اظهارات سفیر چین در فرانسه درباره جمهوری‌های مستقل از شوروی، خط‌ونشان پکن علیه همکاران جبهه غربی بود؟
شکل خروج و یا به عبارت بهتر فرار آمریکا از افغانستان، شیپور پایان جهان تک‌قطبی را به صدا در‌آورد. تحولات نشان می‌دهد که دنیا حداقل آبستن یک نظم چندقطبی با حضور آمریکا و چین به عنوان دوقطب برتر است.
  • ۱۴۰۲-۰۲-۰۴ - ۲۳:۲۹
  • 00
اظهارات سفیر چین در فرانسه درباره جمهوری‌های مستقل از شوروی، خط‌ونشان پکن علیه همکاران جبهه غربی بود؟
تهدید چینی
تهدید چینی

سیدمهدی طالبی، خبرنگار:شکل خروج و یا به عبارت بهتر فرار آمریکا از افغانستان، شیپور پایان جهان تک‌قطبی را به صدا در‌آورد. تحولات نشان می‌دهد که دنیا حداقل آبستن یک نظم چندقطبی با حضور آمریکا و چین به عنوان دوقطب برتر است. در این بین اروپاییان تلاش می‌کنند با حفظ فاصله از آمریکا، هم تبدیل به قطب سوم جهان جدید شوند و هم از گزند احتمالی چین در امان بمانند. اگر‌چه چینی‌ها با وجود رشد و توسعه شگفتی‌آورشان، سعی می‌کردند چراغ خاموش پیش بروند اما وقوع جنگ اوکراین، باعث شد تا آنها صریح‌تر وارد میدان شوند و رسما به عنوان قطبی در برابر آمریکا خودنمایی کنند. قطار دیپلماتیک مقامات اروپایی در مسیر پکن، نشان می‌دهد آنها در زمان درست و به درستی تحولات را تحلیل و برمبنای آن عمل کرده‌اند. دستاوردهای سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان و نقش‌آفرینی ویژه این کشور در توافق ایران و عربستان، به پکن در این مسیر سرعت بیشتری داد تا اینکه روز جمعه سفیر این کشور در پاریس، تلویحا برای کشورهایی که متمایل به قطب آمریکا هستند خط و نشان بکشد. لو شای سفیر چین در فرانسه در مصاحبه‌ای با تلویزیون فرانسه، در پاسخ به این پرسش که آیا شبه‌جزیره کریمه را بخشی از اوکراین می‌داند یا خیر، گفت: «از نظر تاریخی، کریمه بخشی از روسیه بوده است و نیکیتا خروشچف، یکی از رهبران اتحاد شوروی سابق، آن را به اوکراین واگذار کرد.» به گزارش رویترز، وی افزود: «کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی در حقوق بین‌الملل جایگاه واقعی ندارند، چرا‌که هیچ توافق بین‌المللی برای تحقق وضعیت حاکمیتی آنها وجود ندارد.» اگر‌چه وزارت خارجه چین روز دوشنبه گفت که استقلال این کشورها مورد تایید و احترام پکن است و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری‌های مختلف از «وضعیت دولت‌های مستقل» برخوردار شدند اما واقعیت این است که پکن آنچه را که می‌خواست به گوش جمهوری‌های مستقل از شوروی در آسیای میانه، قفقاز و شرق اروپا و همچنین غرب رساند. تصور اینکه سفیر پکن بدون تفکر و بررسی چنین پیام معناداری را بیان کند، ساده‌انگارانه خواهد بود. در این گزارش به بررسی اهمیت و ابعاد موضع‌گیری سفیر پکن در پاریس پرداخته شده است. 

