مسعود معینیپور، مشاور فرهنگی رئیس مجلس: حال عمومی فرهنگ در جامعه ما، حال خوبی نیست و حکایت از آن دارد که سیاستگذاریها و تحقق آنها اثرگذار نبوده و در حل مسائل فرهنگی ضعف جدی داریم.بخشی از آن برمیگردد به عدم درک درست از مسالهها و غلبه کارکردهای جاری ساختاری و نهادی بر مسالهمحوری و حل مسائل. در این مقال کوتاه چند نکته را مطرح میکنم که هر یک میتواند دستمایه گفتوگو و بررسی قرار گیرد.
شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکز ثقل تنظیمگری حکمرانی در حوزه علم و فرهنگ جمهوری اسلامی است. از اینرو باید در حرکت جدیدی که پیشرو دارد این دست مسائل را جدی بگیرد، در غیر اینصورت در بر همان پاشنه قبلی خواهد چرخید و فرصتسوزی خواهد شد. اول: سیاستگذاریهای ما از یک درد بزرگ رنج میبرد و آن اینکه درباره اکثر کلانمسالههای حوزه فرهنگ و علم و هنر، طی این سالها، واکنش سلبی به تاریخ گذشته ایران، شبهمدرنیسیم داخلی و نظریهها و کلانروندها و مصنوعات و محصولات مدرنیته غربی بوده و ما را از سیاستگذاری ایجابی و تولید محصولات مبتنیبر زیستبوم فرهنگ و علم و هنر خودمان دچار غفلت کرده است. شناخت آسیبها و ضعفها و مواجهه سلبی تا ازجابرکنی نظم غیرمطلوب و انقلاب در ایدهها، نهادها و ساختارهای مبتنی بر آن آسیبها کاربرد دارد؛ تودههای مردم بعد از تثبیت نظامِ پس از انقلاب متوقع حرف ایجابی و تبلور هویت جدید در سیاستها و نهادها و ساختارها هستند؛ حال آنکه بیش از چهار دهه است که همچنان رویکرد سلبی بر رویکرد ایجابی غلبه دارد. دو: گروههای مختلف اجتماعی، حاکمیت و نخبگان در وضعیت موجود دچار واگرایی اجتماعی، فرهنگی و گسست هویتی شدهاند و این غیرقابل انکار است. آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی تلاشی برای جلوگیری از تجزیه فرهنگی در زیستبوم عظیم فرهنگی ایران کرده است؟
بررسیهای مختلف نشان از آن دارد که سیاستهای فرهنگی حاکمیتی نتوانسته انسجام هویتی به وجود بیاورد و گروههای مختلف اجتماعی دچار چندپارگی هویتی شدهاند. در حوزه فرهنگ و هنر مصرفکننده بیشتر محصولات تولیدی برآمده از سیاستهای فرهنگی حاکمیت نیستند، بلکه آرامآرام و در یک حرکت تدریجی درازمدت، مذاق و نیاز فرهنگی آنها از زیستبوم فرهنگی مبتنی بر سیاستهای موجود و مصوب ساختارهایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، به محصولات و مصنوعات نظم فرهنگی تمدن رقیب کوچ کرده است.
سه: مهمترین چالش جدی ساختارهای علمی و فرهنگی در ادوار مختلف جمهوری اسلامی، توسعه و گسترش کارآیی و تضعیف کارآمدی تعمیق فرهنگ و باور دینی است. مقصود اینکه متاسفانه فرآیندهای تولید اسناد کلان فرهنگی و علمی و سیاستگذاریها، بیش از آثار و نتایج اجرا و تحقق آن اسناد و سیاستها برای شورای عالی انقلاب فرهنگی اهمیت پیدا کرده و نتوانسته نقش قرارگاهی خود را در ساماندهی و تدبیر اجرایی شدن اسناد ایفا کند. پس کارآیی برای آنها از کارآمدی اهمیت بیشتری داشته است. این مساله از آنجا بروز کرد که فرهنگ، تبدیل به امری زینتی و غیراصیل شد و به جای مسالهمحور شدن، سیاستگذاریهای فرهنگی روزبهروز کلیتر، غیرکاربردیتر و بیتوجهتر به واقعیت مسالههای فرهنگی شد.
راه خروج از این چالش، توجه به حکمت عملی و شناخت مسالههای فرهنگی در مقیاس داخلی و بینالمللی است. در این مسیر توجه به تجربه عملی فهم و حل مسالههای فرهنگی و اجتماعی در تجربه تمدنی اسلامی و ایرانی و در نظر گرفتن تجربه عملی جوامع دیگر بسیار اثربخش و مفید است. در خلال نکتهای دیگر، این موضوع را بیشتر توضیح دادم.
