میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بینالملل: همانطور که انتخابات و نتایج آن در داخل پاکستان با دقت و حساسیت پیگیری میشود، کشورهای خارجی و بهخصوص همسایگان این کشور نیز با حساسیتی که بعضا با نگرانی توام است، این موضوع را مورد توجه قرار میدهند. بر همین اساس در زیر به شکلی اجمالی و بسیار مختصر به انتخابات پاکستان و تحولات حاصل از آن از منظر همسایگان این کشور پرداختهایم. قابل ذکر است که با توجه به تاثیر چشمگیر تحولات پاکستان بر مسائل افغانستان و اهمیت این دو کشور در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تمرکز ویژهای روی ارتباطات میان این دو کشور انجام گرفته است.
1. جمهوری اسلامی ایران
با توجه به ساختار و سیاست خارجی حاکم بر نظام سیاسی پاکستان، بهطور معمول استقرار دولتهای مختلف در اسلامآباد برای منافع جمهوری اسلامی تفاوتهای اندکی ایجاد میکند؛ کما اینکه عمرانخان برای ارتقای هرچه بیشتر روابط دو کشور کوشش به خرج داد اما درنهایت روابط دو کشور با دگرگونی قابل ملاحظهای مواجه نشد. اما در حال حاضر آنچه که برای ایران بیش از هرچیز اهمیت دارد استقرار یک دولت پایدار و باثبات در پاکستان است. در طی چند سال گذشته که اوضاع پاکستان دستخوش تحولات و ناآرامیهای سیاسی و امنیتی شده، بازتاب آن در حوزههای مختلف روابط دو کشور و بهطور خاص در بستر ناآرامیها در مرزهای شرقی جمهوری اسلامی بروز پیدا کرده است. اگرچه مراودات ایران با ارتش و نظامیان پاکستان بهعنوان صاحبنظران اصلی حوزه سیاست خارجی پاکستان در این سالها به شکل مناسبی تداوم داشته اما گرفتار شدن ارتش در مناقشات داخلی بهطور قطع از میزان توجه آن به حوزههای اساسی چون امنیت مناطق مرزی و پیرامونی خواهد کاست، موضوعی که مستقیما به زیان ایران تمام خواهد شد. بنابراین به نظر میرسد در شرایط فعلی این موضوع که چه کسی یا چه حزبی در اسلامآباد مستقر شود برای تهران در اولویت نیست، بلکه نگرانی و حساسیت تهران صرفا بر پایان یافتن اوضاع بحرانی سیاسی کنونی در این کشور تمرکز دارد.
2. جمهوری خلق چین
با توجه به سرمایهگذاری عظیم چینیها در پاکستان، آنها با حساسیت بسیار بیشتری تحولات داخلی پاکستان را دنبال میکنند. در دوره عمرانخان و بهویژه در اواخر آن، پکن بهشدت منتقد سیاستهای وی شده بود، بهخصوص که عدم هماهنگی او با ارتش و نظامیان، به امنیت پاکستان و پروژههای اقتصادی کلان چین در این کشور صدمات جدی وارد ساخته بود. چینیها حتی نسبت به تقابل عمرانخان با آمریکاییها هم دید خوبی نداشتند، زیرا درنهایت افزایش تقابل اسلامآباد و واشنگتن را به زیان منافع پکن در این کشور میدانستند. در چنین شرایطی میتوان این گونه برداشت کرد که آنها به هر گزینهای که به تنشها میان ارتش و دولت پاکستان پایان دهد، رضایت دارند و البته چه بهتر که این گزینه فردی از خاندان شریف باشد. خاندان شریف و در راس آنها شخص شهباز شریف همواره ارتباطات بسیار نزدیکی با چینیها داشتهاند و ایالت پنجاب یکی از مراکز مهم سرمایهگذاری چینیها بوده است.
