرداد 42 و بعد هم تبعید امام را رقم زد. امام بهشدت علیه این اصلاحات صحبت کردند، زیرا معتقد بودند که کشاورزی ایران بر اثر آن اصلاحات از بین میرفت. اصلاحات ارضی در آن زمان طرفداران زیادی داشت و بعد هم تبعید امام پیش آمد، تقریبا سکوت امام را تا سال 50 موجب شد. از این سال تا 57، امام دائما نتایج اصلاحات سفید و اصول آن را یادآوری کردند از وابسته شدن تا از بین رفتن کشاورزی که معتقد بودند خواست صهیونیستها بود که آمریکاییها آن را در ایران اجرا کردند. برای اولینبار کشاورزی ایران به کشورهای دیگر وابسته شد که تا امروز هم ادامه دارد. امروزه وابستهترین بخش ایران به واردات کشاورزی است. این را رهبری در نوروز 1401 هم فرمودند. هنوز هم بهخاطر انقلاب سفید شاه نتوانستهایم سرپا بایستیم. امام همان دوران فرمودند ما گستردهترین مهاجرت از روستا به شهر را طی یکدهه داشتیم. بیشترین مهاجرت روستانشینان در ایران در دهههای 40 و 50 بود و بعد هم تشدید شد و حاشیهنشینی گسترش یافت. حاشیه شهر تهران بزرگتر از متن آن بود.
درحالحاضر بحث قوانین محیطزیستی در کشور چگونه است و چه تغییراتی داشته؟ قوانین اولیه اصلاح شدهاند؟ جایگزین آنها بندهایی تدوین شده یا هنوز قوانین سابق موضوعیت دارند؟
از درون انقلاب سفید شاه قوانینی بیرون آمد، مثل قانون ملی شدن جنگلها مصوب 1342، قانون توزیع عادلانه و ملی شدن آب 1346 که هر دو قانون الان هم حاکم هستند. قانون شکار صید 1347 هماکنون برقرار است، قانون حفاظت و بهسازی محیطزیست که سازمان محیطزیست با آن اداره میشود مصوب 1353 الان هم حاکم است. قانون ادغام وزارت جهاد کشاورزی و سازمان منابع طبیعی مصوب 1356 که آن هم اکنون برقرار است. تمام قوانین حاکم بر محیطزیست و منابع طبیعی همه مربوط به انقلاب سفید شاه هستند. امروز نیز طبیعت ایران را با قانون دوران شاه اداره میکنیم. انقلاب شد و 15 خرداد علیه انقلاب سفید شاه رخ داد و هنوز اصول انقلاب سفید شاه حاکم است و تنها دو تا قانون بعد از انقلاب به قوانین پهلوی اضافه کردیم- قانون مدیریت پسماند و قانون آلودگی هوا- هیچ قانون دیگری اضافه نکردیم. الان سازمان محیطزیست ما با همان قانون دوران پهلوی اداره میشود، با قانون دوره اسکندر فیروز و قوانین هیچ تغییری نکردهاند. ما با قوانینی کشور را اداره میکنیم که قبل از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی تصویب شده بودند. در قانون اساسی ذیل یک اصل آمده است: هر نوع قراردادی که باعث تسلط بیگانگان بر منابع طبیعی شود ممنوع است. این اصل قانون اساسی از کودتای 28 مرداد گرفته شده است. دکتر مصدق در نهضت ملی شدن نفت بهدنبال همین جلوگیری از تسلط بیگانگان بر نفت بود.
