زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: بعد از گذر از اتفاقات 1401، مساله شکاف اجتماعی و تقویت آن در جامعه ایرانی با شدت بیشتری از جانب جامعهشناسان و کارشناسان مطرح شد. امری که لزوم توجه به مواردی که منجر به ترمیم این شکاف میشد را تقویت میکرد. با این حال اما نگاهی به وقایعی که سال 1401 رخ داد نشان میداد که نهتنها این شکافها ترمیم نشدند، بلکه در مواردی عمیقتر هم شدند. آنچه در ماجرای نارنجستان اتفاق افتاد، برخوردی که با این اتفاق صورت گرفت، ماجرای سطل ماست که در اوایل سال گذشته اتفاق افتاد و ماجرایی که در درمانگاه قم در اواخر سال 1402 اتفاق افتاد، نشان میداد شکافهای اجتماعی که در جریان اتفاقات 1401 بروز و ظهور داشتند، همچنان به قوت خود باقی ماندهاند. این موضوع البته در سخنرانی اوایل سال رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی نیز موردتاکید قرار گرفت و رهبر انقلاب از غفلت در ایجاد همدلی و اتحاد میان مردم، صحبت و اشاره کردند: «در باب منافع ملی، مساله اتحاد دلهای مردم است. ما در این زمینه متاسفانه مشکلاتی داریم، عقبافتادگیهایی داریم. ارتباط و همدلی اجتماعی خیلی مهم است. در این زمینه دچار غفلت شدهایم. خودمان به دست خودمان در وحدت ملی اختلال ایجاد میکنیم. همه ما در این غفلت شریکیم؛ همه ما وظیفه داریم که وحدت ملی را، اتحاد مردم را، اتحاد مردم و مسئولین را حفظ کنیم؛ روز به روز آن را تقویت کنیم؛ این سیاست قطعی نظام جمهوری اسلامی از روز اول بوده است.» صحبتهای رهبر انقلاب چند نکته مهم را موردتوجه قرار میداد، از یک سمت تاکید روی غفلتها و کمکاریها بود. از سمت دیگر اما این تاکید فرصت مناسبی را برای ترمیم این شکافها در سال جدید ایجاد کرده که با توجه ویژه به بسترهای آن امکان ترمیم آن را فراهم میکند. برای بررسی اقداماتی که لازم است برای ترمیم این شکافها انجام شود و آسیبهایی که در سال گذشته به اتحاد ملی وارد شده، با «مصطفی غفاری» جامعهشناس سیاسی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
صحبتهای رهبر انقلاب یک تضمین برای مطالبه ترمیم این شکافها از نظام حکمرانی
غفاری با اشاره به صحبتهای رهبر انقلاب اما تاکید کرد این اولین باری نیست که رهبری از لزوم ترمیم شکافهای اجتماعی صحبت میکنند و توضیح داد: «این بار اولی نیست که رهبر انقلاب درباره این موضوع تذکر میدهند یا دغدغه خودشان را بیان میکنند. اگر خطبههای نماز عید فطر سال گذشته را ملاحظه بکنید -که اتفاقا بعد از رخدادهای 1401 بود- ایشان آنجا روی همزیستی با سلایق و حتی علایق مختلف تاکید میکنند. با نگاهی به تعابیر امسال رهبر انقلاب، ایشان میگویند که همه ما در این در زمینه در این «غفلت» و «عقبماندگی» شریک هستیم. وقتی میگویند شریک هستیم، این یک تعارف نیست و طبیعتا معانی و دلالتهای مهمی دارد. یکی از آنها این است که اگر رهبری خودشان را در این صورتبندی شریک میدانند، هیچ فرد دیگری حق ندارد مادون ایشان خودش را مبرا بداند؛ یعنی شراکت در این مساله به این معنی است که اگر ایشان خودشان را در این امر دخیل میبینند و قصوری را متوجه خودشان میدانند، دیگران حق ندارند خودشان را مبرا ببینید و در واقع پایینتر از مقام رهبری، همه به یک شکل و اندازهای، در این معضل دخیل هستند. طبیعت بحث اقتضا میکند که وقتی در مقام حکمرانی هستیم، درواقع فردی که بیشترین قدرت را