  قدرت تعیین‌کننده چین و پیام به غرب
برخلاف آنچه درباره خالی کردن پشت روسیه توسط چین در جنگ اوکراین گفته می‌شود، روندهای موجود چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. این مساله در سه حوزه «اقتصادی»، «سیاسی» و حتی «نظامی» مشهود است. در حوزه اقتصادی روسیه زیر فشار تحریم‌های سنگین غرب، بدون ارتباط با اقتصادی بزرگ مانند چین تاب‌آوری لازم را نداشت. پکن تمام فشارهای غرب را رد کرده و به توسعه ارتباطات اقتصادی با روسیه اصرار دارد. از لحاظ سیاسی نیز چین عملا از روسیه حمایت کرده است. ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه سه هفته قبل از حمله به اوکراین میهمان شی جین پینگ رئیس‌جمهور چین بود که طی آن اعلامیه مشترک، بی‌سابقه و پنج هزار کلمه‌ای دو کشور منتشر شد؛ اعلامیه‌ای که بر همگرایی دو کشور تاکید داشت. پوتین یک ماه قبل نیز در مسکو میزبان شی بود، درحالی‌که پکن عملا به کی‌یف بی‌محلی می‌کند. 
وانگ‌ای اداره کننده دفتر کمیسیون امور خارجه حزب کمونیست چین که عالی‌رتبه‌ترین دیپلمات چین به شمار می‌رود نیز در روزهای 20 تا 22 فوریه تقریبا همزمان با نخستین سالگرد حمله روسیه به اوکراین در مسکو حضور داشت تا پیامی مبنی بر حمایت قاطع کشورش از روسیه به جهان مخابره کند. در حوزه نظامی نیز چینی‌ها از مسیرهای غیرمستقیم کمک‌های زیادی برای سرِپا نگاه داشتن کارخانجات تسلیحاتی روسیه انجام داده‌اند. اظهارات سفیر چین در فرانسه و حمایت قاطع از مسکو برای غرب آشکار ساخت آنها در اوکراین تنها با یک دست مواجه نیستند. 
این پیام مسائل دیگری را نیز آشکار ساخت. درحالی‌که غرب با تمام توان و داشته‌هایش در اوکراین درگیر و گرفتار شده است، چینِ بیرون مانده از درگیری‌ها با ظرفیت‌هایی استفاده نشده به میدان آمده تا به غرب تاکید کند در این جبهه دیگر قادر به تحرکی موثر نیست و این پکن است که قدرت تعیین‌کننده خواهد بود. 

  آسیای‌میانه؛ تنها منطقه چینی‌ها برای توسعه سرزمینی 
قدرت‌های جهانی همواره طرح‌هایی برای گسترش حوزه نفوذ خود در مناطق جغرافیای خاص دارند. به‌عنوان نمونه امپراتوری ژاپن در نیمه اول قرن بیستم میلادی دارای دو طرح بود. طرح نخست به نیروی زمینی ارتش ژاپن تعلق داشت که معتقد بود منچوری چین و سیبری روسیه مناطقی هستند که باید در آنها نفوذ به دست آورد. با ناکامی ژاپنی‌ها در سلسله‌ درگیری‌های مرزی با شوروی موسوم به « خالخین گل»، این طرح از دستورکار خارج شد. دومین طرح به نیروی دریایی ژاپن تعلق داشت و برمبنای آن این کشور باید دست به تصرف مناطق جنوبی ژاپن مانند فیلیپین و اندونزی می‌زد. این طرح در جریان جنگ جهانی دوم اجرا شده و به تصرف این مناطق منتهی شد اما شکست نهایی در جنگ، توکیو را از مواهب آن محروم ساخت. 
امپراتوری عثمانی نیز در طول حیات خود سه الگوی توسعه‌ای ناکام داشت، هرچند طرح‌های اولیه در حوزه توسعه نفوذ در سرزمین‌های عربی به‌طور کامل اجرا و موفق شدند. عثمانی‌ها پس از آن دو مسیر پیش‌روی خود داشتند. یورش به سمت قلب اروپا در جبهه غربی و دوم یورش به ایران در جبهه شرقی. یورش به اروپا با ناکامی در تصرف وین به پایان رسید تا آنها بر جبهه شرقی متمرکز شوند. بااین‌حال درگیری با ایران نیز بدون موفقیت، تنها به فرسایش قدرت عثمانی منجر شد. عثمانی‌ها قصد داشتند پس از تصرف ایران با بهره‌گیری از ادعای رهبریشان بر جهان اسلام و از طریق مسلمانان هند، بر این منطقه نیز مستولی شوند. سومین الگوی عثمانی، کسب نفوذ در سرزمین‌های ترک‌نشین آسیای‌میانه بود که با شکست در جنگ جهانی اول ناکام ماند. 
برای چین اما مسیرهای توسعه نفوذ همانند ژاپن یا عثمانی متنوع نبوده است. چینی‌ها تقریبا بر بدنه اصلی شرق آسیا تسلط دارند و تنها «هند و چین»، «ژاپن» و «شبه جزیره» هم‌اکنون زیر سلطه چینی‌ها نیستند که آنها نیز در گذشته یا تحت سلطه یا در معرض نفوذ بوده‌اند. باید در نظر داشت در قرون پیشین شبه‌جزیره کره یا ژاپن اهمیت کنونی را نداشتند و مناطقی منزوی به حساب می‌آمدند. از این رو جذابیتی برای گسترش حوزه نفوذ چینی‌ها نداشتند. 
تنها مسیر موجود برای چینی‌ها جهت توسعه، در غرب قرار داشت. امپراتوری‌های چینی بارها تلاش کردند با تسلط بر ترکستان‌شرقی وارد آسیای‌میانه شوند که این مساله با ضعف و سپس فروپاشی امپراتوری ساسانی امکان‌پذیر شد اما حکومت اسلامی جایگزین شده، پس از ده‌ها سال رقابت دست چینی‌ها را از آسیای‌میانه و سپس ترکستان‌شرقی کوتاه ساخت؛ منطقه‌ای که امروزه جزئی از چین به شمار می‌رود. 
آسیای‌میانه امروز نیز تنها مسیر توسعه نفوذ چین است. پکن در هیچ منطقه‌ای در مجاورت خود قادر به رقم زدن نفوذی مشابه با نفوذ امکان‌پذیر در آسیای‌میانه نیست. 