قبل از کودتای 28 مرداد و انقلاب سفید آیا اصل 4 ترومن در رقم زدن بسیاری از مسائل زیستمحیطی در ایران موثر نبود؟
کودتای 28 مرداد بهدنبال اصل چهار ترومن شکل گرفت که در سال 1327 رزم آرا تصویبش کرده بود، نهضت ملی شدن نفت را در دهه 30 بهدنبال داشت. کودتای 28 مرداد را همان عقبه اصل 4 ترومن شکل دادند. مصدق در خاطراتش، «خاطرات و تالمات» نوشته که خطاب به قاضی دادگاه گفته بود درخصوص نقد شدن چک 320 هزار دلاری در روز کودتا تحقیق توسط اصل 4 ترومن در بانک ملی تحقیق کنند. اصل 4 ترومن سم د. د. ت را بهکار گرفت تا علیه پشه مالاریا در سراسر جهان گستردهترین سمپاشی را انجام دهد. کتاب بهار خاموش در دهه 40 اشاره کرده است که اثر د. د. ت در طبیعت هیچگاه از بین نمیرود و این ماده ممنوع شد، درحالیکه تا اواخر دهه 50 این سم همچنان در ایران استفاده میشد. بهدلیل این استفاده از د.د.ت طی چند دهه در ایران، اواخر دهههای 60 و 70 ایرانیها دچار سرطان دستگاه گوارش شدند. پیشتر این بیماری در ایران نبود. این سرطان در کشور گسترش پیدا کرد. الان با حکمرانیای در محیطزیست روبهرو هستیم که بهشدت معیوب، قدیمی و بههمریخته و مشوش است که براساس قوانین ضدمحیطزیست اداره میشود. مسئولان الان هرجا بخواهند در بحث محیطزیست سمت مردم بروند بهدلیل همین قوانین دچار مشکل میشوند، زیرا مشارکت مردمی در حفظ جنگلها بهلحاظ قانونی موضوعیت ندارد و همه قانون بر مبنای برخورد و از جنس رضاخانی است. به این دلیل در سازمان منابع طبیعی قدرت دست یگان حفاظت است و نه دست دفتر آموزش مشارکتهای مردمی. همان قوانین دوره شاه که دست مردم را از جنگل کوتاه میکرد، هنوز هم بر آن اساس عمل میشود. از پیرمردی در اطراف خراسان روایت کردند که پس از رفتن شاه، مردم هجوم بردند به درختان و آنها را قطع کردند، پرسیدند چرا چنین میکنید، گفتند درختان شاه را قطع میکنیم! یعنی مردم فکر میکردند درختان متعلق به شاه بودند. الان هم مردم فکر میکنند درختان متعلق به یگان حفاظت منابع طبیعی است. درخت مال خود شماست مردم! ما نتوانستیم این را به مردم بگوییم. یگان حفاظت منابع طبیعی درواقع یک پلیس امنیت زیستی است و از آینده حفاظت میکند. این درختان نباشند، آب نخواهیم داشت، اکسیژن نخواهد بود، ریزگرد خواهد بود فقط و بیابان را خواهیم داشت. پس اینجا در حوزه محیطزیست یک حکمرانی معیوب داریم.
وضعیت عدالت زیستمحیطی در ایران را چگونه میبینید؟ آیا مساله عدالت در توزیع، بهرهبرداری و حفظ محیطزیست و منابع آن مدنظر است و اساسا موردتوجه قرار گرفته؟ براساس آن برنامهریزی میشود؟
عدالت زیستی چه میگوید؟ در ایران طبق قوانینی که برشمردم آب دست وزارت نیرو است. طبق قانون اساسی کشور، قضاوت و برقراری عدالت کار دستگاه قضاست و نه دولت؛ دولت مجری عدالت نیست. اما عدالت آبی را دست وزارت نیرو سپردهایم که یک نهاد فنی است و فروش آب را انجام میدهد و فیش صادر میکند. کسی فیش آب صادر میکند که آب تولید نمیکند. مافیای آب در کشور برای مشروع کردن این کار، شروع به تولید کلمات کردند: عدالت آبی، تنش آبی، ورشکستگی آبی و بهتازگی هم مرگ سرزمینی که همه ساختهشده مافیای آب هستند. در عدالت آبی میگویند آب را باید عادلانه بین انسانها توزیع کرد. آیا آب را میشود مساوی بین انسانها تقسیم کرد؟ درحالی که صاحب و مالک آن تنها انسانها نیستند و صاحب دیگر آن محیط طبیعت است، یعنی نمیشود آب کارون یا کرخه یا جازموریان را برداشت و با آن مثلا درخت کاشت. این خشم طبیعت را برمیانگیزد، ریزگردها تولید و نابودکننده میشوند، چون عدالت زیستی رعایت نشده است و اصل طبیعت نادیده گرفته شد. وقتی درمورد طبیعت صحبت میکنیم مساله بیننسلی باید دیده شود، یعنی شما درحالحاضر فقط تنها صاحب آب نیستید، آینده هم هست. صاحب این طبیعت آینده است. گاوخونی را که خشک کنی، ریزگردهای آن تو را اذیت خواهند کرد. تلویزیون ما 30 سال است به مردم میگوید در مصرف آب صرفهجویی کنید. کل بارش سالانه ایران 400 میلیارد مترمکعب است که 270 میلیارد آن تبخیر میشود. 130 میلیارد باقی میماند که 108 میلیارد آن را جامعه ایران مصرف میکنند، یعنی 6 درصد تقریبا توسط مردم مصرف میشود و همه شعارها در رابطه این میزان مصرف است. پس بقیه آن کجاست؟ چرا اینقدر تاکید میشود در مصرف آب صرفهجویی کنید؟ چون همین مافیای آب میخواهد خشکسالی مصنوعی تولید کند. وقتی خشکسالی مصنوعی را راه انداختند، ذهن جامعه را برای پروژههای انتقال آب آماده میکنند و جامعه دیگر تسلیم میشود. اینها نهتنها ضدانقلاب هستند، بلکه ضدانسان هستند. ببینید چقدر تولید ادبیات اینها ضدعدالت زیستی قدرتمند است. طبق گفته رئیس سازمان محیطزیست، صرفنظر از مصارف کشاورزی و صنعتی آب و تبخیر، همان میزان آبی که باقی میماند برای دومیلیارد انسان کافی است. علیه این حرف که ما میتوانیم به دومیلیارد نفر آب برسانیم چنان حملاتی از سمت بیبیسی و ایراناینترنشنال شکل گرفت، درحالیکه عربستان نمیتواند به یک نفر هم آب بدهد. چون رودخانهای ندارد. اگر علیه این ادبیات شکلگرفته حرف بزنید فردی بیسواد، عقبمانده و بیمار نشان داده میشوید. این ورشکستگی آبی که میگویند ورشکستگی حکمرانی است، نه آب.
اواخر دولت پیش، شهرکرد در استان چهارمحالوبختیاری که 10 درصد آب ایران را دارد، سههفته آب نداشت. در این استان 350 روستا با تانکر آبرسانی میشوند، درحالیکه تمام سرشاخههای رودهای خوزستان از چهارمحال میگذرد. در کهگیلویهوبویراحمد که دومین استان پربارش ایران است، 750 روستا با تانکر آبرسانی میشوند. شهر یاسوج درطول سال دومین مرکز استان پربارش بعد از رشت است. اگر بخواهید محاسبه دقیق و قطعیها را فشرده کنید، درطول سال در این شهر سهماه آب قطع است. آب جیرهبندی میشود، یعنی باید این اتفاقات بیفتد تا جامعه به انتقال آب راضی شود. جنبش و جریان ضدعدالت زیستی در ایران قدرتمندترین جریان است. پشت این جریان کیست؟ 52 صنعت درواقع ابرصنعت در کویر مرکزی ایران در حوزه تولید فولاد، پتروشیمی، کاشی و سرامیک، فولاد چادرملو، فولاد مبارکه، ذوبآهن اصفهان، پتروشیمی اصفهان و همه صنایع شکلگرفته در آن محدوده که غول هستند. کار به جایی رسیده که جمعیت سه استان یزد، کرمان و اصفهان 9 میلیون نفر است؛ هر ایرانی درطول روز 150 لیتر آب مصرف میکند اصلا بگوییم 200 لیتر، این جمعیت را ضرب در 200 لیتر و بعد ضرب در 365 کنیم و تقسیم بر هزار تا میزان مترمکعب مصرف بهدست بیاید. 550 میلیون مترمکعب درطول مصرف این سه استان است. آب این سه استان و روستاهای آن از محل منابع زیرزمینی است و تا همین لحظه بین چهار تا هشتمیلیارد مترمکعب بهسمت فلات مرکزی رفته است، یعنی هفت یا هشتبرابر میزان مصرف آنها آب به آن سمت رفته و هنوز آب به مردم نرسیده است. ما با این مساله روبهرو هستیم.
