«عادی بودن» برای عامه مردم تعریفی دارد و برای مسئولان ممکن است مفهوم دیگری داشته باشد. هرچه فاصله این تفاوت میان انگاره‌ای که مجموعه‌ تعاملات زیست عادی یک سیاستمدار را نشان می‌دهد، با برآیند تصویر اجتماعی زیست عامه‌ مردم کمتر باشد، نشان از «فهم هستی‌شناسانه» دقیق و عمیق‌تر آن مقام از شأن و منزلت مردم جامعه نزد او -به‌عنوان یک مسئول و تصمیم ساز سیاسی- دارد.
  • ۱۴۰۲-۱۰-۲۴ - ۰۱:۰۵
  • 10
پیامدهای سیاسی یک روایت عادی
پیامدهای سیاسی یک روایت عادی

فاطمه داداشی، دانش‌آموخته فلسفه اسلامی: ما کاشانی‌ها هنگامی‌که در گفت‌وگوهای روزمره‌مان سخنی از مشهد به میان می‌آوریم، پشت‌بندش باید قید توضیحی بیاوریم که کدام مشهد را می‌گوییم. برای ما کاشانی‌ها علاوه‌بر مشهد امام رضا(ع) در استان خراسان، مشهد دیگری هم هست، که «هم مشهد است و هم کربلا.» در زبان دیگران کربلای ایران است و مشهد اردهال و در زبان ما کاشانی‌ها مشهور است به مشهد قالی. نقل است وقتی امام محمدباقر(ع) فرزند خویش سلطان‌‌علی را برای اصلاح و ارشاد امور دینی مردم به این منطقه فرستادند، پس از چندی حاکم این ناحیه قصد جان ایشان را کرده و در جنگی نابرابر ایشان را به شهادت می‌رساند. پس ‌از آن، مردم کاشان پیکر مطهر فرستاده‌ امام را برای تغسیل و تدفین درون یک قالی می‌پیچند. از این باب مراسم قالی‌شویان هرساله در این منطقه برگزار می‌شود و این موقعیت نزد محلی‌ها و کاشانی‌ها به «مشهد قالی» معروف می‌شود.
در سال‌های اخیر دفعاتی که به مشهد قالی برای زیارت بارگاه شریف سلطان‌علی ابن امام محمدباقر(ع) مشرف می‌شدم، برنوشته‌هایی در گوشه‌وکنار صحن‌های مختلف بارگاه می‌دیدم که از زیارت رهبر انقلاب از این بارگاه شریف و سخنانی که درباره منزلت زیارت این امامزاده فرموده بودند، حکایت می‌کرد. نمی‌دانستم چه زمانی این زیارت توسط رهبری صورت گرفته و اخبارش کجا منتشر شده بود، تا اینکه چند روز پیش که تیتر «انتشار برای اولین بار» را در صفحه‌ خامنه‌ای دات‌آی‌آر دیدم. «دقایقی از سفر رهبر معظم انقلاب در سال 1395 به مشهد اردهال کاشان و یک روایت تصویری کوتاه از زیارت بارگاه سلطان‌علی ابن محمدباقر(ع).» چند باری روایت تصویری را مرور کردم اما ظاهرا با سفرهای معمول ایشان به‌عنوان رهبری انقلاب تفاوت‌هایی داشت. روایت با تصویری از ورود آیت‌الله خامنه‌ای همراه با پسر خردسالی در آغوش ایشان آغاز می‌شود. در بخشی دیگر از روایت، مردمی اطراف ایشان گرد آمده‌اند که با لهجه‌ شیرین کاشانی گفت‌وگو می‌کنند. مردمی که روشن است از مشاهده‌ بی‌تکلف رهبر در این بارگاه تعجب کرده و به وجد آمده‌اند. خلوتی جمعیت مردم و حتی نبود مسئولان محلی در این بارگاه قدسی نشان از آن بود که این سفر برای بازدید یا زیارت یک مقام سیاسی انجام ‌نشده است. در انتهای روایت، تصاویری از ایشان نشان داده می‌شود که خبر از یک روایت شیرین کمتر گفته‌شده از سفر دارد. رهبر انقلاب در حال سوارشدن به اتوبوس است و در فریم بعدی، روی یکی از صندلی‌های اتوبوس نشسته‌اند.