  جذابیت‌های خاص آسیای میانه برای چین
برای تمام مناطق جهان می‌توان جذابیت‌هایی در نگاه چین برشمرد. با این حال آنچه در این قسمت مدنظر است نه جذابیت‌هایی صرفا عمومی و معمول، بلکه جذابیت‌های خاصی است که آسیای میانه برای چینی‌ها دارد. 

1- منابع انرژی و ذخایر معدنی
آسیای میانه یک منبع غنی از انرژی‌هایی از نفت و گاز گرفته تا اورانیوم است. 5 درصد از ذخایر نفت و 11 درصد از ذخایر گاز جهان در آسیای میانه قرار دارد. در این منطقه تنها قزاقستان دارای 20 درصد از ذخایر اورانیوم جهان است. چین برای رقابت با غرب به منابع انرژی و معدنی این منطقه نیازی حیاتی دارد. در حوزه ذخایر معدنی نیز آسیای میانه دارای فراوانی است. 

2- منطقه‌ای مناسب برای سرمایه‌گذاری
سرمایه‌گذاری چین در کشورهای دیگر با خطراتی روبه‌رو شده است. از یک سو سرمایه‌گذاری چین در بخش‌های حساسی مانند ارتباطات محدود شده و از طرف دیگر علیه سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی چین در بنادر و دیگر تاسیسات، تبلیغ منفی صورت می‌گیرد. از این رو چین به‌دنبال مناطقی است که امکان سرمایه‌گذاری آسان و امن در آنها فراهم باشد. به‌جز غرب، مناطقی مانند آفریقا نیز در معرض توطئه‌‌های غرب قرار دارد. با توجه به استحکام دولت‌ها و مجاورت این منطقه با چین، این امکان فراهم است. 

3- بازار مناسب
با تلاش غرب برای محدود ساختن تجارت چین، پکن به‌دنبال راهی برای حفظ تولید خود است. اگر تولید صورت بگیرد اما بازاری برای فروش وجود نداشته باشد، تولید سقوط کرده یا رشدی نخواهد داشت. پکن برای پاسخ به این بحران به‌دنبال چند راه‌حل از‌جمله تحریک به مصرف در داخل چین است. یک مسیر دیگر نیز می‌تواند سرمایه‌گذاری در مناطق و کشورهای مستعد باشد. این سرمایه‌گذاری‌ها ضمن آنکه برای چین به‌طور مستقیم سودآور هستند، کشورهای میزبان را نیز توانمند ساخته و منابع مالی لازم را برای واردات از چین به‌دست می‌آورند. افزایش اشتغال و رشد طبقه متوسط در این کشورها می‌تواند برای پکن یک موهبت باشد و رشد واردات آنها از چین را رقم بزند. 

