زهرا اردکانیفرد، پژوهشگر و تحلیلگر سینما و زنان: جشنواره چهلودوم فیلم فجر با نمایش و رقابت 24 فیلم برگزار شد. تحلیلگران و منتقدان فیلمها را از منظرهای متفاوتی (مانند منظرهای زیبایی شناختی، سینمایی، فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی، سیاسی و...) مورد تحلیل و مداقه قرار دادند. این یادداشت بهطور خاص بهدنبال بررسی و تحلیل فیلمهای جشنواره فیلم فجر در پنج سال گذشته و بهخصوص امسال از منظر مطالعات زنان است. نقد فیلم از منظر مطالعات زنان یکی از روشهای رایج در نقد ادبی است. در این شیوه از نقد، هدف بررسی جایگاه زنان، نحوه بازنمایی آنها و تحلیل مناسبات جنسیتی در اثر موردنظر (رمان، شعر، فیلم، عکس و...) است. اینگونه از نقد در اصول بنیادین خود به تحلیل این امر میپردازد که اثر هنری یا تولید فرهنگی به چه میزان ساختارهای متاثر از ایدئولوژی مردسالاری و نگاه کلیشهای نسبت به زنان که بازتولیدکننده ستمهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بر زنان است را تقویت میکند یا به چالش میکشد. تا چه اندازه زنان را در موقعیتهای برابر و توانمند بازنمایی میکند. همچنین اثر هنری چه نسبتی با جامعه و مسائل واقعی زنان برقرار میکند.
وضعیت کمی فیلمهای با قهرمانان زن
از این منظر (منظر مطالعات زنان) مهمترین مساله جشنواره این است که چه تعداد از آثار حول داستان قهرمانان زن و زندگی زنان روایت شده است. به این معنا که در فیلمهای به نمایش درآمده چه میزان شخصیت اصلی زن که کل فیلم درباره مسائل او باشد، شکل گرفته است. با مروری بر جشنواره پنج سال گذشته فیلمهای با قهرمان اصلی زن بهصورت زیر بوده است.
همانطور که در جدول مشاهده میشود در سالهای اخیر فیلمهایی که به داستان قهرمانان زن پرداختهاند در نسبت با کل فیلمهای جشنواره کم بوده و باعث تاسف اینکه همان تعداد کم نیز در پنج سال گذشته بهصورت نزولی کاهش پیدا کرده است و فیلمسازان اغلب ترجیح دادهاند که جهان زندگی قهرمانان مرد را به تصویر بکشند. بدین معنا گویی جشنواره فیلم فجر بهسمت مردانهتر شدن و سکوت بیشتر درباره زنان پیش رفته است. زنان بهعنوان نیمی از افراد جامعه مسائل و مشکلات مخصوص به خودشان را دارند، علایق و نیازهای خاص خودشان را دارند که سینما هر چه بیشتر و بیشتر درباره آنها بیتفاوت و غیرگویاست. با این نگاه اجمالی به قهرمانان زن در جشنوارههای سالهای گذشته بهنظر میرسد زنان خود و زندگیشان را کمتر بر پرده سینما میبینند و اغلب مجبور هستند در سینما به دیدن دنیای مردان و قصههای آنها بپردازند. عدمپرداخت جدی به مسائل و دنیای زنان در سینما دو علت عمده میتواند داشته باشد:
1. کمبود زنان کارگردان و نویسنده: در پنج دوره جشنواره که در جدول مشاهده شد بهجز سال 1399 که سه کارگردان زن در جشنواره حضور داشتند، در بقیه سالها فقط یک کارگردان زن وجود داشته است. از میان فیلمهای این کارگردانان نیز فیلم «آتابای» قصه قهرمان زن را روایت نمیکند! البته سایر کارگردانان زن سعی کردهاند در آثار خود قصههای زنانه بگویند و از منظر زنان به موضوعاتی همچون جنگ، آزار جنسی و زندگی روزمره بپردازند. حضور کمرنگ و کمتعداد زنان فیلمساز بدون شک یکی از دلایل کمتر پرداخته شدن به سوژهها و موضوعات مرتبط با زنان در سینماست.
