سید مهدی طالبی خبرنگار گروه بینالملل: پانزدهمین نشست بریکس از روز سهشنبه 31 مرداد (22 اوت) به میزبانی آفریقای جنوبی آغاز شده و امروز پنجشنبه 2 شهریور (اوت 24) به پایان میرسد. چین، هند، روسیه و برزیل به همراه آفریقایجنوبی که بعدها به این گروه پیوست، گروه بریکس را تشکیل میدهند. نشست پانزدهم از آن رو اهمیت ویژهای یافت که طی آن اعضا درباره گسترش این گروه به بحث پرداختند. این مساله در سایه سیل درخواستهای عضویت در سال 2023 میلادی، اصلیترین موضوعی بهشمار میرود که بریکس با آن مواجه است. بریکس بهعنوان ساختاری جهانی که در آن کشورهای غربی عضویت ندارند، بهطور آشکاری یک بنا در مقابل ساختمان قدرت غرب به حساب میآید. اگرچه درخصوص سازمان پیمان همکاریهای شانگهای که اعضای آن آسیایی و اوراسیایی هستند، میتوان با اتکا بر منطقهگرایی، عدمعضویت کشورهای غربی را توجیه کرده و آن را از اتهام ضدیت با غرب مبرا دانست، اما درخصوص بریکس اینچنین نیست.
ضدیت با غرب چگونه؟
برای مبارزه با یک قدرت، روشهای مستقیم و غیرمستقیم در دسترسند. از این رو برخی از اقدامات بهوضوح شبیه مبارزهاند اما بهدلیل غیرمستقیم بودن، تردیدهایی نسبت به آنها بروز میکند. با این حال نگاه از ابعاد مختلف میتواند در این خصوص راهگشا باشد.
کشورهای عضو بریکس از اواخر دهه 2000 و تقریبا مقارن با بحران اقتصادی 2009-2008 غرب که افول این جبهه را کلید زد، دور یکدیگر جمع شده و بهجای همکاری دست به تشکیل یک گروه برای ساختارمند ساختن اقدامات خود زدند؛ حرکتی که از اراده برای پیشبرد قدرتمند امور حکایت داشت. کشورهای تشکیلدهنده بریکس ترکیب ویژهای از دولتها هستند که در راس آنها چین و روسیه قرار دارند؛ دو کشوری که ستون اصلی سازمان بهحساب آمده و با غرب ضدیت دارند. در حوزه توانمندی، تاکید بر استقلال و همچنین رویای خیزش و کسب سهم از قدرت کلان جهانی، هند نیز همانند این دو کشور است؛ هرچند بنا به دلایلی کمتر ضدغربی دیده میشود. نکته مهم برای تحلیل ماهیت نگاه هند آنجاست که این کشور ضدغربی نبوده اما غیرغربی بهحساب آمده و علاقهمند نیست جزئی از این بلوک باشد، بلکه تمایل دارد در عین استقلال با آن همکاری کند؛ هویتی و خواستی که حتی اروپای دنبالهروی واشنگتن و برخی دیگر از متحدان تحت سیطره آمریکا مانند ژاپن و کرهجنوبی، فاقد آن هستند.
دو کشور برزیل و آفریقایجنوبی نیز تحلیل وضعیتشان تقریبا مشابه هند است، با این تفاوت که حتی میتواند دشوارتر باشد. این دو کشور نهتنها همانند چین و روسیه ضدغربی نبودهاند بلکه از توانمندی و سابقه لازم برای رقابت با این مجموعه نیز بیبهرهاند. با این وجود پرتوریا و برازیلیا هردو در سالهای اخیر و بهطور خاص پس از حمله روسیه به اوکراین، جدایی فزاینده خود از غرب را نشان داده و ابتدا در سایه «عدم محکومیت تجاوز روسیه به اوکراین» که مورد درخواست غرب بود و سپس «سرزنش غرب برای دخالت در وقوع جنگ» آن را تشدید کردهاند. بهطور خلاصه بررسی سه موضوع «زمان شکلگیری»، «نحوه هماهنگی» و «اعضای تشکیل دهنده» آشکار میسازند بریکس رویکرد مبتنیبر مبارزه غیرمستقیم با غرب دارد.