3. هندوستان
در میان کشورهای دارای روابط با اسلامآباد، هند در زمره کشورهایی قرار میگیرد که ارتش و نظامیان پاکستان در تعیین سطوح روابط با آنها بیشترین نقش را ایفا میکنند. بنابراین از منظر دهلینو شاید جابهجایی دولتها در اسلامآباد به اندازه جابهجاییهای روسای نظامی و ارتش پاکستان دارای اهمیت نباشد. ژنرال «عاصم منیر» رئیس کنونی ارتش پاکستان با توجه به سابقه فعالیت در مناطق مرزی و مورد مناقشه میان دو کشور، به داشتن مواضعی سخت در برابر هند شهرت دارد. در یکی از مصاحبههای اخیر وقتی از وی درمورد روابط با دهلینو سوال شد تاکید کرد: «هند با مفهوم پاکستان آشتی نکرده است، پس چگونه میتوانیم با آن آشتی کنیم.» علاوهبر این عاصم منیر و دیگر نظامیان پاکستانی نسبت به ارتباطات اخیر دولت هند با طالبان نیز به شدت سوءظن دارند و افزایش ناامنیها در پاکستان را با افزایش تحرکات هند در منطقه و بهخصوص در افغانستان بیارتباط نمیدانند.
با این همه نباید این نکته را نادیده گرفت که بهرغم تعیینکننده بودن نقش ارتش در روابط پاکستان و هند، دولتهای مستقر در اسلامآباد نیز از ظرفیتهای قوی برای تاثیرگذاری بر روابط دو کشور برخوردار هستند. بهعنوان مثال در دوره عمرانخان تاکید زیاد او بر مساله کشمیر در مجامع داخلی و بینالمللی باعث افزایش فاصله میان دهلینو و اسلامآباد شده بود. از سوی دیگر در هنگام بازگشت طالبان به حکومت افغانستان نیز عمرانخان سخنان تندی خطاب به هندیها گفت و آنها را بازنده بزرگ میدان افغانستان خواند. بنابر این عمرانخان تقریبا بهعنوان شخصیتی ضدهندی معرفی شده بود و دقیقا بر همین اساس است که در جریان یکی از نخستین سخنرانیهایش بعد از برکناری بر این مساله تاکید کرد که وی در دوران نخستوزیری با هیچ کشوری ازجمله هند ضدیت نداشته است.
اما این شرایط در دوره حاکمیت حزب مسلم لیگ و شخص نواز شریف اغلب برعکس بوده است. در آخرین دوره نخستوزیری نواز شریف روابط هند و پاکستان گرمتر از قبل شد چنانکه نواز شریف پیروزی مودی در انتخابات 2014 را به وی تبریک گفت و شخصا در مراسم تحلیفش حاضر شد. در عین حال نواز شریف در همین ایام برای نخستین بار در تاریخ پاکستان، اجازه برگزاری مراسم جشن دیوالی را به هندوهای این کشور داد و بر حمایت از حقوق هندوها در این کشور تاکید کرد. شهباز شریف هم در دوران نخستوزیری کوتاهمدتش از رویکردهای تنشآمیز نسبت به هند پرهیز داشت و حتی در مقطعی از نخستوزیر مودی برای سفر به اسلامآباد بهمنظور حل مشکلات و اختلافات، دعوت به عمل آورد.
اکنون که گزینه نخستوزیری از حزب مسلم لیگ و یکی از دو برادر یعنی نواز یا شهباز خواهد بود، شاید حضور هر کدام از آنها در راس دولت بتواند یکبار دیگر یخهای روابط دو کشور را اندکی باز کند. همان موردی که میتوان از اظهارات نواز شریف در جریان یکی از مصاحبههایش در بدو ورود به کشور درک کرد؛ در جایی که وی اعتبار جهانی پاکستان را به روابط دوستانهاش با کشورهای دیگر ازجمله همسایگانی چون افغانستان، هند و ایران پیوند میزند. با توجه به وضعیت داخلی پاکستان به نظر میرسد که مقامات ارتش هم از این امر استقبال کنند؛ چراکه آشفتگیهای داخلی چند سال اخیر انرژی زیادی از نظامیان گرفته و مانع توامندسازی آنها شده است. چندی پیش عمرانخان هم به همین موضوع اشاره کرد که ژنرال باجوا، رئیس وقت ارتش پاکستان زمانی به او گفته بود که ارتش پاکستان برای جنگ محتمل با هند مجهز و آماده نیست.