قیمت آب در نروژ 5 تا 6 یورو در هر مترمکعب است، در ایران یکشصتم یورو است. یعنی در نروژ 300 هزار تومان قیمت یک مترمکعب آب است. اگر آب دریا را بخواهیم شیرین کنیم و به کرمان برسانیم، هر مترمکعب فقط سه دلار هزینه انتقالش است، حدود 20 یا 30 هزارتومان هزینه شیرینسازی آن است و درنهایت هر مترمکعب بین 180 هزار تا 200 هزارتومان میشود. وقتی آب را از خرسان در سرشاخه کارون میبرند کرمان، نه شیرینسازی میخواهد و نه هیچ کاری دیگر و در واقع وزارت نیرو این کار را رایگان کرده است اما آن را به صنعت متری 30 هزارتومان و بسیار ارزان میفروشد و نه 180 هزارتومان که مثلا قیمت واقعی است؛ یعنی ما با یک تجارتی روبهرو هستیم که نفت به پایش نمیرسد. تجارتی به این عظمت! تا به حال در رسانهها، روزنامهها مثلا اصلا جرات داشتهاند یک مطلب در مورد فولاد مبارکه بزنند؟ یعنی در اصفهانی که زایندهرود خشک شده و محیطزیست اصفهان را نابود کرده، یک خبرنگار علیه فولادمبارکه مطلب نمیزند؟ خب چرا؟! یک روزی همینها از فولاد مبارکه تجلیل کردند.
چرا باید مردم دو استان ما، به خاطر آب حتی از پلاک ماشینهای همدیگر متنفر باشند؟ درحالیکه مردم در قضیه آب بیگناه هستند و این مشکل ربطی به آنها ندارد. فولاد مبارکه اصفهان سالانه هفت میلیون تن فولاد تولید میکند که هر تن آن 20 مترمکعب آب مصرف میکند. فولاد مبارکه سالانه 210 میلیون کیلومترمکعب آب مصرف میکند. اما همین رسانهها از قول مدیر فولاد میگویند ما با 13 میلیارد مترمکعب آب، سالانه 7 میلیون تن فولاد تولید میکنیم! و این 13 میلیارد مکعب حاصل پسابهای شاهین شهر اصفهان است که آنها را خریداری کردهایم و تبدیلش کردهایم! آیا ایشان کیمیاگری کرده است؟ همه رسانهها میگویند فولاد و ذوبآهن که مصرف نمیکنند، همه آب صرف کشاورزی شده است! به آن استان میگویند همه این مصرف برای کشاورزیهای غرب اصفهان است و به اصفهان میگویند همه مصرف مربوط به کشاورزیهای در مسیر اصفهان است. زایندهرود از کوهرنگ آغاز میشود و میآید و در فولاد تمام میشود و ناگهان زیر زمین میرود.
11 استان دامنه زاگرس فصل بهار که میشود و هنگام زاد و ولد موجودات حیات وحش، رویش گیاهان را هم شاهد هستند. از بیلهر تا کنگر و چویل همه اینها رشد میکنند. بیلهر که برای انسانها خاصیت دارویی دارد، برای بز کوهی غذاست. حیات وحش به این گیاهان وابسته است. جمعیت انسانها طی سالهای سال چندین برابر شده است اما کوه همان کوه است و گیاه همان گیاه است. زمانی که جمعیت کم بود و چیزی برای خوردن نبود، کنگر بهعنوان غذا چیده میشد. زنان دامنه زاگرس این گیاهان و روییدنیها را میچینند. یعنی تنها دولت علیه محیطزیستمان کار نمیکند، این خود جامعه هم هست که علیه عدالت زیستی کار میکند. در کهگیلویه و زاگرس جنوبی که 16 درصد جنگلهای ایران را دارد، سه گیاه بهطور کامل منقرض شدند. به عدالت زیستی که توجه نمیشود چه اتفاقی میافتد؟ گیاه بیلهر که از آن در ترشی استفاده میشود، وقتی چیده میشود حیواناتی که از آن تغذیه میکنند نابود میشوند؛ پس زمین طبیعی شخم نمیخورد و درخت بلوطی رشد نخواهد کرد. بلوط که رشد نکند زاگرس بیابان میشود و با این بیابانزایی، 49 درصد آب ایران از بین میرود و ریزگردها فلات مرکزی ایران را فرا میگیرد و مهاجرت رقم میخورد. با تولید همان ترشی بیلهر خود انسان در معرض نابودی قرار میگیرد. استفاده از گیاه بیلهر در ترشی بنا بر فتوای رهبر معظم انقلاب حرام شرعی است. این را در مناطق بومی به مردم نگفتند. من این را در توییت گفتم و مورد هجمه قرار گرفتم که چرا رهبری را جلوی مردم قرار میدهی؟! مرد حسابی این فتواست؛ حرف من که نیست. دارید همه زاگرس را از بین میبرید.