این روایت مختصر حکایت از آن دارد که سفر ایشان یک مسافرت صرفا زیارتی و البته خانوادگی بوده است که آقا سیدعلی خامنه‌ای نه به‌عنوان رهبر انقلاب و بلندپایه‌ترین مقام سیاسی کشور، بلکه به‌عنوان پدربزرگ یک خانواده با فرزند و نوه‌هایش در این سفر همراه شده‌اند. روایتی از زندگی روزمره و عادی یک شخصیت مذهبی، سیاستمدار و مقام بلندپایه کشوری که کمتر با ذهن‌های مردم ما عجین بوده است. ما همواره در حجاب «امر سیاسی»، حاکمان و سیاستمداران خود را دیده و سنجیده‌ایم و همواره ابعاد دیگر زندگی ایشان برایمان ناشناخته و البته غیرملموس بوده است. لذا تصور و تصویر اینکه کیفیت تعامل سیاستمداران و مقامات، با خانواده و همسر و فرزندان خود چگونه است، همواره برای دیگران جذابیت داشته است. ما سیاستمداران را از دریچه‌ بینش و کنش سیاسی آنها می‌شناسیم و تا حدودی طبیعی است که تعاملات روزمره‌ آنان با خویشاوندان‌شان را نیز از همین دریچه فهم و قضاوت کنیم. لکن بدیهی است که زندگی عادی و روزمره‌ هیچ سیاستمداری در میان کنش‌های سیاسی او زایل نمی‌شود. از سویی دیگر، چه‌بسا بازتاب این تعاملات، خود دریچه‌ای به فهم روح اخلاقی حاکم برکنش‌های سیاسی و اجتماعی آن مقام مسئول در نسبت با مردم خویش را می‌گشاید. به‌عبارت ‌دیگر، «عادی بودن» زیست و تعاملات خویشاوندی مقامات و مسئولان، فارغ از جذابیت عمومی‌اش، به‌خودی‌خود مطلوبیتی به همراه ندارد؛ لکن بازتاب امر «عادی» و شناخت آن در زندگی حاکمان، از باب گشودن این دریچه از فهم برای شناخت و تحلیل کنش‌های سیاسی و تصمیمات اجتماعی ایشان، منطقی مطلوب به نظر می‌رسد. اینکه یک سیاستمدار چگونه و با چه وسیله‌ای سفر می‌کند، مقصد سفرش کجاست، خانواده‌اش در آن سفر چگونه او را همراهی می‌کنند، نحوه‌ اسکورت حفاظت برای آن مقام و مسئول چگونه است، چگونگی تعامل آن مقام با فرزندان خردسال خانواده و فرزندان بزرگ خویش، نحوه تعامل با همسر و...، همه و همه نشانه‌هایی از خلق‌وخوی اجتماعی آن مقام دارد. منظورم از «خلق‌وخوی اجتماعی»، معانی مرسوم از خوش‌رفتاری فردی با اطرافیان نیست. بلکه پی‌جویی یک نحوه دیدگاه هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه به مردم و شأن و منزلت ایشان نزد آن مقامات است. به عبارت ساده‌تر، «عادی بودن» برای عامه مردم تعریفی دارد و برای مسئولان ممکن است مفهوم دیگری داشته باشد. هرچه فاصله این تفاوت میان انگاره‌ای که مجموعه‌ تعاملات زیست عادی یک سیاستمدار را نشان می‌دهد، با برآیند تصویر اجتماعی زیست عامه‌ مردم کمتر باشد، نشان از «فهم هستی‌شناسانه» دقیق و عمیق‌تر آن مقام از شأن و منزلت مردم جامعه نزد او -به‌عنوان یک مسئول و تصمیم‌ساز سیاسی- دارد.
حکمرانانی که زیست «عادی» و شخصی‌شان شبیه به تصویر اجتماعی «زندگی عادی» مردم است، مردم نزد او «عمادالدین‌و‌الاجتماع» هستند و این گزاره برای آنها صرفا یک شعار سیاسی نخواهد بود. از آن‌سو، زیست «عادی» مسئولانی که خود را ژن برتر می‌دانند، -ولو به این صراحت هم اقرار نکنند- کم‌وبیش در تعاملات «عادی» زندگی آنها هم مشهود خواهد بود و از این رهگذر، روح حاکم بر اخلاق سیاسی‌شان در نسبت با مردم نمایان خواهد شد. شاید بتوان گفت شناخت روح حاکم بر کنش سیاسی مسئولان بخش مهمی‌اش در شناخت تعاملات شخصی و روزمره‌ آنان نهفته است. سنجش فاصله‌ میان زندگی عادی مردم و مسئولان، در انتخاب آنان بر مسند کرسی‌های مختلف مسئولیت، شناخت و پیگیری عقبه تجربی ایشان و تمامی شعارها و وعده‌هایی که می‌دهند، «ارجحیت» دارد و چه‌بسا بتوان صدق ادعاها و وعده‌هاشان را از رهگذر همین «فاصله»‌ تصویر اجتماعی «عادی بودن» در میان مردم و مسئولان دریافت و مورد تصدیق قرار داد.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