دارد، طبیعتا بیشترین مسئولیت را هم خواهد داشت. شروع ترمیم این شکافهای اجتماعی حتما و قطعا باید از سوی نظام حکمرانی صورت بگیرد. انتظار میرود و اتفاقا این انتظار بجا و معقولی است که این اتفاق از سمت نظام حکمرانی شروع شود.» غفاری، در ادامه به این موضوع اشاره میکند که همه باید مسئولیت ایجاد این شکاف را بپذیرند و ادامه داد: «مسئول تولید این شکافها و عدم ترمیم آنها، هم بدنه حزباللهی و مذهبی و نزدیک به نظام است، هم خود مسئولان و سیاستگذاران هستند. اینجا هم ما حق نداریم یکی را به نفع کس دیگری، مبرا کنیم و اصطلاحا دامنش را از این غفلت یا مسئولیتی که برای ترمیم این مساله داشته، مبرا بدانیم. حتما در یک فعل و انفعالاتی در یک کنش و واکنشهایی این مساله بازتولید شده است. اشاره به مسئولیت دیگران یا اشاره به اینکه مسئولیتها یکطرفه نیست و کنش و واکنشی است، بههیچوجه نباید سرپوشی روی این موضوع بگذارد که اول ترمیم باید از کدام سمت آغاز بشود. اگر برای حکومت استعاره برادر بزرگتر را به کار ببریم یا به اقتضای اینکه قدرت را در اختیار دارد، مسئولیت آن را بیشتر بدانیم، او موظف است که از خودش شروع کند، ولو اینکه ما میدانیم از حیث سازوکارهای اجتماعی این مساله از حیث رفت و برگشتی، بین جامعه و دولت اتفاق افتاده است اما این راهحل را نباید مخدوش کند که آغاز و سررشته مساله و اراده به حل مساله باید از سمت دولت باشد و نشان داده شود. جامعه باید این حس را نسبت به اقدامات دولت، حکومت یا حکمرانی پیدا کند که درصدد رفع این مساله و ترمیم این شکافها است و بروز رفتارهایی که از آن بوی تقویت یا بازتولید یا تداوم این شکافآفرینی یا بیتفاوتی نسبت به این شکافها از سمت دولت استشمام شود، حتما ضد مطالبه رهبری است. بهنظرم یک اشاره مهم و سیگنالی است که جامعه بداند از منظر رهبری باید چه چیزی را مطالبه کند. حکومت اولویت دارد که به این شکافها دامن نزند و کاری نکند که شکاف جدیدی ایجاد شود. اینها باید ذیل گفتمان رهبری مطالبه شود. یعنی انگار یک چتر حمایتی، یک تضمین، یک گارانتی به جامعه داده شده که بتواند این را از دولت، نهادهای حکمرانی، نهادهای رسمی، با جدیت و بدون لکنت مطالبه کند، احساس نکند اگر این را مطالبه کند، از وفاداری او به نظام کم شده یا از تعهدش به رهبری، چیزی کاسته شده است. این وجه مهمی است.»
اگر اشتباهات خود را نپذیریم اساسا امکان ترمیم شکافها و تحول فراهم نخواهد شد
غفاری البته به این موضوع اشاره میکند که در سالهای گذشته آنطور که باید به توصیههای رهبری عمل نشده و ادامه داد: «در سالهای اخیر و مشخصا در سالهای گذشته ما تجربه تلخی در مورد نحوه برخورد با مطالبات رهبری داشتیم و آن هم مشخصا به مساله انتخابات و تحول برمیگشت. اگر سخنرانی ابتدای سال 1401 رهبری را ببینیم و روی آن تمرکز کنیم، رهبر انقلاب دستور کارسیاسی کشور را برگزاری انتخابات برای تحول مدنظرشان در جمهوری اسلامی برای تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت مطرح کرده بودند. هرچه هم به انتخابات مجلس در اواخر سال گذشته نزدیک میشدیم، این تاکید با صراحت بیشتری در بیانات ایشان مطرح میشد. متاسفانه بهنظر میرسد که ساختارهای سیاسی رسمی کشور، مسئولان و دستگاههای مسئول و بدنه وفادار و هوادار جمهوری اسلامی، آنقدرها که باید و شاید این دستور کار را جدی تلقی نکردند و نتوانستند در تحقق آن موفق باشند.
