فرهیختگان: اخیرا شاخه اقتصاد گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم در نشستی با عنوان «فلسفههای برنامهریزی توسعه و کیفیت آن در برنامههای ایران» به بررسی دلایل عدم توفیق برنامههای توسعه در ایران با تاکید بر برنامه هفتم توسعه پرداخته است. فرشاد مومنی، ابوالقاسم مهدوی، حسین راغفر و حسین صادقی، چهار اقتصاددانی هستند که در این جلسه سخنرانی کردند. آنچه در ادامه میآید، متن کامل این نشست است.
فرشاد مومنی: ما مکررا نسبت مسائل موردبحث هشدار دادیم. امروز بسیار متاسفیم که تقریبا تمامی روندی که طی شده حکایت از این دارد لااقل بخشهایی از ساختار قدرت زورشان چربیده است و اجازه شکلگیری برنامه باکیفیت را ندادهاند. از نهادهای فرادست و نظارتی تقاضای مداخله کردیم تا این رویه نمایشی و ظاهرسازانه و بیکیفیت را متوقف کنند. واقعیت است که برنامه توسعه باکیفیت بر محور درکی از توسعه ارائه میشود که قابل ارزیابی باشد. در اسناد موجود مطلقا هیچ درکی از توسعه ارائه نشده است. اینکه میگوییم برنامههای تدوینشده توام با ظاهرسازی است و به روند مناسکی به نام برنامهریزی توسعه پرداخته شده همین است که شاقولی وجود ندارد؛ چون درکی از توسعه در هیچ یک از سندهایی که تا امروز دستگاههای مسئول منتشر کردند، ارائه نشده است.
حسین صادقی:سومین محور بحث ما برنامه در ایران است. در این حوزه نکاتی به نظرم میرسد که در ادامه بیان میکنم. مهمترین نکته در مورد برنامه در ایران، وابستگی برنامه به نفت است. ما چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، دو پدیده است که دوره معاصر و دوره تاریخی را تفکیک میکند؛ تقریبا انقلاب مشروطه مبدأیی میشود که ما این دو تاریخ را از هم جدا کنیم. قبل از مشروطه درباره دوره تاریخی صحبت میشود و بعد از مشروطه درباره دوره معاصر! در دوره معاصر دو محور اصلی وجود دارد که جایگاه شکلگیری برنامه است. یکی مساله نفت است که با «قرارداد دارسی» این بحث شروع میشود. دومی، مورد انقلاب مشروطه است. انقلاب مشروطه باعث میشود تغییرات نهادی بسیار مهمی اتفاق افتد، مجلس به وجود بیاید، قانونگذاری به وجود بیاید و به تدریج دولتها بعد از انقلاب مشروطه براساس مشروطه شکلگیری داشتند و تغییرات بسیار مهمی به وجود آمد و میطلبید که دولتها برنامه داشته باشند و این دو را با هم باید در نظر بگیریم. وابستگی به نفت کاملا مشخص است؛ درواقع هرچه درآمدهای نفتی افزایش یابد در اقتصاد ایران خود را نشان میدهد و لزوم برنامه بیشتر از قبل حس میشود. در دهه 1330 شمسی انگلیسیها کمتر از 10 درصد درآمد نفتی کشور را به ما میدادند اما از 1332 ما درآمد 50 درصد داریم، یعنی سهم ما در قرارداد کنسرسیوم 50-50 است. به تدریج درآمدهای نفتی قابل توجهی وارد اداره اقتصاد کشور شد و سازمان برنامه که از قبل شکل گرفته بود اقدام به تهیه برنامه کرد. برنامهها تقریبا به این معنی به وجود میآید که اینها را چطور میخواهیم صرف توسعه زیربناها در کشور کنیم که برنامه اول، دوم و... قبل از انقلاب نیز از این جنس هستند. یکسری برنامهها قبل از انقلاب بود و بعد طبق برنامههایی به سمت بعد از انقلاب میرویم. جایگاه صندوق را باید در نظر گرفت.
ابوالقاسم مهدوی: چرا بعد از نهضت نفت، وضعیت بهتر نشد؟ چرا بعد از 57 برنامه توسعه بهتر نشد؟ چون کوشش بوده و در این شکی نیست ولی ریخت و پاش و فساد و... هم بوده است. به نظر من شاید سوالات اساسیتر آنجاست که با این صورتبندی که میگویند همه نامیک است و هیچیک صورتبندی اقتصادی نیست، بعد از 57 توسعه همراه با عدالت اجتماعی که همیشه سخن آن بوده که به جای خود، چرا از توسعه غیرمسبوق و غیرمعطوف به عدالت اجتماعی هم خبری نیست. اینها سوال است. چرا این صورتبندی مهمتر است؟ چون تاثیر آن مهمتر است. باید بگوییم چرا محیطزیست در مباحث برنامه هفتم توسعه نیامده است؟ مگر میشود در دورهای که موسم جهانی محیطزیست است و همه درباره آن صحبت میکنند، در مهمترین برنامه کشور محیطزیست را حذف کنند و آن را برنامه بنامند؟ این سوال درستی است. چرا فناوری، ایده نیست؟ چرا آموزش که از بندهای صریح توسعه است، در این برنامه نیست. بحث دیگر اینکه ما باید به پاسخ سوال «چرا اینطور شد» برسیم. چرا ترقی معکوس کردیم؟ من میگویم این درستتر است. در دهههای اخیر هم ترقی معکوس را میبینم. فکر میکنم به جوابهای سختی میرسیم. شمهای از آن جوابها را به نظرم باید در تاریخ و سیاست پیدا کرد، در فلسفه سیاسی پیدا کرد، در جامعهشناسی پیدا کرد. اینجاها باید جواب را پیدا کرد. به نظر میرسد؛ نمیشود این همه کوشش بینتیجه باشد.
حسین راغفر: یکی از مولفههای اساسی توسعه این است که نهادها و سازمانهای با عمر دائمی بتواند در آن جامعه شکل گیرد. در یکی از کشورهای صنعتی نوشته بودند -من سه الی چهار سال پیش در جایی میخواندم- یکی از مولفههای این جامعه این است که بالغ بر 120 هزار موسسه بخش خصوصی وجود دارد که عمر آنها بالای 100 سال است. بدین معناست که این جامعه از یک ثبات و پایداری برخوردار است که فعالان اقتصادی میتوانند یک چشمانداز روشنی از آینده داشته باشند و به استناد آن چشمانداز روشن، سرمایهگذاری کنند. چیزی که متاسفانه ما داریم این است که بلندترین عمر موسسات کنونی ما مربوط به بانک سپه و روزنامه اطلاعات است که 4-3 سال است که از 90 سال آنها گذشته است. یعنی بقیه فاقد چنین ویژگی هستند و این نشان میدهد بیثباتی سیاسی چقدر روی نگاه سرمایهگذاران در کشور اثر میگذارد.
برای خواندن متن کامل نشست، اینجا را بخوانید.