چهار: سیاستگذاری در حوزه فرهنگ، روزبهروز مناسکیتر، ظاهرگراتر و قشریتر شده و دوقطبیهای فرهنگی در طبقات مختلف اجتماعی را تشدید کرده است. حال آنکه سیاستگذاری باید به تقویت دال مرکزی نظام فرهنگی برآمده از مکتب اسلام ناب و زیستبوم فرهنگی ایران بزرگ منجر میشد و زمینه حکمرانی براساس مکتب اهلبیت علیهمالسلام را توسعه میداد و انسجام اجتماعی، مذهبی و قومیتی و حتی امتی در مقیاس جهان اسلام را تقویت میکرد و دوقطبیها را از میان برمیداشت. حال آنکه عطف به نکته اول، چنین چیزی تحقق نیافته است.
پنج: گسست و شکاف بین نهاد تقنین، نهاد اجرا و نهاد سیاستگذار مساله دیگری است که لازم است برای آن تدبیر شود تا هماهنگی بین ساختارهای سیاستگذاری، قانونگذاری و اجرا هرچه بیشتر ایجاد شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی نوعا در اسناد و مصوبات خود از واقعیتهای قانونگذاری و اجرا، بسیار دور است و این مساله باید حل شود.
این موضوع به معنای ورود این شورا به حوزه تقنین و اجرا نیست بلکه باید درک و فهم خود را از این دو عرصه تقویت کند و متناسب با آنها و نهادها و ساختار و همچنین اصلاح برخی از آنها با همافزایی این دو نهاد مهم وظیفه خود را انجام دهد. شورای عالی انقلاب فرهنگی در طول یک دهه گذشته، تبدیل به جزیرهای کماثر و در بیشتر موارد بیاثر در تحولات فرهنگی کشور تبدیل شده است.
شش: عدم تمرکز بیشتر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بر امر سیاستگذاری فرهنگی و تمام لوازم آن. تقریبا میتوان گفت بیشتر اعضای شورا کارهای متعددی دارند و برای مطالعه و بررسی و ابعاد مختلف یک سند یا مصوبه، وقت کافی ندارند. از سوی دیگر، عدم شناخت کافی و نظاممند مسالههای اصلی حوزه علم و فرهنگ این چالش را دوچندان میکند. یکی از معضلهای بزرگ ما در عرصه علم و فرهنگ، ضعف ساختارهای کشف و فهم و درک از مسالهها و ریشههای آن است. توجه کنیم که شورای عالی انقلاب فرهنگی محل نظریهپردازی نیست، بلکه این مهم کار نهاد علم است؛ اما وقتی به ترکیب شورا نگاه میکنیم، مجموعهای از فضلا و اندیشمندان معززی دور هم جمع شدهاند که سرجمع خروجی کنش فرهنگی آنها در طول بیش از چهار دهه اخیر معتنابه نیست. این نکته به معنای عدمتوجه به منزلت و جایگاه اندیشمندان و اهالی فکر و علم نیست، بلکه کارکرد و توقع از شورا با این ترکیب دچار تناقض است.
هفت: لزوم توجه دوچندان شورای عالی انقلاب فرهنگی، به مردمنهادشدن روند سیاستگذاری فرهنگی در کشور و بازگرداندن تحول فرهنگی و اصلاح فرهنگی به ریل مردمنهادشدن. یکی از آسیبهای جدی سیاستگذاری فرهنگی در سالهای گذشته، توسعه حاکمیتی شدن و دولتی شدن فرهنگ و کاهش سطح تماس و کنشگری تشکلهای خودجوش مردمی و کاهش تصدیگری مردم برای حل مسالههای فرهنگی است. لازم است در روند اصلاح حکمرانی فرهنگی، نقش مردم روزبهروز بیشتر شود. بسیاری از مسالههای فرهنگی ما در دهههای متمادی قبل و بعد از انقلاب، متولی حاکمیتی نداشته، بلکه مردم با توجه به عمق اعتقادات و مبانی و درک تربیتی و فرهنگی خود، مساله را نسل به نسل حل کردند و پیش بردند. کشف منطق این کنش جمعی خودجوش برای حل مسالههای فرهنگی ازجمله کارهای مهم شوراست. هشت: توجه بسیار کم به گروههای مرجع اثرگذار بر افکار عمومی در اصلاح فرهنگی و تحول فرهنگی و دولتی شدن گروههای مرجع مثل روحانیت یا استادان دانشگاه اثرگذار طی سالهای گذشته. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید برای افزایش سطح مرجعیت گروههای مرجع، مثل روحانیت اصیل انقلابی و مردمی، برنامهریزی، تأمل و سیاستگذاری کند. مواجهه سلبی و دفعی با تحول جدی در تغییر مراجع اجتماعی اثرگذار بر فرهنگ عمومی اثری معکوس دارد.
نه: توسعه امر فرهنگی از مسیر توسعه سرمایه اجتماعی، اعتبار اجتماعی و قدرت اجتماعی شکل بگیرد. وقتی رویکرد غالب در سیاستگذاری فرهنگی، سلبی و تهدیدمحوری است و توجهی به جامعهمحوری وجود ندارد، چرا توقع داریم سرمایه اجتماعی ما روز به روز افزوده شود؟