زهرا راد، مسئول کارگروه خانواده پژوهشکده مطالعات راهبردی حوزه علمیه قم: تحصیل علوم دینی برای زنان به شکل سازمانیافته و منظم در جامعه شیعی قدمت چندانی ندارد و معمولا به صورت انفرادی، پراکنده و تحت نظارت برخی فقهای خاص و برای زنان خاص برگزار میشد. اولین مدرسه علمیه بانوان که دروس حوزوی را در سطوح مختلف و به رسم رایج حوزههای علمیه، به زنان ارائه داد، «مکتب توحید» خوانده میشد. این مدرسه توسط شهید آیتالله قدوسی و به سال 1352 در قم تاسیس شد و منشأ تکثیر و گسترش مدارس زنانه در قم و کل کشور قرار گرفت. پس از آن و در سال 1363، حکم تجمیع کلیه مدارس بانوان قم ذیل «جامعهالزهرا» صادر شد و همین حکم، بزرگترین مدرسه علمیه بانوان در جهان اسلام را بنیانگذاری کرد. اما پراکندگی مدارس علمیه خواهران در سراسر کشور و نیازمندی به مدیریت کلان و سازماندهی و نظارت، شورای عالی حوزه علمیه قم را به تاسیس مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران، سوق داد. این مرکز از سال 1375 تاکنون به سیاستگذاری، ساماندهی و نظارت بر مدارس علمیه خواهران در سراسر کشور اشتغال دارد. این تاریخچه نشان میدهد که تفکر انقلاب اسلامی نگاهی مثبت و مبتنی بر ضرورتسنجی، نسبت به تحصیل علوم دینی بانوان داشته و بنیانگذاران مدارس خواهران، در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی با اهداف بلند و در راستای تفکر انقلابی دست به تاسیس این مدارس زدند. حکم امام راحل در مورد تاسیس جامعه الزهرا(س) و تجمیع مدارس ذیل آن پس از انقلاب نیز این ایده را تثبیت کرده است. به این ترتیب میتوان به جرأت این تحول را انقلابی در حوزه تعلیم و آموزش زنان شیعه تلقی کرد. با این وصف زنان شیعه هم به موازات تحولات تاریخی با یک تغییر بنیادین روبهرو شده و میتوانند در عالیترین سطوح دانش دینی تحصیل کنند. این همه، از نظریه سیاسی امام راحل در حوزه تشکیل حکومت نشأت میگیرد و زنان بهعنوان نیمی از جامعه انقلابی که برای اولین بار و به دستور حضرتشان بهعنوان یک فقیه شیعی، در سطوح مختلف مبارزات حضور یافتند، حالا پس از انقلاب توانستهاند حق تحصیل در مدارج علمی حوزوی را به دست آورند تا بتوانند با پشتوانه دانش دینی به سطوح مختلف کنش سیاسی و اجتماعی ورود یابند.
اما سوال اصلی این است که حوزه علمیه خواهران بهعنوان یک نهاد علمی-آموزشی که خود از برکات انقلاب اسلامی بوده و به نوبه خود انقلابی در حوزه آموزش زنان جمهوری اسلامی تلقی میشود، چه جایگاهی در امر حکمرانی زنان در جمهوری اسلامی دارد و چگونه در این مهم مشارکت دارد؟ پاسخ به این سوال به دو امر مهم بستگی دارد؛ اولی میزان دخالت زنان در حکمرانی جمهوری اسلامی و دومی جایگاه حوزه علمیه خواهران در حوزه علمیه قم.
موضوع اول میزان دخالت عموم زنان در حکمرانی جمهوری اسلامی است. این موضوع بهطور کلان محل یک بحث مهم و فراگیر است. جمهوری اسلامی تا به امروز تعریف روشنی از میزان و گستره دخالت زنان در امر حکمرانی ارائه نداده و اجماع مشخصی بر این مساله وجود ندارد. اساسا حوزه زنان بهشدت دچار تشتت و نابسامانی در امر حکمرانی زنان بوده و نیازمند یک اجماع نخبگانی و تجمیع تفکری در این عرصه است. این وضعیت باعث تغییر خطمشیها و جهتگیریهای کلان حاکمیت است که باید بر انگارههای تفکر انقلابی استوار باشد، اما دولت به دولت تغییر کرده و از بیثباتی رنج میبرد. پس وقتی حکمرانی زنان در سطح کلان به مدیریت و ساماندهی نیاز داشته و وضعیت مبهم و چالشبرانگیزی دارد، جایگاه حوزه علمیه خواهران در آن نیز وضعیت مشخصی ندارد و یافتن این سهم تاثیر با چالش مواجه خواهد بود. اما خود حوزه علمیه خواهران هم برای ایفای نقش موثر در امر حکمرانی زنان، به لوازمی نیاز دارد که به نظر میرسد تا به امروز در کسب آن موفق نبوده است. این بیتوفیقی اما از ناتوانی این نهاد معتبر علمی نیست، بلکه ناشی از عدم وجود چنین نگاهی به جایگاه و نقش حوزههای علمیه خواهران بوده است.
