سیدجواد نقوی در یادداشتی برای «فرهیختگان» نوشت:
* حتما کارتون لوک خوششانس را دیدهاید لوک خوششانس وقتی کار خود را تمام میکند و هدف خود را انجام میدهد با همان لباس کابویی به سمت خورشید حرکت میکند و در آن بیابان خاص که استعارهای از بیابانهای امریکاست محو میشود، این حرکت نوعی استعارهسازی است و این یعنی این لوک خاص هر وقت ظهور میکند عقلانیت و شانس که برگرفته از نمادی از رویای آمریکایی است را نشان میدهد، مخاطب این کارتون یک پیام را با حضور و ظهور لوک خوششانس دریافت
میکند، آن هم تخیلی که با رویای آمریکایی همیشه در حال پرورش است، ممکن است روزی واقعی شود و او هم مثل لوک در آرامش در آن بیابان به سمت خورشید قدم بر خواهد داشت و آن رویا ممکن است واقعی شود فقط کافی است ایمان بیاورید که همه میتوانیم مثل لوک باشیم.
* فیلمی که از محمدرضا گلزار در حال پخش است و بین افراد مختلفی در حال حتی له شدن است و سر و صدا فراوان و فرقی هم ندارد از مرد تا زن و همه سنها هم حضور دارند حتی پلاکاردی وجود دارد که «من زندگیام را به خاطر تو به خطر انداختهام تو ۵ دقیقه از وقت را به من اختصاص بده»، خیلی شبیه به رویای لوک خوششانس است چرا که گلزار هم نماد زیبایی و ثروث و شهرت و آرامش است او دقیقا همه آنچه رویای آمریکایی می گوید، هست اما دیدن او چه توفیقی دارد؟
* پاسخ این است که ملاقات با گلزار گویی دیدن خود خود سالها تخیل است گویی جامعه میخواهد باور کند سالها تخیل با عکسها و ژستهای گلزار واقعی است و باور کند میتواند او هم روزی مثل گلزار شود و در افتتاحیه یک پاساژ، چنان همه جمع شوند و برای او دست و صوت و هورا بکشند.
* اما مسئله این است که هم لوک خوششانس یک تخیل برای بقای سرمایهداری است و هم گلزار یک تخیل برای زیستن در جهان نابرابری است.
* با این تفاوت که لوک خوششانس رو به خورشید حرکت میکرد، ولی گلزار بعد از خروج از یک مال یا پاساژ آنجا را خورشید جدید برای روشنایی معرفی خواهد کرد.