سجاد نوروزی، فعال حوزه رسانه: دورهای که من آشناییام با دکتر افروغ صورت گرفت اواسط سال 1385 بود. فضایی که آن زمان بعد از دوره خاتمی ایجاد شده بود خیلی شباهتهای زیادی به این دوران داشت. اصولگرایان خیلی خوشحال بودند که یک دولت عدالتگرا سرکار آمده است. اولین بارقههای مخالفتهای تئوریک با وضعیتی که دولت احمدینژاد شروع کرده بود و میخواست پدید بیاورد توسط دکتر افروغ اتفاق افتاد. نطقهای آتشین عماد افروغ در مجلس هفتم درباره چند وزیر پیشنهادی انجام داد و اگر شما الان به آن نطقها رجوع کنید، گویا یک دستورالعمل علوی، معنوی و انسانی برای حکمرانی است. اگر به مواضع سال 90 خیلی از آقایان مراجعه کنیم که برای مخالفت و نقد احمدینژاد چه چیزهایی میگفتند، میبینیم که همان مواضع سال 85 آقای افروغ را اتخاذ کردهاند. در سال 85 که افروغ در دوران اوج حمایتها از احمدینژاد به شیوه دولتداری و الگوهای حکمرانی او نقد داشت و با آن مخالف بود، موجی از هجمه، توهین و تحقیر از سوی کسانی که خودشان را سوپرحزباللهی و انقلابی میدانستند اتفاق افتاد. اما همین آدمها که شدیدترین حملات را به دکتر افروغ داشتند در سال 90 همان حرفهای افروغ را در نقد احمدینژاد تکرار میکردند.
افروغ نگاهی جامع به مساله حق داشت
نگاه افروغ یک نگاه جامع به مساله «حق» بود. ایشان معتقد بود ما باید هم حق فردی و هم حق اجتماعی را پاس بداریم. حق فردی شامل آزادی، حق تعیین سرنوشت، حق نقد و مخالفت است. ایشان حق اجتماعی را هم شئون کلی مبتنیبر هویت ملی و دینی میدانستند و میگفتند بین فرد و جامعه یک حق دوطرفهای برقرار است. در دوران خاتمی نقد دکتر افروغ این بود که شما به حق فردی خیلی اهمیت میدهید و حق اجتماع را درنظر نمیگیرید. افروغ در دوران احمدینژاد نسبت به استبداد و دیکتاتوری هشدار میداد و میگفت شما حق جامعه را آنقدر پررنگ کردهاید که از حق فردی غافل شدهاید. انگار همه باید در فضای خاصی که دولت ترسیم کرده حل شوند و یکرنگ باشند و هیچکس هم مخالفتی نداشته باشد اما این راه به تکانههای شدید اجتماعی منجر میشود که همه ما در سال 88 آن را به خوبی دیدیم.
مهمترین نقد افروغ فربهی نهاد دولت بود
مهمترین نقد افروغ غلظت و فربهی نهاد دولت بود. به این معنا که دولت در همهچیز دخالت میکند و همهچیز را میخواهد تا حد توان به استخدام خودش دربیاورد. موضوع دیگری که برای افروغ بهشدت مهم و برجسته بود، رشد تحجر بود. او نسبت به تحجر گفتمانی و تحجر عملی در کشور هشدار میداد. یکی از مهمترین صحبتهای افروغ که زیاد به آن رجوع میکرد این بود که رابطه بین ظرف و مظروف در جمهوری اسلامی نادیده انگاشته میشود. ما در همان قالب اداری و بروکراسی شاهنشاهی، محتوای اسلامی ریختیم و این جواب نمیدهد. این ساختاری که وزارتخانهها و نهادهای دولتی ما در قالب آن کار میکنند شاکلهاش برای رژیم گذشته است و اگر این مدل جواب میداد اساسا انقلاب اسلامی رخ نمیداد؛ چون اصلا انقلاب شد که این ساختارها تغییر کند. برای همین روی اصلاحات ساختار تاکید داشت.