نقطه آغاز بریکس مماس بر کلید خوردن روند افول غرب در سال 2009-2008 است، کشورهای عضو از ابتدا دست به تشکیل ساختار زده، آنها را توسعه داده و دیگران را برای هماهنگی با خود ترغیب کردهاند و بالاتر از همه، تشکیلدهندگان آن از برجستهترین و توانمندترین کشورهای ضدغربی بوده یا روند واگرایی شدیدی را از غرب تجربه کردهاند.
توسعه بریکس و غولهای در صف
گفته میشود در ماههای اخیر بیش از 20 کشور درخواست عضویت خود را با بریکس مطرح کردهاند. کشورهایی مانند آرژانتین، بنگلادش، کومور، کوبا، جمهوری دموکراتیک کنگو، مصر، گابن، اندونزی، ایران، عربستانسعودی، اماراتمتحدهعربی و ونزوئلا خواهان الحاق به بریکس هستند و از این میان برخی پر اهمیتند. ایران رهبری محور مقاومت را برعهده دارد که دارای وسعت، جمعیت، قدرت فرهنگی و موقعیت جغرافیایی ویژهای است. عربستانسعودی نیز تولیدکننده 10 درصد از تولید نفت جهان بوده و در بازار این ماده سیاه، سهمی 14 درصدی دارد که به معنای قرار داشتن یکششم بازار نفت است. ریاض همچنین بهنوعی در جهان عرب و بخشی از جهان اهل سنت، رهبریت دارد.
اندونزی دیگر کشور دارای اهمیت بالا در میان دولتهایی است که خواهان عضویت در بریکس هستند. براساس پیشبینیها این اقتصاد نوظهور در سال 2050، چهارمین یا پنجمین اقتصاد بزرگ جهان خواهد بود. در آمریکای لاتین ونزوئلا بیشترین ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد و در فاصله چندصدکیلومتری آمریکا، درحال تشدید منازعه خود با این کشور حتی در حوزه نظامی است. آرژانتین و مصر نیز هردو جزء کشورهای دارای ظرفیتند که در مناطق حضور خود دارای وزن زیادی هستند.
آیا افول غرب وابسته به بریکس و توسعه آن است؟
رسانههای وابسته به غرب درحال تقویت این دیدگاه هستند که بریکس و توسعه آن نمیتواند باعث افول این جبهه شود، زیرا اختلافاتی میان اعضای آن وجود دارد. دلایل زیادی برای ضعف این دیدگاه وجود دارد.
1 تحلیلهایی که بریکس را ضعیف میدانند تاکید دارند تعدادی از اعضای این گروه مخالف توسعه آن هستند. اشاره آنها به هند، برزیل و آفریقای جنوبی است؛ کشورهایی که تصور میکنند با توسعه گروه از اهمیت آنها کاسته خواهد شد، درحالیکه چین و روسیه که بر توسعه اصرار دارند بهدلیل جایگاهشان چنین کاهش اهمیتی را تجربه نکرده و حتی شاهد رشد قدرت و اهمیت خود خواهند بود. این تفاوت دیدگاه میان اعضا هرچند وجود دارد اما بهنظر نمیرسد مشکلی بزرگ باشد.
مشخص نیست سه کشور مزبور تا چه میزان بر درخواست خود پافشاری کنند زیرا فشارهای درون گروهی-از سوی چین و روسیه- و بیرون گروهی -توسط کشورهای مهمی مانند ایران، عربستان و اندونزی- به میزانی زیاد است که بهنظر نمیرسد آنها قادر به مقاومت قطعی یا طولانیمدت در برابر آن باشند؛ موضوعی که خود این کشورها نیز به آن آگاهی داشته و برای تحمیل خواسته خود بیش از اندازه اصرار نخواهند ورزید.
