بخشی از خبرهای روزمره در فوتبال ایران را اصلا نباید جدی گرفت. نمونهاش همین «خصوصیشدن» سرخابیها که تا امروز بارها دربارهاش صحبت شده است. همین چند وقت پیش بود که دو باشگاه با سروصدای بسیار زیاد راهی بورس شدند و تصور میشد عصر تازهای در اطرافشان شکل میگیرد اما عملا شیوه اداره دو باشگاه اصلا تغییری نکرد.
✍️حالا هم نمایشی به اسم واگذاری 51 درصد سهام پرسپولیس به بخش خصوصی شکل گرفته است. نمایشی که بیشتر شبیه بزک کردن باشگاه برای فریب دادن ای.اف.سی و صادر شدن دوباره مجوز حرفهای پرسپولیس است. چطور از خصوصیسازی حرف میزنیم وقتی دولت هنوز نقش تعیینکنندهای در باشگاه دارد و مشخصا بدون اجازه وزارت ورزش، حتی آب هم نمیتوان خورد؟ چطور از خصوصیشدن حرف میزنیم وقتی باشگاه حتی نمیتواند حق قانونیاش را از صداوسیما بگیرد؟
✍️ تا وقتی درآمدزایی در باشگاه وجود نداشته باشد، خصوصیسازی نیز معنایی نخواهد داشت. هر چند که ظاهرا اینجا عادت کردهایم بحرانهای بزرگ با نمایشهای کوچک پاسخ بدهیم. لابد فردا هم صداوسیما با امضای قراردادی، یک صدم حق پخش واقعی پرسپولیس و استقلال را میدهد و مدیران باشگاهها این قرارداد را با سلام وصلوات روی سر میگذارند.
✍️ حدسزدن سرنوشت این خصوصیسازی، اصلا سخت نیست. به نظر میرسد پرسپولیس نیز به سرنوشت انبوه شرکتهایی دچار شدند که در انتقال از مدیریت دولتی به مالکیت خصوصی، اساسا «خصولتی» شدند و هرگز به تکامل نرسیدند. نامهایی که از یک سو از دخالت دولت لطمه خوردند و از سوی دیگر قربانی عمل نکردن بخش خصوصی به وعدههایشان شدند. این، سرنوشت تلخ و نگرانکنندهای برای دو باشگاه محبوب فوتبال ایران به نظر میرسد.
✍️ این تجربه قبلا آنقدر تکرار شده و شکست خورده، که دیگر حتی میتوان از دیکتههای ننوشته در موردش هم غلط گرفت. مسئله چیزی فراتر از دولتی بودن یا نبودن است. خصوصیسازی واقعی، وقتی اتفاق میافتد که ساختارهای فوتبال ایران استاندارد شوند، محل درآمد باشگاهها مشخص باشد و هیچکس نتواند حق و حقوق واقعی تیمها را انکار کند. قبل از رقم خوردن این اتفاقها، خصوصی صدازدن باشگاهها تنها آرایشی غلیظ روی یک حقیقت دوستنداشتنی خواهد بود.