4- تجارت غیرقابل تحریم
کشورهای آسیای میانه میزبان سرمایه‌گذاری‌های چین در‌قالب ساخت جاده، شبکه‌های ریلی و توسعه معادن و میادین انرژی خواهند بود. پس از آن نیز با صادرات موادخام به چین و دریافت یوآن، از این کشور واردات خواهند داشت. این مسیر به دور از هرگونه تسلط آمریکا برای محدود‌سازی است. 
اگر کشورهای این منطقه تولیدهایی داشتند که باید در بازارهای جهانی به فروش می‌رساندند و سپس درآمد ناشی از آن را از طریق شبکه بانکی جهانی برای خرید از چین صرف می‌کردند، آمریکا می‌توانست در این تجارت اخلال ایجاد کند. همچنین اگر حمل نفت و گاز از طریق نفتکش به چین صورت بگیرد، آمریکا با تحریم بیمه‌ای این کشتی‌ها قادر به تحت‌تاثیر قرار دادن تجارت انرژی میان چین و کشور صادر‌کننده است. کشورهای آسیای میانه اما از طریق خطوط لوله، انرژی خود را به چین صادر کرده و کالاهای خود را نیز از مسیر زمینی دریافت می‌کنند. 
مبادلات تجاری با کشورهای این منطقه می‌تواند ترازی متعادل داشته باشد. کشورهای منطقه به چین مواد خام صادر و در ازای آن کالا و زیرساخت وارد می‌کنند. 

5- خنثی‌سازی تهدیدات غرب
همان‌گونه‌که حضور غرب در اوکراین، روسیه را به جنگ کشاند، حضور نظامی-امنیتی غرب در مناطق پیرامونی چین نیز می‌تواند پکن را با دشواری‌های امنیتی روبه‌رو سازد. از این رو چینی‌ها قصد دارند مناسبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی آسیای میانه را تا حدی اشباع سازند که سرریز قدرت غرب به آن در سطحی خطرناک امکان‌پذیر نباشد. 

6- زدودن زمینه‌های تحریک سین کیانگ 
چینی‌ها نگران تحریک ساکنان مسلمان و ترک‌تبار استان سین کیانگ از مناطق پیرامونی این استان در آسیای میانه و افغانستان هستند؛ مناطقی که اشتراکاتی مذهبی و حتی قومی با ساکنان سین کیانگ دارند. اگر پکن بتواند نفوذ موثری در این مناطق اعمال کند، خیالش از سین کیانگ نیز راحت خواهد بود. 

7- ورود به مناسبات اسلامی
چین از طریق برقراری ارتباط با کشورهای قدرتمند اسلامی به‌ویژه ایران و عربستان‌سعودی، می‌کوشد با واسطه به دیگر کشورهای جهان اسلام ارتباط برقرار کند. پکن اگر بخواهد ارتباط و نفوذ مستقیم و بی‌واسطه‌ای را با جهان اسلام برقرار سازد، آسیای میانه منطقه‌ای مناسب است. پکن به‌دلیل مجاورت جغرافیایی با آسیای میانه می‌تواند عمیق‌ترین پیوندها با جهان اسلام را در این منطقه برقرار ساخته و دارای یک بلوک بزرگ حامی در جهان اسلامی باشد که از آسیای میانه تا مغرب در شمال غرب آفریقا کشیده شده است. چین از سمت غرب خود تماما با مسلمانان روبه‌رو است. 