4. افغانستان و امارت اسلامی طالبان
بدون تردید بعد از هند، این دومین حوزه مهم سیاست خارجی است که در زیر نظارت و کنترل مستقیم ارتش و نظامیان پاکستان قرار دارد. اما اینکه چرا نظامیان بیشترین سلطه را بر امورات مربوط به حوزه افغانستان دارند، بهطور عمده از دو مساله متاثر میشود؛ نخست نگاه نظامیان به افغانستان بهعنوان «عمق استراتژیک» پاکستان. رویکردی که به نوعی در امتداد سیاست خارجی و تخاصمات اسلامآباد در برابر دهلینو قرار میگیرد. در این بستر استقرار دولتی در کابل که در مواقع ضروری بتواند به یاری اسلامآباد بشتابد، ضرورتی غیرقابل چشمپوشی محسوب میشود. اما مناقشات مرزی پاکستان و افغانستان و بهطور خاص مناقشه بر سر خط مرزی دیورند، دومین مسالهای است که موجب شده تا ارتش پاکستان بیش از پیش کنترل سیاست خارجی در حوزه افغانستان را در اختیار داشته باشد. با توجه به اسکان قومیتهای پشتون در دو طرف مرز و تعلق گذشته این نواحی به زمامداران افغانستان (شهر پیشاور در پاکستان کنونی، زمانی اقامتگاه زمستانی پادشاهان قدیم افغانستان بود)، از زمان استقلال پاکستان تاکنون هیچ دولتی در افغانستان حاضر به پذیرش رسمی این خط بهعنوان مرز رسمی دو کشور نشده است. بدین ترتیب وجود یک مناقشه مرزی تمامنشدنی و مسائل امنیتی پیرامون آن باعث شده تا دست ارتش و نظامیان برای مداخلات تعیینکننده در روابط دو کشور باز باشد.
در رابطه با میزان مداخله و قدرت نظامیان در حوزه مسائل افغانستان شاید ذکر خاطرهای که اخیرا از سوی رحمتالله نبیل، ریاست امنیت ملی دولت اشرف غنی بازگو شده به قدر کافی گویا باشد. از وی نقل شده که در جریان سفر سال 2015 نواز شریف نخستوزیر وقت پاکستان به کابل، که در معیت ژنرال راحیل شریف رئیس ارتش و همچنین رئیس وقت ایاسای انجام گرفت، پس از آن که نخستوزیر پاکستان در مورد اهمیت همسایگی مسالمتآمیز سخنرانی کرد و فضای مساعدی مبتنیبر حسن همجواری به وجود آورد، ژنرال راحیل شریف در جایگاه سخنران بعدی با لحنی تند و گزنده به دولت افغانستان تاخت و کابل را به پناه دادن به تحریک طالبان در خاک افغانستان و تامین امکانات برای آنها متهم کرد. در اینجا رحمتالله نبیل یادآوری میکند که چگونه نواز شریف از پاسخهای کوبنده او به ژنرالهای ارتش پاکستان خشنود شده و در محفلی خصوصی از وی قدردانی و تشکر کرده است.
بهرغم همه بحثهایی که در مورد میزان نفوذ و قدرت نظامیان پاکستانی در تصمیمگیری مربوط به حوزه افغانستان مطرح شد، دوران نخستوزیری عمرانخان ثابت کرد که نظامیان تا چه حد میتوانند در برابر دولتهای مستقر در اسلامآباد شکننده و آسیبپذیر باشند. بر این اساس عمرانخان با سیاستهای خود در رابطه با افغانستان، ارتش پاکستان را چندپاره کرد و باعث استقرار دولتی در کابل شد که بعدها معلوم شد بههیچوجه خوشایند ساختار فرماندهی ارتش نبوده است. علاوهبر این عمرانخان مذاکرات با تحریک طالبان پاکستان(تی تی پی) را در سایه همراهی و همکاری امارت اسلامی طالبان به راه انداخت و اگرچه موفق به برقراری آتشبس موقتی با تیتیپی شد، اما بنابر اذعان نظامیان پاکستان امتیازاتی بیش از حد و به دور از موافقت ارتش در اختیار آنها قرار داده بود.