2. سیاستگذاری و سرمایهگذارهای دولتی: در سالهای اخیر بهخصوص دو سال گذشته که سرمایهگذاران دولتی نقش پررنگتری در فیلمهای حاضر در جشنواره داشتند بهطرز جدیتری شاهد افول فیلمهای با محوریت زنان و مسائل آنها هستیم. این نهادها با سرمایهگذاری بیشتر بر فیلمهای متعلق به دوران دفاع مقدس بیشتر به وجوه مردانه جنگ پرداخته و از منظر قهرمانان مرد این بخش از تاریخ را روایت کردهاند. بهنظر میرسد این نهادها کمتر به موضوعات روز و همچنین موضوعاتی با حضور پررنگ و مرکزی زنان علاقه داشته و سرمایهگذاری کردهاند. جریان سینمای روشنفکری نیز بهعنوان جریانی در سینما که مساله زنان را بیشتر سوژه فیلمهای خود میکرد نیز در دو سال اخیر ارتباط خود را با جشنواره قطع و تحریم کرده و در مواردی نیز موفق به دریافت مجوز حضور در جشنواره نشده است. کلیه این عوامل در کنار یکدیگر کاهش چشمگیر سینمای زنانه در جشنوارههای اخیر را رقم زده است.
لذا اگر جشنواره فیلم فجر را بهعنوان آینهای از فیلمهای یکساله سینمای ایران بدانیم، مهمترین مشکل آن در این سالها تکوجهی بودن و حضور کمرنگ زنان و مسائلشان در آن است. نادیده گرفتن نیمی از افراد جامعه و قهرمانان آنها توسط سینما میتواند بستری برای سوق دادن مخاطبان زن بهسمت سایر سینماهای جهان مانند سینمای آمریکا، سینمای کره و... باشد. سینماهایی که سالانه آثار زیادی را برای زنان و با قهرمانان زن به تصویر میکشند. بنابر نظریه ارتباطی «بازار پیام» که توسط نظریهپرداز ایرانی دکتر مهدی محسنیانراد مطرح شده است، در دنیای کنونی مخاطب در بازاری از پیام بهسر میبرد، اگر کالای مورد نظر خود را در فروشگاهی پیدا نکند، به فروشگاه دیگری سر خواهد زد و کالای خودش را دریافت خواهد کرد. به این معنا با انتخاب و سیاستگذاریهای نادقیق و کوتاهبینانه در حوزه زنان و سینما بهراحتی خیل عظیمی از زنان جامعه بهسمت سینمای جهان سوق داده میشوند که تبعات و آثار فرهنگی مصرف سینمای خارجی، بهزودی و بهصورت گسترده در جامعه و در ذائقهسازی زنان جوان قابل مشاهده خواهد بود.
وضعیت کیفی فیلمهای با قهرمانان زن
اما مساله حضور زنان در سینما و در جشنواره پنج سال اخیر به همینجا ختم نمیشود. مساله دوم پس از میزان و کمیت حضور زنان و قهرمانان زن در فیلمها، کیفیت و نحوه حضور آنها در فیلمها است. اینکه فیلمها زمانی که شخصیت اصلی فیلم را یک زن قرار دادهاند به چه مسائل و موضوعاتی درباره او پرداختهاند؟ از چه منظری به او نگریستهاند؟ آیا او را توانمند، قوی و مستقل تصویر کردهاند یا تصویری منفعل، درمانده و مورد ظلم واقع شده از او ساختهاند؟ آیا او قهرمانی الهامبخش برای سایر زنان بهخصوص زنان و دختران جوان است یا زنی ضعیف که باید مورد ترحم قرار گیرد؟ چه اندازه عاملیت دارد و میتواند زندگی خود را مدیریت کند و چقدر دچار جبرهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی بر خود است که کنشهای او را محدود میکند؟ حوزه کنشگری او تا کجاست، آیا توانسته از خانه و خانهنشینی فراتر برود و نقش موثر اجتماعی و سیاسی ایفا کند؟ آیا از کلیشههای جنسیتی که زنان را به رفتار و موقعیتهای خاصی محدود میکنند، گذر کرده یا همچنان اسیر آنهاست؟
اینها پرسشهایی است که درباره نحوه بازنمایی زنان در فیلمها باید به آنها پاسخ دهیم تا بتوانیم تصویری دقیق از آنچه درباره زنان روی پرده بزرگ سینما رخ میدهد، داشته باشیم و از خلال این تحلیلها بتوانیم به نقاط ضعف و قوت سینما در این حوزه بپردازیم و سیاستگذاریهای دقیقتری برای سالهای آینده داشته باشیم؛ سیاستهایی که به اندازه کافی بتواند دربرگیرنده نیمی از جمعیت جامعه باشد. برای این منظور نگاهی دقیقتر به فیلمهای با قهرمانان زن در پنج سال گذشته در جشنواره خواهیم داشت.