8- باز‌تنظیم برداشت روسیه از جهان
روسیه با اتکا بر سوابق تاریخی و انباشت قدرت صورت گرفته، کماکان خود را در جایگاه بزرگ پیشین فرض می‌کند و به‌راحتی حاضر به عبور از آن نیست. در دوره‌ای روسیه و انگلیس دوقدرت برتر جهان بودند و در برهه‌ای دیگر شوروی و آمریکا. در دوره درگیری روسیه و انگلیس، تمدن‌ها و ملت‌های دارای ظرفیت به شکلی رقت‌بار خاموش بودند و در دوره درگیری شوروی و آمریکا، روس‌ها تنها رقیب نظامی و ایدئولوژیک برای واشنگتن به‌حساب می‌آمدند، بدون آنکه توانایی اقتصادی و مدیریتی لازم را داشته باشند. 
در جهان فعلی اما چین به‌اندازه‌ای درحال رشد است که حتی آمریکا بیم عقب ماندن در‌برابر این کشور را دارد؛ در چنین شرایطی وضعیت روسیه در‌برابر چین به‌دلیل محدودتر بودن قدرت مسکو نسبت به واشنگتن مشخص است. چینی‌ها قصد دارند از طریق برقراری پیوندهای ساختاری عمیق با آسیای میانه و ایجاد وابستگی، برتری خود بر روسیه را به رخ مسکو کشیده و مناسبات خود با کرملین را بازتنظیم کنند. حمله روسیه به اوکراین به روس‌ها نشان داد آنها برای تنفس اقتصادی راهی جز اتکا به چین ندارند. مسکو در طول جنگ دریافت حتی اگر یک کشور به غیر از آمریکا در بلوک غرب جانب روسیه را می‌گرفت، به اندازه حمایت چین موثر نبود. 
چینی‌ها امیدوارند روس‌ها با از دست دادن نفوذ تاریخی خود در آسیای میانه، از نزدیک و مغز استخوان با قدرت پکن مواجه شده و متوجه شوند در مناسبات دوطرفه، پکن باید دست بالاتر را داشته و مسکو بیشتر از گذشته شنونده باشد. چینی‌ها برای توسعه جایگاه خود در جهان چاره‌ای جز بازتنظیم محاسبات در ذهن مقامات روسیه ندارند. اگر چینی‌ها آمریکا را در شرق آسیا شکست داده یا در غرب آسیا نفوذ کنند، این مسائل علی‌رغم اهمیت ادراک مدنظر پکن را در ذهن سیاستمداران روس ایجاد نمی‌کند، اما اگر آنها نفوذشان را در آسیای میانه گسترده کنند، روس‌ها در بالاترین سطح، قدرت چینی‌ها را درک خواهند کرد. 

  دلایل نزدیکی آسیای‌میانه به چین
اگر در تحلیل ارتباطات و مناسبات کشورهای زیادی با چین و آمریکا می‌توان از مهارت دیپلماتیک، روندشناسی و آگاهی سیاستمداران استفاده کرده و رهبران این کشورها را تحسین کرد، در آسیای‌میانه به دشواری چنین امکانی وجود دارد. ارتباط با چین برای دیگران مزیت‌های زیادی دارد ولی برای آسیای‌میانه شاید تنها مسیر ممکن باشد. در ادامه به برخی از نیازمندی‌های خاص آسیای‌میانه به چین پرداخته‌ایم. 

1- ارتباط با غرب برای موازنه روسیه مخاطره‌آمیز است
کشورهای آسیای‌میانه احساساتی دوگانه به روسیه دارند. از یک سو به دلیل ارتباطات تاریخی نیازمند روسیه بوده و از سوی دیگر به دلیل سلطه روس‌ها در این منطقه از مسکو احتراز دارند؛ از این رو به دنبال برقراری رابطه با قدرت‌های دیگر هستند تا با کاستن از نسبت روابط‌شان با روسیه، از سلطه مسکو بکاهند. تنها مسیر پیش‌روی این کشورها ارتباط با غرب بوده که به دلیل دوری و حصر جغرافیایی این منطقه تاکنون به شکل حداکثری میسر نشده است. به نظر می‌رسد در وضعیت جدید جهان ارتباط با چین برای آنها امکان‌پذیر، کم‌خطرتر و موثر‌تر از رابطه با غرب باشد. 

2- قدرت اقتصادی چین
امروزه حتی کشورهای غربی مانند فرانسه برای حل بحران اقتصادی خود به دنبال گسترش روابط با چین هستند. کشورهای آسیای‌میانه که به‌طور ریشه‌ای دارای مشکلات اقتصادی هستند در مجاورت چین می‌توانند بهره‌ای بزرگ از پکن ببرند. 

3- رقابت امنیتی با دو قدرت جهانی میسر نیست
اگر کشورهای آسیای‌میانه به سمت ارتباط با غرب گام بردارند، ضمن مواجهه با تهدیدات امنیتی روسیه، چین نیز به سمت برخورد امنیتی با آنها گام برخواهد داشت. در این صورت دولت‌های منطقه در شرایطی که در محاصره جغرافیایی قرار دارند، در برابر دو قدرت بزرگ جهانی قرار می‌گیرند. 
سخنان سفیر چین، به‌نوعی نشانگر تهدیداتی ست که جمهوری‌های تازه‌استقلال‌یافته با آن مواجهند. این سخنان نشان داد آسیای‌میانه درصورت نشان دادن روی خوش به غرب با تهدیداتی فراتر از مسکو مواجه خواهد شد. 

