فاطمه بریمانیورندی، خبرنگار گروه اندیشه: در بخش پایانی از محتوای شش نشســـت پیرامون ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب، در این شماره به محتوای مراسم اختتامیه این سلسلهنشست میپردازیم. در ادامه متن سخنرانی احمد پاکتچی، نماینده دائم ایران در سازمان یونسکو را میخوانید.
اساسا وقتی میگوییم «وضعیت ایده دانشگاه» یا بهقول من «انگاره دانشگاه» خودبهخود همواره رویکرد انتقادی با مساله همراه است. سعی میکنم بهنوعی گذشته و حال را به همدیگر پیوند بدهم. از قسمتهایی که مربوط به گذشته است، میکوشم با سرعت عبور کنم ولی بههرحال نمیشود برای مروری بر وضعیت انگاره دانشگاه در دنیای امروز این مساله را نادیده گرفت که اصلا ایده دانشگاه از کجا آمده است.
قبل از هر چیزی مایلم به موضوعی اشاره داشته باشم. در مروری بر تاریخ دانشگاه باید به این نکته توجه کنیم که دانشگاه یک پدیده قرون وسطایی است. به نظرم لازم است این نکته در فهم دانشگاه مورد توجه قرار گیرد، چون تصور اکثر کسانی که ما با آنها مرتبط هستیم، غالبا این بوده که دانشگاه یک پدیده مدرن محصول عبور از قرون وسطی و وارد شدن غرب در جهان مدرن است، بنابراین ورود دانشگاه به ایران را بخشی از ورود مدرنیته به کشور میدانم. با توجه به تاریخ و سابقه دانشگاه به عقیده من اشتباهی است که خیلی از محاسبات بعدی ما را نیز دچار خطا میکند. بهصراحت عرض میکنم دانشگاه یک پدیده قرون وسطایی است.
اگر حدود سال 1450 را حد نهایی ورود به دوره جدید تلقی کنیم و به یک اتفاق دیگر در فضای اروپا توجه داشته باشیم که به بحث نیز مربوط است، میتوانیم وارد اسلایدهای بعدی شویم. اتفاق بعدی که به بحث ما ارتباط دارد، پدیدهای است که در فارسی به آن «اصلاح دینی» میگوییم و در فضای مسیحیت و در خود غرب تحتعنوان «رفرماسیون» شناخته میشود، این اتفاق در قرن شانزدهم میلادی افتاده و منجر به تضعیف کلیسای کاتولیک و شکلگیری جریانهای مذهبی شده که در راس آنها مسیحیت پروتستان است. این موضوع هم ارتباط مستقیمی با مساله دانشگاه پیدا میکند که در ادامه به آن اشارهای خواهم داشت.
پدیده «اصلاح دینی» که به آن اشاره کردیم، در قرن شانزدهم موجب شده اساسا مفهوم دانشگاه حداقل در برخی قسمتهای اروپا بهخصوص در آلمان دچار تحول شود. من میخواهم ابتدا عنوان کتابی را مورد توجه شما قرار بدهم. این کتاب اثری از فریدریش شلایرماخر است. شاید دوستان اسم او را بهعنوان بنیانگذار هرمنوتیک فلسفی زیاد شنیده باشند. وی در مساله تاسیس دانشگاههای نوین، نقشی کلیدی دارد که اشارهای به آن خواهم داشت و کتابچه و رساله کوتاهی هم دارد که در سال 1808 تحتعنوان «اندیشههای گاه و بیگاه درباره دانشگاه در معنای آلمانی آن» منتشر کرده است. آن تعبیری که امروز چند بار از آن تحتعنوان «دانشگاه آلمانی» استفاده خواهم کرد، چیزی است که در ادامه دربارهاش بیشتر توضیح میدهم. شلایرماخر در سال 1808 دقیقا به این نکته اشاره کرده که اساسا چیزی به نام دانشگاه آلمانی وجود دارد؛ این نکته مهمی است. او در این رساله کوتاه به نسبت بین دانشگاه آلمانی و جریان رفرماسیون (اصلاح دینی) اشاره میکند، یعنی براساس این توضیحات، دانشگاه آلمانی بهنوعی محصول پروتستانتیسم و اصلاح دینی است.
برای خواندن متن کامل گزارش اینجا را بخوانید.