با نگاهی دقیقتر به داستان و محتوای این فیلمها به چند شیوه کلی از بازنمایی زنان در آنها میرسیم که در ادامه مختصری درباره آنها توضیح میدهیم:
1. زن سنتی
کماکان در فیلمهای زنانه که داستان بر محور شخصیت زن فیلم استوار است با غلبه بازنمایی زن سنتی روبهرو هستیم، زنی که صرفا مادر یا همسر معرفی میشود و شانیت دیگری ندارد. بیشترین تعداد از فیلمهای جدول زن را فراتر از نقشهای سنتی او نتوانستهاند تصویر کنند. زنان سنتی که در فیلمها صرفا ذیل نقشهای خانوادگی خود تعریف میشوند و هویت فردی آنها مورد توجه قرار نمیگیرد. بیشتر از هر چیز این فیلمها زنان را در جایگاه مادری و دغدغههای مادری تعریف میکند. نقشهای سنتی زنان علیالخصوص مادری بسیار ارزشمند و حائز اهمیت است، اما اینکه زنان بهصورت کلیشهواری در سینما عمدتا در این نقشها بازنمایی شوند، پاسخگوی دختر و زن جوان امروز که اغلب تحصیلکرده، توانمند و دارای پتانسیلهای بالا برای حضور اجتماعی است، نیست.
در برخی از این فیلمها مانند «بیمادر» درعینحال که زن بهعنوان پزشکی حاذق معرفی میشود اما عملا با زنی مواجهیم که علیرغم کلیه موفقیتهای تحصیلی، شغلی و موقعیت اجتماعیاش به جهت مادر نشدن، ناقص تلقی میشود. در سراسر فیلم بر هیچ کدام از شئون فردی او تاکیدی نمیشود، بلکه صرفا بر نقش او بهعنوان مادر اصرار ورزیده میشود. گویی تنها ارزش (یا بیارزشی) یک زن در امکان (یا عدمامکان) مادری است. نکته جالب توجه درمورد فیلمهای اینچنینی این است که زنان در آنها، ظاهرا مدرن و امروزی با بالاترین درجه تحصیلی، شغلی و موقعیت اجتماعی هستند اما همه اینها انگار در فیلم تزئینی است و برای شخصیت کار نمیکند؛ چراکه درنهایت شخصیت زن علیرغم همه این موفقیتها، ضعیف و ناتوان است، حسادت میکند و تصمیمهای بد میگیرد (در بیمادر). لذا اگر در فیلمی مانند بیمادر، زنان را زنان بدون سواد و معمولی هم درنظر بگیریم چیزی از داستان فیلم تغییر نمیکند، چون موقعیت اجتماعی و شکوفاییهای فردی زنان در این فیلمها کنشمند نیست. فیلمساز تصوری از تاثیر تحصیلات و دانش بر زنان و زندگیشان ندارد. بدونشک رشدهای فردی در زندگی زنان (و حتی مردان) شخصیت آنها را توسعهیافتهتر و غنیتر میگرداند و این غنا در موقعیتها و انتخابهای مختلف زندگی آن فرد خودش را نشان میدهد. اما در این فیلمها ما آن غنا، استقلال و قدرتی که یک زن تحصیلکرده و موفق در زندگیاش باید داشته باشد را نمیبینیم. بهطور کلی باید گفت صرفا ظاهر زنان مدرن شده است اما در باطن همان زن وابسته و کلیشهای سنتی را شاهد هستیم.
