اسمهای انتخابشده برای هدایت تیمملی آنقدر بدون سنخیت و بیربط هستند که دیگر کمتر کسی میتواند به جز مرور این اسمها، روی مساله دیگری متمرکز شود اما این فقط یک انتخاب بدون استراتژی و قرار دادن مجموعهای از اسمهای تصادفی در کنار هم نیست که اهمیت دارد. اینکه فدراسیون از این مربیان «برنامه» خواسته و برخی از آنها نیز بلافاصله این برنامه را آماده و ارسال کردهاند، در نوع خودش جالب توجه به نظر میرسد. دقیقا چه چیزی روی این برگهها بهعنوان برنامه نوشته شده است؟ قاعدتا برنامه تیمملی باید با مجموعهای از دیدارها و اردوهای تدارکاتی تنظیم شود اما آیا یک مربی آن هم در فوتبال ایران میتواند بهتنهایی این کار را انجام بدهد؟
هم برگزاری اردو و هم انجام دیدارهای دوستانه در حیطه اختیارات فدراسیون است و نوشتن هیچ اردو و انتخاب هیچ رقیبی در برنامه مدنظر گزینههای هدایت تیم ملی، ضمانت اجرایی ندارد. از این گذشته، این گزینهها اصلا میدانند قرار است برای چند سال روی نیمکت تیم ملی بنشینند که برای این کار برنامه هم مینویسند؟ آیا این انتخاب قرار است تا پایان جام ملتها رخ بدهد؟ آیا سرمربی انتخابشده تا پایان دوره بعدی جام جهانی مرد اول نیمکت تیم ملی خواهد بود؟ مربیانی که اسمشان در این فهرست آمده، حتی در انتخاب دستیار هم اختیار تام ندارند و این کار را فدراسیون برایشان انجام میدهد. پس صحبت کردن از برنامه در این شرایط خندهدار خواهد بود. آنچه روی این کاغذها نوشته شده، احتمالا چند خط شعار در مورد جوانگرایی و استفاده از ظرفیت ستارهها در فوتبال ایران است که با اولین وزش باد، از دل تاریخ محو خواهد شد. مجموعه اقداماتی که فدراسیون این اواخر انجام داده، تهدیدی برای شان تیم ملی و بهانهای برای زیر سوال بردن ابهت این نیمکت بوده است. این برنامهها نیز کمکی به تیم ملی نمیکنند و بیشتر این نمایش را به درازا میکشانند. دیگر حتی کمیته فنی هم متقاعد شده که در چنین شرایطی، اقبال عمومی جامعه روی جذب یکی از مربیان این فهرست استوار نیست. حالا دیگر همه چیز به فدراسیون بستگی دارد. آیا آنها این نشانههای آشکار را میبینند یا اینکه ترجیح میدهند همهچیز را نادیده بگیرند و مشغول مرور برنامههایی شوند که تیم ملی را حتی به اندازه یک روز جلو نخواهد برد.