حامد قدیری، عضو هیات‌علمی دانشگاه ادیان و مذاهب:
زندگی چیست و چگونه باید درباره آن تامل شود؟ این دو پرسش ظاهرا سرآمد پرسش‌هایی است که حالا به صورت جدی در صحنه اجتماعی خود را نمایان کرده است. دیگر نمی‌توان به سادگی از این پرسش‌ها عبور کرد، چرا‌که پرسش‌های فعلی دورنمایه سیاسی و اجتماعی دارند، هر‌چند که علی‌الظاهر خیلی به آنها توجه نشود.
  • ۱۴۰۲-۱۲-۲۳ - ۰۴:۴۲
  • 00
حامد قدیری، عضو هیات‌علمی دانشگاه ادیان و مذاهب:
بدون تقریری از اکنون، به آینده هم نمی‌توانید فکر کنید
بدون تقریری از اکنون، به آینده هم نمی‌توانید فکر کنید

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: زندگی چیست و چگونه باید درباره آن تامل شود؟ این دو پرسش ظاهرا سرآمد پرسش‌هایی است که حالا به صورت جدی در صحنه اجتماعی خود را نمایان کرده است. دیگر نمی‌توان به سادگی از این پرسش‌ها عبور کرد، چرا‌که پرسش‌های فعلی دورنمایه سیاسی و اجتماعی دارند، هر‌چند که علی‌الظاهر خیلی به آنها توجه نشود. مساله مهم‌تری که در امتداد این سوالات باید به آن فکر کرد این است که امروز در ساحت حکمرانی سیاسی و فرهنگی خود چگونه باید به این پرسش‌ها توجه کرد و ایران امروز از چه ظرفیت‌هایی برای پاسخ به این پرسش‌ها برخوردار است. همین مساله، موضوع گفت‌و‌گوی ما با حامد قدیری، عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب است.

*ما روایت و تقریری از خودمان نداریم. ‌می‌شود در‌مورد این صحبت کرد که چرا نداریم. قبل از شروع بحث به شما گفتم که یک مزاحی هست که دوستی برای من تعریف می‌کرد.‌ می‌گفت که آلمانی‌ها و در برابرش غیرآلمانی‌ها -مثلاً انگلیسی‌ها- قرار باشد کتابی بنویسند، احتمالا‌ انگلیسی‌ها می‌نویسند که یک کتاب برای همه‌چیز یا راه‌حلی برای یک مساله؛ ولی آلمانی‌ها می‌نویسند مقدمه‌ای بر راه‌حلی که اگر قرار باشد راه‌حل باشد و قرار بر ارائه‌اش باشد، چه شکلی باید باشد. انگار که همه داریم یک مقدمه می‌نویسم. حرف من این است که اینجا اگر قرار است طرحی برای زندگی در ایران داشته باشیم، مقدمه‌اش چیست. انگار وقتی دارم از تقریر صحبت می‌کنم، انگار دارم مختصات مقدماتی برای ارائه این طرح را توضیح می‌دهم. من احساس می‌کنم که بحرانی‌تر بودن این ‌مساله به خاطر این است که ما تقریری از خودمان نداریم و چون تقریری از خودمان نداریم، هیچ جایی نداریم. کاملا رها هستیم و در لحظه هستیم.
*ما گسست‌های عجیب‌وغریبی داریم که این گسست را نمی‌توانیم روایت کنیم و انگار از جایی به جای دیگری می‌پریم. این گسست‌ها یا در پندار اجتماعی ما یا واقعا در اتفاقات تاریخی [وجود دارد]. حالا چند مورد از آنها را می‌گویم. یکی از این موارد، انقلاب اسلامی است. الان چقدر ما خودمان را در ادامه حکومت پهلوی می‌بینیم؟ در ایران زمان پهلوی می‌بینیم؟ بعد از انقلاب، این گسست سبب شده حتی ما احساس کنیم که آن [دوره] یک ایران دیگر است. اینجا من یک ایران هستم و آنجا نیز یک ایران دیگر به حساب می‌آید.
*نظرورزی تا زمانی که نتواند دست تو را بگیرد و آرام آرام به آن شکلی که گفتم یعنی شیب ملایم، تو را به آن نقطه‌ای برساند که بگویی شاید من ابعاد این مساله را نفهمم ولی می‌فهمم که این مساله است، تو این کار را برای آن نکرده باشی، او حق دارد بگوید که جلوی نفس کشیدن من را نگیر. مثالش برای من این است که شما تصور کنید که در زمان جنگ، تهران یک شهر امن است و خوزستان درگیر است. شما چطوری به این آدمی که در تهران است می‌گویید که برود و در خوزستان بجنگد؟ یک چیز به او می‌گویی، بعد آن آدم ممکن است ذهنش متمایل بشود که از این فضای امن خارج بشود. بعد او را به یک پادگان آموزشی می‌برید تا با یک دشمن فرضی بجنگد تا آماده شود و به مرز برود تا با دشمن اصلی بجنگد. فلسفه هم همین‌طور است. منظورم از دشمن اینجا مساله علمی و مساله پژوهشی است.
برای خواندن متن کامل گفت‌وگو، اینجا را بخوانید.
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