محیطزیست و مسائل مربوط به آن بهویژه در نسبت با عدالت چگونه با مسائل اجتماعی و سیاسی کشور گره میخورد؟
ببینید غرب از قرن 17 و 18 برای رشد و توسعه خود نیاز به منابع سایر نقاط جهان داشت و استعمار شکل گرفت. استعمار در هند و ایران چه کار داشت. بعد از جنگ جهانی دوم، منابع طبیعی و جنگلهای جهان نابود شد. این آمار سازمانهای جهانی است که سه هزار میلیارد درخت نابود شد. ما به دلیل عدم مراعات عدالت زیستی، تغییر اقلیم را در جهان شاهدیم. ترکیه را ببینید با سدسازی و خشک کردن فرات و تولید ریزگرد، سبب شکلگیری داعش شد. ریزگردهای سوریه و عراق ایران را آزار میدهد. بعضی وقتها یک پروژه چنان اثری دارد که اگر هر روز مردم ایران مثل سیزده بدر بروند و در محیط زباله رها کنند، اثر تخریبی آن پروژه را نخواهد داشت. ما الان برنامه هفتم توسعه را داریم. باید بدانند بحث محیطزیست خیلی جدی است و فانتزی نیست، داریم نابود میشویم. در شهر ایذه در خوزستان مشکلات امنیتی ایجاد شده است. چرا؟ ایذه یک شهر خیلی خاص است. انسانهای بسیار معتقد و مطرحی دارد. از دو سه دهه پیش که سدسازی بر کارون شروع شد، روستاها زیرآب رفت و مردم محلی مجبور به مهاجرت شدند. 50 درصد جعیت ایذه حاشیهنشین هستند. اینها کدخدا بودند، برای خودشان کسی بودند و پیشینهای داشتند، رفتند ایذه و به کارگری مشغول شدند. هویت خودشان را از دست دادند، بچهاش فاسد شد و... نتیجه این شد که الان ایذهای داریم که مساله امنیت ملی است. چرا میگویند این شهر تبعیدگاه است و این شده نتیجه؟ چرا بقیه شهرها که تبعیدگاه هستند چنین نشده است و فقط ایذه به این حال و روز دچار شده است؟ چون جمعیت حاشیهنشین ایذه به دلیل همان سدسازی بیشتر از جمعیت متن شده است. اصل آسیب اجتماعی در ایران، دزدی، مواد مخدر، سرقت و... همه بلااستثنا تحت تاثیر چالشهای محیطزیستی هستند. یعنی در روستا نتوانستیم منابع طبیعی را حفظ کنیم، فرد مجبور شد حاشیهنشین شهر شود و هزار و یک تبعات به وجود آمد.