با توجه به تحولات ذکرشده در دوره عمرانخان، اکنون باید پذیرفت که تغییر دولت در اسلامآباد هم میتواند تا حد قابل ملاحظهای بر رویکردها در قبال افغانستان تاثیرگذار باشد. در این راستا و با در نظر گرفتن نتایج انتخابات سراسری اخیر پاکستان، احتمال فراوانی وجود دارد که یک بار دیگر حزب مسلملیگ و یکی از برادران شریف زمام امور کشور را در قالب یک دولت ائتلافی به دست گیرد. سابقه چند دوره حاکمیت حزب مسلملیگ در پاکستان و چگونگی تعامل این حزب با طالبان میتواند تا حدی گویای رویکردها و گرایشهای آنها در قبال افغانستان باشد. این پیشینه تاریخی روشن میکند که نواز شریف در دوران زمامداری خود عموما با طالبان و زمامداری آنها بر افغانستان مشکل حادی نداشته است. در دوره اول حاکمیت طالبان، دولت وقت نواز شریف رابطه حسنهای با آنها برقرار کرد و جزء سه کشوری بود که حاکمیت آنها بر افغانستان را به رسمیت شناخت. رویکرد او در دوران جمهوریت نیز بر هماهنگی با مواضع ارتش پاکستان و حمایت از مذاکره دولت کابل با طالبان تمرکز داشت. در کل به نظر میرسد وی طرفدار پیگیری رویکردی ملایم با طالبان بود که البته شامل طالبان پاکستانی هم میشد. در سایه برخورداری از چنین نگرشی بود که کمپینهای تبلیغاتی حزب مسلم لیگ در انتخابات سراسری 2013 از حملات طالبان پاکستانی مصون ماندند. وی پس از کسب منصب نخستوزیری هم تلاشهای فراوانی برای ترغیب تحریک طالبان پاکستان به مذاکره انجام داد که بهرغم موفقیتهای اولیه، با حمله تروریستی خونین این گروه به مدرسه نظامی پیشاور، عقیم ماند. در دوره نخستوزیری شهباز شریف هم که با حاکمیت مجدد طالبان در افغانستان، اوجگیری تنشها میان اسلامآباد و کابل و رویکرد شدیدا انتقادی ارتش پاکستان از طالبان مصادف گردید، وی مواضع ملایمتری در برابر حاکمیت طالبان نشان میداد و به دفعات متعدد و در جریان نشستهای مختلف دوجانبه یا بینالمللی (نشست شانگهای در هند یا در جریان سفر به ایران)، بر لزوم تعامل هرچه بیشتر جامعه جهانی با طالبان و ایستادن در کنار مردم افغانستان تاکید داشت. یکبار نیز در جریان مباحثهای که میان خواجه آصف، وزیر دفاع دولت شهباز و امرالله صالح، معاون رئیسجمهور سابق افغانستان پیش آمد، این عضو کابینه شهباز شریف، امرالله صالح و افراد مثل او را بیرون راندهشدگانی به دست مبارزان راه آزادی [طالبان] خواند.
با این اوصاف و در شرایط فعلی که تحریک طالبان پاکستان به عمدهترین مشکل میان امارت اسلامی طالبان و پاکستان تبدیل شده است، مقامات کابل میتوانند نسبت به بازگشت مجدد مسلم لیگ و خاندان نواز به صحنه قدرت سیاسی پاکستان خوشبین باشند. احتمالا نواز یا برادرش شهباز تنها کسانی هستند که میتوانند ارتش را به ازسرگیری مذاکره با تیتیپی ترغیب کرده و به این شکل گره کور روابط میان امارت طالبان و اسلامآباد را باز کنند. با توجه به وخامت اوضاع اقتصادی افغانستان و باقی ماندن شمشیر تحریک انصاف بر سر نظامیان، شاید آنها هم چندان بدشان نیاید که همه چیز را به سیاستمداران کارکشته و البته ملاحظهکار و مطیع مسلم لیگ بسپارند. در این میان ائتلافی بودن دولت و مشارکت احزابی دیگری همچون حزب مردم، کار را تا حدی برای خاندان شریف سخت خواهد کرد، بهخصوص اینکه بلاول بوتوی جوان تمایل دارد خود را چهرهای نوگرا، معتدل و منتقد سیاستهای طالبان در قبال اقلیتها و زنان نشان دهد.