2. زن آزاردیده جنسی
از میان 22 فیلمی که درباره زندگی و مسائل زنان در این سالها ساخته شده است سه مورد از آنها شامل «ابلق»، «بیهمه چیز» و «علفزار» درباره آزارهای جنسی و تجاوز نسبت به زنان میباشد. البته فیلم دیگری نیز در جشنواره سال 1401 به نمایش درآمد با نام «استاد» که به همین موضوع میپردازد اما در این فیلم قهرمان اصلی زن داستان نیست و فیلم درباره فرد آزارگر و نامزد غیرتی زن است و از خود زن، احساسات و دردهایش خبری نیست! از این جهت این فیلم را کنار گذاشته و به سه فیلم دیگر که توجه خود را به زن آزاردیده متمرکز کردهاند میپردازیم. به نظر میرسد توجه به این موضوع در چند سال اخیر تحت تاثیر کمپینها و افشاگریهای گسترده آزارهای جنسی در ایران و جهان باشد. توجه به این موضوع در سینما میتواند مفید و حائز اهمیت باشد؛ چراکه این موضوع سالیان درازی بهعنوان تابو در زندگی زنان وجود داشته که سکوت درباره آن، گاهی زندگیشان را برای مدت طولانی نابود کرده لذا ضروری است که سینما و سایر نهادها به شیوهای صحیح در این باره اطلاعاتی به زنان و جامعه ارائه دهند تا بتواند بهخوبی از آنها در برابر آزارها و آسیبهای احتمالی محافظت کنند. اما مواجهه این سه فیلم با این موضوع چگونه است و چه الگویی در اختیار زنانی که در چنین موقعیتی قرار گرفتهاند، میگذارد؟ در فیلم ابلق بدترین و ضعیفترین شیوهای که یک زن در چنین موقعیتی میتواند با آن مواجه شود ارائه میگردد، یعنی زن دروغ میگوید و اظهار میدارد که آزار و تعرض جنسی به او صورت نگرفته است! مرد تبرئه میشود و زن با آثار روانی برجایمانده از آن تعرض زندگیاش را ادامه میدهد. این فیلم با چنین رویکردی نهتنها به زنان آزاردیده کمکی نمیکند بلکه در راستای تبرئه مردان آزارگر نیز میباشد. در بیهمه چیز بهخوبی حالات و دردهای چنین زنی به تصویر کشیده میشود و بیننده را به درک چنین موقعیتی نزدیک میکند. همچنین فیلم نشان میدهد که چگونه زن آزاردیده توانسته است بر درد و مشکلش غلبه کند و به موفقیت برسد. از این جهت فیلم قدرتمند و کمککننده است. در فیلم سوم علفزار تلاش عمده فیلمساز معطوف به نمایش رنج و دردی است که زن در چنین موقعیتی تجربه میکند که به شیوهای تاثیرگذار آن را با بازی خوب سارا بهرامی به نمایش میگذارد. فیلم علفزار به زن داستانش قدرت میدهد که سکوت را بشکند و بهصورت رسمی و قانونی شکایت کند و حق خود را مطالبه کند. از این جهت فیلم پیشرو محسوب میشود و نهادهای قانونی را درگیر این مساله میکند.
3. زن درمانده
در برخی از فیلمهای با قهرمان اصلی زن ما با زنی درمانده و مستاصل روبهرو هستیم که قادر به سروسامان دادن به زندگی و مشکلات خود نیست، فیلمهایی مثل «نبودنت»، «بدون قرار قبلی»، «مغز استخوان» و... زنانی که در غیاب مردان زندگیشان به درماندگی رسیدهاند! (بدون قرار قبلی و نبودنت). گویی این زنان هویت و تدبیر مستقلی در زندگی ندارند. در این فیلمها زنان بهعنوان شخصیتهای وابستهای ترسیم میشوند که حتما باید یک مرد بهعنوان فرشته نجات در زندگی آنها پیدا شود تا از آن وضعیت سردرگم و مستاصل نجات پیدا کنند. مثلا در بدون قرار قبلی زنی را داریم که بهخاطر فقدان دو مرد در زندگیاش (پدر و همسر) دچار افسردگی و مشکلات روحی است که درنهایت هم به کمک یک مرد دیگر از این وضعیت نجات مییابد! این زن که پزشک متخصص و کاربلدی در آلمان است موقعیت و رشدهای شخصیاش هیچ تاثیری در بهبود شرایط زندگیاش ندارد. بلکه صرفا حضور یا غیاب مردان در زندگی اوست که حلال مشکلات است!