اجماعی بیننهادی بر سر کنار گذاشتن افروغ بهوجود آمد
من در آن دوران روزنامهنگار بودم و در کارهای رسانهای کنار ایشان حضور داشتم و کمک میکردم و به همین خاطر شبهای زیادی را ما کنار هم بودیم و باهم صحبت میکردیم. اکنون که در 40سالگیام حضور دارم و خاطرات 25-24 سالگی را مرور میکنم، نگاه دکتر افروغ و نسخههای ایشان را هنوز کارآمد مییابم اما متاسفانه بسیاری از چهرههای به اصطلاح انقلابی افروغ را به معنای واقعی کلمه کنار گذاشتهاند. در دوره روحانی هم که سال 92 به قدرت رسید، با اینکه ایشان از مهمترین و جدیترین منتقدان دولت قبل بود باز هم به افروغ اقبالی نشان داده نشد و ایشان هیچوقت مورد شور و مشورت قرار نگرفت. به طور کلی ساحت اجرایی بخش عظیمی از نظام جمهوری اسلامی ایران عماد افروغ را کنار گذاشت. یعنی یک اجماع بین نهادهای حاکمیتی و دو جریان اصلی سیاسی وجود داشت که خود را از افراد و متفکرانی مثل افروغ بینیاز دیده و هیچوقت با این افراد مشورت نکنند. این یک سنت جاری بود و هنوز هم وجود دارد. عدهای که در قدرت هستند خودشان را از آدمها و متفکران دلداده انقلاب و مستقل از هر دو جریان سیاسی که نسبت به حکمرانی منتقد باشند، بینیاز میبینند.
عماد افروغ از جایگاهی مستقل وضع موجود را نقد میکرد
یک زمانی شما از موضع چسبیده به قدرت سیاسی به مخالفت با وضع موجود میپردازید یا به عبارتی میگویید نقد من این است که تو در قدرت نباش من باشم، تو برو من بیایم؛ اما امثال افروغ اینطور نقد نمیکردند، بلکه آنها به ذات گفتمان انقلاب اسلامی، نهجالبلاغه و صحبتهای امام و رهبری ارجاع میدادند و از آن منظر وضعیت حکمرانی را نقد میکردند. حالا فرد موردنقد وزیر و وکیل، هرکسی که میخواهد باشد. رهبر انقلاب در پیام تسلیت به خانواده دکتر افروغ از ایشان به عنوان یک دانشمند فرزانه و انقلابی یاد میکنند، ولی دو جناح مختلف بلاهای زیادی سر این دانشمند فرزانه و انقلابی آوردند، به طوری که ایشان در هفت یا هشت سال آخر عمرش کاملا عزلتنشین بود. البته باید بگویم این عزلت را هم خودش انتخاب کرد. احتمالا احساس کرد که دیگر تکلیف از او ساقط شده است؛ اما باز هم سر قضایای 1401 به میدان آمد. فیلمی از ایشان منتشر شده که آنجا باز هم از این حق دوجانبه فرد و اجتماع صحبت میکند و حرفهای دقیقی را درباره اینکه این جریان یک شورش شهری است و باید درست شناخته شود و درست باید به آن پرداخت، میزند. به عنوان کسی که 17 سال با افروغ همنشین بودم و حق پدری و استادی گردنم داشتهاند، اگر بخواهم تجربهام را از این سالها بگویم، باید داوری بسیار تلخی را بگویم متاسفانه بسیاری در نظام ما نه در بخش گفتمانی بلکه با تاکید میگویم در بخش اجرایی به افرادی همچون دکتر عماد افروغ روی خوش نشان نمیدهند.
تقابل با وارونهنمایی واژگان
عماد افروغ کتابی به نام حقوق شهروندی و عدالت دارد. در انتهای این کتاب ایشان در چند صفحه و چند جدول جامع حقوق متقابل جامعه و فرد و تکالیف این دو در قبال هم را در چند سرفصل خیلی ریز آورده است. در این کتاب ایشان حقوق مدنی، حقوق وضعی، حقوق سیاسی، حقوق گروهها و حقوق اولیه طبیعی را منقح کردهاست تا استخدام و وارونهنمایی واژهها و یا به تعبیری زوال معنایی واژهها شکل نگیرد.
من گفتوگویی مفصل با مرحوم افروغ دارم که در کتابی به نام دیالکتیک خرد جامعه منتشر شده است. آنجا در مقدمه مفصلی که وجود دارد درباره همین وارونهنمایی واژهها و استخدام این واژهها برای منفعت و قدرت صحبت میشود و ایشان به شدت انتقاد میکند و معتقد است این کار حتی برای یک تمدن خطرناک است و اگر واژههایی مانند «عدالت» و «آزادی» معنای اصلیشان را از دست بدهند و به اسم آنها قدرتطلبی صورت بگیرد جامعه از بین میرود. مثالهایی هم که ایشان میزد از انقلاب کبیر فرانسه و کمونیستم بود تا امروز. ایشان خیلی معتقد بود که نباید این انحرافات صورت بگیرد. اگر آدمهایی مثل افروغ نبودند تا جلوی انحرافات معنایی سال 84 به بعد بایستند و نیشترهایی بزنند، ممکن بود دیگر چیزی به نام جریان دینی وجود نداشته باشد و ادامه پیدا نکند. باید بگویم امروز خیلی وامدار حرفها و انتقادات آن موقع افروغ هستیم که با وجود تمام فحاشیهایی که به او شد اجازه نداد انحراف خودش را در قالب اسلام جا بیندازد.