احسان زیورعالم، خبرنگار:نخستین مدیران سینمایی در دوران پساانقلاب شاید بر این تصور بودند که مدیریت نشستن پشت میز و در دست داشتن قدرت است و حالا با داشتن اختیارات، محتوای سینمایی نیز به خودیخود تولید میشود. در یادداشت پیشین دیدیم چگونه برای تامین بازار مصرف سراغ محصولات پیش از انقلاب رفتند. از آنسو، سرمایهگذاران و تهیهکنندگان برای از دست ندادن سرمایه خود، حاضر به تغییراتی در فیلم خود شدند تا محتوای پساانقلابی به اثرشان تزریق کنند تا در مقابل فیلمهایشان رنگ پرده سینما ببینند. البته در این میان آثاری هم بودهاند که هیچگاه رنگ اکران به خود ندیدهاند. شاید نمونه درخشانش «بنبست» ساخته پرویز صیاد باشد که از قضا هم اثری بود سیاسی و هم همسو با نیاز آن روز سینمای ایران اما او چهرهای نبود که مقبول مدیران وقت سینمایی باشد؛ مدیرانی که در آستانه تثبیت با مداخلهها، کمبودها و بیبرنامگیها روبهرو میشوند.
جمال امید در کتاب «تاریخ سینمای ایران» وضعیت محمدعلی نجفی در آغاز سال 59 را اینگونه توصیف میکند: «در طریق تحقق اهدافش در راهاندازی سینما در 1358 توفیق چشمگیری نداشته، در شروع سال نو امیدوارانه و با جدیت فعالیت خود را در جهت رفع معضلات متنوع، از کمبود مواد خام گرفته تا فقدان فیلمهای مناسب، تنوع برداشتهای مسئولان از نقش سینما، انتظاراتی ضدونقیض در اداره آن و دخالتهای مستمر نهادهای مختلف آغاز میکند و به این منظور به گفتوشنودهای تشریحی با نهادهای مدعی چون صداوسیما، بنیاد هنری مستضعفین، کمیته مبارزه با منکرات و بالاخره دادستانی کل میپردازد و در جستوجوی طرقی برمیآید که به هر تدبیر چرخ تولید سینمای ایران را به گردش درآورد.»...
متن کامل را اینجا بخوانید.