4. زن فعال کنشگر
هفت فیلم از این فیلمها اما زنانی فعال و کنشگر میسازند که بهصورت فعالانه تلاش میکنند زندگی خود را بهبود دهند مانند «عامهپسند»، «دستهای ناپیدا»، «هناس»، در عرصههای اجتماعی کاملا فعالانه عمل کنند مانند «دسته دختران»، «خروج» و استعدادها و توانمندیهای خود را به ظهور و بروز برسانند، مانند «پروین». در این فیلمها همانطور که مشخص است سطوح مختلفی از عاملیت زنانه به نمایش گذاشته میشود، در برخی از این موارد عاملیت و قدرت تغییر و مدیریت صرفا در سطح زندگی فردی زنان نشان داده شده است، یعنی زنان این فیلمها برخلاف زنان گروه سه خودشان بهصورت مستقل و توانمند تلاش میکنند زندگی فردی و خانوادگی خود را ارتقا دهند و مشکلاتشان را حل کنند. اما سطح دیگری از فاعلیت نیز در این فیلمها وجود دارد که در فیلمهای دسته دختران، پروین و خروج خودش را نشان میدهد، جایی که زنان و توانمندیهای آنان وارد عرصه اجتماعی میشود و آنها به کنشگران اجتماعی تبدیل میشوند.
این سطح از شکوفایی زنان که در خدمت جامعه و توسعه میتواند قرار گیرد همانطور که مشاهده میشود بخش بسیار کوچکی از فیلمها با قهرمانان زن را تشکیل میدهد. به این معنا که سینما هنوز از ساخت قهرمانان زن در عرصه اجتماعی عاجز است و نمیتواند کنشگری و تاثیرگذاری آنان در جامعه را به تصویر بکشد. از این جهت گویی سینما بهخصوص در شکل جشنوارهای آن از آنچه در جامعه رخ میدهد عقبتر است. ما در جامعه، زنان را بسیار مستقلتر، کارآمدتر، فعالتر و قدرتمندتر در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، علمی و... داریم اما سینما هنوز از ترسیم آنها ناتوان است و بیشتر آنها را ذیل کلیشههای ایدئولوژی مردسالارانه به تصویر میکشد. سینما فقط ظاهر و نوع پوشش زنان را مدرن کرده است اما تصویر صحیحی از دختر و زن توانمند و رشدیافته امروز ایران به دست نمیدهد. از این جهت به نظر میرسد سینما نیازمند بازخوانی و بازنگری در بازنمایی که از زنان ارائه میدهد، است برای اینکه بتوانند ارتباط بهتری با دختران و زنان نسل جدید برقرار کند. دخترانی که این روزها در رسانههای اجتماعی بهصورت کاملا فعال و کنشمند حضور دارند، کسبوکارهای شخصی راه میاندازند، دانش خود را با دیگران به اشتراک میگذارند و آموزش میدهند، کنشگریهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی انجام میدهند. سینما گویی این سطح از کنشگری زنان در سایر رسانهها را درک نکرده است و تصویری که از زنان و دختران به تصویر میکشد متعلق به یکی دو دهه قبل است و نسبتی با دختران و زنان توانمند و فعال امروز جامعه ایرانی ندارد. جشنواره فیلم فجر بهعنوان ویترینی که قرار است از جامعه تاثیر بگیرد و با جامعه ارتباط برقرار کند امسال نیز بازتابدهنده خوبی از شرایط و نیازهای زنان نبود. همانطور که مشاهده شد امسال یکی از کمرمقترین و ساکتترین جشنوارهها را در حوزه زنان شاهد بودیم. تعداد فیلمها با قهرمانان زن بسیار اندک بود بهطوری که تنها میتوان به فیلم پروین که درباره زندگی شخصی پروین اعتصامی شاعر بلندآوازه میپرداخت، اشاره کنیم. فیلمهایی از این دست که به زنان توانمند و موفق تاریخ کشور میپردازند از طرفی میتواند برای دختران الگوهای مناسبی ارائه کرده و الهامبخش باشد، از طرف دیگر باید الگوها و موضوعات امروزیتری را که با زندگی واقعی زنان جوان امروز ارتباط دارد نیز در جشنواره عرضه شود تا مخاطبان زن سینما بهعنوان نیمی از مخاطبان بتوانند خودشان را روی پرده تماشا کنند. درواقع آنها الگوها و نسخههای خوب، توانمند و فعالی از خودشان را ببینند نه صرفا زنانی درمانده، منفعل و وابسته.