همه مراکز مطالعاتی آمریکا میگویند از سال 2005 که ترکیه موجب خشک شدن دجله و فرات شد، جامعه شرق سوریه که همیشه طی تاریخ کشاورز بودهاند، حاشیهنشین حمص و حلب و... شدند. ناگهان داعش از پی این چالشهای محیطزیستی ایجاد شد و دو کشور را نابود کرد. امنیت زیستی ریشه و بنیاد امنیت اجتماعی است. نمیتوانیم بدون رعایت عدالت زیستی، این امنیت زیستی را ایجاد کنیم. به این دلیل است که این مسائل برای غرب مهم است. اساسا جریان غربگرا در ایران که طی چهار دهه بر دولت و بحث محیطزیست تسلط داشته است، حتی یک لایحه به مجلس نداده تا قوانین قبل از انقلاب را تغییر دهد. همین خانم ابتکار 12 سال رئیس محیطزیست بوده است. یک لایحه برای تصویب یک قانون به مجلس ارائه نکرد. یعنی نفهمیدهاند همین قانون شکار و صید که رهبری فرمودهاند حرام است، هنوز حاکم است؟ هیچ جای جهان نیست که در مناطق خاص حیات وحش مثل پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده شکار ممنوع، شکاربانی مجوز شکار بدهد! در آلمان مثلا یک مزرعه بزرگی درست میکند و گراز وحشی پرورش میدهند. آنجا مجوز شکار میدهند و کسی در خود قلب حیات وحش مجوز نمیدهد. وقتی مجوز شکار بز کوهی را صادر میکنید، اکوسیستم را خراب و پرنده را نابود میکنید. 10 سال بعد در همین منطقه یک موجود نسلش منقرض میشود. سنجاب 10 هزار سال است که زاگرس را بر فراز شانههایش حفظ کرده است، بیشتر از همه دانشمندان در این مرز و بوم موثر بوده است و به حفظ محیطزیست کمک کرده است. میگویند در ارومیه تغییرات اقلیمی منجر به خشک شدن دریاچه ارومیه شد. ستاد احیای دریاچه ارومیه بعد از 10 سال اعلام کرد همه تغییرات اقلیمی 31 درصد در خشکاندن دریاچه موثر بوده و 69 درصد عوامل انسانی دخیل بوده است. یعنی از دهه 70 که گفتند آب زیاد است و در دانشگاه ارومیه کنفرانس گذاشتند که دانشمندان بزرگ کشور نظر دادهاند در این منطقه سیب بکاریم، چاه زدن و انتقال آب ارومیه به سمت باغهای سیب شروع شد. 300 هزار هکتار در حوضه آبخیز ارومیه زمین کشاورزی بود که هرچه بیشتر افزایش پیدا کرد و به 600 هزار هکتار رسید، وضعیت معیشت مردم این حوضه آبخیز بدتر شد. این آمار ارائه شده از سوی خود ستاد احیای دریاچه ارومیه است که مرکز پژوهشهای مجلس چاپش کرده است. این نمودار چرا برعکس است؟ هرچه زمین بیشتر شود وضع مردم باید بهتر شود، اما در این منطقه چرا بدتر شد؟ به طبیعت که ظلم شود، برکت از بین میرود.
خیلی حرف است که یک دهه وقت کشور را گذاشتید روی برجام و گفتید من زبان دنیا را بلدم. هر روز رفتید وین اما وقت نگذاشتید بروید کابل که همزبان ما هستند و از حق قانونی خود دفاع کنید. کمیسیون دلتا میگوید ساختن هر نوع سازه روی هیرمند ممنوع است. 10 سال آنها دارند روی هیرمند سد میسازد. فکر کردید مردم سیستان را به حال خودشان رها کردن و رفتن به وین، برای بهتر کردن وضعیت مردم کارساز است؟! ذاتا اتفاقی نمیافتد مگر اینکه به مفهومی مثل برکت برسند. ستاد دریاچه ارومیه پاسخی برای چرایی وارونه بودن نمودار نسبت منفی معیشت مردم با افزایش زمینهای کشاورزی بدهد. آخر آنجا زمین کشاورزی 600 هزارهکتار شده است.
پیشنهاد و ایده شما برای عرصه حکمرانی زیستمحیطی و دیدن اصل عدالت چیست؟
1- تغییر روند حکمرانی از طریق قانونگذاری جدید
2- خلع ید در حوزه آب از وزارت نیرو و سپردن آن به سازمانی که در حال حاضر با حفط جنگلها و آبخیزداری آب تولید میکند (سازمان منابع طبیعی). در غیر این صورت مافیای آب، مافیای صنعت و خودرو و... همه با هم در راستای سودشان متحد خواهند شد.
3- تغییر در آموزههای زیستمحیطی نظام آموزشوپرورش به این معنا که از دوران ابتدایی آموزههای زیستمحیطی وارد آموزش شود که نسل آینده آنها را بفهمد، نه تازه سال یازدهم این آموزهها برای کنکور ارائه شود و هیچ کس هم آنها را جز با هدف کنکور نخواند. این در صداوسیما هم باید اعمال شود، یعنی در حوزه فرهنگی نگاه به محیطزیست از حالت فانتزی خارج شود.
4- به سرانجام رساندن طرح کاشت یک میلیارد درخت. ایران باید خیلی سریع تمام جنگلهای تخریبشدهاش را طی 50 سال بازسازی کند. بیابانزایی باید متوقف شود.