آنچه میخوانید سلسله مباحث دکتر علیاکبر ولایتی و جمعی از کارشناسان در مجموعه برنامههای «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران در موضوع تبیین مفهوم «ایران و هویت ایرانی» است که در ستون ثابت «درباره ایران» بهصورت پاورقی در روزنامه «فرهیختگان» منتشر میشود.
رازی در غره شعبان سال 251ق به دنیا آمد(1) و در پنجم شعبان سال 313ق وفات یافت(2) یعنی کمتر از 63 سال عمر کرده است، اما نکته این است که پزشکی را از 40 سالگی شروع کرده و البته پیش از آن هم شیمی و فلسفه کار میکرده است.(3) در فلسفه، شاگرد ابوزید بلخی (322-235ق) بوده و ابن ابیاصیبعه نوشته که در پزشکی، شاگرد علیبن رَبن طبری(4) بوده است. این در حالی است که علی ابن ربن در سال 250ق فوت کرده و رازی سال 251ق به دنیا آمده است و منطقا نمیتواند شاگرد او باشد. شاید از آن نظر که تحتتاثیر کتابهای علیابن ربن طبری بهویژه کتاب معروفش در پزشکی «فردوسالحکمه» بوده او را شاگرد ابن ربن دانستهاند؛ همانطور که رازی، خود، جزوهای دارد در نقد جالینوس و در آن، میگوید این نقد را مینویسم ضمن عذرخواهی از استادم جالینوس. یعنی پوزش میطلبد که آن استاد را نقد میکند و در مقام بزرگداشت جالینوس، وی را استاد خود میخواند. ملاحظه کنید جالینوس (199 – 129م) که یک پزشک یونانیزبان اهل اسکندریه در قرن دوم میلادی بوده(5) تا زمان رازی قرنها فاصله داشته است، اما رازی او را استاد خود میخواند. پس اگر ابن ابیاصیبعه میگوید رازی شاگرد ابن ربن طبری بوده این بدان معناست که رازی تحتتاثیر آثار او بوده است.
یکی از وجوه مهم علمی محمد بن زکریای رازی این است که پل میان علوم شبهقاره هند، ایران و یونان، روم و اسکندریه بوده است. رازی هنگام تالیف کتاب «الحاوی» یا دیگر کتابش، «طب منصوری»(6) یا مولفات دیگرش در فلسفه و سایر علوم، در حقیقت نخست مولفات علمی دیگران را، از هرکجای عالم که بودند، ملاحظه میکرده است؛ خواه آن را دیگری ترجمه کرده باشد، خواه به زبان مبدا باشد و خواه، خود دست به کار ترجمه مکتوب آن به زبان عربی یا فارسی شود.
پینوشت
1- ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، رساله فی کتب الرازی، به اهتمام پاول کراوس، پاریس 1936، ص 4.
2- عمر او را به حساب قمری 62 سال و پنج روز و به حساب شمسی، 60 سال و 10 ماه نوشتهاند. (محقق، مهدی، فیلسوف ری: محمد بن زکریای رازی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1387، ص 7)
3- ابوالفداء، اسماعیل بن علی، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابیالفداء، تصحیح محمد افندی، بیروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، بیتا، ج 2، ص 7.
4- ابوالحسن علی بن سهل ربن طبری پزشک، داروشناس و دانشمند بزرگ ایرانی در قرن دوم و سوم هجری و از مردم مرو بود که از نظر علمی منزلتی والا دارد و در کنار دانشمندان بزرگی چون رازی، علی بن عباس اهوازی و ابنسینا، یکی از چهار دانشمند و پزشک بزرگ جهان شمرده میشود. (خدایی، سیدعلیاکبر، «ابن ربن طبری»، دایرهالمعارف پزشکی اسلام و ایران، زیرنظر علیاکبر ولایتی، تهران، فرهنگستان علوم پزشکی، 1390، ص 266؛ ولایتی، علیاکبر، ایران از آغاز دوران اسلامی تا حمله مغولان، از مجموعه تاریخ کهن و معاصر ایرانزمین، تهران، امیرکبیر، 1392، ج یک، بخش 2، ص 1069)
5- بیهقی میگوید: «جالینوس بزرگتر حکماى عصر خویش بود؛ چنانکه نیست همتا [بیهمتا] آمد در علم طب و گوشت و خون و طبایع تن مردمان و نیست همتاتر [بیهمتاتر] بود در معالجت اخلاق و وى را در آن [موضوعات]، رسائلى است سخت نیکو در شناختن هر کسى خویش را که خوانندگان را از آن بسیار فایده باشد.» (بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیاض، مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، ج یک، ص 158)
6- طب منصوری یا کناش منصوری مهمترین کتاب رازی در دانش پزشکی پس از الحاوی است. این کتاب 10 مقاله دارد. مقاله اول در تشریح است و در آن، شرح میدهد که میان ریه و قلب ارتباطها و مجراهایی وجود دارد که هوا از آن نفوذ میکند. بدینگونه شاید بتوان ادعا کرد که رازی 350 سال پیش از ابن نفیس از وجود ارتباط راههای عبور خون از قلب به ریه آگاهی داشته است؛ هرچند او نیز در طب منصوری مانند جالینوس، از ارتباط بطن راست و چپ و منفذ میان آنها سخن میگوید. (دانشپژوه، محمد، «تاریخ شناخت دستگاه گردش خون و بیماریهای آن در دوره اسلامی»، تاریخ علم، ش 4، 1384، ص 108-107)
ادامه دارد