در این زمینه مایلم به این موضوع اشاره کنم ما پشتسرمان تجربه بدی را از این جهت داریم و نباید اجازه دهیم در مورد مطالبه امسال رهبر انقلاب این اتفاق تکرار شود. اولین قدم این است جلوی اشتباههای خودمان را که بهصورت جاری درحال ارتکاب آن هستیم، بگیریم. طبیعتا اولین اقدام برای اینکه بتوانیم کار درست را انجام دهیم این است که منابع تولید یا موتور محرکه تولید شکافهای اجتماعی را متوقف کنیم تا به بررسی ریشهها بپردازیم یا روندهایی که از سابق وجود داشته و رسوب کرده و اشکالاتی را بهوجود آورده شناسایی و اینها را برطرف کنیم. منتها خود این مقوله امروز برای ما مساله پیچیدهای شده است. دلیل آن هم این است که ما برای اینکه بخواهیم تحولی ایجاد کنیم، نیاز داریم که اشتباه خودمان و نقاط و ضعفمان را بپذیریم، اگر به صحبتهای سال گذشته رهبر انقلاب در ابتدای سال مراجعه کنیم میبینیم آنجایی که ایشان بر تحول تاکید دارند، میگویند تحول یعنی تبدیل نقاط ضعف جامعه به نقاط قوت، حتی در مثالهایی که میزنند کاملا صریحند و عبارات واضحی دارند مثلا میگویند ما در فلان زمینه اشتباه داریم. نظام حکمرانی که اشتباه و ضعف خودش را قبول نکند یا دستکم خلأهای خود را قبول نکند و روی آنها احساس پذیرش نداشته باشد، طبیعتا به دنبال ترمیم این نقاط ضعف یا تبدیل کردن آنها به نقاط قوت هم نخواهد رفت. من فکر میکنم ما اشکالی کلیدی در این زمینه داریم و اینکه این سودای تحول آنقدرها در ما زنده و گرم نیست، دلیل اصلی آن این است که نقاط ضعف خود را بهدرستی نمیشناسیم و پذیرش نکردیم که چه نقاط ضعفی داریم و این نقطه ضعفها چقدر میتوانند خطرناک و آسیبزننده باشند. وقتی نظام حکمرانی این پذیرش را نداشته باشد، طبیعتا قدمی هم برای متحول کردن شرایط برنمیدارد. من فکر میکنم آن نقطه کلیدی که ما امروز درگیرش هستیم همین است. اگر شما با مسئولان کشور یا بخشهای عمدهای از لایههای اجتماعی که اینها پایگاههای اجتماعی یا هوادار نظام سیاسی تلقی میشوند، صحبت کنید، اساسا در نظام ادراکی آنها پذیرش عمیق نقاط ضعف یا بهخصوص خطاها و اشتباههایی که در عرصه حکمرانی اتفاق افتاده، جایگاهی ندارد و آن را کمرنگتر از این میبیند که بتواند، موجب و موجد تحولی باشد. درواقع انگیزه و خاستگاه تحول از این جهت در اینها وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است. این نقطه اساسی است درحالیکه رهبری هم در صحبتهای سال گذشته هم امسال به صراحت به غفلت، اشتباه، خلأ با مسئولیت خودشان یا با شراکت خودشان در این اشتباهها اشاره میکنند و این پذیرش بهطور منطقی لازمه تحول است. اگر ما این را جدی نگیریم طبیعتا بهسمت ترمیم یا تبدیل وضعیت هم نخواهیم رفت.»
با نشناختن نقاط ضعفمان قدرتمند نخواهیم شد
غفاری در ادامه به این موضوع اشاره میکند که ما اشکالاتی در شناخت نقاط ضعفمان داریم و توضیح داد: «چند سالی است که در کشور ما درباره جنگ شناختی صحبتهایی مطرح میشود و بهدرستی نسبت به اینکه دشمنان این کشور و مردم ازجمله روشهایی که برای مقابله با منافع و امنیت ما به کار میگیرند مباحث مربوط به سوءاستفاده از ابزارها و روشهای شناختی است. در فضای علمی هم خیلی از ما با Cognitive Science یا علوم شناختی که ترکیب و آلیاژی از چند دانش ازجمله علوم کامپیوتر و علوم عصبشناسی و روانشناسی و امثال اینهاست، آشنا هستیم. بهنظر میرسد ما در اینجا دچار چند اشتباه محاسباتی شدیم. یعنی یادمان میرود یا فراموش کرده یا به تعبیری غفلت میکنیم که جنگ شناختی دشمن وقتی علیه ما موثر است یا اصطلاحا جواب میدهد که ما دچار اشتباهات شناختی شویم. یعنی خودمان شناختمان از خودمان درست نباشد. رهبری چند وقت پیش استعارهای