4- یکی از دو قطب برتر جهان
در جهان چندقطبی پیش‌رو تمام قطب‌ها دارای قدرتی مشابه نخواهند بود. در میان قطب‌ها، چین و آمریکا دو قدرت برابر و همتا خواهند بود. کشورهای آسیای‌میانه نیز فارغ از مناسبات منطقه‌ای باید همانند دیگر کشورها یا به اردوگاه پکن یا به اردوگاه واشنگتن بروند. مسیر سوم نیز روابط متوازن با این دو قدرت است. در این میان به دلیل مزیت‌های چین و همچنین مجاورت آسیای‌میانه با این کشور امکان پیوستن به اردوگاه واشنگتن وجود ندارد. همچنین برقراری نسبت متوازن میان چین و آمریکا به دلیل اهمیت این منطقه در رقابت قدرت‌ها دشوار است. بنابر این کشورهای آسیای‌میانه باید خود را برای ورود به اردوگاه پکن و متحدانش آماده کنند. 

5- نیازمندی متوازن چین و آسیای‌میانه
غرب مدعی است قصد دارد وابستگی خود به سوخت‌های فسیلی را کاهش دهد. در بلوک غرب آمریکا به دنبال خودکفایی در تولید انرژی و حتی صادرات آن است. واشنگتن حتی واردات انرژی خود را نیز از مناطقی در قاره آمریکا و آفریقا تامین می‌کند تا وابستگی خود به مناطق خطرناک مانند غرب آسیا را کاهش داده باشد. از سوی دیگر به دلیل دشواری‌های جغرافیایی ارسال انرژی به کشورهای اروپایی امکان‌پذیر نیست این درحالی است که انرژی و مواد معدنی بخش اعظم آنچه هستند که کشورهای آسیای‌میانه قادر به صادراتش هستند. این مشکلات به‌طور کلی در ارتباط با چین وجود ندارند. چین نیازمند انرژی و مواد معدنی بوده و از طریق خط لوله و خطوط جاده‌ای می‌تواند این مبادلات را انجام دهد.