2 بریکس ساختاری جهانی بدون حضور کشورهای غربی است. در ابتدا برای ایجاد آن از کشورهای غربی دعوتی به عمل نیامده و آنها نیز درصورت دعوت قطعا آن را رد میکردهاند. در شرایط کنونی نیز دربرابر دعوت کشورهایی غربیای که متمایل به حضور در نشستهای بریکس شدهاند، خودداری وجود دارد. این مساله نشان میدهد، بریکس در فقدان هرگونه عضو غربی، نشاندهنده وزن و هماهنگی جهان غیرغربی است. اگر تعداد اعضای بریکس با شوق و انگیزه فعلیشان که مبتنیبر «چندجانبهگرایی» است افزایش یابد، جهان غیرغربی با انبساط، ادراک از قدرت و وسعت جهان غرب را منقبض خواهد ساخت. اقدامی که حتی حمله روسیه به اوکراین نیز آن را تا حدودی انجام داد؛ کشورها با عدمحمایت از موضع غرب در مناطقی که پیشتر غربی تلقی میشدند نشان دادند جهان غرب تا چه میزان کوچکتر از آن چیزی است که بهنظر میرسید.
3 برخی تلاش دارند با پیشبینی عدمتوسعه بریکس، خط بطلانی بر تضعیف شدید جایگاه غرب در جهان بشکند. از این رو اهمیت دارد وضعیت غرب در هرکدام از این سناریوها بررسی شود.
اگر بریکس از افزایش تعداد اعضای خود خودداری کند، وضعیت غرب چگونه است؟ برای این مساله میتوان بریکس یک دهه قبل را با شرایط کنونی مقایسه کرد؛ گروهی که اعضای آن بهشدت قدرتمندتر شدهاند. همچنین عدمپیوستن کشورهای دیگر به بریکس، به معنای ادامه سیادت غرب نیست. این کشورها سالهاست واگرایی با آمریکا را شروع کرده و قرار گرفتنشان در یک صف روند افول را تسریع و تشدید میکند نه آنکه آن را ایجاد کند.
اگر بریکس فروبپاشد، وضعیت غرب چگونه است؟ برای پاسخ به این سوال باید دانست رشد چین مرهون وجود گروهی مانند بریکس نبوده و روسیه نیز بهدلیل حضور در چنین ساختاری جرات حمله به اوکراین و به چالش کشیدن غرب را نیافته است. این دو مستقل از دیگران غرب را به چالش کشیدهاند و البته که پکن و مسکو تنها قدرتهایی نیستند که در ضدیت با غرب اهمیت دارند.
4 افول غرب موضوعی نیست که وابسته به بریکس و تغییر و تحولات آن باشد. دلایل آن بزرگتر از وجود سازمان در شرف قدرتمندتر شدن بریکس است. جهان طی دهههای اخیر بهسمت تکثر قدرت و ثروت حرکت کرده و این مساله درحال شدیدتر شدن است. از سوی دیگر همزمان با این تکثر، نقطه ثقل آن به شرق آسیا منتقل شده. در این منطقه هرچند چین هدف اصلی آمریکاست اما باید درنظر داشت آسهآن بهعنوان بلوکی خنثی و همچنین ژاپن، کرهجنوبی و تایوان بهعنوان متحدان آمریکا، بخشی از این تغییر کانون هستند.
مساله دیگر به شورشها علیه غرب باز میگردد که بهطور فزایندهای در جهان وجود داشتهاند. انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 نمونه برجسته و قدیمی آن است که امروزه به محوری توانمند در غرب آسیا با انعکاسی جهانی تبدیل شده. در موارد جدید شورش علیه سلطه غرب آمریکای لاتین و غرب آفریقا را نیز دربرگرفته است. واکنشهای شدید و اخراج غربگرایان از مالی، بورکینافاسو، گینه کوناکری، آفریقای مرکزی و در ماههای اخیر شورش مشهور نیجر، آن هم در منطقهای محدود به غرب آفریقا، عمق و شدت شورش علیه غرب را نشان میدهد. در کنار آن، بخشی از پیشرانهای افول در داخل جوامع غربی قرار دارند. بروز مجدد افراطگرایی در غرب درقالب احزاب راست افراطی، قطبی شدن صحنه سیاست، وضعیت نابسامان اقتصاد، گسترش شکاف و بحران مهاجرت که از سوی بخشی از جناحهای اروپایی تشویق شده و توسط قسمتی دیگر مورد مخالفت است، ازجمله پیشرانهای داخلی افول غرب بهحساب میآیند.