را در صحبتهایشان به کار بردند و چندینبار هم تکرار کردند که مگس روی زخم مینشیند. دشمنشناسی ما و اینکه قطعا میدانیم اراده دشمن در این است که ما را دچار اشتباهات محاسباتی کند و بین مردم و نظام و حتی بین مردم و مردم منازعه ایجاد کند، هیچ شکی داخلش نیست. این درواقع مگسی است که حول و حوش ما میچرخد و دائم هر کاری که از دستش بربیاید انجام میدهد. منتها ما باید بر زخمها و نقاط ضعفمان متمرکز شویم تا بفهمیم اشکالاتمان چیست. مگر ما چه اشکالاتی داریم که این مگس هوس این را میکند که روی این زخمها بنشیند. به تعبیر دقیق کار ما باید زخمشناسی باشد نه مگسشناسی. اما وقتی که میخواهیم راجعبه نقاط ضعفمان فکر کنیم و تامل دقیقی داشته باشیم با انواع و اقسام مقاومتها روبهرو میشویم. این مقاومت در مقابل فهم نقاط ضعف و نقاط آسیب درواقع مقاومت در مقابل تحول و ترمیم را شکل میدهد. این اشکال اساسی کار ماست. این هیچ ربطی به این ندارد که ما انکار کنیم دشمن فعال است و از نظر محاسباتی و عملیاتی کاملا سوار است و انواع و اقسام روشها را علیه ما بهکار میگیرد. ما اصلا نمیخواهیم این موضوع را نفی کنیم. اما با شناخت ما از این شیوههای دشمن الزاما نمیتوانیم سپر دفاعی مناسبی از خودمان بسازیم یا بتوانیم در مقابل آسیبهایی که داریم قد علم کنیم. ما نیاز داریم بیشتر از اینکه دشمن را بشناسیم نقاط ضعف خودمان را بشناسیم. یا به تعبیری که در بیانات رهبری مطرح شده باید بیشتر از اینکه دشمن بیرون را بشناسیم دشمن درون را بشناسیم. چون دشمن بیرونی بدون استفاده از نقاط ضعف و زخمها و فضایی که دشمن درونی میسازد امکان اثرگذاری نخواهد داشت. ما درنهایت بهدلیل زخمهای خودمان است که آسیب میبینیم وگرنه دشمن بیرونی در غیر این صورت به عجز دچار خواهد شد و نمیتواند اهداف خودش را محقق کند. این نقاط ضعف را ما باید بپذیریم. آن لحظهای که جامعه ما بهخصوص مسئولان کشور و نخبگان و بدنه هوادار نظام استنکاف میکنند و از پذیرش خطاها و اشتباهات طفره میروند و حتی صحبتهای رهبری را تحویل و حتی جدی نمیگیرند، لحظهای است که ما دچار آسیب و اشکال عمده هستیم. یعنی هر وقت این آسیبها را جدی تلقی کردیم، برایشان وقت گذاشتیم و آنها را تحلیل کردیم و بدون رودروایسی با خودمان و شجاعت خودانتقادی داشتیم که این نقاط ضعف خودمان را موشکافی کرده و پیدا کنیم، میتوانیم هم شکافها را ترمیم کرده و از نقاط آسیب خودمان صیانت کنیم و هم اینکه میل به تحول در ما بیدار خواهد شد و سودای تحول در ما شکل خواهد گرفت وانگیزه پیدا خواهیم کرد و واقعا قدرتمند میشویم. ما با عدمشناخت نقاط ضعفمان و غفلت و تغافل در این زمینه قدرتمند نخواهیم شد. ایبسا دشمن تمرکزش را روی این میگذارد که به ما اجازه ندهد شناخت درستی از نقاط ضعفمان پیدا کنیم. یعنی هرچقدر که او به مقاومت ما در مقابل فهم دامن بزند و اجازه ندهد سودای تحول در ما بیدار شود درواقع دارد به خودش کمک میکند. دشمن هر چقدر که ما را به مقاومت غلط در برابر ترمیم شکافهای اجتماعی برانگیزد او در کارش موفق خواهد بود و ما در بلندمدت شکست خواهیم خورد. من فکر میکنم شروع یک برنامه تحولی در حکمرانی که معطوف به جامعه، ترمیم شکافهای اجتماعی، برجسته کردن و تقویت همدلی اجتماعی باشد و آن دغدغهای که سالهای گذشته، هم پارسال و هم امسال با صراحت بیشتری روی آن تمرکز کردهاند، این نقطه شروع آن تحول خواهد بود و ما بدون این نمیتوانیم از شرایطی که در آن هستیم عبور کنیم. این خودآگاهی، این سودا، این فهم پیچیده عملیاتهای دشمن و شناخت دشمن درون و بیرون و سازوکارهایی که علیه ما علم میکند مهمترین و اولین گام برای این است که به مسیر درست گام برداریم.»