مواضع چین برای چه مناطقی و چه کشورهایی خطرات بیشتری را نشان می‌دهد؟ 

جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی به‌طور کلان در سه منطقه «آسیای میانه»، «قفقاز» و «شرق اروپا» واقع شده‌اند. به نظر می‌رسد با توجه به ویژگی دولت‌های موجود، بیشتر بودن میزان خطر به ترتیب متوجه آسیای میانه، قفقاز و شرق اروپا است. در آسیای میانه، کشورها از پیشینه تاریخی ضعیف‌تری برخوردار بوده و بدتر از آن محصور میان قدرت‌های شرقی قرار دارند و مابین چین و روسیه قرار گرفته‌اند؛ بدون آنکه حتی دسترسی اندکی به آب‌های آزاد داشته باشند. 
خطرناک‌ترین وضعیت را در این میان قزاقستان دارد. کشوری که یک‌چهارم شهروندان آن را در حال حاضر روس‌تباران تشکیل می‌دهند. این میزان در گذشته یک‌سوم جمعیت بوده است. قزاقستان دارای وسعت و منابع قابل‌توجهی است و از سوی دیگر به تازگی متاثر از ظرفیت‌ها و امکانات خود و البته هراس‌ شدیدی که به دلیل جمعیت روس‌تبار خود از روسیه دارد، در اشتباهی مهلک به سمت ارتباطات نزدیک‌تر با غرب گام برداشته است. 
روس‌تباران قزاقستان در ناحیه شمالی این کشور قرار دارند، درحالی‌که تجمع قزاق‌ها در جنوب است. به همین دلیل حکومت قزاقستان پایتخت را از آلماتی در جنوب به شهر آستانه در شمال تغییر داده است. 
با این وجود از هم پاشاندن قزاقستان به همان دلایلی که جذابیت و ضرورت دارد، دشوار است. جغرافیای وسیع، جمعیت متناسب و منابع می‌تواند سیطره بر قزاقستان را مخاطره‌آمیز سازد و در این میان واکنش‌ها و اقدامات غرب را نیز باید در نظر گرفت. 
در کنار وضعیت ویژه قزاقستان، دیگر کشورهای آسیای میانه به جز تاجیکستان، در سازمان کشورهای ترک‌زبان عضویت داشته و زیر پرچم یک عضو ناتو رفته‌اند. آن‌ها به همین دلیل مغضوب چین و روسیه شده‌اند. 
دومین منطقه‌ای که درباره خطر تجزیه و نابودی قرار دارد قفقاز است. در حال حاضر هر سه کشور این منطقه وضعیت وخیمی دارند. گرجستان کوچک شاهد جدایی دو جمهوری آبخازیا و اوستیای جنوبی بوده و احتمال دارد در صورت تشدید تنش با روسیه، مسکو وسعت این دو جمهوری خودخوانده را به صورت نظامی افزایش دهد. آذربایجان نیز نافرمانی از روسیه در قره‌باغ را کلید زده و بر طبل تنش با ایران می‌کوبد. ارمنستان نیز به دلیل فشار ترکیه در معرض نابودی قرار دارد. 
شرق اروپا اما خود دارای سه موقعیت است. «سه جمهوری بالتیک»، «بلاروس» و «اوکراین». سه جمهوری بالتیکی در سازمان نظامی ناتو و سازمان سیاسی-اقتصادی اتحادیه اروپا عضویت دارند و از این لحاظ به شکلی قدرتمند تحت حمایت غرب قرار گرفته‌اند. بلاروس نیز همگرایی با روسیه را برگزیده است. در این میان اوکراین اما ضمن جدایی از روسیه، موفق به همگرایی کامل با غرب نگشته است. اوکراینی‌ها برخلاف جمهوری‌های بالتیکی از هرگونه ساختار غربی‌ای بیرون مانده‌اند. کی‌یف درحالی‌که در کم‌خطر‌ترین منطقه واقع شده، به دلیل چیزی که باید اسم آن را حماقت گذاشت درگیر جنگ با روسیه شده است. کی‌یف اگر حماقتی را مرتکب نمی‌شد، در امن‌ترین قسمت از سه قسمت جدا شده از مسکو، درگیر شدیدترین تنش‌ها نمی‌شد. 
به دلیل همین حماقت، مواضع چین به‌عنوان قدرتی سنگین در مناسبات جهانی، بیشتر از دیگر مناطق متوجه اوکراین شده است، زیرا پکن با این استدلال که مسکو در برهه‌ای شبه‌جزیره کریمه را به اوکراین بخشیده و حالا آن را پس گرفته است، عملا سلطه روس‌ها بر این شبه‌جزیره و حتی دیگر استان‌های جنوبی اوکراین را پذیرفته ‌است. با‌این‌حال این زیان اوکراین به دلیل همان اشتباه اولیه‌ای است که مرتکب شده است. 
علی رغم وضعیت خاص اوکراین، تهدیدات چین به شکل ساختاری بیش از همه، کشورهای آسیای میانه به‌ویژه قزاقستان و سپس کشورهای قفقاز به‌ویژه آذربایجان را تهدید می‌کند. آذربایجان که در همراهی با ترکیه و با هدایت ناتو به دنبال ایجاد «دالان تورانی» به سمت آسیای میانه است، خشم چین، روسیه و ایران را برانگیخته است. از نظر پکن، مسکو و تهران، این دالان هرچند با ادعای همگرایی اقتصادی و سیاسی تشکیل می‌شود اما با تشدید «پان‌ترکیسم» می‌تواند سه کشور مزبور را که دارای اقوام مختلفی هستند تحت تاثیر قرار دهد. این مساله ضمن ناآرام ساختن مناطق ترک‌نشین، باعث رشد ملی‌گرایی در دیگر اقوام نیز شده و منطقه را در درگیری مداومی فروخواهد برد. 
قزاقستان و آذربایجان آخرین پیام‌ها را دریافت کرده‌اند، زیرا قدرت‌های شرقی قائل به جنگ نیستند اما حمله روسیه به اوکراین نشان داد در صورت نیاز از آن ابا نخواهند داشت. 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