هومن جعفری، خبرنگار: نوشتن از سینمای کودک خیلی آسان نیست چون هر بار که میخواهیم درمورد این موضوع چیزی بنویسم حرفهایمان تکراری میشود. بارها و بارها به مناسبتهای مختلف به سینمای کودک و نوجوان پرداختهایم و هر بار هم حرفها کم و بیش یکی بوده. دلیل؟
یکم: سینمای کودک و نوجوان به حوض کمعمقی میماند که عرض و طول و مساحت زیادی ندارد و زیاد هم آب نمیگیرد. طبیعتا شناگر و ماهی هم کم دارد. برکه کوچکی شده که به رودهای بزرگ و دریاهای آزاد و اقیانوسهای بیکران راهی ندارد. قبلا داشت. الان ندارد. قبلا در جشنوارههای جهانی هم نماینده داشتیم و اثر داشتیم و اثرمان انسانی و ایرانی بود و نگاه ملی داشت و همه هم تحسینش میکردند. حالا اگر چیزی ساخته شود یا برای گیشه است یا برای بودجه دولتی. به عبارت دیگر سینمایی که روزی آثار درخشان کیارستمی و مجیدی و پناهی در حوزه سینمای کودک را به جشنوارههای جهانی میفرستاد، حالا دو دهه است که دیگر از این جنس اصلا فیلم نمیسازد چه برسد به اینکه بخواهد به جایی هم بفرستد. جنس آن فیلمها که در دهه 70 ساخته میشد و برای سینمای کودک و نوجوان ایران گنجینهای به حساب میآید، دیگر در دکان سوپرمارکت مدرن امروز دیده نمیشود. امروز چیزهایی را تحت عنوان سینمای کودک میبینیم که یا با نگاه دولتی و بودجه دولتی و طبیعتا اهداف دولتی و برای مخاطبان دولتی ساخته میشوند یا بعضا فیلمهای گیشه هستند که خیلی معنا و مفهوم هم ندارند و شاید به فیلمفارسیها هم تنهای بزنند.
دوم: پیرامون جشنواره کودک و نوجوان نقدی ندارم. همین که جشنوارهای برگزار بشود و اسمی از سینمای کودک در رسانهها بیاید خودش در این بیابان بیتوجهی لنگهکفشی است. با این همه به نظر میآید که باید بنشینیم و میزگردی بگذاریم یا دستکم با مسئولان سینمای کودک مصاحبهای کنیم که ببینیم برگزاری این جشنواره از سر تقویم است یا تصمیم و تصمیمسازی؟ جشنواره هرجای دنیا که برگزار شود و در هر حوزهای که برگزار شود، خواسته، نیت و هدفش فرهنگسازی یا اشاعه فرهنگ است و چیز دیگری نیست. انتخاب یک یا چند فیلم یا کتاب یا مقاله یا اثر هنری بهعنوان آثار برتر معنایش این است که نگاه تراز ما به این مقوله این است و هرکه با این نگاه باشد را هم تشویق میکنیم و این آثار برگزیده هم نزدیکترین آثار به نگاه و ایده ما هستند. تا اینجایش قبول؟ حالا میرسیم به بخش کارکرد این تبلیغ. انتظار میرود جایزه یک جشنواره برای آن فیلم یا اثر هنری سود مالی هم داشته باشد دیگر. یعنی مهر تایید یک جشنواره باید مخاطب را ترغیب کند که این اثر را تهیه کنند. مثلا اگر کتابی برنده جایزه نوبل شد دستکم باید در این دنیای هشت میلیارد نفری چند ده میلیون نسخه بفروشد یا اگر اسکار گرفت میلیونها نفر باید آن را تماشا کنند یا کارگردان و دیگر دستاندرکاران این فیلم در مذاکرات بعدی برای کارهای آتی، وزن سنگین اسکار را روی کفه حقوق و دستمزد و رفاه خود حس کنند. وقتی ما عملا در ایران گیشه سینمای کودک نداریم و فیلمها خیلی سودی در سالنها کسب نمیکنند تایید شدن یا نشدن در این جشنواره عملا چه سودی دارد؟ من فکر میکنم مسئولان سینمای کودک ایران باید به این سوال و به این قصه بیشتر و عمیقتر فکر کنند.
بگذارید این مثال را کمی بیشتر باز کنیم. در سینمای ایران یعنی سینمای بزرگسال، دو نوع فیلم در سال ساخته میشود. فیلمهایی برای جشنواره فجر و فیلمهایی نه برای جشنواره فجر. فیلمهایی که برای جشنواره فجر ساخته نمیشوند عمدتا فیلمهای گیشه هستند که خب عملا در جشنواره فجر شانسی برای عرض اندام ندارند؛ فیلمهایی که خیلی دنبال کیفیت نیستند، بحثی نیست. بقیه فیلمها امیدوارند با درخشش در فجر در گیشه سینما و در جدی گرفته شدن در افکار عمومی موفق ظاهر شوند. این اتفاق در سینمای کودک و در جشنواره کودک رخ نمیدهد. کسب چند جایزه در فجر به معنای این است که شما شانس دارید تا اکران اول نوروز شوید و فروش خوبی را تجربه کنید. کسب چند جایزه در جشنواره کودک چنین اثری ندارد که هیچ، احتمالا کوچکترین اثری هم روی فروش نداشته باشد. این مشکل را چطور باید حل کرد؟ مثلا میشود به وقتهای درخشان اکران مثل نوروز، یک اکران کودک هم اضافه کرد؟ شاید مشوقهایی مثل این لازم باشد.
سوم: به این نکته توجه کنیم که اوضاع مالی خانوادهها هم خوب نیست و از سوی دیگر شبکه نمایش خانگی و موبایلها قابلیت بسیار زیادی در سرگرمسازی مخاطب کودک و نوجوان دارند. باید به این فکر کنیم که برای خانوادهها بستههای تشویقی مناسبی فراهم شود تا به سینما برگردند. آشتی خانوادهها با فیلمهای ویژه کودک و نوجوان ایرانی بزرگترین راه نجات سینمای کودک خواهد بود.