اولین مساله حوزه علمیه خواهران پس از انقلاب اسلامی، مساله جایگاه آن در کل حوزه علمیه و نسبت آن با جامعه شیعه انقلابی ایران است. حوزه علمیه برادران، قدمتی به درازای تاریخ شیعه دارد و نهاد روحانیت در همه این بیش از هزار سال، جایگاه هدایت و رهبری معنوی مردم را به عهده داشته و مردم روحانیت شیعه را با این جایگاه و نقش مرتبط با آن شناخته و پذیرفته است. پس از انقلاب اسلامی، روحانیت شیعه در قامت ولایت سیاسی و رهبری حکومتی بازتعریف شد و جامعه ایرانی به نگاهی جامع در شناخت روحانیت شیعه دست یافت و تصویر روشنی از آن پیدا کرد. اما بانوان طلبه به خاطر نداشتن عقبه تاریخی و متأخر بودن مراکز علمی حوزوی خواهران، جایگاه و نقش روشن و مشخصی در فرهنگ شیعی و جامعه ایرانی ندارند و جمهوری اسلامی در ایجاد این تصویر موفق نبوده است. قبل از اینکه یک نهاد ملی بتواند نقش روشنی در تحولات یک جامعه ایجاد کند، لازم است تصویر و تعریف مشخصی از این نهاد و نسبتش با آرمانهای انقلاب اسلامی ارائه شود. اگر در سطح جامعه ایرانی از حوزه علمیه خواهران پرسش شود، تصویری بیش از «خانم جلسهای» از زنان طلبه ارائه نخواهد شد. روشن است که تبلیغ، یکی از مهمترین وظایف حوزههای علمیه خواهران است اما تربیت زنان «فقیه سیاستگذار» بهعنوان یکی از وظایف این مرکز علمی، حتی در درون خود حوزه علمیه خواهران و برادران هم ناشناخته است. بنابراین این تصویرسازی که زنان طلبه لازم است در سطوح مختلف فعالیتهای نظام جمهوری اسلامی حضور داشته باشند، وظیفه خود حوزههای علمیه خواهران و حاکمیت جمهوری اسلامی است.
روشن است که حکمرانی نرمافزار اداره حکومت است و حاکمیت بدون این نرمافزار نمیتواند حاکمیت خود را استمرار بخشد. زنان بهعنوان تولیدکنندگان فرهنگ در جامعه، دمنده روح حیات در کالبد سخت تمدن به شمار میروند. به نظر میرسد که دخالت زنان در امر حکمرانی به همین اندازه اهمیت دارد. بنابراین لازم است اداره امور زنان، به زنان واگذار شود و تولید نرمافزار مدیریت زنان که لزوما حکومتی هم نیست، توسط زنان انجام پذیرد. حوزه علمیه خواهران در صورت برنامهریزی درست و اصولی و هدفگذاری مشخص، میتواند راهبری تولید فرهنگ زنانه در جامعه را برعهده گیرد. این هدایت و راهبری میتواند در سطوح و مراتب مختلف حکمرانی صورت گیرد و امر تبلیغ تنها یکی از وظایف سنتی حوزه بوده که البته حوزه علمیه خواهران در این مورد هم نیازمند ساماندهی و برنامهریزی است. حوزه علمیه خواهران باید بتواند بهعنوان یک نهاد فرهنگی در تمامی شهرها و استانها از ظرفیتهایش برای گسترش فرهنگ انقلابی استفاده کند و با هدایت زنان به مسیرهای منتهی به آرمان انقلاب، وظیفه خود را در این حوزه انجام دهد.
از طرفی لازم است حوزههای اختصاصی زنان ناظر به مدیریت بدن، ورزش، بهداشت و سلامت، ازدواج، همسرداری، تربیت فرزند و مسائل دختران جوان و نوجوان و... توسط حوزه علمیه خواهران مورد اهتمام و توجه قرار گیرد و برای ساماندهی و مدیریت زنان در این حوزهها، تربیت نیرو و آموزش و هدفگذاری صورت گیرد. این مهم مستلزم توجه حوزه علمیه به امر فرهنگ زنانه بوده و تعریف آن بهعنوان یکی از وظایف حوزه علمیه خواهران ضروری به نظر میرسد. از طرفی تربیت زن فقیه و مجتهد متخصص حکمرانی، سطح دیگری از وظایف حوزه علمیه خواهران است تا بتواند در مسائل زنان که ارتباط وثیق و جداییناپذیری با فقه شیعه دارد، تکلیف حاکمیت را روشن کند و فقه سیاستگذاری زنان را پایهگذاری و تدوین کند. زن فقیه سیاستگذار کسی است که میتواند مبتنی بر فقه شیعه و به روش فقه جواهری، نیازهای حاکمیتی زنان را برطرف کرده و سیاستهای جمهوری اسلامی را سامان دهد.
تشخص زن انقلابی که جمهوری اسلامی به او بخشیده، زمانی به کمال خود خواهد رسید که بتواند در سطح حکمرانی حضور پررنگ و فعالی داشته باشد و سهم تاثیر زنانه خود را بهدرستی ایفا کند. در این میان زنان طلبه نقش ویژهای دارند و دلیل آن چیزی نیست غیر از این معنا که انقلاب اسلامی یک انقلاب دینی و مبتنی بر فقه شیعه است و آنچنان که مرجعیت دینی رهبری انقلاب را برعهده دارد، زنان فقیه و عالم به علوم دینی هم به پشتوانه دانش الهی خویش، باید نقش ویژهای در سیاستگذاری و حکمرانی زنان در جمهوری اسلامی داشته باشند و بتوانند امر فرهنگ زنانه را سکانداری کنند. امید است جمهوری اسلامی در یک تعامل سازنده با حوزه علمیه خواهران بتواند از این ظرفیت ارزشمند برای هدایت و راهبری زنان بهرهبرداری کند.